🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیستم*
سخاوت این بچه نمونه بود توی دلم کلی ذوق می کردم که بچه ام. انقدر با سخاوته بعضی وقتها احساس غرور می کردم که همچین پسری دارم. اولین باری بود که رفته بود جبهه وقتی برگشت دائم توی پایگاه مسجد بود سه تا مسجد دستش بود و مسئول بود.آخر هفته بود که خداحافظی کرد و گفت می خوام برم کازرون.
رفتم زنگ بزنم مادرم که بگم غلامعلی اومد خونتون و حواست حواست باشه چه غذای خوبی براش درست کن. البته مادرم بیشتر از من غلام را می خواست و هواش را داشت. زنگ زدم به مادرم و گفتم غلام چطوره چیکار میکنه؟
_خوبه ما در همه سلام میرسونن.
حس کردم مادرم یه چیزی میخواد بگه ولی نمیگه.
_مادر غلام نگفت کی برمیگرده شیراز؟!
_نه نگران نباشیا..
_چی شده مادر طوری شده تورو خدا حرف بزن.
_نه مادر! چرا میترسید چیزی نشده!غلام گفت می خوام برم جبهه ما هم هر کاری کردیم که نره قبول نکرد.
_راست میگی؟ با کی رفت؟ با چی رفت؟ نباید میذاشتی بره...
_چیکار کنیم مادر مگه حریف زبان این بچه میشیم.
_چرا حداقل زنگ نزد خداحافظی کنه ؟حالا من به باباش چی بگم ؟اون دفعه هم راضی نبود که بره.
_ننه خدا پشت و پناهش هست تو نگرانش نباش
_حالا چطوری رفت؟
_رفت سر جاده و با اتوبوسهای سر راهی رفت. خودم هم با خواهرت و شوهرش آقای محکمی همراهش کردیم.
_مادر به جای اینکه جلودارش بشید و به من اطلاع بده همراهی هم کردی!
_ننه اون یه بار رفته بود جبهه دیگه دلش هوایی شده بود نمیتونست بمونه.
خیلی ناراحت شدم همش فکر می کردم حالا به باباش چی بگم؟
بابا که از سرکار برگشت بدونه من و من گفتم مثل اینکه غلام رفته جبهه.
_اونکه رفته بود کازرون!
_از همان طرف با ماشین های بین راهی رفته امروز زنگ زدم به مادرم گفت ما نتونستیم جلوش رو بگیریم.
_آخه این بچه مگه درس نداره امتحان نداره باید برم گروه مقاومت ببینم کجا رفته!
#ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیشنهاد ویژه
🔻دکلمه محزون دختر شهید #حسین_بادپا در حضور سردار عشق حاج #قاسم_سلیمانی و جاری شدن اشکهای سردار😭
#التماس_دعای_شهادت
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار بسیجی،معلم شهید مهندس کمال ظل انوار 💫
🌷کمال در کار خودش با هیچکس رودربایستی نداشت. هرکجا اشتباه یا خطایی میدید به هر شکل ممکن که بود تذکر میداد، یا لسانی یا مکتوب. حتی اگر مافوقهایش یا مسئولین استانی یا حتی کشوری بودند، حتی طاقت دیدن اشتباهات بلندترین مقامهای اجرائی کشور را هم نداشت.
اواخر سال 59 بود که از جبهه برگشت. خیلی از بنی صدر و تئوری هایش در جنگ گله داشت. این طور که خودش می گفت در جلسه ای با بنی صدر بحثش شده بود.
بلافاصله به تهران رفت. خودش نقل می کرد مستقیم به جماران رفتم و درخواست دیدار با امام را دادم. قبول نمی کردند، من هم 24 ساعت پشت درب حسینیه جماران نشستم تا بالاخره اجازه دیدار با امام را دادند. وقتی خدمت ایشان رسیدم، با دیدن امام بی اختیار اشک از چشمانم جاری شد. با همان چشم گریان 45 دقیقه گزارشی از وضعیت جبهه و کارشکنی های بنی صدر خدمت امام ارائه دادم.
امام هم چند دقیقه من را راهنمایی فرمودند. دلم آرام گرفت و به شیراز برگشتم.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔻بشکند پاے کسے کہ لگدش سنگین بود
تـا ڪہ زد سلسلہ ي #آل_عبـا ریخٺ بهـم
🔻ثلـث سـاداٺ ميـان در و ديـوار افـتـاد
نسل ساداٺ بہ يك ضربہ ي پا ریخٺ بهم
#شهادٺ_بانوےدوعالم💔
#حضرٺ_زهرا_س🥀
#تسلیٺ🏴
🏴🏴🏴🏴🏴
#هییت_شهداےگمنام_شیــراز
💠 برشے از وصیت #شهــید
هدف آفرینــش هـمان صعود الی الله اســت.
یعنی اینکه انســان به "قرب الهی" برسد که هــمان هدف است.
*دنیا مســـیر و گذرگاهی است که انســان اهداف خود را در این دنیا زمینه سازی می کند و سپس جهت به ثمر رساندن هــدف آماده می شود که همان لحــظه،لحظه ی مرگ در دنیا است و شهادت وســیله ای است که انســان را به هــدف بسیار نزدیــک می کــند🌹
#شهــيد سيد محمد حسين انجوي امــيري
#تولـد: ولادت حضرت فاطمــه(س)
#شهــادت: شهادت حضرت فاطمه(س)
#شهـداےفارس
#شهادت :کربلای ۵
#رمزعملیات :یازهرا (س)
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🛑 #گــزارش 🛑
♦️ذبح قربانی روز اول ماه جمادی الثانی سه شنبه ۱۴ دیماه
➖🔻➖🔻➖
به حمدالله ،در روز اول ماه جمادی الثانی طبق رسم ماهیانه و ﺑﺎ ﻋﻨـﺎﻳﺖ حضرت زهرا(س) , ﺗﻌﺪاﺩ ۱ ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺫﺑﺢ و توسط خادمین شهدا در مناطق فقیرنشین شیراز در ﺑﻴﻦ ۲۹ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨــﺪ ،توزیع گرديد
🔻🔻🔻🔻
شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر #صلوات
🌷▫️🌷▫️
#ﻫﻴﻴﺖﺷﻬــﺪاےﮔﻤﻨﺎﻡ_ﺷﻴــﺮاﺯ
#مرکز_نیکوکاری_شهدای_گمنام شیراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹 #مراسم *عزاداری روز شهادت حضرت زهرا(س)* 🌹
*🏴و بیست و یکمین یادواره شهدای گمنام شیراز🏴*
🚨فردا🚨
🔺🔺🔺🔺🔺
* #هییت_شهدای_گمنام_شیراز*
🔹🔹🔹🔹
انشاالله عزاداران اطعام را میهمان سفره حضرت زهرا(س) هستند
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
هجده یادآور سن کم یک #مادر است
هجده یادآور یک مادر و یک لشکر است .
در مقام رمز و راز گر براندازش کنی
هجده یادآور فصل خزان #حیدر است🍁🍂
#شهادت_حضرت_زهرا_س🥀
#تسلیت_باد🥀
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔴پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت تشییع شهدای گمنام در روز شهادت حضرت زهرا (س)
🔹سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصهی افلاکیان. فداکارانی که پس از گذشت سالیان دراز از لحظهی شهادتشان کشور را با رائحهی معنویت و جهاد، معطّر میسازند و پرچم افتخار به خونهای ریخته شده در راه اسلام و قرآن را، بیش از پیش به اهتزاز در میآورند.
🔹تقارن تشییع پیکر این مسافرانِ به خانه برگشته، با روز شهادت صدیقهی طاهره سلاماللهعلیها مبشّر ابدیّت یاد و خاطرهی آنان و مژدهبخش خیر کثیری است که از ناحیهی آنان برای کشور امام زمان روحیفداه فراهم خواهد آمد انشاءالله.
🔹به ارواح طیبهی این شهیدان و به چشمها و دلهای منتظر پدران و مادران و همسران آنان سلام و درود میفرستم و فضل و رحمت فزایندهی پروردگار را برای همهی آنان مسألت میکنم.
سید علی خامنهای
۱۴۰۰/۱۰/۱۵
🍃🌷🍃🌷
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_یکم*
غروب که شد از خونه زد بیرون .دفتر اینها رو به روی دفتر گروه مقاومت نواب صفوی اول خیابان خیام در مسجد خیرات بود. شب که برگشتم گفتم:
_تونستی بفهمی با کی رفته؟
_آره با بچه های پایگاه خودشون رفتن مثل اینکه رفتن آبادان توی گروه دکتر چمران. خودم میرم برش میگردونم این هنوز سنی نداره امتحانم که داره.
فرداش مرخصی گرفت و از محل کار راهی آبادان شد.منم نگفتم نرو میترسیدم که خدایی نکرده اتفاقی پیش بیاد و بگه خانم تو نذاشتی برم برش گردونم.
وقتی برگشت تعریف کرد
_از شیراز که به اتوبوس حرکت کردم شب بود که رسیدم آبادان. سر یک چهارراه یک پادگان بود که پیاده شدم.همینطور سرم رو پایین انداخته بودم میرفتم که یکبارگی که داد زد:
_ایست ایست
برگشتم عقب نگاه کردم دیدم یه آقای هست با لباس نظامی که با دو داره میاد طرفم.
_ایست !! از کجا می آیی؟!
_از شیراز اومدم.
_کجا بودی پدر ؟این وقت شب اینجا چیکار می کنی؟ اینجا حیوونای وحشی هست.تو این بیابان اومدی اینجا چیکار؟
_اومدم دنبال پسرم غلامعلی .گفتن آمده آبادان تو گروه چمران آمدم ببرمش. این هنوز بچه است و امتحان داره .شما فامیلیتون چیه هست آقا؟
_کوچیک شما صفاری هستم.
_آقای صفاری شما میدونید کجا باید برم پسرم را ببینم.
_صبر کن پدر جان خودم میبرمت اونجا.
آقای صفاری خیلی مرد خوبی بود این آقا ما را سوار ماشین کرد و بر جایی که گروه دکتر چمران بود. چند دقیقهای که نشستی با حضور دکتر چمران را دیدم همیشه هم خودش روی دوشش بود. من بلند شدم جلوتر از من سلام کرد.
_سلام پدرجان !حالتون چطوره؟ شما تو منطقه جنگی چه میکنید؟ اسمتون چیه؟!
همین طور که دستم را گرفته بود گفتم :کازرونی ام .از شیراز اومدم پدر غلام علی رهسپار. اومدم غلامعلی را ببرم برای امتحاناتش.
_غلام علی رهسپار؟!
باید تعجب اسمش را آورد که فکر کردم خطایی کرده..
_«غلامعلی نگو بگو شیر خوزستان»
تا این را گفت کلی خوشحال شدم. احساس غرور کردم شخصی مثل دکتر چمران هم چنین نظری درباره غلامعلی داره . انگار یادم رفت که اومدم آبادان برای برگرداندن غلامعلی.
_آقای رهبر ما همین الان غلامعلی نیاز پیدا کردیم و با آقای استوان فرستادیم بهشون منطقه جنگی.
_پس آقای استوان هم باهاشون بودند؟!
قاسم استوان دوست غلامه. همه جا به عنوان یک بسیجی نمونه ازش یاد می کنند و همه جا با غلام باهم هستند.
_آره با هلکوپتر فرستادیمشون توی منطقه .شما نگران درسش نباش ما خودمون همینجا ازش امتحان میگیریم.
_چشم آقای چمران ما سرمون فدای انقلاب.
آقا محمدعلی اینارو که برام تعریف می کردم من هم احساس غرور کردم.غلامعلی چقدر توانمند بوده که دکتر چمران این نظر را درباره اش داشته..
#ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ ..
ارادت خاص شهید محمد اسلامی نسب به حضرت زهرا(س)
#سردارزهرایی
#شهـداےفارس
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
•دلت که گرفت💔
•با رفیقی درد و دل کن
⇜که #آسمانی باشد
•این زمینیـ🌎ها
•در کارِ #خود مانده اند
#رفیق_شهیدم 🌷
#گاهےنگاهے😔
🌹🍃🌹🍃
ﻫﺮﻛﺲ ﺩﻟﺶ ﺑﺮاﻱ ﺭﻓﻴﻖ ﺷﻬﻴﺪﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
... در روز شهادت حضرت زهرا (س).....
ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬدا انجام بدهید
⬇️⬇️⬇️
پخش مستقیم با اینترنت رایگان:
http://heyatonline.ir/heyat/120
💫یادی از سردار بسیجی،معلم شهید مهندس کمال ظل انوار 💫
🌷کمال یکی از بهترین معلمهای هنرستان طالقانی شیراز بود، از طرف دیگر دارای خصوصیتهای منحصربهفردی بود که وجودش برای آموزشوپرورش در آن سالهای ابتدایی انقلاب مثل یک گنج بود. اما آقا کمال با شروع جنگ دیگر کمتر به مدرسه و آموزش و پروش میآمد و بیشتر در جبهه بود.به من به عنوان پیشکسوت و چهار معلم دیگر مأموریت داده شد تا به جبهه برویم و آقا کمال را متقاعد کنیم که به شیراز و آموزشوپرورش برگردد. به منطقه رفتیم، پرسان پرسان او را در یک مقر در عمق 5کیلومتری خاک عراق پیدا کردیم. هرچه اصرار کردیم راضی نشد برگردد، می گفت الان جبهه بیشتر به حضور من نیاز دارد. بعد هم از ارزش جهاد و شهادت گفت.
دست آخر گفت به جای این بحث ها بشینید تا برایتان دعای کمیل بخوانم. شب جمعه بود. شروع به خواندن دعای کمیل کرد، چنان دعایی خواند که در عمرم نظیرش را نشنیده بودم.
صبح روز بعد از ما خداحافظی کرد و رفت. نتیجه این شد که 5 نفر رفتیم او را از جبهه برگردانیم، خودش نیامد، دو تا از معلم ها هم پیشش ماندند و بر نگشتند!
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 شهيد حاج قاسم سليماني: در سختي هاي جنگ پناهگاهمان حضرت زهرا(س) بود
😭پناه عالمین مادر ....
#یازهرا (س)
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
تاثیرِ اشک و گریه برایم چه میشود؟
این فاطمیه... وَ اینکه بیایم چه میشود؟
"زهراست" روضه خوانِ" شبِ جمعهٔ" حرم
حالا بگو که "کرب وبلایم" چه میشود؟
#ایام_فاطمیه🥀
#اللهم_ارزقنا_زیارت_الکربلا💚
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
#شب_جمعه🌙 دلمان حرم میخواهد....
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
به احترام غم مادرت،بیا "مهدی"💔
به قدرعمرکم مادرت، بیا"مهدی"💔🥀
به چادری که شده پرچم عزاداری🏴
به پرچم علم مادرت، بیا"مهدی"🏴🥀
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ 🌸
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
#شهيدي_قبل_از_شهادت_اسمش_جزء_شهدا_نوشت🌷
بعد از کربلای ۴ بود. دیدم عبدالقادر با ناراحتی کنار سنگرش نشسته, و از ناراحتی به دست و پاش می زنه و می گه, همه رفتن و من موندم!
گفتم, بلاخره همه که نباید شهید بشن, شما باید بمونی و این بچه ها را فرماندهی کنی!
گفت این حرفا کشکه, آنقدر هستند که فرماندهی کنند...
مرا برد به سنگرش. گفت خطط خوبه؟
گفتم: اره.
یه مقوا را پانزده تکه کرد و گفت اسم دوستای شهیدمو می گم. بنویس تا بزنم جلو چشمم. گفت و نوشتم, یک مقوا زیاد آمد. هرچی فکر کرد کسی یادش نیامد. گفت خداییش بنویس شهید عبدالقادر سلیمانی!
گفتم نگو...
گفت به حضرت زهرا(س) قسمت می دم, بنویس شهید عبدالقادر سلیمانی. نوشتم. با رضایت اسمش را برداشت و گفت به زودی به درده شما می خورد!
بعد از کربلای ۵ دیدم همان مقوا را هم زدن بین اسم شهدا!
#شهید_عبدالقادر_سلیمانی
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_دوم*
.چند روزی شده زنگ زد خونه همسایه و رفتم باهاش حرف زدم تا گوشی رو برداشتم و شروع کردم به دعوا.
_تو نمیگی ما نگرانتیم!؟ نباید خبری میدادی؟!
_مادر چی شده ؟من که حالم خوبه نگران نباش!
با خنده و آرام جواب میداد. از خونسردی اش لجم گرفته
_ بابا فاطمه حمیدرضا و مجتبی چطورن؟!
_مگه بهت نگفتن که بابات اومد آبادان که تو رو برگردونه و گفتن رفتی منطقه جنگی!
_بهم گفتن بابات اومده .مامان تو چرا گذاشتی بابا بیاد..گناه داشت این همه راه ! من که اینجا جام خوبه. شما نگران چی هستین. امتحان هم میام میدم.
چند وقت بعد نمیدونم دو ماه یا شاید هم بیشتر شد که اومد.
یک روز با فاطمه نزدیکای غروب بود پای تلویزیون نشسته بودیم صحنههای جنگ را نشان میداد.دلم رفته بود جبهه !خدا یعنی غلامعلی داره الان چیکار میکنه؟ حالش خوبه؟!تو دلم با خودم حرف میزنم و التماس خدا میکردم. اشک از چشمام می آمد تا می خواست سرازیر بشه با گوشه روسری پاک میکردم تا بچهها نفهمن.
گوشه اتاق هم حمیدرضا و مجتبی نشسته بودند و مشغول بازی و جر و بحث بودند. صدای فاطمه آمد:
_ مامان ..مامان.. غلام.. غلام
_کو؟!کجاست؟!
_ایناهاش...
سه تایی دویدن به سمت تلویزیون جلوی تلویزیون وایسادن خودم رو جمع کردم.
_بیا کنار ببینم.داشتن دارم میخوندم خدا میدونه انگار دنیا رو بهم دادن تا غلام را از تلویزیون دیدم. این بچه ها دیگه نمیزارم ببینم تلویزیون چی میگه چه دعایی میخونه تا دیگه تصویر انداخته شده روی یکی دیگه. چند وقت شد که غلام برگشت.حالا دیگه راهش به جبهه باز شده بود . یا میرفت کازرون با اتوبوسهای بین راهی می رفت یا از همین شیراز.
وقتی که اینجا بود دائم توی پایگاه مسجد بود و مشغول فعالیت. از بس فعال بود همه می شناختنش و از اخلاقش تعریف میکردند. اگر کسی به شما گفت این کار را انجام بده نه نمیگفت.
یک روز آمد خانه آقای تحویلی هم باهاش بود. پدر شهید عبدالله تحویلی.پسرش سال ۶۰ بود که توی درگیری با خان ها که یک عده ای بسیجی ها شهید شدند ،شهید شد. خیلی مرد خوبی بود. ما شبها از طرف به مسجد می رفتیم خونشون برای دلداری حاج. حاج عبدالرسول خیلی غلام را دوست داشت هفت تا بچه داشت می گفت حالا هم یکی از بچه ها مه. فکرشون خیلی به هم نزدیک بود. حاج عبدالرسول شب و روز در اختیار جبهه و با جون و دل کار میکرد. غلام هم مرتب باهاش در ارتباط بود.
#ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این مکتب حاج قاسم است!
🔰 با روایت حاج حسین یکتا
#فرزندشهدا
#حاجقاسم
🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار بسیجی،معلم شهید مهندس کمال ظل انوار 💫
🌷معمول این بود و هست که بین دو کلاس، که بهاصطلاح زنگ تفریح دانشآموزان هم هست معلمها در دفتر مدرسه جمع میشوند و چند دقیقه استراحت میکنند و حرف میزنند. اما کمـال همیشه از این قاعده مستثنی بود. کلاسش که تمام میشد میرفت بین دانشآموزان و با آنها رفاقت میکرد و در این بین چیزهایی به دانش آموزان میگفت و چیزهایی به آنها یاد میداد که از زبان کمتر معلمی بیرون میآمد. خیلی از دانشآموزان هنرستان ما پا به پای کمـال به جبهه میرفتند و خیلیها از آنها هم شهید شدند...
وقتی بعد از دو سه هفته از فوت پدرم به مدرسه برگشتم، ناراحت گوشه ای دور از جمع نشستم. ناگهان دیدم دستی پدرانه بر سرم کشیده شد. سر بلند کردم، آقای ظِلانوار، معلم مکانیک دستگاهها بود. تا بلند شدم مرا در آغوش کشید و درگذشت پدرم را تسلیت گفت.
آنقدر به من محبت و مهربانی کرد که کمکم غم نداشتن پدر را فراموش کرده و احساس میکردم که هنوز پدرم کنارم هست...
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرزندان سردار سلیمانی: این داغ برای حضرت آقا سختتر از ما بود
🎐 #مکتب_حاج_قاسم|
#حاج_قاسم |
#مرد_میدان|
#hero
#گنج_سلیمانی
━━🍃🌷🕊━━
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
در واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨اطلاعیه🚨
تمدید مسابقه کتابخوانی فرمانده آتش
🔻🔻🔻🔻
با توجه به استقبال دوستداران ومحبان شهدا در جهت شرکت مسابقه کتابخوانی فرمانده آتش ،زندگینامه شهید کمال ظل انوار ؛مهلت شرکت و شرکت در مسابقه تا ۲۵ دیماه تمدید شد ...
👇👇👇
اطلاعات بیشتر در لینک زیر در ایتا:
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz/10951
🍂🍃💐🍂🍃
🍃گـــذشتی از روزهای خوش ِ #نوجوانی_ات !
#دعا کن برایم ...
تا این #جوانی ، مرا به بازی نگیرد ...
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت.
از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم.
#شهید_جمال_ظل_انوار
#شهدای_فارس
#ایامﺷﻬﺎﺩﺕ ☘
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_سوم*
_مادر ما داریم جمعه بچه های پایگاه مسجد را می بریم اردو هم اردویی نظامی هم تفریحی! مگه حمیدرضا بهت نگفت؟
_نه مادر چیزی نگفت که.
_حمیدرضا هم جز بچههای بسیج دیگه اون هم باید بیاد.
پنجشنبه شب بود که با حمیدرضا رفتند پایگاه مسجد الصادق خوابیدند تا صبح زود برن اردو.گفت میریم اطراف شیراز من هم کلی سفارش کردم که مواظب حمیدرضا با شاخه ۹ سال بیشتر نداشت. سبک برگشتند کلی به حمیدرضا خوش گذشته بود. میگفت:
_مادر غلامعلی و دوستانش ساعت ۲ شب ما را از خواب بیدار کرد و به ما آموزش نظامی دادند و بعد نماز صبح حرکت کردیم. ذوق میکرد و از خاطره اردو میگفت.
_خدا را شکر مادر که بهت خوش گذشت.
انگار نه انگار حمیدرضا از دو نصف شب بیدار شده بود و به قول خودش تمام روز پیادهروی داشته و تا الان که هشت شب بود یک بند حرف میزد و تعریف میکرد.اصلاً خستگی در وجودش نبود بیشتر به خاطر این بود که با غلامعلی همراه شده بود.
کار هر روز غلام همین بود مدرسه و بعدش هم تا شب پایگاه مسجد و هر چند وقت یکبار جبهه.حالا دیگه سال ۶۱ بود فکر کنم تو ای اردیبهشت ماه .توی حیاط بوی بهار نارنج پیچیده بود. یک درخت نارنج داشتیم چادری پهن کرده بودم تا بهار نارنج که میریزه جمع کنم. غلام آمد و گفت:
_مامان من باید برم جبهه فکر کنم حمله در پیش داریم.
دیگه از دست رفته بود جبهه برام عادی شده بود وسایلش را جمع کردم و گذاشتم توی ساکش.خداحافظی کرد و رفت گفت میرم کازرون جا هم با مادر جون و خاله ها خداحافظی میکنم و با اتوبوس های سر جاده میرم. چند روز که شد زنگ زدم و به مادرم گفتم غلامعلی رفت؟
_آره مادر جان اومد .شب هم اینجا بود. صبح هم با خواهرت و شوهرش بردیمش سر دو راهی با کازرونیها رفت. مادر تو نگران نباش من براش کتلت درست کردم و رنگینک . همه چی براش گذاشتم.
_دستت درد نکنه مادر جان .وسایل را برد؟
_خودش که نمی برد می گذشت ولی ما اصرار کردیم خواهد گرفت زیر چادرش همینکه در اتوبوس نشستیم را گذاشتیم جلوی پاش. با اتوبوسی که از تهران می اومد رفت.اگر بدون هیچ جوانهایی توی اتوبوس بودند چه ذوق و شوقی داشتند. همشون تا غلام وارد اتوبوس شد کلی ذوق کردن. بعضیهاشون آقای محکمی را میشناختند و سلام میکردند و میگفتند:
آقای محترم تو چقدر همراهی می کنی؟!
خدا خیر بده شوهرخواهر را بچه های اتوبوس میگفتند:غلام یه چیزی هست که تو کازرون را ول نمیکنی! اینقدر دوست دارم که تا اینجا میان همراهی میکند و غلام می خندید.
#ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥درخواستی که حاج قاسم ساعاتی قبل از شهادت از خدا داشت...🎬برشی از مستند ۷۲ ساعت
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#قهرمان_من
🌷🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار بسیجی،معلم شهید مهندس کمال ظل انوار 💫
🌷یک روز ایشان را خیلی خوشحال دیدم،جریان را پرسیدم. آقای حسینی امام جمعه قادر آباد می گفت: هر کس سید باشد، چون از فرزندان حضرت زهراست، پس با ایشان مَحرم است!
دلم شکست و حسرت خوردم که چرا سید نیستم. آقا ادامه دادند: البته کسانی که همسرشان سیده است، چون داماد حضرت زهرا(س) میشوند با خانم مَحرم هستند!
این جمله را که شنیدم میخواستم از خوشحالی بال دربیاورم، چون همسرم سیده است!
آقا کمـال خیلی به سادات و ذریه حضرت زهرا احترام می گذاشت. میگفت من وقتی همسرم خواب است، اگر بخواهم از کنارش رد شوم، هیچوقت از بالای سرش عبور نمیکنم، حتماً از پائین پای او میروم، چون همسر من سیده است. شرم میکنم از بالای سر اولاد رسولالله(ص) عبور کنم
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای تفریحاتی از حاج قاسم که بوی شهادت میداد
#حاجقاسم
#سردار_دلها
🌱🌹🌱🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰 #سیره_شهدا | #شهید_برونسی
🔻شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، یازهرا(س)
📍چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم.
🌟 دیدم گوشهای نشست، اسم حضرت فاطمه را صدا میزد و از شدت گریه شانههایش میلرزد؛آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم.
💬 نقل از همسر شهید عبدالحسین برونسی
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃عجب خانه های زیبایی بود
خانه های خاکی شما
از همین خانه خاکی ها، افلاکی شدید
و تا آسمان پرواز کردید.🕊️
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات...💚
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz