*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_هشتاد_و_پنجم*
شلمچه یکی از قوی ترین دژ های دشمن حساب می شد و عراق سخت ترین مواضع خود را با کمک طراحان آمریکایی و اسرائیلی مانند دیواری غیر قابل نفوذ ایجاد کرده بود.به طوری که دشمن هیچ گاه تصور نمی کرد نیروهای ایرانی بتوانند از این موانع عبور کنند که البته همین اعتماد بیش از حد تاثیر بسزایی در غافلگیری از داشت.
عملیات بزرگ کربلای ۵ یکی از بزرگترین نبردهای تمام دوران هشت ساله جنگ است.با وجود این همه موانع با شروع عملیات در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ همان روز اول کانال زوجی و بیشتر پایگاه های دشمن در محور ۵ ضلعی تصرف شد.
مقاومت و ایستادگی رزمندگان زیر آتش شدید دشمن با وجود کمبود مهمات و بسته شدن چندین راه تدارکاتی بی نظیر بود.
شب اول کاکا علی تخریب چی ها را همراه بچه های اطلاعات فرستاد تا سیم خاردارها را باز کنند و قرص های شب نما را روی میلههای نبشی به سمت خودی نصب کنند تا قایق ها با استفاده از نور آنها مسیرشان را مشخص کنند
بچه ها به سیم خاردار عراقی ها رسیده و آن را باز کردند و عملیات شروع شد.با شلیک تیربار قایق بچه های تخریب و اطلاعات آسیب دید و کاکاعلی دستور داد تخریبچی ها برگردند عقب و بچههای گردان ها به خط زدند.
عراق ناباورانه به حمله ایرانی ها نگاه می کرد و همه خشمش را در کربلای ۵ از فردا صبح روی سر بچه ها خالی کرد.
فکر نمیکنم جایی در هشت سال جنگ باشد که اینقدر عراق گلوله باشد که آن روز در شلمچه روی سر رزمندهها میریخت.
کسی بیشتر از دو یا سه روز توان ماندن نداشت. مثل اینکه قابلمه گذاشتی روی سرد و چند نفر با چکش به قابلمه ضربه میزند.
ماشین غذا میآمد زده میشد،آمبولانس میآمد زده می شد ،چند تا از بچه های جدید از کازرون به جبهه آمده بودند که یکی از آنها را به تخریب فرستاده بودند.چهارده سال داشت روز اول که آمد خیلی انرژی داشت.
کاکاعلی نیم ساعتی باهاش گرفت و رفت دنبال ماموریتش و یکی دو روزی پیدایش نشد.روز سوم خیلی حالش گرفته بود و گوشهای کز کرده با کسی حرف نمیزد. معلوم بود صدای انفجارها اعصابش را به هم ریخته حوصله کسی را نداشت. در همین هیرو بیر صدای بیسیم درآمد کاکاعلی بود.
دستورها راگاو آن بسیجی را هم از یاد نبرد و احوالش را پرسید. گفتند توی لاک خودشه.
خواست که صدایش کنند تا دو کلمه باهاش حرف بزند.جوانان که بسیجی رفت پشت بیسیم و دقایقی را با کاکا علی صحبت کرد.نمیدانم چه اکسیری در کلام علی بود که این بچه یکباره ۱۸۰ درجه تغییر حالت داد و مثل باطری که گذاشته باشند در زیر برق شارژ شد.
همه می دانستند که کلام کاکاعلی معجزه می کند اما تا این حد نشنیده بودند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿