توی فاو بودیم. چند بار خلیل را صدا زدم تا جواب داد.
+به گوشم‼️
*یه شکار خوب برات دارم‼️
+خیره‼️
*یه فرمانده عراقی آمده نزدیک خط‼️
ذوق زده پرسید :مطمئنی⁉️
*بله، بچه ها توی شنود شنیدن.
📌محدوده اون را پرسید. فرمانده عملیات لشڪر بود ، اما همیشه در پیشانے خط بود. الان در هفتاد، هشتاد متری عراقی ها بود. گفت: توڪل به خدا‼️
❌ *نیم ساعت طول نکشید که فرمانده عراقے را دست بسته آورد. فرمانده تیپ بود. به زور فرمانده لشڪر براے بررسے وضعیت منطقه در محدوده ڪارخانه نمڪــ فاو جلو آمده بود*💪🏻
*آنقدر اطلاعات داشت ڪه یڪی دو روز او را تخلیه اطلاعاتی میڪردیم.*👏🏻
*شهید خلیل مطهر نیا*
*شهــدای فارس*
🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻣﺮاﺳﻢﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ
◀️ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ
🔻🔻🔻🔻
ﻣﺪاﺡ : ﺑﺮاﺩﺭ ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ ﻋﻠﻴﺮﺿﺎ اﺳﻼﻣﻲ
🔻🔻🔻🔻
#ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 27 ﺷﻬﺮﻳﻮﺭ / اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 18
🔸🔸🔸🔸
ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ/ ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ
⚫️⚫️⚫️⚫️
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
#ﻛﻤﻚ_ﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻪ
#ﮔﺰاﺭﺵ 👇
ﺑﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﺑﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) , ﺗﻌﺪاﺩ 72 ﺑﺴﺘﻪ ﻟﻮاﺯﻡ اﻟﺘﺤﺮﻳﺮ ﺑﻪ اﺭﺯﺵ ﺣﺪﻭﺩ 15 ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ, ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﺧﻴﺮﻳﻦ ﺗﻬﻴﻪ و ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺑﺖ #ﺷﻬﺪا , ﺑﻪ ﺩاﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯاﻥ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﻬﺮ, اﻫﺪا ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ
➖🌹➖🌹➖
ﺧﺪاﻭﻧﺪ اﺯ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﺪ
ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ اﻣﺎﻡ و ﺷﻬﺪا و اﻣﻮاﺕ ﺑﺎﻧﻴﺎﻥ ﺧﻴﺮ #ﺻﻠﻮاﺕ
➖▪️➖▪️➖
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
#ﺁﻧﻼﻳﻦ_ﺷﻮﻳﺪ ....
ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬﺪا اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻴﺪ
اﺯ ﺟﻮاﺭ ﻗﺒﻮﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ ....
👇👇👇
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
اینکه افتاده به سمتِ تو مسیرم کافیست
تا قیامت شده ای نِعمَ الاَمیرم، کافیست
جز حسین بن علی عشقِ دگر نیست مرا
در همین حد که به عشقِ تو فقیرم کافیست
#ﺩﻟﻢ_ﺑﺮاﻱ_ﺣﺮﻡ ﭘﺮ ﻣﻴﺰﻧﺪ 😭😭
#اﺭﺑﻌﻴﻦ ...
◾️🌹◾️🌹◾️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌷🌹🌷
نگاه را مے رباید ...!!!
هر آن ڪس ڪه زیباست
و تو زیباترینی
اے شهید...!!
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🌹🌷🌹🌷
@shohadaye_shiraz
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌸ت✨و را #میجویم فراتر از
🌲انتظارو آنچنان #دوستت دارم😍
🌸 که نمی دانم #کدامیک از ما
🌲 غایب است...
🌸ولی در آخر به این #نتیجه میرسم ؛
🌲 که غایب من هستم!
🌸 زیرا ت❣و همیشه بوده ای؛
🌲 ولی #چشمان من تو را #نمی بینند!!!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@golzarshohadashiraz
👆👆✋✋
ﻣﺤﺒﺎﻥ و ﻫﻤﺴﻨﮕﺮاﻱ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ اﻣﺮﻭﺯ ﺗﺎ اﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺮاﻱ اﻳﻦ ﺭﺳﻢ ﻣﺎﻫﻴﺎﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﺖ ﺷﻬﺪا و اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ اﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺸﻪ, ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻛﻨﻨﺪ
🤲اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺩﺭ #ﻣﺎﻩ_ﺻﻔﺮ ﺭﻓﻊ ﺑﻼ و ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ اﺯ ﻛﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ اﻣﻴﺮاﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ع ﺑﺸﻮﺩ 🤲
*✍برشی از وصیت زیبای شهید*
حال ڪـه بايد هر نفسے چشنده مرگ باشد و حال ڪـه فرمودي " *اذا الشمس کورت*" خورشيد هم مي ميرد ،چرا مرگمان در راه تو نباشد؟!
اي ڪاش هزار بار در راه تو به #شهادت مي رسيدم و باز هم زنده مي شدم و در راهت جان مي دادم ..🌹💔
#شهید_درویشعلی_زارع
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌹🌷🌹🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰📸 گزارش تصویری؛
🔸️ غربت شهدای گمنام در ﺷﻬﺮﻙ میانرود شیراز
🔹️ در آستانه گرامیداشت چهلمین سالگرد هفته دفاع مقدس، شاهد توقف عملیات ساخت مقبره شهدای گمنام در شهرک میانرود شیراز هستیم که نیمه تمام رها شده است.
🔺▪️🔺◾️🔺
👈ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﻣﺴﻮﻭﻟﻴﻦ ﻓﻜﺮﻱ ﺑﺮاﻱ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻛﻨﻨﺪ....
👈اﻟﺒﺘﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻫﻴﻴﺖ ﻫﺎ و ﺟﻮاﻧﺎﻥ ﺣﺰﺏ اﻟﻠﻬﻲ ﺷﻬﺮ ﺷﻴﺮاﺯ, ﺟﻬﺖ ﺭﻭﻧﻖ ﺩاﺩﻥ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻗﺒﻮﺭ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺷﻮﺩ ✋
🌹🌷🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای گل خریدن سردار سلیمانی از قائم شهر
🌹🌷🌹🌷
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻣﺎﺟﺮاﻱ_ﺷﻬﻴﺪﻃﻠﺒﻪ..
🌷 دو زانو و با ادب روبه روے آیت الله(شهید) دستغیب نشسته بود. آقا نگاهے به موهاے بلند و لباس هاے زیبا و مُد منصور ڪرد و گفت: بفرما پسرم، ڪجا بودے، ڪجا مے خواے برے؟
منصور گفت: آقا مدتے آلمان درس خواندم، مدتے هم تهران دوره برق دیدم، الان هم چند ماهیه استخدام اداره برق فارس هستم، اما می خوام طلبه شوم!😎
آقا گفت: پسرم با این شڪل و قیافه نمیشه طلبه شد.😢
منصور رفت. صبح روز بعد با سرے ڪه با تیغ تراشیده بود و لباس هایے ساده و گشاد برگشت حوزه تا در مسیرے ڪه سال ها دنبالش بود قدم بزند!😇
#شهیدشیخ_منصوربامداﺩ*
#شهداي_فارس*
🦋--🍃─═ঊঈ🌹ঊঈ┅─🍃-🦋
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌼🌸
ای عاشقانه تر ز همه عشق واره ها؛
آشوب جهان و جنگ دنیا به کنار
بحران ندیدن تــــو را من چه کنم...؟
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🌼🌸
@shohadaye_shiraz
◦◉✿خاًَُِّطًَُِّرًَُِّاًَُِّتًَُِّ سًَُِّرًَُِّدًَُِّاًَُِّرًَُِّدًَُِّلًَُِّهًَُِّاًَُِّ✿•◦
﷽
📜 خاطره
✍توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود . با همه رو بوسی و احوالپرسی میکرد.
نگران شدم!قبل اینکه برسیم پای هواپیما،همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم .
دستش را فشار دادم و گفتم :«حاجی! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی میافته برات...»
گفت:«این مردم خیلی عزیز هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمیترسیدی!»
قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم : «حاجی من نگفتم از شهادت میترسم !» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید بچه یتیم ها هستید .شما الان امید بچههای مظلوم عراق و ..هستید.»
خندید و گفت: 👈«نه، گاهی اوقات شهادت تاثیرش از موندن بیشتره.»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#خاطرات_سرداردلها
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
می گفت : *غواص ها مظلوم شهید می شن. سنگر غواصی هیچ چیز جز آب نیست وقتی تیر می خوره باید دندوناشو روی هم فشار بده تا ناله هم نکنه. نه می تونه پناه بگیره، نه می تونه دفاع کنه، نه می تونه فرار کنه.*
دم بالاییش توی تاریکی از آب بیرون زده بود.آروم گفتم "امیر، کوسه!😨
گفت" هیس دارم می بینمش" دیدم داره ذکر می گه.
کوسه دورمون چرخید. اشهدم رو خوندم. صداش هیچ وقت یادم نمی ره : *یا مادر یا فاطمه زهرا خودت کمکمون کن*.😨 نمیشد دست به اسلحه ببریم. آخه اگه صدایی ازمون در می اومدبا تیر عراقیا سوراخ می شدیم.
کوسه نزدیک شد.
دوباره صدا زد: *یا مادر یا فاطمه زهرا.*....
کوسه از ما دور شد و رفت. امیر توی آب گریه اش گرفت. 😳
پاش به خاک که رسید مرغ هوا شد. توی این مدت اگه اسم حضرت زهرا رو می شنید گریه میکرد.
از خواب پرید. نگفت چه خوابے دیده.
گفت " می خوام برم براے آخرین بار نهر "طُِرُف" رو ببینم.
رفت . صدای خمپاره ڪه از نزدیک طُرُف اومد،. پریدم ترڪ موتور .فقط یه ترڪش ڪوچولو توی شقیقه اش خورده بود😭😭
#شهید محمد (امیر)فرهادیان فر*
#شهدای_فارس*
🦋--🍃┅═ঊঈ🌹ঊঈ═🍃-🦋
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#ﻛﻤﻚ_ﻣﻮﻣﻨﺎﻧﻪ
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و ﺷﻬﺪا
#ﻧﺬﺭﻇﻬﻮﺭﻣﻨﺠﻲ_ﻣﻮﻋﻮﺩ ع
➖🔻➖🔻➖
ﺑﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﺑﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) و ﺳﻴﺪاﻟﺸﻬﺪا (ع) , ﺩﺭ ﺭﻭﺯ اﻭﻝ ﻣﺎﻩ ﺻﻔﺮ ﺗﻌﺪاﺩ 3 ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺫﺑﺢ و ﺑﻴﻦ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎﻱ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺗﻮﺯﻳﻊ ﻣﻴﺸﻮﺩ
🌷🌹🌷
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺒﻠﻐﻲ ﺑﺪﻫﻜﺎﺭ ﻫﺴﺘﻴﻢ اﮔﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻣﻴﺨﻮاﻫﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﺷﺮﻳﻚ اﻳﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ و ﺻﺪﻗﻪ اﻭﻝ ﻣﺎﻩ ﺷﻮﺩ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺴﺖ
👇👇👇
6362141080601017
ﺑﺎﻧﻚ اﻳﻨﺪﻩ. ﺑﻨﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﻮﻻﺩﻱ
🌷▫️🌷▫️
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ,
✍ﺷﻬﻴﺪسردار قاسم سلیمانی:
مجاهد یک ظواهری در ابعاد مختلف دارد پایه اول این صفات نماز است برادر عزیز شما نباید #نافله_شب را ترک کنید این یک صفایی دارد.
#ﺳﺮﺩاﺭ_ﺩﻟﻬﺎ
#ﺷﺒﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌹🌷🌹🌷
@golzarshohadashiraz
💫🌹
رتبہ #والای انسان را
شهادت لازم است
رونق بازار ایمان را
شهادت لازم است..
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
💫🌹
@shohadaye_shiraz
#ﺑﺎﺑﺎﺟﺎﻧﻲ_ﻛﻪ_ﺑﺎﺯ_ﺑﺎﺑﺎﺟﺎﻥ ﺷﺪ
🚩پایان ۳۲ سال چشمانتظاری برای در آغوش گرفتن پدر؛ 😭
دختر شهید باباجان عابدی: با آمدن پدر دیگر احساس تنهایی نمیکنیم
🔹️۲۳ خرداد ۱۳۶۷ پدر در آخرین روزهای بهار رخت جنگ را بر تن میکند و فرزندان خود را در آغوش میگیرد و آخرین وصیت را به مادر درباره تربیت فرزندان میکند و برای دفاع از وطن به جبهههای نبرد میرود و از آن روز تاکنون خانواده برای بازگشت و در آغوش گرفتن مجدد او چشمانتظارند.
#ﺷﻬﻴﺪﺑﺎﺑﺎﺟﺎﻥ_ﻋﺎﺑﺪﻱ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#شهید_علیرضا_هاشم_نژاد*
#منبع_کتاب_نبرد_در_هسجان
*#نویسنده_محمد_محمودی*
*#قسمت_اول*
ذهنم بین صدای گرم و حماسی گوینده رادیو و تصویرهای خواب شبانه گیر افتاده است .آرام و قرار ندارم. این وضعیت برایم تازگی دارد .انگار نه انگار که بیش از ۵ سال وضع همین بوده .علیرضا جبهه بوده و هر از چند مدتی هم عملیات می شده .با این شرایط خو کرده و کنار آمده بودم .پس باید همه چیز برایم راحت و عادی مینمود. اما راحت نیستم.!
_هم اکنون دشمن بعثی در پشت کانال ماهیگیری و منطقه مرسوم به پنج ضلعی وضعیت به هم ریخته ای دارد. در دژ اصلی که دیشب به تصرف لشکر اسلام درآمده است ،صدها تن از مزدوران به هلاکت رسیده دشمن به چشم می خورد.
ذهنم هر لحظه از صدای گوینده رادیو فاصله میگیرد و محو همان رویای شگفت شبانه می شود .رویایی که احساس می کنم با همه رویاهای گذشته فرق دارد .خواب پریشانی که پنداری قدم به قدم به واقعیت نزدیکتر میشود. وقتی به همزمانی خواب و شروع حمله فکر می کنم این حس در وجودم قوی تر می شود.
_خدایا خودت یه کاری بکن!
بی حوصله پیچ رادیو را می بندم .خانه ساکت می شود .فقط صدای به هم خوردن ظرف های نشسته شب را از آشپزخانه میشنوم. بلند میشوم در سالن قدم میزنم و برای چندمین بار سردرگم صحنههای خواب را مرور میکنم.
*«در میانه جمعیت بالای سر تابوت ایستاده بودم زن ها جیغ می کشیدند و مردها بر سر و صورت می زدند خودم داد و فریاد نمی کردم گریه هم نمیکردم ایستاده بودم و به روبر به چهره آرام بچه ام نگاه میکردم گردی صورتش سالم بود و چشمای عسلیش نیمه باز الان لبخند همیشگی روی لبهایش خبری نبود وقتی خوب نگاهش کردم دستها را بالا گرفتم و گفتم الحمدلله رب العالمین»*
توی همین خیالات از پشت شیشه بیرون را نگاه می کنم .نگاهم با زاغی روی دیوار تلقی می شود .صدای مادر علیرضا را از توی آشپزخانه میشنوم:«کجایی تو؟
نمیدانم چه بگویم.
_اول صبحی چیه لالمونی گرفتی؟!
باز هم صدای مادر علیرضا است. تا یاد دارم و صبر و حوصله بیشتری داشته. اما در هر حال او هم مادر است و می دانم که نباید به خاطر یک خواب اعصابش را خراب کنم. به سختی برداعصاب به هم ریخته ام مسلط میشوم و در حالی که لبخندی را هم پشت لب هایم جمع کردم میگویم :«رفتم تو فکر سرمای امسال شیراز که می خواد چیکار بکنه!»
_سرما که حالا اولشه! تازه ۲۰ روز از زمستان رفته ناشتایی چی میخوری؟
به طرف انتهای سالن راه میافتم .نگاهی به آشپزخانه میاندازم. زبانم است که بگویم اشتها ندارم. اما باز هم به ذهنم میرسد که نباید بهانه دستش بدهم. تازه تنها او که نیست .دو پسر و ۴ دختر قد و نیم قدم نباید شریک خیالاتم شوند. مخصوصاً زهرا که در اتاق کناری قرآن میخواند و اگر شنید که من چقدر نگران علیرضا هستم غوغایی به پا میکند.
بالای سر بخاری نفتی خودم را گرم می کنم
_نگفتی صبحونه چی میخوری چی بیارم؟!
مثل همیشه میگویم هرچی داری بیار بخوریم.
پشتی تکیه میدهم. صدای دخترم زهرا که با خواهرش صدیقه حرف میزند به گوشم میرسد. دست به دعا برمی دارم. آرام زمزمه می کنم :خدایا فقط یک بار دیگه علیرضا را بهم بده»
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
ادامه دارد ....
گفت:"خانم همین روزها برات یڪ سورپرایز معنوے خیلے بزرگ دارم"😳
. هرچه اصرار ڪردم نگفت. وقت خداحافظے به من گفت:" دعا ڪنید انشاءالله بروم و دست پربرگردم"😇
من همانجا دعا ڪردم و امام حسین(ع) را قسم دادم ڪه ان شاءالله دست پربرگردد.
دست پر برگشت و روسفید شد.🥀
🌷🌷🌷🌷
*عمر زندگی مشترک من با
همسفر بهشتی ام فقط ۵۵ روز بود*😔
#شهید_امنیت_علی_اکبر_کشتکار*
#شهدای_فارس
#سالروز_ولادت
ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ
🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹آیا ماه صفر نحس است؟
😳😳😳⁉️❓⁉️
این کلیپ رو ببینید..
❌❌❌❌
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻧﺸﺮاﻳﻦ ﻛﻠﻴﭗ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﻣﻤﻨﻮﻉ ⛔️
🍃😊گفت :خیلے دلم می خواد بیام جبهه, اما تڪ پسرم پدر و مادرم راضے نمیشن!😔
گفتم :خدا کریمه.🤲🏻
مدتے بعد در جبهه دیدمش.
گفتم: چه طور اومدے؟
گفت :به بهانه مشهد از خانه زدم بیرون.
گفتم: اگه شهید شدے چے؟
گفت: دعا ڪن این بار سالم برگردم، ان شاالله شهادت براے دفعه بعد.
دفعه بعد ڪه اومد, ﺑﺎ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﭘﺪﺭ و ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ ....اﻭﻥ ﺳﻔﺮ به مهمانے خدا رفت...😞🌷
#شهید_مهدےولدان
#شهدای_فارس
#سالروز ولادت
☘🌷☘🌷☘
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
☘🌹☘🌹
محمدمهدی ۵ یا ۶ ساله بود که نزدیکهای نوروز به خرید رفتیم و او یک کفش کتانی متمایل به سبز را انتخاب و آن را خرید، وقتی در کوچه و در کنار بچههای دیگر آن را میپوشید و میدید که بقیه نیز کفش او را دوست دارند اما به دلیل نداشتن توانایی خرید، دمپایی به پا میکنند نوبتی کفشش را به پای دوستانش میداد.
چند روز که از خرید کفش گذشت دیگر آن را نپوشید و گفت: چون دوستانم مانند آن را ندارند من هم دیگر نمیتوانم آن را به پا کنم.
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺪاﻓﻊﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﻤﺪﻣﻬﺪﻱ_ﻓﺮﻳﺪﻭﻧﻲ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﻭﻻﺩﺕ
ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ☘
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
خورشیــد
از شیار چشم هایتان چکّه می کند..
حل می شوم در صدایِ شیرینِ لبخندتان..
عشــق ،زندگی را
به صفحه ی دلم می کشاند..
روز ،داستان کوتاه و بلندی است ،
که در ادامه ی دوست داشتن شُمــا
اتّفاق می افتد ...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
@shohadaye_shiraz
✍ #شهید_نوشت:
🔰ڪسى ڪه عاشق است و در آرزوى ديدار دوست، ڪدامين راه از اين راه يعنى شهادت بهتر و نزديكتر مىداند⁉️
آرى شهادت چه ڪلمه زيبا و دلنشينے ڪه قلب ميليونها انسان جوان و پير از شنيدن آن مىتپد و ميلياردها انسان مسلمان آرزوى آن را مىنمايد ❤️
و بايد هم آرزوى شهادت داشته باشند زيرا زندگى با همه خوبىهايش، با همه لذتهايش و ارزش مادى آن و طبيعت با آن همه وصف و جمالش با ڪوه، خشكى و دريا و جنگل و اقيانوس و تابستان و زمستان و بهار و پاييزش، با همه جاهاى ديدنى و لذتبخش آن براى آن انسان هيچ ارزشى ندارد .
مگر اينكه بُعد معنوى داشته به انسان معنويت ببخشد. انسان را با ايمان ڪند. دل انسان را به نور و قلبها را به ولايت قائم و اصول دين هدايت ڪند. اما همه اينها در پايان دارای بعد معنوى هستند و معنويت ڪه يڪى از آنها شهادت است. 🌹
قرآن مجيد مىفرمايد: *ڪسانى ڪه در راه خدا كشته مىشوند مرده نگوييد، زيرا آنها زنده هستند و در نزد خدا روزى مىخورند .. پس زندگى با شهادت چه لذتبخش است.*
#شهیدحیدراعتمادی
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﺁﻏﺎﺯ #هفته_دفاع_مقدس
🎙ما افتخار میکنیم که در این نبرد طولانی و نابرابر فقط با تکیه بر سلاح ایمان و توکل بر خدای بزرگ و دعای بقیه اللّه(عج) و اعتماد به نفس و همت دلاور مردان و شیرزنان صحنه کارزار به پیروزی رسیدهایم و خدا را سپاس میگزاریم که منت هیچ قدرت و کشوری و ابرقدرتی در جنگ، بر گردن ما نیست. امام خمینی (رحمةالله علیه) ۶ مرداد 1366
🇮🇷
#هفته_دفاع_مقدس گرامی باد
🌹🌷🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#شهید_علیرضا_هاشم_نژاد*
*#نویسنده_محمد_محمودی*
*#منبع_ڪتاب_نبرد_در_هسجان
*#قسمت_دوم*
نمیدانم چه مرزی گرفتم و چرا یک دفعه این شکلی شدم .حتم دارم اگر بیست سال پیش بود باید دعانویس می آوردند تا از بلای جن زدگی نجاتم دهند .بلند می شوم و خودم را به حیاط می رسانم .چند دور توی حیاط قدم میزنم .هوا عجیب سرد است .مادر علیرضا اگر ببیند که اینجا هستم داد و فریاد می کند. که مگر نه یک هفته نیست سرماخوردگی ات خوب شده. اشک از چهارگوشه چشم هایم سرازیر می شود.
گوشه حیاط مشتی آب به صورتم میزنم و چند بار صلوات می فرستم. با آستین تری صورتم را میگیرم .پشت سرم هوای سردی می دود توی خانه.
_کجایی تو ؟ببند در رو!
در جواب مادر علیرضا میگویم :رفتم ببینم گونه زغال خراب نشده باشه.
_خراب نشده بود؟
_نه!
مینشینم پای سفره تخم مرغ آبپز برایم گذاشته.
_قول و قرار امروز من که یادت نرفته؟
_چه قول و قراری؟
_دروازه اصفهان؟
تازه یادم آمد که قرار بود امروز برای خرید ماهی بیرون برویم.
_باشه میریم
_چشمات چرا قرمز شده؟!
_حتما مال این سرماست
_خوب تو این سرما چند بار دست و صورتت رو می شوری؟!
این یکی را جواب درست و حسابی برایش نداشتم .خدا خوب کرده عین یک بچه کوچک هوایم را دارد .چند لحظه مکث میکنم و میگویم:« خاک زغالا زد تو صورتم»
_شنیدی حمله شده؟!
_شنیدم .راستی رادیو چه گفت؟!
_خداروشکر پیروز شدن. خدا پشت و پناهشون باشه .پشت و پناه علیرضا مونم باشه!
امیر نفس میکشم القمه را توی دهان می گذارم مادر علیرضا با شک و تردید نگاه می کند می داند چه دلیل وابستگی به علیرضا دارم.
_به نظرت علیرضا تو حمله بوده؟!
با زهر خندی نگاهش می کنم.
_حرفا میزنی!! علیرضا کشته مرده حمله است!
همان حرف همیشگی را تکرار می کند: «همون خدایی که علی را به ما داده خودشم نگه دار شه»
_کاشکی خدا اندازه نصف تو به من حوصله داده بود.
_بخوربخور که اول صبح نباید به دلت بد بیاری!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
۹ صبح ، سوار پیکان مدل ۵۰ ،کوچه را به طرف دروازه اصفهان ترک میکنیم .نبش کوچه چشمم به محمد نصیری دوست مسجدی و جبهه ای علیرضا میافتد. سرعت را کمتر می کنم. محمد یک دست در جیب به طرف خانه شان می رود. برایش بوق می زنم و دست بلند می کنم. تا چشمش به ما می افتد به طرف مان میآید.
_سلام عباس ..سلام ننه ی علی!
با هم جواب سلام محمد را میدهیم .قبل از آنکه چیزی بپرسیم محمد می گوید:« از علیرضا چه خبر؟»
_سلامتی، والا ،یی هفته پیش زنگ زد سالم بود .دیشو (دیشب)هم که حمله شده و ..
_ها، حمله شده و پدر عراقیها درآمده !اخبار که گوش کردی؟
_بله گوش کردم کجا بودی؟!
_مسجد. دنبال راه اندازی کاروان جمع آوری..
_خدا خیرتون بده با ما کاری نداری؟!
_خدا یارت!
با این خدا یارت ذهنم را آشفته میکند این فقط یک کلام علیرضا است.
_علیرضا تماس گرفت ،سلام ما را برسانید خدمتش.
به نصیری خیره میشوم و میگویم باشه حتماً و دنده را جا میزنم گاز ماشین را میگیرم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
ادامه دارد ....