eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✨شهید آوینی : خون شهید❣ جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود ک روحش را از آن به سفری خواهد برد🕊 که برای پیمودن آن هیچی راهی جز شهادت وجود ندارد❤️ 🤚 🍃 @shohadaye_shiraz
میدونستم داره از گفتن موضوعی خودداری میکنه.😳 چند روزی تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم...😴 یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمام رد شد..🙄 وسوسه شدم و سایه رو تعقیب کردم ببینم چکار میکنه‌؟🤫 دنبالش رفتم .... دیدم مشغول نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند 😱 خجالت کشیدم و دویدم سمتش از ش خواستم ادامه کار رو به من بسپاره.😲 گفتم: شما فرماندهی این کارا وظیفه ماست که نیروی شما هستیم. جواب داد:کاری که واسه رضای خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده ! من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم. از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم و گفتم به خدا قسم خیلی بزرگواری… 🌷 🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * گاهی حرف هاش قشنگ بود که با خودت میگفتی باید این حرف ها را با آب طلا نوشت. مثل این حرفش که بعد از نماز مغرب و عشا رفت کنار محراب مسجد نشست و بعد از لحظاتی تفکر و نگاه کردن به گودی محراب رو به سید یوسف بنی هاشمی به زبان آورد و گفت:آدمیزاد باید اول از لحاظ درجه علم و تقوا بالا بره بعد که بالا رفت به او اجازه می‌دهند که بیاد و جلوی همه بایسته نماز بخونه. اما نگفتند تو که از همه بالاتری، بالاتر از بقیه بایست. گفتند پایین تر از همه بایست و در گودی محراب نماز بخون.یعنی اسلام فکر اینجاش را هم کرده که مبادا امام جماعت دچار غرور بشه. به این دلیل جایگاهش رو پایین تر برد تا هم به یاد قبر بیفته و هم تواضع اونو نشون بده. پس هر کسی که از همه بالاتره باید متواضع تر باشه. بعد به سید گفت: کاکاسید میدونی چرا در معماری اسلامی بیشتر خط ها کج هستند؟مثل گنبد محراب طاق ها پنجره سید که در حال و هوای خودش بود گفت خواب به این خاطر که اون موقع تیرآهن نبوده که سقف را نگهش داره برای اینکه آجرها روی هم قرار بگیرند همه چیز رو این جور می ساختند دیگه! کاکاعلی گفت :بله درست است اما این که میگی ظاهر قضیه است باطن قضیه به نظر من اول میخواستن بگن که در برابر عظمت خداوند هیچ کس راست نیست و همه چیز حتی جامدات در برابرش رکوع کرده‌اند. دوم اینکه در معماری اسلامی این خطای که در یک نقطه به هم میرسند ببین این خط تا از دو طرف میان و بالای طاق به هم می‌رسند. در گنبد همه همه خطها اون بالا به هم میرسند اگر دقت کنید دارند باهات حرف می زنند. نگاه کن این خط ها مثل یک پیکان دارند یک نقطه را نشان میدهند یک نقطه آن بالا بالاها. ببینین تا قداره گرا میده اون گنبد داره گرامی ده همشون دارن خدا رو نشون میدن در حقیقت دارند راه رو نشون میدن .میگن راحت رو فقط به سمت خدا کج کن .میگن در این دنیا همه چیز به یک جا ختم میشه و اونم خداست. 🌿🌿🌿 کاکا علی ارادت عجیبی به حضرت زهرا داشت و همیشه آخر صحبتهایش از او حرف می زد و بلند بلند گریه می کرد.در شب‌های عملیات ذکر است یا فاطمه الزهرا بود به طوری که این علاقه به همه بچه‌های تخریب چی سرایت کرده بود. شب کربلای ۴ همه راجمع کرد و روضه عجیبی خواند و بچه‌ها خیلی شارژ شدند.عکس شهدای تخریب چی روی دیوار نماز خوانده چسبانده بودند و کاکاعلی بعد از نماز و روزه داشت با حالت خاصی یکی یکی به عکس ها نگاه می کرد و رد می شد. غلام هوشنگی که از دور مواظبش بود آرام رفت سراغش و گفت کاکا برام سوال شده که چرا شهید نمیشی؟! کاکا علی آهی کشید و گفت در این دنیا هر چیزی وقتی داره وقتش رسید ما هم انشاءالله میپریم. فعلاً که مامور به ادای تکلیفیم.خدا به ما ماموریتی داده که باید به نحو احسن انجام بدیم. اما مهمتر از شهادت ماموریت دفاع از اسلام. اگر قرار باشه همه ما شهید بشیم شاید شهید نشدن و جنگیدن ارزش از شهادت بالاتر باشه *همیشه دعا کن که خدا توفیق بده تا اون ماموریتی که ازم خواستی را به خوبی انجام بدم .تا تو ازم راضی باشی راضی که شدی شهادت هم نصیبم کن* ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
✍سپهبد‌ قاسم‌ سلیمانی: خدایا سپاس که سرباز کبیر شدم. خدمت امام و کاری که امام برای پایگذاری حکومت اسلامی کرد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. برجستگی به همه‌ی علما داشت و ماهیت بخشی و هویت بخشی به همه‌ی ارکان دین بود. و این چیزیست که با خون و دل ازش مراقبت می‌کند و در همه‌ی نطق ها از امام برای پایگذاری استنباط می‌کند. 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💔 در بين خانواده و مردم نمونه و الگوي پرهيزكاري و تقوا بود ايشان همچو مولايش حضرت علي (ع) زاهد شب و شير روز مي خروشيد و اعمال و رفتارش فقط جهت رضاي خدا و خستگي ناپذير بود . *💞 نماز شبش ترك نميشد و نماز هاي يوميه را حتي المقدور با جماعت ميخواند . در كارهاي روز مره اش و برخورد با مردم هميشه قوانين و ضابطه را در نظر داشت و رابطه بازي را به هر شكلي كه بود محكوم و ديگران را از اين كار نهي ميكرد.* 💜رابطه عاطفی با اقوام وخویشان داشت- ارادت خاصی میان او و مادرش وجود داشت . وابستگان نزدیک شهید می گویند شهيد خواجه چنان اخلاق و رفتارش مجذوب كننده بود كه دوستان و اقوام حلقه وار به دورش جمع مي شدند و شهيد مانند شمعي در جمع دوستان نور افشاني ميكرد . *💙در جمع اجازه غبيت كردن به كسي نمي داد و در آخرین ملاقات با شهيد خواجه ، ايشان نورانی به نظر می رسید و همه بر این باور بودند که به زودی به شهادت خواهد رسید او یک تنه اورژاتس لشکر ٣٣ المهدی را اداره می کرد. محمدعلی خواجه* *کربلای ۵* 🍃🌹🍃🌹 : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | مادرانه 🎙 روایت از شهدای گمنام و عنایت ویژه حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- به آنها س 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
🌺مراسم عقدمان 31 فروردین سال 93 مصادف با سالروز (س) برگزار گردید.عاقد اون شب خیلی برامون دعا کرد تمام میهمانان دست به دعا برداشته بودند فضای روحانی زیبایی زیر آسمون شکل گرفته بود... قضیه ای که برایم بود میهمانانی بودند که همسرم دعوت کرده بود. 🌸وقتی مراسم تمام شد گفت:خانم میدونی کیا امشب مهمونمون بودند گفتم نه گفت: (س) و (ع) آنجا بود که فهمیدم فضای روحانی مراسم بخاطر حضور نورانی بود برادرم قاسم دوماه بعدازعقدمان به شهادت رسیدند💔 🍃🍃🍃🍃 : ﺩﺭ واتسـاپ: https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ و ﺟﺸﻦ ﻣﻴﻼﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) ﺑﻪ ﻫﻤﺮاﻩ ﻏﺒﺎﺭﺭﻭﺑﻲ ﻗﺒﻮﺭ ﻣﻂﻬﺮ ﺷﻬﺪا و ﮔﺮاﻣﻴﺪاﺷﺖ ﺩﻫﻪ ﻓﺠﺮ اﻧﻘﻼﺏ 🌺🌼🌺🌼🌺 ﺑﺎ ﻣﺪاﺣﻲ : ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﺮﻳﻒ ﺯاﺩﻩ 👇 ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 16 ﺑﻬﻤﻦ 1399/ اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 16 🏴🏴🏴🏴 ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ / ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ 🔻🔻🔻 ﻣﺮاﺳﻢ ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ ﺑﺮﮔﺰاﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ 🌸🌸🌸🌸🌸 ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
🍃🌸 شاهد خداسـت ! و تنها او می داند که جوانے ِشان را، وقف نجابت شان کردند ... 🤚 🍃 @shohadaye_shiraz 🌸🍃
✅بعد از شهادت،پیکرش را ڪہ برای تشییع آوردند .پاهای یار و همرزمش شهید علیرضا رحیمے پیچیده در یڪ پتو در آغوشش بود .بہ سختے دو پیڪر را از هم جدا ڪردند و در کنار هم به خاڪ سپردند.و اینگونه بود ڪہ شهید رحیمی گمنام نماند. 💖 ✅علاقه شدیدے به عمویم داشتم . ١٢ سال از شهادتش مے گذشت و هنوز خوابش را ندیده بودم.یک شب جمعه سر مزارش رفتم.دلشڪستہ گلایہ ڪردم ڪہ چرا با وجود محبتی ڪہ بین ما بود به خوابم نمےآید💔 .مدتے بعد به خوابم آمد. گفت :دوست دارے صحنه شهادتم را نشونت بدم .انگار پرده سینما باز شد. او را دیدم ڪہ توی سنگرے نشسته بود .شهید علیرضا رحیمے از سنگر بیرون رفت ناگهان یک خمپاره  به او اصابت کرد و نصف بدنش را برد وفقط پاهایش ماند.😢 عمو پتویے برداشت و به سمتش دوید .پاهای شهید رحیمے را در پتو پیچید وبه سمت سنگررفت. پتو را در آغوش گرفته و اشڪ مے ریخت.روے پای شهید مطلبے نوشت.( نام شهید براے شناسایے پیڪرش)سرش را بلند ڪرد و همان لحظه یڪ گلوله به سرش خورد و آرام نشست. سرش به ڪیسہ شن کنار سنگر خورد و آسمانے شد.🥀 *شهید چراغعلی دهقانی* *شهدای فارس* سالروز شهادت *🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * این خاطره را خودش تعریف می‌کرد. همیشه هم تعریف میکرد خیلی هم شیرین تعریف می‌کرد. نوار صدایش هم هست .می گفت که: «تعدادی نیروی از جان گذشته رو برای انفجارات لازم داشتم و چون خیلی مهم بود باید از زبده ترین نیروها انتخاب می‌شدند. اسمها را انتخاب کردم و روی کاغذ نوشتم و اعلام کردم. دیدم شهید کریم آزرده ناراحت آمد سراغم و گفت: «کاکا علی. من کورم !چلاقم؟! چه مرگمه که اسم منو ننوشتی؟! نگاهش کردم خونش به جوش آمده بود اما چاره نداشتم گفتم: «کاکا کریم من مقصر نیستم لیست بسته شده برو به خودش بگو» و به اشاره به آسمون کردم منظورم خدا بود.کریم سرش را انداخت پایین رفت .فردا لیست نهایی که آماده شد دیدم اسم کریم توی لیسته گفتم:«کاکو کریم چطوری اسمت توی لیست اومد؟ چی شد.کی اسمت رو نوشت؟ پارتی بازی کردی؟! خندید و گفت: آره کاکاعلی پارتی بازی کردم. نه با تو با خدا.. تو تحویلم نگرفتی. گفتی برو به خودش بگو. منم رفتم گفتم:.اوستا کریم به کریمی ات قسم. اسم کریم هم توی لیست بنویس. اون هم خودش اسمم رو نوشت. وقتی کریم شهید شد فهمیدم اسمش بی دلیل تولیست نیامده .آخه اون از اولش هم یک شهید بود و ما نمی دانستیم. 🌿🌿🌿🌿 آذر ماه سال ۶۵ یکی دو ماه قبل از شهادتش جهرم سیل آمد. چهارشنبه در مرخصی گرفت و با بچه‌ها آمد جهرم.پوتین اش را درآورد چکمه‌ای و بادگیری پیدا کرد و رفت به کمک سیل زده ها.نه شب میشناخت نه روز. روستاهای اطراف و مردم حاشیه نشین زندگی شان بیشتر آسیب دیده بود. با تمام توان روز و شب کار می کردند شدت آبگرفتگی به حدی بود که دیوار مردم روی آب بود. گاو و گوسفندان روستاییان و حاشیه‌نشینان هم آب برده بود.پل ها و جاده ها خراب شده بود و به خیلی ها نمی شد کمک رساند. رسیدگی به تمام سیل زدگان کار سختی بود باید به همه پتو و لباس تحویل می شد و برای تخلیه آب خانه‌هایشان اقدام می‌کردند.در آن وضعیت بخاری و نفت اولین نیاز مردم بود. کاکا علی اولویت اول زندگیش را آن روزها کمک به مردم قرار داده بود و به پیرمرد و پیرزن هایی که در جهرم و روستاهای اطراف خانه زندگی‌شان را آب گرفته یا سیل خراب کرده بود خیلی کمک می کرد. آن لحظه هایی که هرکسی به فکر خودش بود به فکر دیگران بود.هر چه امکانات در خانه و بسیج و مسجد بود جمع و جور کرد و هر کدام از تخریب چی ها شده بودند یک نیروی امدادگر. هم کمک ها را جمع آوری می کرد هم به دست مردم می‌رساند.پیش از همه چیز خانه خودشان را از وسایل خالی کرد و هرچه قابل استفاده بود برای مردم برد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
 جاےشهید میثمی خالی ڪه...😔 قبل از رفتن ... زیارت حضرت زهرا (س) خواند. شهادت حضرت نزدیک بود و رمز عملیات هم یا زهرا (س) ! از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد ؛ امّـا دیگر بر نگشت ... كربلای پنج بود كه تركش خورد بردنش بیمارستـان ... چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود. 🌹 مسؤول دفتر نمایندگی حضرت امام (ره)» در اﺳﺘﺎﻥ فارس :ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ_ﺷﻬﺪا اﺻﻔﻬﺎﻥ ☘☘🌺☘☘ ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ *** : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دریاست نبی و گوهرش فاطمه است مولاست علی و همسرش فاطمه است با آنکه حسین است پناه دو جهان او خود به پناه مادرش فاطمه است  🌸🌼🌸🌼🌸 ﻭﻻﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) و ﺭﻭﺯ ﻣﺎﺩﺭ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻭﻻﺩﺕ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮاﺭ اﻳﺸﺎﻥ اﻣﺎﻡ ﺧﻤﻴﻨﻲ (ﺭﻩ) ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺑﺎﺩ 🌸🌺🌸🌺🌸 ﺷﻴﺮاﺯ
🌺 شهيدی که دور مادرش می‌چرخید و می‌گفت: حلالم کن... توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاه‌کردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروع‌کرد به چرخیدن دورِمن و‌گفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن... گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالم‌کنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم. 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمدرضا عقیقی 📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴ 🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﭘﺎﻱ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺩﻡ .... 🔻🔻🔻🔻 شماره کارت جهت مشارڪت: 6037991933482956 بانڪ ﻣﻠﻲ. بنامـ محمد پولادے 🌸🌷🌸🌷🌸 اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺎﺩاﺕ ....
🌸🍃 زهرا بهانه ایست که عالم بنا شود او آمده که مادر آئینه ها شود او آفریده گشت که یک چند مدتی نور خدا به روی زمین جا به جا شود 🤚 🍃 🌸🍃 @shohadaye_shiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * آبان سال ۶۵ بود از اهواز زنگ‌زد جهرم به یکی از روحانیون اهل جبهه و گفت که: حاج آقا شما برات امکان داره که یکسری بیایید جبهه؟! گفت به روی چشم و فردایش از جهرم بلیط گرفت و رفت اهواز پادگان امام ساختمان واحد تخریب سراغ کاکاعلی. بعد از احوال پرسی کاکاعلی گفت: من یک سری سوالات در ذهنم هست و نمیدونم چه کار کنم! سوالاتش را از حاج آقا پرسید.حاج آقا گفت راستش من فکر نمی‌کردم سوالات شما اینها باشد .من خیلی سر در نمی آورم از حرفهایی که میزنید و کاری از دستم بر نمی آید .باید شما حرف هایت را با کسی بزنید و مشورت کنید که سطح بالای حوزه باشد. گفت من هم شما را برای همین تا اینجا کشاندم خوب شما چه کسی را پیشنهاد میدی.؟ حاج آقا گفت پیشنهاد من آیت الله حائری، آقای آیت‌اللهی یا حاج مهربان است. خودم نمیتونم جواب بدم اما میتونیم بریم شیراز دفتر آقای حائری وقت می‌گیریم شما سوال هاتون رو بپرس. کاکا علی خیلی خوشحال شد کار تخریب را سپرد دست محمد بلاغی و عمو جلال و گفت:«بسیار خوب پس بیا برویم. حاج آقا متعجب گفت حالا !!بزار من برسم عرقم خشک‌بشه. کاکاعلی با شرمندگی گفت واقعا عذر می خوام باشه استراحتی بکن فردا راه می‌افتی من مدتی سخت با این سوالها درگیرم و دارم اذیت میشم فعلاً خط آرومه. چند روزی مرخصی میگیرم میریم دنبال این سوال ها. جمعه بعد از حرکت کرده و فردا صبح شنبه رسیدند شیراز به رفتن دفتر آیت الله حائری. شهید سید حمیدرضا رضازاده خواهرزاده آیت الله حائری بود و قبلاً هم خدمت آقا رسیده بودند آقا خیلی تحویلشان گرفت.آقا دو ساعت خدمت آقا بودند ولی سوال هایش را پرسید و آقا جواب داد.آقا فهمید علی خیلی اوج گرفته این بود که گفت:« خودت را در دستان خدا رها کن خودت را به من بسپار و دغدغه نداشته باش هرچه بخواهد می شود» وقتی که از خدمت آقا مرخص شدن علی روحیه بهتری پیدا کرده بود و این جمله آقا را خیلی تکرار می کرد که «خودت را در دستان خدا رها کن هرچه خدا بخواهد همان میشود» بخشی از سال های متعدد با همین برخورد که با آقای حائری داشت جواب داده شد و همش میگفت کاش می شد بیشتر با ایشان بودم و همه سوالاتم را می‌پرسیدم. مدتی با جوابهای آیت الله حائری آرامش به روح علی برگشت و مطالعاتش را ادامه داد.طولی نکشید که همان حال بیقراری سراغش آمد. کار ها را راست و ریس کرد و تصمیم گرفت دنبال جوابی برای سوال های جدیدش برود.از جبهه که بر می گشت سر راه می رفت خدمت آیت‌الله حائری امکان ندارد که خدمت آقا برود و یادی از شهید حمیدرضا رضازاده نکند. نکته هایی که آقامی گفت یادداشت از همانجا سعی می‌کرد و آنها عمل کنند احترام گذاشتن به علم آن را به بچه‌های تخریب آموخته و بچه ها را به دیدن آقا می‌برد و در یک فضای صمیمان درخواست می‌کردند که نصیحت شان کند. به بچه ها می گفت:تمام دیدار با آقا خلاصه می‌شود در نکاتی که می‌گویند سعی کنید ارتباط تان با روحانیت قطع نشود زیرا آنها کارشناس دین هستند و هرگاه ایرادی در اعتقاد و انحرافی در مسیرتان پیش آید تذکر می دهند و اصلاح می کنند. بعد از آن نوبت به جهرم می رسید و علی به باید خدمتتان آقای آیت اللهی رسیده و گزارشی از جبهه‌ها است کرده و از آقا راهنمایی و نصیحت بخواهد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🌷 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌷 بہ نام خالق هستی ؛ همان خدایی ڪه مرا آفرید ، اینگونہ پرورش داد و مشتاق خود نمود . « معبودی ڪه بنده نوازیش بی حد شرمسارم ساختہ است .» معشوقی ڪه قلبم در آستانہ وصالش ملتهب است و بی تاب ؛ « آنگونہ ڪه هر آینہ نزدیڪ است بہ شوق لقایش قالب تهی ڪنم و تا ملڪوت پر گشایم ....» ✍ : فرازی از وصیت عاشقانہ شهید مدافع حرم ابوذر داوودی ، « نشر بمناسبت » 🔻 ولادت : ۱۳۶۹/۶/۲۹ ، ﺭﺳﺘﻢ 🔺شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۱۵ ، سوریہ 🌷 🌷🌷🌷 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطرات شنیدنی رهبر انقلاب از مادر گرامی‌شان درباره نوع تربيت ایشان 👌ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩاﻧﻠﻮﺩ 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
‼️ابوذر پرچمی منقش به اسم حضرت عباس بر سر در خانه نصب می‌کند و می‌گوید « هر کسی برای دفاع از حرم زینب رود باید مثل حضرت عباس شهید شود. ‼️ابوذر در کارهای خانه با من همکاری می‌کرد. یک شب تب داشتم تا صبح نشست. من می‌گفتم حالم خوبه اما ابوذر می‌گفت من راحتم تو بخواب».  ‼️نماز اول وقتش هیچوقت به تاخیر نمی‌افتاد، صدقه می‌داد، به نیازمندان کمک می‌کرد، به هیچ کس بی‌احترامی نمی‌کرد و همین خوبی‌هایش مرا مطمئن می‌کرد که ابوذر در این دنیا ماندنی نیست. وقتی برای آخرین ماموریت بار سفر می‌بست من تا صبح کنارش نشسته بودم و کمکش می‌کردم». ‼️همان شب به ابوذر گفتم خیلی مواظب خودت باش. من و محدثه اینجا منتظرت هستیم. گفت چشم حاج خانوم ولی یک خواهش دارم اگه به سلامت برگشتم که هیچ، اما اگر شهید شدم محدثه را به تو وتو را به خدا می‌سپارم». ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍂🍁 ڪاش اسم تو آخرین ڪلامم باشد پروانہ شدن حُسن ختامم باشد.. مانند ڪبوترانِ در خون خفتہ عنوان قبل نامم باشد.. 🤚 🍃 🍁🍂 @shohadaye_shiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * حاج مهربان از روحانیون جهرم بود که اغلب به بچه‌های تخریب سر می زد و در جبهه می ماند. سه تا از بچه هایش در تخریب بودند از وقتی که یکی از پسرهایش یعنی آقا مهدی در گروه تخریب شهید شده بود رابطه اش با کاکاعلی گرم تر شده و او را جای پسرش می دانست. کاکا علی هم سوالاتش را می پرسید. حاج مهربان می گفت درباره سطح بالای عرفانی شهید ناظم پور عرض کنم که یک روز تلفن زد منزل ما و گفت: «من چند دقیقه وقت شما را می خواهم بگیرم. گفتم افتخار است برای من .وقت گرفتن نیست در خدمت شما کسب فیض می بریم وقت تعیین کرد و عصر آمد منزل.ماه رمضان هم بود گفت من چند تا سوال دارم خدمت آقای حائری هم رفته هم خیلی هم برایم توضیح داده اند راضی نشده اما نمی دانم کودنی من از چه چیزی نفهمیدم یا اینکه واقعا این مطلب قابل درک و فهم نیست. سوال ها که مطرح کردید من خیلی سوال های سطح بالایی است که آدم در مرحله اول در میماند. تنها چیزی که اول که کار بگویم این حدیث بود که گفتم امام سجاد می فرمایند.: لا تفکر فی ذات الله. در ذات خدا تفکر نکنید انسان فکرش به جایی نمی رسد یعنی هرچی بخواهی تلاش کنی که بفهمی خدا چی هست نمی شود. زیرا هر چیزی که بخواهد درد بشود یا باید یک تصویری از آن در ذهن به وجود بیاید تا ذهن بتواند درک کند بعد با سایر محفوظات و معلومات بررسی و مقایسه و در نهایت بازشناسی شود. بعد به صورت ادراک برگردد به همان محلی که وارد شده.خب حالا اگر شما خاصی از خدا چیزی در کنی باید آنچه درباره خدا بر روی ارگانیسم بدن تو اثرگذاشته وارد ذهنت بشود و آنجا تصویری از او درست شود تا بعد به صورت ادراک دربیاید.خوب هر چیزی که در ذهن محدود باشد و خدا نیست پس چیزی از خدا نمی شود در ذهن تصویر کرد. دنباله حدیث امام سجاد می فرماید: «بل تفکر فی صفات الله» آقای ناظم پور پرسید فرض کنیم فلانی آدم سخاوتمند و بخشنده است این چطوری آخر با خدا می‌شود مقایسه کرد؟! گفتم شما بینهایت را در دو قسمت تصورش بکن یکی بی نهایت مطلق یکی بی نهایت نسبی. بی نهایت مطلق خداست.صفات از ذات جدا نیست بنابراین تمام صفات خدا بی نهایت مطلق است ولی صفات ما بندگان خدا همه اکتسابی است ذاتی نیست و این که شما می گویید فلانی کریم است کریم نبوده و سخاوت را کسب کرده بنابراین اصلاً قابل مقایسه با آن نیست. گفتم اشکال مهم اینجاست که می خواهم هر چیزی که درباره خدا می گویند نسبت به بندگان مقایسه کنم. بعد از آن چیزهایی گفت که من نفهمیدم که دارد چه می‌گوید صراحتاً و خیلی جدی گفتم:من که نمیفهمم و گمان کنم آقای حائری هم حرف شما را نفهمیده که نتوانسته جواب بدهد من هم در واقع نمی فهمم و معلوماتی که دارم این چیزهاست.اگر قانع نشد اشکال از اینکه من سوال شما را نفهمیدم. در واقع من که علی آقا را چند سال بود بیشتر می‌شناختم منتظر اینطور روزی هم بودم.سابقه اش را داشتم و می‌دانستم روح در حال اوج گرفتن است به اندازه فکرش بلند بود که من نفهمیدم که دارد چه می گوید.اینکه امام فرمود اینها راه صد ساله را یک شبه پیمودند من در این بزرگوار به عینه دیدم ‌.حدود دو ساعت و نیم صحبت کردیم که بیشتر ساکت نشسته و گوش میدادم تا به این صحبت‌ها دو کلمه که حرف می زد من بیشتر در مقابل احساس حقارت می کردم.با اینکه ایشان مرتب لطف می‌کرد و به من میگفت استاد منتها من واقعا احساس می‌کردم که در برابرش یک شاگرد کوچکی بیشتر نیستم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
اﻳﻦ ﻫﻔﺘہ ﺩﺳﺘــہ ﺟﻤﻌــے ﺫﻛــﺮ: ☘ ﺑﺎ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ☘ (ﻋﺞ) ﺑﻪ ائـــمہ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ , ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و و و اﻣــﻮاﺕ و ﮔﺬﺷﺘــﮕﺎﻥ و... 🌹🌹 ﻫــﺮﻛﺲ ﺑہ ﻫﺮ ﺗﻌــﺪاﺩ ﺑﻪ مےﺗﻮاﻧـﺪ ﺩﺭ ﺧﺘــﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﻛﻨـﺪ 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | 📌 شهید سید مسعود رشیدی! 📻 به روایت حاج محمد احمدیان ▫️ﺷﻬﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻮﺩ ... 🌹🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✍دلنوشته زیبای شهید ۵ روز قبل از شهادت... 💠 من آن نوری هستم که از خورشیدِ درخشان ساطع و از لابه لای ابرها عبور کرده و به زمین رسیده است. من آن قطره بارانی ام که از آسمان باریده و بدون اینکه بین راه بخار شود به زمین رسیده است. من آن ترکش انفجارم که زمین و زمان را پشت سر گذاشته و به جمعی رسیده و آنها را متحول کرده است. من آن زنبور عسلم که در به در دنبال این است که روزنه ای را پر کند. من آن دانه ی شن طبسم به همراه خیل یاران تا بار دیگر اگر لازم شد حادثه ی طبس را بسازیم. من آن گل از گل های بهارم که می در خشد و باید بدرخشد و کسی او را نمی شناسد و نباید بشناسد . من آنم که می خوانم ،که می مانم ، می سازم ، می جنگم ، من آنم که می مانم ، من آنم که گوش به صدایم من آن که به دنبال صدای جمیل و رسای آن مهدی (فتبعوه) هستم. من آنم که باید بگیریم ، من آنم که باید بخندم ، من آنم که باید انتقام زهراهای کوچک را بگیرم به فرمان مولایم، سیدم ، آقایم ... مهدیم عسگر زمانی 🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید