#قربانےاول_ماه_قمرے
#ﻧﺬﺭﻇﻬﻮﺭ_وسلامتی_ﻣﻨﺠﻲ_ﻣﻮﻋﻮﺩ(ﻋﺞ ) و سلامتی رهبر انقلاب
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و #ﺷﻬﺪا
#ﺟﻬﺖﺭﻓﻊ_ﺑﻼﻭﺑﻴﻤﺎﺭﻱ
🌷🌹🌷🌹
حضـرت رسـول (ص) :
قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این قرض را خـداوند سبحــان ادا مى کند)
🌷🏴🌹🏴🌷
ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، #قربانے و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ #اﻣﺮﻓـﺮﺝ منجے موعــود، در روزاول ماه ذی الحجه (دوشنبه ۲۱ تیرماه)ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋
شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد
👇◾️👇
ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ:
۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱
بانك آينده بــنام محمد پولادي
🔺▫️🔺▫️
*هییت شهداے گمنام شـــیراز*
مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هر روز صبـح 🌤️
دوست داشتنتان تازه می شود
مثل بوی سنگک تازه ،
مثل عطر چای ،
روز از نو ،
💞دوست داشتنتان از نو ..
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
7⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است..
✅ من از جبرئیل خواستم تا از خدا بخواهد مرا از معرفی رسمی علی ابن ابیطالب معاف کند؛ ای مردم! زیرا من از کمی پرهیزکاران، زیادی منافقان، فسادانگیزی گناهکاران و نیرنگ مسخره کنندگان اسلام آگاهم... این ها نه یک بار، بلکه چندین بار مرا آزردند... و این تهمت ها به خاطر همراهی بسیار علی با من و توجه فراوان من به او بود .
📚فرازی از بخش دوم خطبه غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌺وصـٰال حیدر و یارش مـُبارَکْ
🌼وصالِ یاس و دِلدارش مُبارکْ
🌺از الطافُ و عـِنـٰایات اِلهـی
🌼رسْیده حَقْ بِه حَقْدارَشْ مْبارَک
🌺🌼سالروز #ازدواج_حضرت_علی_حضرت_فاطمه مبارکباد🌼🌺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
💝💝🎊💝💝
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﺷﻬﻴﺪﺣﻀﺮﺕ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ...
🔰دومین روز بود که راه میرفتیم, در گرمای پنجاه درجه تیرماه ایلام و بدون آب، تشنگی و بی آبی دروجودمان غوغا میکرد مهدی نظیری ۱۶سال بیشتر نداشت.
نفسهای آخر را میکشید.
بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب آب میشد.
باحیرانی وناتوانی چند قدم راه میرفت و با صورت به زمین میافتاد.
باز تقلّا میکرد و میایستاد وبازهم زمین میافتاد. فکر میکردم سراب میبیند.
کنارش نشستم. سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم میخورد.
گوشم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم.
🔰ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻴﻬﻭﺵ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﻭﻳﺎ ﺩﻳﺪﻣﺶ...
مهدی با لباسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد.
گفت رضا میدانی چرا هر بار که زمین میخوردم باز بلند میشدم آخه حضرت زهرا (س) کنارم ایستاده بود؛
میخواستم به احترام ایشان بلند شوم زمین میخوردم میدانی چرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا (س) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری.»
✍ﺑﻪ ﺭﻭاﻳﺖ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﺿﺎ ﭘﻮﺭﺧﺴﺮﻭاﻧﻲ
#شهید_مهدی_نظیری🌷
#سالروزشهادت
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
🌹🌱🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_سیزدهم*
🎤 به روایت زهره شیخی همسر شهید
هشتم فروردین ۶۳ بود که هاشم از من خواستگاری کرد. آن موقع من کلاس دوم راهنمایی میرفتم . تعطیلات عید بود و رفته بودم به خاله ام سری بزنم.عصر که برگشتم عمه پیش مادرم بود.
بعد از گپ و صحبتهای همیشگی عمه مرا کشید کنار و گفت که با شما کار واجبی دارم. آنجا موضوع هاشم آقا را مطرح کرد. من هیچگاه به موضوع ازدواج فکر نکرده بودم پس خیلی جا خوردم. به عمه گفتم:« نمیدونم !ولی آخه من بچه ام و حتی آشپزی بلد نیستم»
عمه گفتن: نه تو بچه نیستی ماشالله ۱۴ سالته آشپزی هم یاد میگیری.
خیلی از خانواده هاشم آقا تعریف کرد و اینکه مادر شوهر میشود زن دایی پدر است و خلاصه حسابی ذهنم را آماده کرد.
من همه چیز را به تضمین و رضایت پدرم گذاشتم.
ساعتی نگذشته هاشم آقا هم به خانه ما آمد معلوم شد که آنها از قبل صحبتهایی با هم داشتند. آن یک ساعتی که هاشم منزل ما بود اصلاً آفتابی نشدم.
دو سه روز گذشت و بنا شد باید منزل ما و بحث خواستگاری را رسمی کنند. شب بود که هاشم آقا همراه خانواده آمدند. راستش من هم از هاشم آقا خوشم آمده بود .خیلی به رزمنده و پاسدار بودنش علاقه داشتم.
صحبت های من و هاشم آقا زیاد طول نکشید. حدود ۱۰ دقیقه تا یک ربع. فقط در همین حد که او از وضعیت کارش گفت که پاسدار است ، خانه از خودش ندارد و باید توی اتاقی پیش مادرش زندگی کنیم . مواردی که من خودم همه را خبر داشتم. از سختی کارش گفت و حقوقش که ماهی دو هزار تومان بیشتر نبود و بحث شهادت و اسارت و قطع نخاع...
اینها را گفت و از من خواست که اگر میتوانند با این شرایط کنار بیایم جواب مثبت بدهم.
من هم شرایط را قبول کردم و بحث نامزدی ما رسمیت پیدا کرد. نامزدی ما زیاد طول نکشید. در مرخصی بعدی که هاشم آقا آمدند جشن مختصری گرفته شد . آن موقع حتی عکس انداختن هم زیاد مرسوم نبود . ولی ما چند تا عکس هم انداختیم.
مهریه ۴۰۰ هزار تومان وجه نقد ، پنج مثقال ابریشم ، پنج مثقال طلا با یک کلام الله مجید تعیین شد.
چند هفته بعد از عروسی سفر به مشهد مقدس داشتیم که زیارت آقا علی بن موسی الرضا خیلی برایم خاطره انگیز و به یاد ماندنی بود.
آن زمان هاشم ۱۸ ساله بود و با من چهار سال اختلاف سن داشت. اما با وجود سن کمش در حد یک آدم کاملی بود. علاقه زیادی به فامیل و بستگان داشت. هر شبی منزل یکی بودی مرتب به این و آن سر میزد و احوال همه را می پرسید.
به هر حال دو هفته مرخصی هاشم خیلی برقآسا گذشت او باید به همان زودی به اهواز و منطقه جنگی رفت.
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ بسیار زیبا
از عروسی های شهدا
💝🎊💝🎊
به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی ع و حضرت زهرا س
💗💝💗💝💗
هدیه به شهدا #صلوات
💖🌱💖🌱
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷چند ساعت می شد که از نقاط مختلف یکی از پادگان های ارتش کُره بازدید می کردیم و
این کار به صورت فشرده و پشت سرهم و بی وقفه انجام می گرفت. کُره ای ها کمترین مُهلت استراحتی به ما نمی دادند. اکثر ما جانباز و دارای عوارض متعددی بودیم. جلو ارتش کُره باید نشان می دادیم که این رزمندگان چیزی از آنها کم ندارند. کم کم از تعداد نفرات ما کاسته می شد و بچه ها به خاطر خستگی از ادامه بازدید انصراف می دادند.در این میان یک نفر آن هم با پای مصنوعی، بدون آنکه خَم به آبرو بیاورد، تا غروب آفتاب، کره ای ها را همراهی کرد و این باعث شگفتی فرماندهان کره ای شده بود. در آخر بازدید گفتند تا امثال این رزمنده، در رزمندگان شما هسست، شکست ناپذیرید!
و آن رزمنده کسی نبود جز "منصور خادم صادق".
راوی سردار احمد عبدالله زاده
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🍂می گفت رحیم, نه تنها برادر که بهترین دوست منه!
عملیات قدس ۳ تمام شده و گردان از شیار مالحه به عقب می امد. دمای هوا به پنجاه درجه می رسید, همه کلافه بودند و تجهیزات را از خود باز می کردند. دشمن هم با خمپاره بچه ها را بدرقه می کرد.
خمپاره ای لبه شیار خورد و ترکشش به کوله رضا چمن گرفت. کوله پر از موشک ار پی جی اتش گرفت. همه هاج واج نگاه اتش می کردند, رحیم فریاد زد رضا بدو...
رضا امد. دو برادر, رضا را که می سوخت گرفتند و با هم شروع کردند روی زمین غلطاندن, شکر خدا, به موقع او را خاموش کردند.
🌞نزدیک ظهر بود که بچه ها از شیار وارد جاده اسفالت شدند.اخرین خمپاره های دشمن هم برای بدرقه رسیدند. جاده اسفالت سرخ شده بود, هر دو برادر کنار هم به زمین افتاده و خونشان در هم پیچیده بود.
#شهیدان محمدرضا و رحیم زهتاب
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🛑 #گــزارش 🛑
#کمک_مومنانه
#طرح_قربانی_اشتراکی
♦️ذبح قربانی روز اول ذی الحجه و سالروز ازدواج حضرت زهرا و امیرالمومنین ع🎊🎊🎊
🔹جهت سلامتی و ظهور امام عصر عج و رهبر انقلاب امام خامنه ای🔹
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و ﺷﻬﺪا
➖🔻➖🔻➖
ﺑﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﺑﺎ ﻋﻨـﺎﻳﺖ صاحب الزمان عج , رسم ماهانه ﺗﻌﺪاﺩ ۴ ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ در یوم جاری ﺫﺑﺢ و توسط خادمین شهدا در مناطق فقیرنشین جنوبی شیراز در ﺑﻴﻦ ۱۱۴ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨــﺪ ، ،در حال توزیع می باشد
انشاءالله خداوند این امر خیر ، سبب سلامتی و ظهور منجی موعود امامـ زمان عج و رفع بلا و مصیبت و بیماری از همه عالم شود
شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر #صلوات
🌷▫️🌷▫️
#ﻫﻴﻴﺖﺷﻬــﺪاےﮔﻤﻨﺎﻡ_ﺷﻴــﺮاﺯ
#مرکز_نیکوکاری_شهدای_گمنام شیراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱مےدانم
از اینجا ڪہ من نشستہ ام
تا
آنجا ڪہ تو ایستاده ای
#ای_شہید
فاصلہ بسیار است
اما
ڪافیستـ تو فقط دستم را بگیرے
دیگر فاصلہ اے نمی ماند
#صبحتون شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz