eitaa logo
شهدای شهر کهریزسنگ
221 دنبال‌کننده
907 عکس
618 ویدیو
5 فایل
این کانال به منظور معرفی و ارج نهادن به مقام و منزلت شهدای شهر کهریزسنگ و خانواده های این عزیزان به طور مستقل و زیر نظر گروه رسانه ای کهریزسنگ تشکیل شده و وابسته به هیچ نهادی نمی باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
Freydon Froughi -X- Yare Dabestani (128).mp3
3.49M
یار دبستانی من 🎙مرحوم فریدون فروغی 🇮🇷 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 زیرخاکی ترین تصاویر و بیانات شهدای شاخص که در هیچ جا ندیدید! 🔷️ هر چه بیشتر به چهره و کلام شهدا در این فیلم نگاه می کنیم ، یک احساس آرامش خاصی را در همه آنها مشاهده می‌کنیم. ◇ کاملاً می‌توان فهمید که آنها قبل از شهید شدن خویش، خود را آماده کرده و شهادت را کامل به آغوش کشیده اند و این‌چنین است که آنها مرگ را سخره خویش در آورده اند. ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
27.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسالی از دوست عزیزمون ان شاءالله که شهدا نگهدارتون باشد ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا غیبت (عج) اینقدر طولانی شده و اساسا دلیل غیبت حضرت چیه؟ 🎙 حجت الاسلام حائری پور ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
رجـب برای کسب سلامت دنیوی و اخروی 🔵 پیامبر اکـرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 🟡 هركس در شب بيست و چهارم ماه رجب   نماز بخواند در هر ركعت سوره‌ى «حمد»  یک  بار و آيه‌ى آمَنَ اَلرَّسُولُ  یک بار و سوره‌ى توحید «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را  یک  باربخواند، خداوند متعال براى او هزار  عمل نيك مى‌نويسد و هزار  گناه او را مى‌ بخشد و  هزار  درجه او را بالا مى‌برد و  هزار  فرشته از آسمان فرود مى‌آيند و دست به سوى آسمان بلند كرده و بر او درود مى‌فرستند و نيز خداوند متعال، سلامت دنيوى و اخروى را به او عطا مى‌كند و گويى كه شب قدر را درك كرده است. 📚 اقبال الاعمال ص ۶۵۵ 📕 آمن الرسول : دو آیه پایانی سوره بقره 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. 🌸 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
قسمتی از وصیت نامه شهیدمصطفی ابراهیمی ای خواهرانم حجاب خودتان را حفظ کنید که مشت محکمی است در دهان یاوه گویان همیشه زینب وار سخن گوئید و زینب وار صبر و استقامت نشان دهید و پیام رسان خون شهدا باشید ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
🇮🇷شهید یوسف قربانی ۱۷ ساله 🇮🇷شهید مصطفی امینی۱۷ ساله 🇮🇷شهید نعمت الله قربانی ۱۹ ساله 🇮🇷شهید محمود صالحی ۱۸ ساله 🇮🇷شهید محمدرضا اسدی ۱۴ ساله 🇮🇷شهید غلامحسین شمس ۱۸ ساله 🇮🇷شهید عبدالرضا صالحی ۱۷ ساله 🇮🇷شهید حمید ابراهیمی ۱۵ ساله 🇮🇷شهیدسيدمحمد ذبیحی۱۶ ساله ✍🏻رفیق تو چند سالته؟! ما چند سالمونه؟؟ جبهه ی من و  تو کجاست؟! ♥️ ‼️ ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_48 #فصل_هفتم می نشست ڪنارم و می گفت: «تو ڪار ڪن و تعریف ڪن، من بهت نگاه می ڪن
به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه پرده اتاقم را ڪنار می زدم. اگر لوله ای ڪه بعد از روشن شدن تنور روی دودڪش تنور می گذاشتیم، پای دیوار بود، خوشحال می شدم و می فهمیدم هنوز مادرشوهرم بیدار نشده، اما اگر دودڪش روی تنور بود، عزا می گرفتم. وامصیبتا بود. فصل هشتم زمستان هم داشت تمام می شد. روزهای آخر اسفند بود؛ اما هنوز برف ها آب نشده بودند. ڪوچه های روستا پر از گل و لای و برف هایی بود ڪه با خاڪ و خاڪسترهای آتش منقل های ڪرسی سیاه شده بود. زن ها در گیر و دار خانه تڪانی و شست وشوی ملحفه ها و رخت و لباس ها بودند. روزها شیشه ها را تمیز می ڪردیم، عصرها آسمان ابری می شد و نیمه شب رعد و برق می شد، باران می آمد و تمام زحمت هایمان را به باد می داد. ادامه دارد...✒️ نویسنده: بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_49 #فصل_هشتم به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه
چند هفته ای بیشتر به عید نمانده بود ڪه سربازی صمد تمام شد. فڪر می ڪردم خوشبخت ترین زن قایش هستم. با عشق و علاقه زیادی از صبح تا عصر خانه را جارو می ڪردم و از سر تا ته خانه را می شستم. با خودم می گفتم: «عیب ندارد. در عوض این بهترین عیدی است ڪه دارم. شوهرم ڪنارم است و با هم از این همه تمیزی و سور و سات عید لذت می بریم.» صمد آمده بود و دنبال ڪار می گشت. ڪمتر در خانه پیدایش می شد. برای پیدا ڪردن ڪار درست و حسابی می رفت رزن. یڪ روز صبح ڪه از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم؛ مادرشوهرم در اتاق ما را زد. بعد از سلام و احوال پرسی دوقلوها را یڪی یڪی آورد و توی اتاق گذاشت و به صمد گفت: «من امروز می خواهم بروم خانه خواهرت، شهلا. ڪمی ڪار دارد. می خواهم ڪمڪش ڪنم. این بچه ها دست و پا گیرند. مواظبشان باشید.» موقع رفتن رو به من ڪرد و گفت: «قدم! اتاق دم دستی خیلی ڪثیف است. آن را جارو ڪن و دوده اش را بگیر.» صمد لباس پوشیده بود ڪه برود. ڪمی به فڪر فرو رفت و گفت: «تو می توانی هم مواظب بچه ها باشی و هم خانه تڪانی ڪنی؟!» ادامه دارد...✒️ نویسنده:بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
به حسین بن علی کشته ی قرآن صلوات به غم وسوز دل وآه یتیمان صلوات بالب تشنه به میدان شهادت می رفت به دل سوخته ی خیمه نشینان صلوات عطش وتشنگی وغنچه ی صد ها لاله به علی اکبر وآب آور طفلان صلوات آن حسینی که به صحرای بلا جان می داد به گل پرپر افتاده به میدان صلوات دیده بگشا وببین خاک شده غرق به خون به تن اطهر خونین شهیدان صلوات آسمان صیحه کند از غم تنهایی او به چراغ سحر شام غریبان صلوات آید از کرببلا بانک شهادت طلبی به سر رفته به نی در ره جانان صلوات کر بلا قبله ی دلهای پریشان باشد به زمینی که بود روضه ی رضوان صلوات کیست تا این همه ایثار به تصویر کشید به قلم های پر از جوهر ایمان صلوات ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang