eitaa logo
شهدای شهر کهریزسنگ
223 دنبال‌کننده
886 عکس
610 ویدیو
5 فایل
این کانال به منظور معرفی و ارج نهادن به مقام و منزلت شهدای شهر کهریزسنگ و خانواده های این عزیزان به طور مستقل و زیر نظر گروه رسانه ای کهریزسنگ تشکیل شده و وابسته به هیچ نهادی نمی باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای پاداش عبادت فرشتگان 🔵 پیامبر اکـرم‌ صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 🟡 هر کس در شب بيست و هشتم ماه رجب دوازده ركعت نماز بخواند در هر ركعت «فاتحة الكتاب» یک بار و سوره‌ى «سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّكَ اَلْأَعْلَى» را ده بار و سوره‌ى «إِنَّا أَنْزَلْنَاه» را ده بار بخواند ، و پس از آنكه نماز را به پايان برد صد مرتبه بر پيامبر ﷺ صلوات بفرستد و صد بار به درگاه خدا استغفار كند، خداوند سبحان پاداش عبادت فرشتگان را براى او مى‌نويسد. 📚 اقبال الاعمال ص ۶۶۸ 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
🌹شهید مهدی زین الدین: هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. 💠شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_56 #فصل_هشتم یڪ روز مشغول ڪارِ خانه بودم ڪه موسی، برادر ڪوچڪ صمد، از توی ڪوچ
همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و ڪفش و چتر. ڪبری، ڪه ساڪ من را از پشت پنجره دیده بود، اصرار می ڪرد و می گفت: «قدم! تو هم برو سوغاتی هایت را بیاور ببینیم.» خجالت می ڪشیدم. هراس داشتم نڪند صمد چیزی برایم آورده باشد ڪه خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم: «بعداً.» خواهرشوهرم فهمید و دیگر پی اش را نگرفت. وقتی به اتاق خودمان رفتیم، صمد اصرار ڪرد زودتر ساڪ را باز ڪنم. واقعاً سنگ تمام گذاشته بود. برایم چند تا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچه های چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاق سر هم خریده بود. طوری ڪه درِ ساڪ به سختی بسته می شد. گفتم: «چه خبر است، مگر مڪه رفته ای؟!» گفت: «قابل تو را ندارد. می دانم خانه ما خیلی زحمت می ڪشی؛ خانه داری برای ده دوازده نفر ڪار آسانی نیست. این ها ڪه قابل شما را ندارد.» گفتم: «چرا، خیلی زیاد است.» خندید و ادامه داد: «روز اولی ڪه به تهران رفتم، با خودم عهد بستم، روزی یڪ چیز برایت بخرم. این ها هر ڪدام حڪایتی دارد. حالا بگو از ڪدامشان بیشتر خوشت می آید.» همه چیزهایی ڪه برایم خریده بود، قشنگ بود. ادامه دارد...✒️ نویسنده:بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_57 #فصل_هشتم همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و ڪفش
نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یڪی بهتر است. گفتم: «همه شان قشنگ است. دستت درد نڪند.» اصرار ڪرد. گفت: «نه... جان قدم بگو. بگو از ڪدامشان بیشتر خوشت می آید.» دوباره همه را نگاه ڪردم. انصافاً پارچه های شلواری توخانه ای ڪه برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: «این ها از همه قشنگ ترند.» از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: «اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یڪ عشق و علاقه دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم ڪه می خواستم ڪارم را ول ڪنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت.» بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم. از همان شب، مهمانی هایی ڪه به خاطر برگشتن صمد بر پا شده بود، شروع شد. فامیل ڪه خبردار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان می ڪردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها. صمد با روی باز همه دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیروقت می نشستیم خانه این فامیل و آن آشنا و تعریف می ڪردیم. می گفتیم و می خندیدیم. ادامه دارد...✒️ نویسنده:بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
waqe_346196.mp3
29.55M
🌱ســـــوره واقــعه فراموش نشه ------------------------------------- ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
ر دامن نرجس، گل زهرا بِشِکفت بر این گل و بر نرگس و زهرا، صلوات. بر گلشن و گل، به بـویِ مهدی، صلوات برشــــیفتـگان کـــــویِ مهدی، صلوات سر می زند از کنـارِ کعبــه، خورشـید در سعی و طواف، روی مهدی، صلوات. ای لعلِ لبِ تو شیعه را آب حیات سرچشمه ی فیض و قبلگاه حاجات ای حجّت ثانی عشر، ای مهدی جان بر طلعتِ زیبای تو دائم صلوات. برخاتم اوصیاء مهدی صلوات برصاحب عصر ما مهدی صلوات خواهی که خداوند بهشتت ببرد تو بر حضرت مهدی صلوات ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهادت پایان کسانی‌ست کھ در این روزگار گوششان غبار دنیا را نگرفته‌باشد . . و صدایِ آسمان را بشنوند ! و شهادت حیاتِ عند ربّ است. 🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️ امروز به نیت شهید پدر:یوسف عملیات: بدر ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
شهادت پایان کسانی‌ست کھ در این روزگار گوششان غبار دنیا را نگرفته‌باشد . . و صدایِ آسمان را بشنوند !
امروز مهمون این شهیدمون هستیم قبل از شروع استغفار کنیم ابراز پشیمانی بعدش حمد وشکر خداوند بعدش بانیت ظهور و زمینه سازی حاجت مدنظرتون رو انشالله در ذهن داشته باشیم وبخوانیم به امید گشایش رحمت الهی بارش باران دعا کنیم راستی یادمون نره که دعا برای دیگران، دعای خودمون رو زودتر به اجابت نزدیک میکنه ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1101_1022.mp3
491.1K
استاد ------------------------------------- ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی بدون امام زمان(عج) یعنی "مغضوب علیهم بودن" 💎از امام باقر(ع) سوال شد؛ کی ظهور و قیام شما برمی‌گردد؟ حضرت فرمود: هروقت از مردم وفا دیدیم، موقع برگشت ماست... 🎤استاد رائفی پور 🍃اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج🍃 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
41.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | عطر افشانی و غبارروبی مزار مطهر شهدای ویلاشهر/گلدشت/قلعه سفید/کهریزسنگ و رژه‌‌ی موتوری بمناسبت ایام الله دهه فجر؛🇮🇷 (پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۹) 🌹تقدیر و تشکر از بسیجیان و پایگاه‌های مقاومت حوزه امام علی(ع)، شهرداری های گلدشت و کهریزسنگ و ویلاشهر، ستاد نماز جمعه ویلاشهر و گلدشت، و مردم ولایتمدار و همیشه در صحنه. ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
هم خودشان خاکی بودند، هم لباس هایشان؛ کافی بود باران ببارد تا عطرشان در سنگرها بپیچد... 🍀 زمستان ۱۳۶۶ عملیات بیت‌المقدس ۲ 🕊 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
⏳ سال 1361 - منطقه عملیاتی فکه 🌴 قبل از عملیات والفجر مقدماتی 🌿 مقر واحد اطلاعات عملیات تیپ 10سیدالشهدا (ع) 💕 دست کم 12 نفراز این افراد به شهادت رسیده‌اند ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
40.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مراسم تشییع و خاکسپاری شهید مدافع حرم مرتضی جعفری در شهر گلدشت (پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۹) 💐دفاع از حریم اهل بیت(ع) دفاع از ایران است؛ عراق و شام مقدمه زمین گیرکردن ایران بود! مقام معظم رهبری💚 📌قرارگاه رسانه ای امام علی(ع): 🆔️ https://eitaa.com/Hozeh_1
دعای سمات ۱ - فرهمند.mp3
5.51M
دعای سمات مخصوص عصرجمعه استاد فرهمند ------------------------------------- ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
🌸👇👇👇 🔴 نمــاز شــب بیسـت و نهم مـاه رجـب برای پاداش عبادت فرشتگان 🔵 پیامبر اکـرم‌ صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 🟡 هر کس در شب بيست و نهم ماه رجب دوازده ركعت نماز بخواند در هر ركعت «فاتحة الكتاب» یک بار و سوره‌ى «سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّكَ اَلْأَعْلَى» را ده بار و سوره‌ى «إِنَّا أَنْزَلْنَاه» را ده بار بخواند ، و پس از آنكه نماز را به پايان برد صد مرتبه بر پيامبر ﷺ صلوات بفرستد و صد بار به درگاه خدا استغفار كند، خداوند سبحان پاداش عبادت فرشتگان را براى او مى‌نويسد. 📚 اقبال الاعمال ص ۶۶۸ 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. 🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹 🔴 نماز شب بیست ونهم ماه رجب نیز همانند نماز شب بیست و هشتم می باشد با همان ثواب ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
🔴دعای جمعه آخر ماه رجب ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_58 #فصل_هشتم نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یڪی بهتر است. گفتم: «همه شان
بعد هم ڪه برمی گشتیم خانه خودمان، صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: «این مهمانی ها باعث شده من تو را ڪمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی ببینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی ڪه پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً ڪه بروم، دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نڪردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.» این خوشی یڪ هفته بیشتر طول نڪشید. آخر هفته صمد رفت. عصر بود ڪه رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشڪ ریختم. به گوشه گوشه خانه ڪه نگاه می ڪردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ ڪس و هیچ ڪاری را نداشتم. منتظر بودم ڪسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یڪ دل سیر گریه ڪنم. حس می ڪردم حالا ڪه صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را ڪرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم ڪشیدم ڪه بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟! آن شب آن قدر گریه ڪردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد. ادامه دارد...✒️ نویسنده:بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_59 #فصل_هشتم بعد هم ڪه برمی گشتیم خانه خودمان، صمد می نشست برای من حرف می ز
صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض ڪردم و لباس های تمیز تنشان ڪردم. مادرشوهرم ڪه به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو ڪردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره ڪارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو ڪردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم ڪه سر شب خوابم برد. انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را ڪنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه ڪار باید می ڪردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فڪر ڪردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر ڪردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم. با دیدن شیرین جان ڪه توی حیاط بود، بغضم ترڪید. پدرم خانه بود. مرا ڪه دید پرسید: «چی شده. ڪی اذیتت ڪرده. ڪسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می ڪنی؟!» نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یڪ ریز گریه می ڪردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ ڪس نمی دانست دردم چیست. ادامه دارد...✍ نویسنده:بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
بر محمد تو بگو از دل‌ و جان‌ صلوات‌ به‌ علی‌ حیدر صفدر شه‌ خوبان‌ صلوات‌ به‌ رخ‌ انور آن‌ سرو خرامان‌ صلوات‌ به‌ قد سرو چمان‌ ماه‌ درخشان‌ صلوات‌ به‌ لب‌ خشک‌ حسین‌ شاه‌ شهیدان‌ صلوات‌ به‌ علی‌ بن‌ حسین‌ عابد دانا صلوات‌ به‌ همان‌ باقر و آن‌ علم‌ فراوان‌ صلوات‌ به‌ همان‌ مذهب‌ پاک‌ از سر ایمان‌ صلوات‌ بر سر تربت‌ آن‌ مظهر ایمان‌ صلوات به‌ غریب‌الغربا شاه‌ خراسان‌ صلوات‌ به‌ همان‌ گنبد پُر نور زرافشان‌ صلوات‌ عسکری‌ را تو به‌ لعل‌ لب‌ خندان‌ صلوات ‌ به‌ همان‌ مهدی‌ غایب‌ شه‌ خوبان‌ صلوات‌ ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ می‌شود و یار براۍ (عج) تربیت می‌شود! 🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷 امروز به نیت شهید پدر:جواد عملیات: بیت المقدس ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ می‌ش
امروز مهمون این شهیدمون هستیم قبل از شروع استغفار کنیم ابراز پشیمانی بعدش حمد وشکر خداوند بعدش بانیت ظهور و زمینه سازی حاجت مدنظرتون رو انشالله در ذهن داشته باشیم وبخوانیم به امید گشایش رحمت الهی بارش باران دعا کنیم راستی یادمون نره که دعا برای دیگران، دعای خودمون رو زودتر به اجابت نزدیک میکنه ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang