شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
شهید #محمد_اویسی
برشی از کتاب : و دریا آتش گرفت
🖋 #فاطمه_سلطانی
کار مشترک کنگره ملی شهدا و انتشارات کتاب جمکران
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
http://zil.ink/shohadayeqom
❁﷽❁ا
#شهدا_را_یاد_کنیم
📖بعد از برگشتن از عملیات محرم، خودش را به آب وآتش میزد تا یک دوره آموزشی آبی و خاکی را برای فرماندهان سپاه تدارک ببیند. شدیداً به این نکته اعتقاد داشت که فقط فرماندهای که خوب آموزش دیده است میتواند نیروی خوبی هم تحو یل دهد. از روی نظم و انضباطی که جزء ذاتش بود، قبل از انجام هر کاری باید مقدماتش را فراهم میکرد و اولین قدم، مشورت با افراد خبره و اهل فن بود.
🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
شهید #محمد_اویسی
📙 #و_دریا_آتش_گرفت
🖋 #فاطمه_سلطانی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/121549
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🔸 #قم_شهر_قیامواقامه
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
http://zil.ink/shohadayeqom
ا❁﷽❁ا
🔰#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
📖داخل پارکینگ، محسن افشار چشمش به دو ماشین ضدگلوله افتاد که فقط ماشینبازهای حرفهای میدانستند چه جواهری هستند، یک آلفارومئو و یک بنز. چشمهای افشار برقی زد و رو به محمد کرد. پرسید: اینا مال شماس؟
محمد نگاهی به ماشینها انداخت و گفت: «اون آلفارومئو رو برا من آوردن، اون بنزم برا حاج داوده.» محسن جلو رفت و باعشق، دستی روی ماشین آلفارومئو کشید.
_ پس ما رو ببر یه دوری بزنیم.
_ چی میگی برادر من؟ اینا بهدرد ما میخوره؟
_ یعنی نمیخوای سوارش شی؟
_ من همون ماشین پیکان از سرمم زیاده. بیا... بیا برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه.
شهید #محمد_اویسی
📙 #و_دریا_آتش_گرفت
🖋 #فاطمه_سلطانی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/121549
📘📘📘📘📘
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🔸 #قم_شهر_قیامواقامه
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/2154430515C2570438306