eitaa logo
شوخ طبعي‌ها و حكايات طلبگي
305 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
920 ویدیو
65 فایل
فی الواقع خداوند اِند لطافت اِند بخشش اند بی خیال شدن اند چشم پوشی و اِند رفاقت است قنبر امام علی (ع) غم‌‌بر است لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ؛ یعنی خدا دائم آنلاین است نوبت نمی خواد، پول زیر میزی نمی خواد و... .
مشاهده در ایتا
دانلود
فردا جمعه است و عید یاد بزرگان خانواده باشیم🌼🙏 مادر دیروز به مادرم زنگ زدم بعد از مرگش تلفن ثابت خانه‌اش را جمع نکردیم ... نمی‌خواهم ارتباطمان قطع شود. هروقت دلم هوایش را می‌کند بهش زنگ می‌زنم... تلفنش بوق می‌زند ... بوق می‌زند ... بوق می‌زند ... وقتی جواب نمی‌دهد با خودم فکر می‌کنم یا برای خرید رفته بیرون یا خانه همسایه است... الان چند سال می‌شود هروقت دلم هوایش را می‌کند دوباره زنگ می‌زنم. شماره “بیرون” را هم ندارم زنگ بزنم بگویم:” به مادرم بگید بیاد خونه‌اش، دلم براش تنگ شده.... دوست من اگر مادر تو هنوز خانه است و نرفته “بیرون” ... امروز بهش زنگ بزن ... برو پیشش ... باهاش حرف بزن ... یک عالمه بوسش کن ... صورتتو بچسبون به صورتش ... محکم بغلش کن... بگو که دوستش داری ... وگرنه وقتی بره” بیرون” خیلی باید دنبالش بگردی ... باور کنید “ بیرون” شماره ندارد ..[1] ***** پس چرا...؟ پیرمردی موبایلشو برد تعمیر کنه بعد از مدتی تعمیر کار گفت موبایلت سالمه پدر جان, چیزیش نیست پیرمرد با صدای غمگین گفت پس چرا بچه هام زنگ نمیزنن پی نوشت: 1.م ح قدیری، زخم ها و مرهم های سایبری، نشر مهرستان
عمه عطار گاهي اختلافات بزرگ ما از يك برداشت نادرست و یا سوءتفاهم كوچك شروع می شود. نبايد در روابط قضاوت عجولانه کنیم. حرف مثل تیر است. حرف نزده را می شود زد، ولی حرفی که از زبان پرتاب شد بازگشتش ممکن نیست. يك ظرف بلورین قیمتی را راحت مي‌توانيم بشكنيم ولي آيا به همان راحتي مي‌توانيم آن را مثل اولش ترميم كنيم؟ مادری می گفت: وقتی فرزندم از مدرسه آمد با اخم و تخم کیفش را گوشه ای انداخت و گفت: باید درباره عمه عطار تحقیق اينترنتي کنم. همه با تعجب گفتند که این دیگه چه تحقیق مسخره ای است. با عصبانیت و توپ پر رفتم مدرسه. به مدیراعتراض و انتقاد کردم. مدیر از معلم توضیح خواست. معلم در حالی که با زور جلوی خنده‌اش را گرفته بود من را به آرامش دعوت کرد و در یک کلام گفت: عمه عطار نه، ائمه اطهار (عليهم السلام). [1] ✅کلید واژه ها تحریف های شناختی، ویروس کلامی هوش هیجانی قضاوت عجولانه سوگیری ذهنی پی نوشت : 1.محمدحسين قديري، شوخ‌طبعي‌هاي طلبگي،ص165. ✍️
بدگماني به امام جماعت يكي از دوستان طلبه،امام جماعت مسجدي بود. روزی وقتي به مسجد رسيد، با عجله رفت داخل دستشويي مسجد و اومد بيرون. بعد بدون اين كه وضويي بگيره مستقيم رفت داخل محراب و نماز مغرب رو شروع كرد. چند نفر در سرویس بهداشتی مسجد حاج آقا رو ديده بودند. شايعه پیچید که حاج‌آقا بدون وضو مياد نماز. تقوا و عدالت نداره! اون روز دو دستگي شد؛ يه عده به حاج‌آقا اقتدا كردند و يه عده فرادا نماز خوندند. برا همينه كه امام علي (ع) فرمود: «اتّقوا مَواضِعَ التُهَم»؛ «خود را در جايگاه تهمت قرار ندهيد.» حاج‌آقا كه از متوجه زمزمه ها و درگوشی ها شده بود. بلافاصله پس از نماز مغرب ميكرفون رو دست گرفت و گفت: بنده يه آمپول داشتم كه برداشتم توي مسير مسجد رفتم زدم. تا به مسجد رسيدم گفتم نكنه جاش خون اومده باشه؛ برا همين رفتم داخل دستشويي و جاشو چك كردم كه الحمد لله نجس نشده بود و چون توي خونه وضو گرفته بودم مستقيم اومدم توي محراب. با اين توضيح، سوء تفاهم برطرف شد و بحمدلله به خير گذشت. ✅کلید واژه ها تحریف های شناختی، ویروس کلامی هوش هیجانی قضاوت عجولانه خروج از موضع تهمت پی نوشت: ماهنامه خانه خوبان، ابوالقاسم شهباز، آذر 1394، شماره 82.؛نرم افزار لبخندها و دلخندها،
هدایت شده از زندگي آرام
✅انصاف درمانی ✅قاعده زیرین یا طلایی (هر چه برای خود می پسندیم برای دیگری هم بپسندیم و...) ✅کرونا برخی تجملات زائد را جمع کرد. هشیار باشیم آنها را برنگردانیم. ✅ادعای روشنفکری می کنیم ولی هنوز در رسوم که ریشه هایش فسیل شده است مانده ایم. 👈نمونه: چه خوبه خانواده پسر برای جهیزیه سخت نگیرند و خانواده دختر برای مهریه 🌺✍️
راه های تقویت حس شکرگزاری 1- توجه به فواید تربیتی- معنوی - اجتماعی و روان شناختی آن و مرور آن( جلب منفعت)، 2- توجه به زیان های مختلف ناسپاسی و مرور آن(دفع ضرر)، 3- همنشینی با افراد شاکر، و خواندن شرح حال آنها، 4- پرهیز از افراد ناسپاس و غرغرو که غافل اند، 5- داشتن برنامه مکتوب و جدول بندی کردن آن برای شکر از اطرافیان، همکاران، خدا و..( برنامه را ابتدا برای ومدت کم بنویسیم مثلا یک هفته و بعد تمدید کنیم. 6- جریمه کردن خود در صورتی که به برنامه عمل نکردیم. 7- کمک از نامه، تلفن، ایمیل و..برای شکر گزاری از بندگان خدا هرچند کمک آنها جزیی باشد. 8- دعا کردن برای رسیدن به خواسته در قنوت و غیر قنوت 9- نوشتن جملات شکر آمیز و نصب آن بر آیینه، میز مطالعه و... 10- ملاقات بیماران، 11- صدقه دادن توسط خودتان به افراد نیازمند و فقیر، 12- شکر برای انواع نعمت ها مادی و معنوی( هدایت، شیعه بودن، و..) 6- تقویت کردن خود درصورتی که در برنامه موفق بشویم
شروط دهگانه طلبگی از منظر آیت الله مظاهری ✅
هدایت شده از ع اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجرای زیبای «سلام فرمانده» به انگلیسی Salam my mawla Salam from the children of your mother Zahra با کیفیت 480 @BisimchiMedia
خواص انگشتر عقیق
خاطرات یک لباس عروس
در تحقیقات ثابت شده که زعفران و گل محمدی و اسانس لیموترش خاصیت ضد افسردگی دارد پ ن" Abdullaev, F. , 2006. Biological Properties and Medicinal Use of Saffron (Crocus sativus L.) Boskabady, M. H. , Shafei, M. N. , Saberi, Z. , Amini, S. , 2011. Pharmacological effects of Rosa damascena. Iranian Journal of Basic Medical Sciences. 14(4): 295-307. Komiya, M. , Takeuchi, T. , Harada, E. , 2006. Lemon oil vapor causes an anti-stress effect via modulating the 5-HT and DA activities in mice. Behav Brain Res. 172: 240-249
😄👈 تو حوزه اگر نارسایی قلبی دارید متن زير را نخوانید احتمالا سکته کنند از خنده. قبل از این که به حوزه قم بیایم چند ماهی در یکی از مدارس اصفهان بودم .حالا اسم مدرسه را بهتره نگويم ولی اشاره ای می کنم، مدرسه خوراسگان زیر نظر آیت الله مقتدایی. مدرسه چندتا مغازه داشت که به افراد متدین اجاره داده بودند. وقتی از قم برای دیدن دوستانم به مدرسه رفتم قبل از ورود به مدرسه به یکی از مغازه دارها که دوست بودم، سری زدم. گفت: حیف شد رفتی! حج آقای مقتدایی حسابی به طلاب میرسه! گفتم: چطور مگه؟! گفت: حسابی به طلاب مرغ میدن ؛ البته نه مرغ منجمد مرغ تازه. دیروز برا نماز به مسجد مدرسه رفتم دیدم پرو پیشای مرغا رو آفتاب کرده بودن. با تعجب گفتم: من که چشمم آب نمی خوره!! گفت: حالا برو ببین. وقتي وارد مدرسه شدم ديدم راست مي گفت، پر مرغ ها روی پارچه هایی کنار حوض مدرسه پهن بود. با تعجب سري تكان دادم و براي روشن شدن موضوع به حجره دوستم رفتم . سخنان مرد مغازه دار را گفتم و از او خواستم كه من را از اين چاه عميق و تاريك «ابهام» بيرون بكشد. دوستم از خنده به گمانم سه چهار معلق هم زد ،هم می خندید و هم از چشمانش آب سرازیر بود. گفتم: بابا پس به من بگو داستان چيه و چی شده؟! گفت: الوار را که می شناسی ؟ گفتم خب !گفت می دونی که لرها بالش های زیادی دارند و به بالش ها لم میدن، این بالش ها اغلب با پر مرغ است. یکی از طلاب بروجنی بالشهایش را شسته، جا نبوده که پهن کنه اینجا پهن کرده است. ✅تذكر: طلاب به مزاح می گفتند: أتراک جمع مُکسَّر تُرک و ألوار جمع مکسر لُر است.[1] پ ن ✍️📙.م ح ق، شوخ طبعي هاي طلبگی، نشر دانا کتاب
هدایت شده از زندگي آرام
تن خواه و شلاق شیخ درون محمدحسین قدیری در یکی از مشاوره هایم جوانی می گفت: در صف نانوایی سنگکی ناگهان چشم من و دختر جوانی به هم گره خورد. سرم را زیر انداختم ولی شهوت در میدان دلم عربده می کشید و بدمستی می کرد. با تمام قدرت از درون به من فشار می آورد که جام هایش را پر از شراب نگاه به آن دختر کنم. با هر جان کندنی بود چشمم را مهار کردم. وقتی نان خریدیم متوجه شدم دختر یواش یواش در مسیر به سمت من می آید. پیشنهاد ازدواج موقت داد. کوری بودم که دست طبیعت چشمانش را به او می خواست برگرداند. با خودم گفتم: بدبخت دیگه چی میخوای مرده خوری هم ازت بر نمیاد. دروازه خالیه و حریفی حاضر نیست . منتظر چی هستی؟ بزن تو گل. با لکنت و شرم از او سؤالاتی پرسیدم؛ دختر یتیم و صد البته آبرومندی بود که بلدیزر پر قدرت نیاز مادی او را به زور به سمت من هل داده بود. در دالان پر پیچ و خم هوای نفس، ذهنم شروع کرد به توجیهات جورواجور تراشیدن. مسیرمان از هم داشت جدا می شد بالفور روزی را معین کردیم که در مکانی همدیگر را ببینیم. از دور که به سمت محل قرار می رفتم دیدم زودتر از من آنجا حاضر است. همان طور که به سمت او خرامان خرامان قدم بر می داشتم. شیخ درونم شروع به موعظه کرد و شلاق ملامت بر تن خیالم می زد. تپش قلبم گرفتم. پیشانی و کف دست و زیر بغلم خیس عرق شده بود. شیخ درون آینه ای مقابلم قرار داد و گفت: در این جام بنگر تصور که خواهر و یا مادرت چنین شرایطی داشت چه می کردی؟ راضی بودی هر بار که نیاز مادی داشتند برای امرار معاش تن به رابطه ای هر چند مشروع بدهند؟ پس جوانمردی و مردانگی در کدام گورستان دفن شده است؟ یک آن گر گرفتم. از خودم متنفر شدم. سر جام میخکوب شدم. ولی او را دیده و به سمتم آمد. قلبم داشت از قفس قفسه سینه بیرون میزد. مانده بودم در کار انجام شده. با نگاهش می گفت که چرا استخاره می کنی؟ نمی توانستم تصمیم بگیرم. با دست پاچگی اشاره کردم که همراهم بیا. شیخ درون دست بردار نبود و حکم تعزیر صادر کرد و انصاف شلاق سرزنش بر گرده روانم میزد. در شلوغی جمعیت او را قال گذاشتم و دور شد. سالها از این داستان گذشته ولی هنوز هم در دادگاه وجدان شلاق سرزنش می خورم که چرا حداقل آن دختر یتیم با پیدا کردن چند خیر شغلی پیدا نکردی و بدون تن خواهی و بدون چشم داشتی پولی به او ندادی. تا او شرایط ازدواجش مهیا شود چند بار باید جسمش را عرضه کند و زخم های عاطفی عمیق بخورد؟ همباشی مشروع شیخ درون دادگاه وجدان ✍️
هدایت شده از ع اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴معلم زبان عربی در استرالیا، خانم بتول سعد، با شاگردانش نسخه عربی سرود سلام فرمانده می خواند! این رو میگن کار فرهنگی! یک سرود و یک دنیا منتظر ظهور منجی.
عروسی شاد و حلال ائمه پسند 🌸✅