چله عاشورایی؛ چهل رباعی دررثای حضرت علیاصغر .pdf
263K
■مجموعهچهلرباعیعاشورایی■
✍#سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🆔@shokofeha_ye_kheal
🏴
هر چند سپاه ابرهه، غدار است
طوفان بشود، یک شبه تار و مار است
ای قوم یهود، فکر پوشک باشید!
حالا که طرف حسابتان، سنوار است
#سنوار
✍#مرتضی_درزی
🆔@shokofeha_ye_kheal
55.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همواره حسن مطلع و حسن ختامم
حتی برای شمر و خولی من امامم
#امام_حسین
✍#سید_حمیدرضا_برقعی
🆔@shokofeha_ye_kheal
🏴
از دوری تو غزل پریشان شده است
چشمان دلم ترانهباران شده است
ای آرزوی هزار آدینهٔ عشق
بیتو همهجا شبیه زندان شده است
#امام_زمان
✍#زینب_حسامی
🆔@shokofeha_ye_kheal
🏴
هرگز نرود گدا به غیر از حرمت
عاشق برود کجا به غیر از حرمت؟
ابریست دلش... بگو کجا گریه کند
جا ماندهی کربلا به غیر از حرمت ؟؟...
#اربعین
✍#جواد_بنیاسدی
🆔@shokofeha_ye_kheal
🏴
بین بازی کردنش... یکباره بیفریاد رفت
کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت
تکهای از او به روی شاخههای تاک رفت
کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت
کودکم لبخند بر لب داشت لبخندش کجاست؟
رنگ و بوی خاکهای این حوالی آشناست
چشمهایش.... دستهایش موی پر پیچ و خمش
خندههای مهربانش اشکهای نمنمش
چین پر چاک و رفوی کهنهی پیراهنش
انعکاس نور در برق نگاه روشنش
ترسهایش تشنگیهایش لبان پر تبش
خندههای صبح زودش اضطراب هر شبش
لحن گرم شعرهایش صوت قرآن خواندنش
مثل مادر از نگاه غیر مو پوشاندنش
دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید
دخترم در انفجار ظلمها شد ناپدید
ردی از او نیست بین خاکها آوارها
ردی از گلبرگهایش نیست بین خارها
تکهای از روسری یا تکهای از دامنش؟
این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش
میشناسم دستهای کوچکش را ... زخم بود
هر چه او نازکبدن، دشمن ولی بیرحم بود
خرد شد آیینهی چشمش نصیب سنگ شد
شیشهی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد
شب بهجز آغوش من مامن برای او نداشت
مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت
اشک میریزم کنار جاری خون ترش
شعله میگیرم به پای ماندهی خاکسترش
ذرهذره با دو دستم پیش هم آوردمش
گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم آوردمش
محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش
برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش
دخترم آن دختر زیبای زیتونپرورم
سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم
قطرهقطره خون شد و این شهر را آباد کرد
دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد
#غزه
✍#ریحانه_ابوترابی
🆔@shokofeha_ye_kheal