eitaa logo
شکوفه های خیال
976 دنبال‌کننده
884 عکس
58 ویدیو
2 فایل
هدف از تأسیس کانال، نشر اشعار شاعران نامدار معاصر یا کهن نیست. بلکه برآنیم تا شاعران جوان و مستعدی که اشعار زیبا و فاخری دارند در حوزه شعر آیینی و عاشقانه بیشتر شناخته شده و با آثارشان آشنا شویم. ارتباط: @entezar_30
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 هر چند سپاه ابرهه، غدار است طوفان بشود، یک شبه تار و مار است ای قوم یهود، فکر پوشک باشید! حالا که طرف حسابتان، سنوار است 🆔@shokofeha_ye_kheal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
55.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همواره حسن مطلع و حسن ختامم حتی برای شمر و خولی من امامم 🆔@shokofeha_ye_kheal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 از دوری تو غزل پریشان شده است چشمان دلم ترانه‌باران شده است ای آرزوی هزار آدینهٔ عشق بی‌تو همه‌جا شبیه زندان شده است 🆔@shokofeha_ye_kheal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 هرگز نرود گدا به غیر از حرمت عاشق برود کجا به غیر از حرمت؟ ابری‌ست دلش... بگو کجا گریه کند جا مانده‌ی کربلا به غیر از حرمت ؟؟... 🆔@shokofeha_ye_kheal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 بین بازی کردنش... یکباره بی‌فریاد رفت کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت تکه‌ای از او به روی شاخه‌های تاک رفت کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت کودکم لبخند بر لب داشت لبخندش کجاست؟ رنگ و بوی خاک‌های این حوالی آشناست چشم‌هایش.... دست‌هایش موی پر پیچ و خمش خنده‌های مهربانش اشک‌های نم‌نمش چین پر چاک و رفوی کهنه‌ی پیراهنش انعکاس نور در برق نگاه روشنش ترس‌هایش تشنگی‌هایش لبان پر تبش خنده‌های صبح زودش اضطراب هر شبش لحن گرم شعرهایش صوت قرآن خواندنش مثل مادر از نگاه غیر مو پوشاندنش دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید دخترم در انفجار ظلم‌ها شد ناپدید ردی از او نیست بین خاک‌ها آوارها ردی از گلبرگ‌هایش نیست بین خارها تکه‌ای از روسری یا تکه‌ای از دامنش؟ این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش می‌شناسم دست‌های کوچکش را ... زخم بود هر چه او نازک‌بدن، دشمن ولی بی‌رحم بود خرد شد آیینه‌ی چشمش نصیب سنگ شد شیشه‌ی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد شب به‌جز آغوش من مامن برای او نداشت مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت اشک می‌ریزم کنار جاری خون‌ ترش شعله می‌گیرم به پای مانده‌ی خاکسترش ذره‌ذره با دو دستم پیش هم آوردمش گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم آوردمش محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش دخترم آن دختر زیبای زیتون‌پرورم سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم قطره‌قطره خون شد و این شهر را آباد کرد دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد 🆔@shokofeha_ye_kheal