✳ باید باهاش حرف بزنیم!
🔻 حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیونها با قیافهی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش #بیحجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد میکنم شورای انقلاب». با اصرارِ #ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارشها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانهاش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانمها گفت و از #حجاب همسرش، از خونِ #شهدا گفت و از اهداف #انقلاب. آنقدر زیبا حرف میزد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همانجا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، میشه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه میکنه».
📚 برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم؛ خاطراتی از #شهید_ابراهیم_هادی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」
✳ راهکار شهادت...
📌هیچوقت پیش کسی گریه نمیکرد. در اوج غم و ناراحتی سرخ میشد اما گریه نمیکرد. اما اینبار پیش من زد زیر گریه و با بغض و حسرت گفت: «وقتی تازه مصیّب شهید شده بود، یه شب خوابشِ دیدم. دستشِ گرفتم و گفتم: مصیب من و تو همهی راهکارها رِ با هم قفل کردیم. تو رِ خدا این راهکار آخریِ به من بگو. مصیب جواب نداد. دستشِ سفت چسبیدم. میدانستم اگه تو خواب دست مرده رِ بگیری و قسمش بدی، هر چی بپرسی جواب میده. گفتم: وِلت نمیکنم تا راهکارِ بهم نگی. فکر میکنی مصیب بهم چی گفت؟ گفت: راهش اَشکه، اشک. فرشته راهکار شهادت، اشکه.»
📚 از کتاب #گلستان_یازدهم
📖 صفحات ۲۲۵ و ۲۲۶
👤 خاطرات زهرا پناهی روا؛ همسر سردار
#شهید_علی_چیتسازیان
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」
✳ صدای ناله و گریههایشان آسمان را پر کرده بود
🔻 آن چیزی که حتی نمیخواستم فکرش را بکنم گریبانمان را گرفته بود. گم شده بودیم. آقامهدی هم وقتی ایستاد تا نفسی چاق کند، همین را گفت. ماندن در دل دشمن توی آن تاریکی شب هیچ خوشایند نبود اما چاره نداشتیم. خسته و هلاک، یک گوشه خزیدیم. دمدمای صبح، آقامهدی روی یک تختهسنگ تیمم کرد. زانو از زمین کند و برای #نماز_شب قامت بست. ندیری هم آن طرفتر تکبیر گفت و مشغول شد. صدای ناله و گریههایشان آسمان را پر کرده بود. سرما را از رو برده بودند و انگار داشتند خستگیهای چندروزه را میدادند و نیروی تازه برای فردا میگرفتند. آن شب من هم نماز شب خواندم اما نماز من کجا و نماز این دو کجا؟ نه قیامم شباهتی به قیام ندیری داشت که از ترس خدا پاهایش به لرزه افتاده بود، نه قنوتم شبیه قنوت آقامهدی بود که از اول تا آخرش اشک بود و آه و ناله.
📚 از کتاب #تنها_زیر_باران (روایت زندگی #شهید_مهدی_زینالدین )
📖 ص ۲۰۴ تا ۲۰۶
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」
✳ این پیام همیشگی شهیدان است
🔻 مهم این است که ما به این توجّه کنیم که #پیام #شهیدان به ما چیست؛ این مهم است. وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ این پیام شهیدان است. امروز همهی تلاش #دشمنان ملّت ایران در #جنگ_نرم چیست؟ این است که ملّت ایران را اندوهگین و ناامید و ترسیده و مانند اینها بکنند، وادار کنند ملّت ایران را که از ورود در میدان بترسد، مأیوس باشد؛ پیام #شهدا نقطهی مقابل این است: اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ #خوف و #حزن برداشته است در میدان #شهادت.
🔸 این پیام، پیام روز اوّل شهیدان نیست که خیال کنیم مثلاً ۳۰ سال، ۳۵ سال است #شهید شده؛ نه، این پیام، پیام همیشگی شهیدان است؛ یعنی آنها در جوار قدس الهی و نعمت الهی هم که هستند، مرتّب دارند به ما پیام میدهند، بشارت میدهند: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛ این پیام شهدا است. اگر وارد میدان #مبارزه بشویم -یعنی همان چیزی که دشمنان ما از آن میترسند و واهمه دارند- باید بدانیم که خدای متعال بیم و ترس و اندوه را از ما دور میکند. ۱۳۹۷/۱۲/۰۶
#مقام_معظم_رهبری
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#شهید_محسن_فخریزاده
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」
✳ به چه دردی میخوری؟!
🔻 سر تا پاش پر از خاک بود. باید میرفت جلسه. رفت پیش رانندهی تانکر و گفت: «اگه میشه شیلنگ را بگیرند رو سر من تا سرم را بشورم.» بعد از کلی نقزدن، شیلنگ را گرفت رو سرش. با همون یک دستش شروع کرد به شستن سرش. نقزدنهای راننده هنوز ادامه داشت. آخرش هم گفت: «آخه تو که دست نداری کی گفته بیای جبهه؟ تو به چه دردی میخوری؟» سرش را که شست، تشکر کرد و رفت.
📚 برگرفته از کتاب #فرمانده؛ خاطراتی از سردار #شهید_حاج_حسین_خرازی
مجموعهی #ستارگان_درخشان ۱
📖 ص ۹۱
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」
🔥میدوید تا شیطان را از خود دور کند!
‼ «دانشجو بابایی، ساعت دو بعد از نیمهشب میدود تا شیطان را از خودش دور کند!»
📰 این جمله یکی از داغترین خبرهایی بود که بولتن خبری پایگاه «ریس» آمریکا چاپ کرده بود. عباس گفت: «چند شب پیش، کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه و همسرش که از یه مهمونی شبونه برمیگشتند، من رو در حال دویدن توی میدون چمن پایگاه دیدند و برای دویدن در اون موقع شب توضیح خواستند». گفتم: «خوابم نمیاومد؛ خواستم ورزش کنم تا خسته بشم». هر دو با تعجب نگاهم کردند. فهمیدم جوابم قانعکننده نبوده. ادامه دادم: «مسائلی که اطرافم میگذره باعث میشه شیطان با وسوسههاش من رو به گناه بکشه. در دین ما سفارش شده این وقتها بدویم یا دوش آب سرد بگیریم». حرفم که تموم شد، تا چند دقیقه بهم میخندیدند. طبیعی هم بود. با ذهنیتی که اونها در مورد مسائل جنسی داشتند، نمیتونستند رفتار من رو درک کنند.
📚کتاب پرواز_تا_بینهایت؛ زندگینامه سرلشکر خلبان
#شهید_عباس_بابایی
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」
✳ اورکتهای دشمن را درآورید!
📌 دقایقی بعد از عملیات کربلای ۴، در هوای سرد جزیرهی امرصاص، وارد یکی از سنگرهای دشمن شدیم. تعدادی اورکت به دیوار سنگر آویزان بود. هرکدام، یکی از اورکتها را پوشیدیم و گرم شدیم. کمی بعد، #شهید_مهدی_توسن وارد شد. تا چشمش به ما افتاد، گفت: «بچهها اورکتهای دشمن را دربیاورید.» با تعجب پرسیدیم: «چرا؟ تازه کمی گرم شدیم.» باحوصله پاسخ داد: «تمام منطقه زیر آتش شدید دشمن است و هر لحظه امکان دارد کشته شویم. اگر با این اورکتها کشته شویم، جنازهی ما را همینطور توی صندوق میگذارند و به شهر میبرند. آنجا وقتی درِ صندوق را باز کردند و اورکتها را دیدند، میگویند اینها بهخاطر اورکت به جبهه رفتهاند، نه بهخاطر خدا.» اورکتها را درآوردیم و به پیشنهاد مهدی، همه را در گلولای فرو کردیم تا برای پوشیدن آنها وسوسه نشویم. آن شب تا صبح لرزیدیم.
📚 از کتاب #میهمان_بهشت
📖 ص ۴۰
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」