#امام_جواد علیهالسلام
تاریخ سرخ خون جگریها را
میآورد چقدر به یاد امشب
این نوحۀ غریب که میآید
با هایهای گریۀ باد امشب
این نوحۀ غریب چرا لحنی
چون روضۀ امام حسن دارد
ای سینههای سوخته یاد آرید!
از غربت بقیع، زیاد امشب
این نوحۀ غریب که بر قلبش
تیغ غلیظ هلهله میبارد
مثل کدام صحنۀ عاشوراست؟
این قصه آشناست، مباد امشب...
اعماق عمر زخمی کوتاهش
سیراب کرده جنگل و صحرا را
دلتنگ بازگشت به سوی اوست
رودی که میرسد به مراد امشب
دنبال خود کشیده و آوردهست
تا کاظمین جان و جهانم را
آن نوحه، آن غم عربی در باد
دست مرا به دست که داد امشب؟
این خودنویس و جوهر داغش را
این چند بیت و شمع و چراغش را
دارم - نه اینکه لایقشان باشم -
از رأفت امام جواد امشب
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند☘️
#امام_جواد علیه السلام
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است
غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است
چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟
به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است
زبان به شکوه گشودهست زهر و میداند
که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است...
اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت
ولی حسین هم این بین با تو همسخن است
گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست
حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است
شدند بر تن تو سایهبان کبوترها؟
هنوز روی زمین، آفتاب، بیکفن است
@shokoohsher✨
#سیدمحمدجواد_میرصفی🌱
#یا_جوادالائمه 💚
این غزل را با الهام از حکایتی از زندگی
#امام_جواد علیهالسلام نوشتهام:
قنوت شاخههای بی برش را بال و پر دادی
به انبوه دعاهای کهنسالش اثر دادی
امانش دادی از آن ارّه که یکریز میخندید
نجاتش از غم زخم زبانهای تبر دادی
میان سایهی سنگین و سرد عابران گم بود
به او چتری که باشد بر سر هر رهگذر دادی
فقط با قطرهای آب وضویت حضرت دریا!
درخت شوربختی را قیامی شعلهور دادی
به مشتی چوب خشک لایق در آتش افتادن
چطور از هر گیاهی سرنوشتی سبزتر دادی؟
*
کبوتر در کبوتر میرسد هر صبح تا مشهد
سلامی که به قصد بوسه بر دست پدر دادی
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند ☘️
السَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللّٰهِ فِي ظُلُماتِ الْأَرْضِ...
#امام_جواد علیه السلام 🖤
تاریخ سرخ خون جگریها را
میآورد چقدر به یاد امشب
این نوحهی غریب که میآید
با هایهای گریهی باد امشب
این نوحهی غریب چرا لحنی
چون روضهی امام حسن دارد
ای سینههای سوخته یاد آرید
از غربت بقیع زیاد امشب
این نوحهی غریب که بر قلبش
تیغ غلیظ هلهله میبارد
مثل کدام صحنهی عاشوراست؟
این قصه آشناست، مباد امشب...
اعماق عمر زخمی کوتاهش
سیراب کرده جنگل و صحرا را
دلتنگ بازگشت به سوی اوست
رودی که میرسد به مراد امشب
دنبال خود کشیده و آورده است،
تا کاظمین جان و جهانم را
آن نوحه آن غم عربی در باد،
دست مرا به دست که داد امشب؟
این خودنویس و جوهر داغش را
این چند بیت و شمع و چراغش را
دارم _نه اینکه لایق شان باشم _
از رأفت #امام_جواد امشب
@shokoohsher✨
#اعظم_سعادتمند 🌱
@azamsaadatmand