#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم
تکان دادهاست فریاد گلویت خواب دنیا را
به خونت هدیه دادی بر جهان مرده، احیا را
چنان قلب زمین را بر تپش انداختی شاید...
میان آه خود داری نفسهای مسیحا را
فلسطینم! به خاک افتادی اما شور اعجازت
به خود آورده حتی ساحران قوم موسی را
و لا تحزن و لا تحزن! مترس ای جان خونینتن!
که بشکافد عصایش بار دیگر موج دریا را
زمین غزه از خون شهیدان آب مینوشد
به یاد آوردهای تاریخ «صبرا» و «شتیلا» را
ولی سوگند بر «تین» و، ولی سوگند بر «زیتون»
که میسازند این خونگریهها، لبخند فردا را
ببار ای آسمان! بر تارهای عنکبوت امشب
مهیا کن برای حضرتش صحن مصلّی را
کسی میآید و در مسجدت تکبیر میگوید
ربیع الآخری میآورد طوفان الاقصی را
.....
پریشانحال از این جغرافیای نامسلمانم
کسی تا مسجد الاقصای خونین میبرد مارا؟...
#ریحانه_ابوترابی🌱
@shokoohsher✨
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
✨شکوهِ شعر✨
#شعر_خوب_به_هم_هدیه_دهیم تکان دادهاست فریاد گلویت خواب دنیا را به خونت هدیه دادی بر جهان مرده، ا
فلسطینم!
به خاک افتادی اما شور اعجازت
به خود آورده حتی ساحران قوم موسی را...
#ریحانه_ابوترابی🌱
#فلسطین
@shokoohsher✨
عیبی ندارد قابل درک است
خوب و خوشی با اینکه تنهایی
میبینمت، من را نمیبینی
دور از منی، هرچند اینجایی
نه! قابل درک است. میفهمم
حوا تویی! من از تو آدم تر!
من عاشقم، تو دوستم داری
دلبستگی داری ولی کمتر
عیبی ندارد پیش می آید
اصلا نفهمی یک نفر اینجا...
گاهی به چشم اصلا نمی آیند
دیوار، در، کاناپه، گلدان ها
گریه؟ چه حرفی میزنی! اصلا
در این قفس هرچند تنهایم
هرکس به هر نحوی بیازارد
من با دل او راه می آیم
خنجر؟ بزن!صاحب دلی اصلا
بشکن، بیاندازش، تمامش کن
یا نه برای بار پنجاهم
یکبار دیگر باز خامش کن
کینه؟ معاذالله! نه! هرگز
من بغض های بعد شامم را
سر میکشم با آب و میخوابم
تا قصه ی نیمه تمامم را...
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی☘️
#عاشقانه
نشسته ام برای تو ستاره گریه میکنم
کمی قرار میشوم دوباره گریه میکنم
به خود میآیم و خبر، دوباره پخش میشود
از ابتدا برای هر گزاره گریه میکنم
خبر اشاره میکند که مثل اینکه پیکرت...
بخار شیشه م! به هر اشاره گریه میکنم
چقدر پای پیکر تو اشک ریخت آسمان
شبیه ابرهای پاره پاره گریه میکنم
چقدر آب رفته ای، تمام قد فدا شدی
شدم تمام قد فقط نظاره، گریه میکنم
دلم گرفته بود، نامه ای نوشتم و نشد
برای نامه های نیمه کاره گریه میکنم
مرا ببخش، واژه های من برای تو کمند
شبیه شاعران به استعاره گریه میکنم
کسی خطاب میکند: سلام سید شهید!
دوباره شوکه میشوم، دوباره گریه میکنم
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی🌱
#شهید_جمهور
سلام دانه ی کوچک! سلام بذر نهال!
چقدر منتظرت مانده بودم این همه سال!
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی☘️
✨شکوهِ شعر✨
سلام دانه ی کوچک! سلام بذر نهال! چقدر منتظرت مانده بودم این همه سال! @shokoohsher✨ #ریحانه_ابوتراب
سلام دانه ی کوچک! سلام بذر نهال!
چقدر منتظرت مانده بودم این همه سال!
جوانه آمده در باغ، موعد پاییز!
خوشا به حال من این باغبان خوش اقبال!
تمام خانه پر از شور توست سرتاسر
شده نگاه من از شوق و خنده مالامال
تو را به دامن سبزم نگاه خواهم داشت
که سرخ سرخ شوی روی شاخه میوهی کال
هزار شکر که لبخند بر لبم برگشت
هزار شکر تو را ای محول الاحوال
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی☘️
بین بازی کردنش... یکباره بی فریاد رفت
کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت
تکه ای از او به روی شاخه های تاک رفت
کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت
کودکم لبخند بر لب داشت، لبخندش کجاست؟
رنگ و بوی خاک های این حوالی آشناست
چشم هایش.... دست هایش... موی پر پیچ و خمش
خنده های مهربانش، اشک های نم نمش
چین پر چاک و رفوی کهنه ی پیراهنش
انعکاس نور در برق نگاه روشنش
ترس هایش، تشنگی هایش، لبان پر تبش
خنده های صبح زودش، اضطراب هر شبش
لحن گرم شعرهایش، صوت قرآن خواندنش
مثل مادر از نگاه غیر، مو پوشاندنش
دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید
دخترم در انفجار ظلم ها شد ناپدید
ردی از او نیست بین خاک ها، آوارها
ردی از گلبرگ هایش نیست بین خارها
تکه ای از روسری، یا تکه ای از دامنش؟
این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش
میشناسم دست های کوچکش را... زخم بود
هرچه او نازک بدن، دشمن ولی بی رحم بود
خرد شد آینه ی چشمش نصیب سنگ شد
شیشه ی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد
شب به جز آغوش من، مامن برای او نداشت
مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت
اشک میریزم کنار جاری خون ترش
شعله میگیرم به پای مانده ی خاکسترش
ذره ذره با دو دستم پیش هم آوردمش
گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم! آوردمش!
محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش
برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش
دخترم آن دختر زیبای زیتون پرورم
سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم
قطره قطره خون شد و این شهر را آباد کرد
دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد...
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی🪴
#غزه #فلسطین
https://eitaa.com/otaghekonji
دست با در داده و بوسیده روی حوله را...
بعد میگوید چرا دائم حسادت میکنم!
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی ☘️
کنج خلوت نشسته م اما
در سرم های و هوی یک غزل است
پی تنهایی خودم بودم
شعر گاهی خروس بی محل است
خوش به حالت کلاغ جالیزی!
باز در مزرعه مترسک هست!
دل من که اسیر معشوقی...
بی لب و بی نگاه و بی بغل است
آه بیچاره عاشقی که دلش
به همین شعرهای ساده خوش است
شعر میگوید و نمیداند
باز هم مهره ی علی البدل است
دوست دارم تورا بیاندیشم
دوست دارم که دوستم داری
"عرض کردم که دوستم داری"
بله فرض محال، محتمل است
سوژه ی ناب شعرخوانی من
طعم حلوای تن تنانی من
تا که نام تو برزبان من است
در دهانم حلاوت عسل است
سست مانند خانه های دِهَم
اخم وا کن، مرا نریز بهم
آه این سرزمین زلزله خیز
سر و کارش همیشه با گسل است
@shokoohsher✨
#ریحانه_ابوترابی🍃
#نوشتم_تا_ولم_کنه
https://eitaa.com/otaghekonji