eitaa logo
فروشگاه صریر
90 دنبال‌کننده
157 عکس
1 ویدیو
0 فایل
عرضه کننده انواع کتب دفاع مقدس آدرس : تهران - خیابان انقلاب - بین دوازده فروردین و فخر رازی پلاک ۱۲۶۶ تلفن : ۶۶۹۵۴۱۰۸ ارتباط با ما‌ @defaae_moghaddas 🌐خرید اینترنتی sarirpub.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺️ یادت باشد ✍ نوشته‌ی رسول ملاحسنی 📚 انتشارات شهید کاظمی 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product/یادت-باشد @shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️ یادت باشد ✍ نوشته‌ی رسول ملاحسنی 📚 انتشارات شهید کاظمی 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/pr
کتاب ، کتابی زیبا درباره‌ی زندگی یکی از شهیدان ، است که در سن ۲۶ سالگی شهید شد. همسر او، فرزانه ،روایتی جذاب و خواندنی از زندگی‌شان ارائه داده است. فرزانه کتاب را از کمی پیش از آغاز زندگی مشترکشان نوشته است. یعنی زمانی که برای درس می‌خوانده و اصلا به فکر کردن با هیچکس نبوده است. اما ماجراهای جالب حمید و فرزانه و اتفاقات بعد از آن است که دل فرزانه را می‌برد و جواب مثبتش را اعلام می‌کند. تمام خاطرات، اتفاقات و بینش آن‌ها در این کتاب گردآوری کرده است . @shop_sarir
🔺️ یک نیستان گل سرخ ✍ نوشته‌ی فاطمه مصطفوی دهکردی 📚 انتشارات سوره مهر 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product/یک-نیستان-گل-سرخ @shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️ یک نیستان گل سرخ ✍ نوشته‌ی فاطمه مصطفوی دهکردی 📚 انتشارات سوره مهر 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sa
این کتاب بر اساس خاطرات زندگی است که توسط نوشته شده است. مصطفی اردستانی نورثروپ اف-۵ جمهوری اسلامی ایران و معاون عملیات این نیرو طی سال‌های ۱۳۶۶ تا ۱۵ دی ۱۳۷۳ بود. اردستانی در ۱۵ دی ۱۳۷۳ در یک سانحه هوایی به همراه جمعی از مقامات ارشد نیروی هوایی در نزدیکی فرودگاه شهید بهشتی اصفهان به شهادت رسید. 🔹️در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: وقتی میخواهیم از سرزمینی بهتر بدانیم باید قصه زندگی آدم‌هایش را بخوانیم. اگر‌چه می‌دانیم ورق ورق تاریخ شرح حماسه‌های مردم این سرزمین است.اما شاید هیچ دورانی را مثل سال‌های دفاع مقدس تجربه نکرده باشند. انگار در این سال‌ها فرماندهان به تنها چیزی که فکر نمی‌کردند پاداش دنیوی بود. نه مدالی به سینه داشتند و نه حرف‌های عجیب و غریب میزدند. باورکردنی نیست که گاه تا آخرین لحظات زندگی برای عده‌ای ناشناس باقی می‌ماندند. قصه فرماندهان قصه واقعی مردان پارسا و شجاع این سرزمین است. @shop_sarir
🔺️غروب پالمیرا ✍ نوشته‌ی محبوبه معظمی 📚 انتشارات ۲۷ بعثت 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product/غروب-پالمیرا @shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️غروب پالمیرا ✍ نوشته‌ی محبوبه معظمی 📚 انتشارات ۲۷ بعثت 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/pr
از مهندسان است که برای کمک به رزمندگان به رفت. او متولد ۳ خرداد ۱۳۵۶ است که ۸ اردیبهشت ۱۳۸۴ کرد و ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ به شهادت رسید. واقعه شهادت این‌شهید مربوط به روز سقوط شهر سوریه و اشغال آن به‌دست است که پس از آن ستون‌های باستانی و چندهزارساله توسط نیروهای داعش بمب‌گذاری و منفجر شدند. پیکر پس از یک‌سال، شد و به میهن بازگشت. پالمیرا یا مقتل شهید شیردل به‌گفته نویسنده این‌کتاب، یکی از معرف‌ترین شهرهای تاریخی دنیا واقع در شهر تدمر سوریه است که هر ساله میلیون‌ها توریست برای بازدید داشته است. این بنای بی‌نظیر دارای یک میدان بزرگ و هزار ستون پا برجا بود. در روز شهادت علی اصغر این اثر باستانی توسط داعش بمب گذاری می‌شود و نیمی از این اثر بی‌نظیر ویران می‌شود.. آخرین عکس‌های شهید کنار ستون‌های بنای پالمیراست. همان روزی که شهید شیردل و همکارانش در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ برای بازدید از این بنای تاریخی به تدمر رفته بودند. مطالب کتاب «غروب پالمیرا» را ۱۳۰ قطعه خاطره از نزدیکان و دوستان شهید شیردل تشکیل می‌دهند که پس از آن‌ها متن وصیت‌نامه وی و اسامی راویان درج شده است. در انتهای کتاب هم عکس‌ها و اسناد مربوط به این‌شهید منتشر شده‌اند. راویان کتاب پیش‌رو براساس نسبت‌ با شهید شیردل عبارت‌اند از: پدر، مادر، همسر، خواهران، پسر عمو و همسران خواهران شهید،‌ خواهرزاده،‌ همکار، همرزمان، دوستان بسیجی و دیگر دوستان. 🔹️در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: بالاخره نیروهای ایرانی دم غروب رسیدند و دیوار خانه را از درون کوچه کندند و همه افراد توی خانه بیرون نجات پیدا کردند و زیر شلیک تیر و قناسه خودشان را به خانه‌ای دیگر رساندند. حاج‌حیدر و حاج‌یونس توی همان خانه بودند. رضا به‌محض دیدن حاج‌حیدر شروع به گریه کرد و گفت: «پیکر علی‌اصغر شیردل رو توی پیکاپ جا گذاشتیم.» حاج‌حیدر رضا را دلداری داد و گفت: «نگران نباش! پیکر رو برمی‌گردونیم.» دود و شعله‌های آتش از جای‌جای شهر دیده می‌شد. داعش هرکس را می‌دید سر می‌برید. بدن زن‌ها و کودکان به بدترین شکل سوزانده شده بود. داعشی‌ها نیروهای تامین سوریه را به خرابه‌های پالمیرا بردند و در میدان گلادیاتورها ۴۵۰ نفر نظامی و غیرنظامی را کودکان داعشی که لباس نظامی به تن داشتند سر بریدند. صدای وحشیگری بعد از قرن‌ها دوباره در میدان پالمیرا پیچید و صدای نعره مظلومان فضا را پر کرد. ستون‌های باستانی پالمیرا را یکی‌یکی بمب‌گذاری کردند و فرو ریختند. انگار تمام تاریخ تدمر بعد از چندهزار سال استقامت فرو ریخت و غروب پالمیرا از راه رسید. همه مردم شهر وحشت‌زده بودند. هرکس به ارتش یا حزب‌الله و ایرانی‌ها نانی فروخته بود، توسط جاسوس‌ها لو می‌رفت و سرش بریده می‌شد. بوی خون، لاشخورها و سگ‌ها را به شهر کشانده بود. بچه‌های ایرانی هنوز نگران پیکر علی بودند. تا چند روز از نیروهای جهادی خبر می‌گرفتند؛ بعد از چند روز، خبر آمد که پیکاپ را نمی‌بینند. از در و دیوار تدمر خون می‌چکید. بین آتش و خون و انفجار اثری از پیکر علی نبود. انگار رفتن او با غروب پالمیرا گره خورده بود. @shop_sarir
🔺️آخرین اسکادران ۱ ✍ نوشته‌ی مهدی بابا محمودی 📚 انتشارات آتشبار 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product/آخرین-اسکادران-1 @shop_sarir
🔺️آخرین اسکادران ۲ ✍ نوشته‌ی مهدی بابا محمودی 📚 انتشارات آتشبار 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product/آخرین-اسکادران-2 @shop_sarir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺️شبح دوست داشتنی ✍ نوشته‌ی صادق وفایی 📚 انتشارات ایران 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product/شبح-دوست-داشتنی @shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️شبح دوست داشتنی ✍ نوشته‌ی صادق وفایی 📚 انتشارات ایران 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/prod
کتاب به دلاوری‌های در زمان اشاره دارد و حاصل پنج گفت‌وگو با خلبانان است. همان‌طور که در جای‌جای کتاب به آن اشاره شده جمهوری اسلامی ایران با همکاری و تلاش کم‌نظیر و غیرقابل وصف نیروهای خود، در حوزه‌های مختلف اعم از عملیات، اطلاعات، پدافند، فنی و مهندسی و... با به پرواز درآوردن عقابان آهنین‌بال خود از آغازین روزهای جنگ تحمیلی، با حملات سهمگین و صاعقه‌وار، بذر شکست دشمن را در سرزمین‌های داغ و کوه‌های سر به فلک کشیده و افشاند و باعث شد (که داعیه فتح سه‌روزه ایران را در سر داشت) مات‌ومبهوت تنها نظاره‌گر خلبان‌های شجاع و وطن‌پرست ایرانی باشد. که پیش‌تر در کتاب به زندگی، زمانه و حضور مثمرثمر خلبان پرداخته بود، در کتاب «شبح دوست‌داشتنی» پنج گفت‌وگو با خلبانان فانتوم انجام داده و با آنها به روزهای جنگ و مأموریت‌ها بازگشته و فداکاری‌ها و خنده‌ها و اشکهایشان را مرور کرده است. @shop_sarir
🔺️فرمانده گردان ۱۱ ✍ نوشته‌ی مهدی بابا محمودی 📚 انتشارات آتشبار 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product/فرمانده-گردان-11 @shop_sarir