6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلم به مهر تو صد پاره باد و هر پاره
هزار ذره و هر ذره در هوای تو باد
#سلام_امام_زمانم ❤️
اللهم عجل لولیک الفرج
═══❥❥❥💔ℒℴνℯ💔❥❥❥═══
♥️⃟🌸
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز جمعه:
شمسی: جمعه - ۱۹ بهمن ۱۴۰۳
میلادی: Friday - 07 February 2025
قمری: الجمعة، 8 شعبان 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
🍃🌺3 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۵
🍃🌺7 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
🍃🌸22 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️31 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
🍃🌺36 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
༊࿐ྀུ🌺࿐ུ❥
༊࿐ྀུ🌸࿐ུ❥
༊࿐ྀུ🌺࿐ུ❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی فقط بیخیال باش...
وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی؛
روزت را برایِ عذابِ داشتنها و افسوسِ نداشتنها خراب نکن!
دنیا همین است؛
همهی بادهای آن موافق،
همهی اتفاقات آن دلنشین،
و همهی روزهای آن خوب نیست!
اینجا گاهی حتی آب هم سربالا میرود...
پس تعجبی ندارد اگر آدمها جوری باشند که تو دوست نداری!
گاهگاهی در انتخابهایت تجدیدنظر کن.
فراموش نکن؛
تو مجاز به انتخابِ آدمهایی، نه تغییرِ آنها...
"نرگس صرافیان طوفان"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتار درست با بچه رو مخ😂😂😂
✅ماست هم یک میان وعده یا یک وعده کامل است و نبایددر کنار غذاها خورده شود .
✍همچنین به علت سردی و تری زیاد و تولید برخی مواد در بدن ، مصرف مداوم آن در درازمدت مشکلاتی ایجاد می کند .
پس ماست را با رعایت توصیه های مزاجی ، فصلی ، اقلیم و... و همچنین رعایت حال گوارش و عادت ،با همراهی مصلح های آن یعنی زنیان ، زیره ، نعنا ، مربای زنجبیل و... به میزان کم و با فاصله از غذای اصلی میل کنید .سردمزاجان و کسانی که مشکلات گوارشی دارند ،در این باره باید بیشتر احتیاط کنند.
📚دکتر ناصر رضایی پور (متخصص طب سنتی)
☜【طب شیعه】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت اعصابم این روزا😁
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 وعـــــــــده ای کـــــــه #امام_خمینی داد و #جمهوری_اسلامی به آن عمل کرد.
+صحــــبت هایی که شـــاید برای اولــــــین بار
بشنوید...
#دهه_فجر 🇮🇷
یه سوال؟🤔🤔
این پشه هايى که دور لامپ می چرخن قبل از اینکه ادیسون لامپو اختراع کنه دقیقا چه غلطى ميكردن؟
#روایت دلدادگی
#قسمت ۴۶ 🎬 :
صبح روز بعد ، آقا سید داخل کاروانسرای یاقوت یک چشم شد ، یاقوت که مانند هر روز روی حیاط خاکی کاروانسرا ایستاده بود و کارهای قلندر و دیگر شاگردان کاروانسرا را از نظر می گذراند تا چیزی کم و کسر نباشد ، متوجه آقا سید شد ، در حالیکه تسبیح به دست و ذکر گویان جلو می آمد .
یاقوت با حالتی دست پاچه ، به سمت آقا سید رفت و در حالیکه دستانش را از هم باز کرده بود گفت : سلام....بَه بَه چه سعادتی امروز نصیب ما شده ، امر می فرمودید خدمت میرسیدم جناب....
آقا سید همانطور که لبخندی چهره ی مهربانش را پوشیده بود گفت : علیک السلام ، چطوری یاقوت خان؟ چکار می کنی با زحمت های ما؟ راستش دیگر طاقت نیاوردم ،پیغام و پسغام بدهم ، بعد از واقعه ی دیروز ،چون می دانستم احتمالاً میهمان ما حالش مساعد نیست ، صلاح دانستم که خودم برای دیدارش به کارونسرا بیایم.
یاقوت خان که کاملا مشخص بود یکه خورده ،با مِن و مِن گفت : چوب کاری میفرمایید آقا....هر چه دیدیم نه زحمت بلکه رحمت بود ، در ضمن ، جناب سهراب خان ،که چند روز پیش خدمتتان عرض کردم، کاروانسرا را به مقصد مسابقه ترک کردند ، هنوز تشریف نیاوردند....
آقا سید که با شنیدن این حرف کمی مضطرب شده بود گفت : یعنی چه؟ اینجا نیامده است؟ پس کجاست؟ نکند...نکند از خراسان رفته؟!
یاقوت یک چشم ، آه کوتاهی کشید و گفت : دیروز قلندر را فرستادم میدان خراسان و به او سپردم که چه سهراب برنده میدان،چه بازنده ی آن شد ، او را به کاروانسرا بیاورد ، اما این بچه ی کم عقل ،دیده که سهراب با شتاب و خشم ، سوار بر اسب از میدان خارج شده ،اما آنقدر عقلش نکشیده که او را تعقیب کند ، البته با آن اسب تیزرویی که سهراب دارد ، تعقیب قلندر هم ،فایده ای نداشت، چون به هر حال به او نمی رسید ...
آقا سید با شنیدن این حرف به شتاب راه رفته را بازگشت و می خواست از کاروانسرا خارج شود که یاقوت یک چشم ،مانند کودکی در پی او میدوید گفت : کاش یک لحظه می آمدید و استکانی چای میل می کردید ، اما نگران نباشید ،طبق پرس و جویی که از دروازه بانان کردم ، سهراب از خراسان خارج نشده و همانطور که سید دورتر می شد ، یاقوت خان صدایش را بلند تر می برد و ادامه داد: مطمئن باشید او از خراسان خارج نشده ،چون با هنرنمایی که دیروز در میدان خراسان کرده ، کوچک و بزرگ این ولایت او را می شناسند ،پس اگر خارج شده بود ،حتما کسی میدید....
آقا سید همانطور که با عجله پیش میرفت ،زیر لب گفت : کاش آن طور باشد که تو می گویی...
در همین حین ،کالسکه ی سلطنتی از کنار آقا سید عبور کرد و او اینقدر در عالم خود غرق بود که متوجه نشد ، کالسکه ی زیبای دربار وارد کاروانسرای یاقوت یک چشم شد....
#ادامه دارد...
📝به قلم : ط_ حسینی
💦🌧💦🌧💦🌧