سید محسن حواست را جمع کن!
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم را، ایشان به آقای شیخ عبدالحسین واعظ زاده میفرمودند:
مرا موعظه کن!
وقتی شیخ عبدالحسین منبر میرفت میگفت:
آقا سید محسن! حواست را جمع کن که بر لبه پرتگاه جهنمی!
مراقب باش و ببین برای فردای قیامتت چه آماده کرده ای؟!
آقای حکیم منقلب میشدند و گریه میکردند. بعضیها به شیخ عبدالحسین اعتراض و انتقاد میکردند و میگفتند:
چرا این حرف ها را بالای منبر به آقا میگویی؟
ایشان میگفت:
خود آقا ازمن خواسته و این گونه فرموده است!
بزرگان اگر به این مقامات والا رسیدند، به خاطر این مراقبهها و فروتنیها بوده است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
پندهای پیامبر اعظم (ص) به ابوذر غفاری، ص ۸۰، آیت الله العظمی علوی گرگانی، نشر دفتر معظم له، به نقل از:
آیت علم و عمل- یادنامه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی- به کوشش سید حسین کشفی، نشر فقیه اهل بیت
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ای خوش آن شمعی که روشن میکند ویرانهای را!
از جمله خاطراتم از مرحوم آیت الله اسماعیل پور قمشهای این است که زمانی برای تبلیغ ماه محرم تصمیم داشتم به شیرگاه شمال بروم خدمت ایشان عرض کردم:
آخه حیف نیست این جلسات پر شور شهرضا را ترک کنم و به روستایی بروم که چندان خبری نیست و فقط جلسه شبانهای و مختصر عزاداری در آن جا برقرار است که خودتان هم از آن مناطق آگاه هستید.
این شعر ساده را برای من در پاسخ خواندند:
شمع بزم محفل شاهان شدن لطفی ندارد.
ای خوش آن شمعی که روشن میکند ویرانهای را
همین سخن عزم مرا جزم کرد برای رفتن به شیرگاه و الحمدلله مفید هم افتاد معنویا و دنیویا.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال فقیه آل محمد، نقل خاطره از یحیی رهایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
باید به فکر آن روز باشیم!
[چندی] پیش که پدر یکی از رفقا و دوستان از سلالۀ سادات از دار دنیا رفته بود، وقتی داشتم نماز میّت میخواندم، واقعاً خودم را بهجای او فرض میکردم؛ یعنی وقتی که تکبیر میگفتم، میدیدم انگار خودم در آنجا هستم و بین خودم و او هیچ فرقی نمیدیدم و هیچ فاصلهای احساس نمیکردم، انگار مرا در آنجا گذاشتهاند.
بعد یاد استادمان مرحوم آیةاللَه غروی ـ رحمة اللَه علیه ـ افتادم، وقتی که در لمعه پیش ایشان کتاب طهارت را میخواندم. کاملاً یادم هست و هنوز هم معمّم نشده بودم. سنّم هفده یا هجده سال بود.
وقتی که به عبارت: «اللَهمّ إنّ هذا المُسجّیٰ قُدّامنا؛¹ خدایا، این کسی که در جلوی ما افتاده است!» رسیدیم، همینطور اشک از چشمهایش میآمد و میگفت: «فلانی، باید به فکر یکهمچنین روز و یکهمچنین وضعی باشیم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
آموزههای ولایت، ج ۱، ص ۱۶۴، سید محمد محسن طهرانی، نشر مکتب وحی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
در زیارت یک نیت باید داشت!
امام، امام است و نباید در کنار امام چیزی قرار داد! آن حریم باید محفوظ بماند!
وقتی که بعضی از رفقا از مشهد برمیگردند و میگویند: «آقا ما رفتیم به زیارت امام رضا و به زیارت مزار پدر بزرگوارتان [=علامه طهرانی]!» به آنها میگویم: فقط زیارت امام رضا و بس! در کنار زیارت امام رضا نباید زیارت دیگری را قرار داد!
بله، وقتی که به زیارت امام رضا میروید، در برگشت اشکالی ندارد که بیایید بر سر مزار ایشان بایستید و زیارت کنید و فاتحه بخوانید ولی وقتی که از خانۀ خود یا مسافرخانه بهسمت زیارت حرکت میکنید، نباید دو نیّت در نظرتان باشد! فقط یک نیّت؛ نیّت زیارت امام رضا و بس!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
آموزههای ولایت، ج ۱، ص ۱۴۴، سید محمد محسن طهرانی، نشر مکتب وحی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
دوست ندارم درباره من اغراق شود!
مقام معظم رهبری میفرمودند: من بسیار حساسم که مبادا درباره من اغراق شود و شخص پرستی و این نوع عیوب در جامعه ما رواج پیدا کند.
یک بار دیدم از تلویزیون راجع به من شعری پخش میشود، به قدری ناراحت شدم که قبل از آنکه شعر تمام شود، بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم و بعد به مسئولان صدا و سیما پیغام دادم که این چه کاری بود کردید؟ دیگر این شعر را پخش نکنید!
ایشان تا این حد در این زمینه حساس هستند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مجله پاسدار اسلام، گفتگو با غلامعلی حداد عادل، به نقل از پاتوق کتاب فردا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
برکت نوشتن روایات اهل بیت علیهم السلام!
در یکی از روزهایی که خدمت آقا (حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی) مشرّف بودم، فرمودند: یک وقتی مبتلا به درد چشمی شدم که طول کشيد و معالجات اثری نمیکرد. يک روز اتفاقاً حالات مرحوم محدّث حاج شيخ عباس قمی عليه الرحمة را در کتابی میخواندم، به حکايتی از آن مرحوم برخوردم که دوایی را برای فرزند بيمارش درست کرده و با انگشت مبارکش هم زده بود. همسرشان گفته بودند قاشق بياورم؟ مرحوم محدث قمی گفته بودند که با اين انگشت، هزارها حديث اهل بيت عليهم السلام را نوشتهام، لازم نیست و همان دوا، موجب شفای آن بيماری شده بود.
آقا میفرمودند که در حال خواندن حکایت، سرکار علّیه علويه محترمه، متعلقه ایشان گفته بودند که شما هم این همه روایات و احادیث اهل بیت علیهم السلام را نوشتهاید؛ انگشت خود را به همين قصد و نیّت به چشم بگذاريد.
ایشان فرمودند: همین کار را کردم و از همان لحظه، ناراحتی شدیدِ چشم که موجب ريزش دایمی آب از چشمم شده بود کاملاً برطرف گردید.
آقا تا آخر هم از جهت چشم، هیچ ناراحتی نداشتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
محضر آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی- بهکوشش محسن اکبری شاهرودی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
امید ما به لطف حق تعالی است!
نوشته ای از مرحوم آیت الله نورالله شاه آبادی در پایان دفتر خاطراتشان
عزیزم! چندی قبل به پیش بینی یکی از زنده دلان عمر مرا نود و پنج سال پیش بینی کرد.
اکنون که چند صباحی مانده است بدینوسیله از همه خداحافظی میکنم و همه را و فرزندانم را به خدا میسپارم و از پیشگاه حضرتش درخواست دارم که همواره رحمتش را بر شما ارزانی دارد.
و چنانچه در مرور زمان بی توجهی یا کم توجهی از من دیده شده پوزش میخواهم و از فرزندانم میخواهم جز به حضرتش امید نبندند و بندگی او را سبک نشمرند و هر چه می خواهند، توفیق آن را از درگاهش درخواست کنند.
نعمت بزرگ اسلام و ایمان را گرامی دارند و از سپاسگزاری از نعمتهای بیکرانش هرگز فراموش نکنند. و از توسل به مقام مقدس پیامبر بزرگ و اولیای گرامیش کوتاهی نورزند و مرا هم در این مرحله فراموش ننمایند، باشد که خداوند هستی و نعمت بخش جهان، از من در گذرد و در سایه رحمتش در جمع مقربان درگاهش راه دهد. اینک آخرین نوشتهام را که [میخواهم] روی سنگ مزارم نوشته شود، برایتان مینگارم بسمه تعالی
چو گیرم رخت، زین دنیای فانی
روم سوی سرایِ جاودانی
پذیرایم خدای مهربان است
که لطف و مهر او بر ما عیان است
چو ما را دم، زدارایی نباشد
سخن را بذل، پروایی نباشد
نباشد غم، چو ما را نیست توشه
گدا را بوده رسم، این سان همیشه
امید ما به لطف حق تعالی است
وگرنه فقر ما، هر جا هویداست
سیاهه دفتر از نیکی، اثر نیست
مرا قلب سلیم و، دیده تر نیست
بدرگاه کریمی چون نهم پای
ز بی چیزی ندارم هیچ، پروای
به هرصورت چو مهمان کریمم
بسی زشت است با خود توشه گیرم.۹۶/۱۱/۳
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال سید حسین کشفی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
در محضر پدر!
مرحوم آیت الله حاج آقا نورالله شاه آبادی میفرمودند:
وقت رحلت پدرم ۱۷_۱۸ ساله بودم، وقتی در نجف با مرحوم آقای کوکبی در محضر آقای خوئی نشسته بودیم. مرحوم آقای توحیدی آمد و شروع کرد با ایشان ترکی حرف زدن. مجلس کلا ترکی شد و من چیزی نمیفهمیدم.
به آقای خوئی گفتم:
آقا! مرحوم پدرم مقید بودند حتما مجلسشان برای مخاطب مفید و پر فایده باشد. مقید بودند ولو چند کلمه هم شده در سطح مخاطب نکتهای، چیزی بفرمایند تا افراد استفاده کنند و بروند..آقای خوئی فرمودند: عجب! این آقای توحیدی هربار این جا میآید ترکی حرف میزند و زبان مجلس ما را ترکی میکند. من اگر کسی چیزی بپرسد، جواب میدهم والا حرف خاصی نمیزنم.
عرض کردم:
ولی پدرم اگر کسی چیزی همنمیپرسید، خودشان به تناسب مجلس، مطلب مفیدی بیان میکردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال حدیث آرزومندی، استاد سید محمد مهدی رفیع پور تهرانی، ۹۸/۸/۲۲
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اتمام ماه مبارک رمضان گریه میکردند!
شیخ اسامه آل بلال- از اساتید حوزه علمیه نجف اشرف- میفرمودند:
در اواخر ماه مبارک رمضان درحرم امیر المومنین علی علیه السلام
فقیه عالیقدر شهید آیت الله حاج شیخ مرتضی بروجردی را دیدم وقتی که از منارههای حرم مطهر، مکبّر الوداع الوداع یا شهر رمضان(خدا حافظ ای ماه رمضان) را میخواند، ایشان به شدت و با اندوه و ناراحتی فراوان به خاطر اتمام این ماه مبارک گریه میکردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال دارالعلم
https://eitaa.com/sirefarzanegan
از چشم فرزند!
به مناسبت سالگرد حضرت آیت الله حاج شیخ حسین شب زنده دار جهرمی.
در قرآن شریف، علاوه بر الگوهای معصوم الگوهای دیگر هم معرفی شدهاند. در مورد حضرت ابراهیم در سوره مبارکه ممتحنه فرموده است "قد کانت لکم أسوة حسنة فی إبراهیم والذین معه" یعنی گروندگان به آن بزرگوار و سلوک و مشی آنها برای شما اسوه است. بنابراین ما از این رهنمودها استفاده میکنیم که یک راه بسیار هموار این است که ما الگوهای مطمئن و کسانی که تربیتشده مکتب هستند را، فرا راه خودمان قرار بدهیم و زندگی خودمان را در تمام جوانب و مراحلش با آنها تطبیق بدهیم. یکی از کسانی که میتوانند الگوی ما باشند علمای ربانی هستند که در مکتب اهلبیت (ع) تربیت شدند. والد معظم مرحوم آیةالله حاج شیخ حسین شبزندهدار رضواناللهعلیه انصافاً یکی از تربیت شدههای نمونه مکتب اهلبیت (ع) بود.
من به مقتضای اینکه حدود شصت و اندی سال در سایه آن بزرگوار زندگی کردم، از افرادی هستم که بیشتر سلوک و معاشرت و مصاحبت را با آن بزرگوار داشتم.یک سیره عملی که از جوانی و نوجوانی در ایشان بود و خیلی دوست داشتند که فرزندانشان نیز بر همین منهاج باشند، مسئله اهتمام به حضور در مسجد بود. گویی مسجد برای ایشان از دوران بچگی و نوجوانی مانند یک استخر بوده برای یک ماهی. اگر یک ماهی را بیرون استخر قرار بدهید، وقتی آن را وارد استخر و آب میکنید آرامش پیدا میکند. مسجد برای مؤمن اینجور باید باشد. وقتی وارد مسجد میشود، وارد مکانی میشود که یک ارتباط ویژه و خاص با خدای متعال پیدا میکند. از بچگی یادمان هست، وقتی در اولین منزلمان در چهار راه غفاری مینشستیم، آقا به شرکت در نماز مرحوم آیةالله حایری رضواناللهعلیه در مسجد امام مقید بودند. همچنین لذت نماز جمعه از کودکی تا آخر در ایشان بود. لذت حضور در نماز جماعت و جمعه، از همان کودکی در اثر سلوک والدین و عمو در ایشان نهادینه شده بود.
اینکه انسان در اقتدا و حضور در جماعت، فقط مسئله الهی را رعایت بکند که تقوا و عدالت باشد هم یک سلوک عملی است. همسن و سال بودن، همردیف بودن و این چیزها اصلاً در محاسبات ایشان نبود. یادم میآید با پدر برای وفات مرحوم عموی ایشان به جهرم رفتیم. من ایستاده بودم نماز ظهر و عصر میخواندم که آقاً آمد به من اقتدا کرد. حالا آن موقع سن من چقدر بود؟! حتی در حوزه ایشان معروف بود به اینکه حتی در امام جماعت خیلی خفیفالمؤونه هست. یعنی بر اساس آن صفایی که خودشان داشتند و بیغل و غشی که در ایشان وجود داشت، واقعاً افراد را عادل و سالم و درست میدیدند الا اینکه خلافش ثابت بشود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال پند سعادت، آیت الله محمد مهدی شب زنده دار.
https://eitaa.com/sirefarzanegan