فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارادت امام به خانواده های شهدا
از زبان رهبر انقلاب ❤️
✅امروز حرم امام خمینی ره
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍اے خفتگان بیدار شوید. مرگ در ڪمین شما نشستہ است. بار گناهانتان را با توبہ سبڪ ڪنید. فڪر نڪنید شهادت بہ سادگے بہ دست مے آید. بلڪہ همانگونہ ڪہ امام فرمود: هدیہ اے است از جانب حق براے ڪسانے ڪہ لایق هستند.
#شهید_عمران_پستچی
📚ڪتاب شهید گمنام، صفحہ 69
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
شنیدید ڪـہ میگن توے #شبهای_قدرسرنوشٺ یڪسال اینده ادمها رقم میخوره؟
#شهیدمحمدی قبل از شبهای قدر شهید شد
#شهیدخواجه_صالحانی قبل ماه رمضان شهید شد
#شهیدراه_چمنی قبل از ماه رمضان شهید شد
یعنے سالهای قبل توی شب های قدر از خـدا #شهادٺ رو گرفٺه بودن
👈پس مراقب باشیم دسٺ خالے برنگردیم در این شبهای عزیز
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
❂◆◈○•--------------------
❂○° مسئولیت انقلاب °○❂
💠 فاطمه بیغم همسر شهید بروجردی :
🔸مسوولیت سنگینی بر دوش داشت؛ منزل مان مدت زیادی در غرب بود. محل کار او با منزل فاصله زیادی نداشت و هر موقع که دلش میخواست میتوانست به دیدن ما بیاید. با این وجود، زودتر از سه یا چهار هفته به خانه نمیآمد. طوری که بچهها با او غریبی میکردند. وقتی از او خواستم که بیشتر به منزل بیاید و به ما هم رسیدگی کند در جواب گفت: «شما هیچ وقت از ذهن من دور نمیشوید؛ اما چه کنم که مسوولیت انقلاب سنگینتر است.»
🌷محمد بروجروی مسیح کردستان
------------------------•○◈❂
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
⬅️پوسترشماره 1⃣
🌙 توصیه های مهدوی شب قدر
#توصیه_های_مهدوی_شب_قدر 1
💠⚜💠⚜💠⚜💠
___________________
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
⬅️پوسترشماره 2⃣
🌙 توصیه های مهدوی شب قدر
#توصیه_های_مهدوی_شب_قدر 2
💠⚜💠⚜💠⚜💠
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خاطرات
#اعتقادی
✅حمیدنیست ! خداش که هست !
قبل از عملیات بدربود. یکی – دو روز مانده بود به عملیات. بهش گفتم « این عملیات کارت خیلی سخته ها!» گفت« چه طور؟» گفتم« آخه این اولین عملیاتیه که حمید کنارت نیست. باید تنهایی فرماندهی کنی. » گفت « حمید نیست، خداش که هست. »
📚یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 97
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خاطرات
#اقتصادی
✅می خواهیم در این خانه نماز بخوانیم !!!
به خاطر دارم زمانیکه که در حال ساختن منزل جدیدمان بودیم، محمد علی هم حضور داشت یک روز که او برای کارش رفته بود بنایی که برای ساخت خانه در حال کار کردن بود حدود ده الی دوازده عدد آجر از کنار خانه ی همسایه برداشت و برای پی ساختمان استفاده کرد وقتی که محمد علی از سر کار برگشت مشاهده کرد که چند عدد آجر کهنه در ساخت دیوار به کار رفته است از بنا سوال کرد چرا این آجر ها را به کار برده ای؟ این آجر ها مال مردم و حرام است ما می خواهیم در این خانه نماز بخوانیم بنا گفت: به تعداد آجر ها سر جایش می گذاریم محمد علی گفت: اصلا درست نیست و خودش دیوار را تا آخر خراب کرد و آن آجر ها را در آورد و سر جایش گذاشت.
❤️شهید محمدعلی براتیکاریزنو
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خاطرات
#اعتقادی
✅امشب عملیات نمی کنیم !
استخاره کرد. بد آمد. گفت« امشب عملیات نمی کنیم. » بچه ها آماده بودند. چند وقت بود که آماده بودند. حالا او میگفت« نه» وقتی هم که می گفت « نه » کسی روی حرفش حرف نمی زد. فردا شب دوباره استخاره کرد. بد آمد. شب سوم، عراقی ها دیدند خبری نیست، گرفتند خوابیدند. خیلی هاشان را با زیر پیراهن اسیر کردیم.
📚یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 73
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
4_5836929734302237726.mp3
7.68M
🎧 «چهطور این شبای آخر رمضان رو شب عملیات کنم»
💠 به روایت حاج حسین یکتا
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خاطرات
#عبادی
✅ نخستین عید فطر در اردوگاه
نخستین عید فطر اسارت در تابستان سال 60 بود. بعثی ها همیشه فشار می آوردند که: « نباید نماز بخوانید و روزه بگیرید. » ما هم برای مقابله با آن ها تصمیم گرفتیم نماز عید فطر را به صورت جماعت در حیاط اردوگاه بخوانیم.
حدود صد نفر در محوطه به صف ایستادیم و بی خیال همه چیز مشغول نماز شدیم. تازه شروع کرده بودیم که آژیر خطر به صدا درآمد و افسران و سربازان بعثی با چوب و کابل و اسلحه به اردوگاه داخل شدند و میان ما و قاطع ها ( بلوک ها ) دیواری گوشتی ایجاد کردند. اما افسران بعثی با چوب به نمازگزاران می زدند و بچه ها را زخمی می کردند.
پس از نماز در صدد برآمدیم که به سرعت از هر سو به طرف اتاق هایمان بدویم تا شناخته نشویم. همین کار را کردیم؛ اما اتاق ما در آن سوی اردوگاه بود. همان جایی که سربازان ضد شورش صف کشیده بودند؛ هر کس که می خواست از میان صف آن ها بگذرد، با ضربه های سنگین چوب و کابل او را به خاک و خون می کشیدند.
همان لحظه تصمیم گرفتیم برای کمتر آسیب دیدن، همه با هم به سوی یک نقطه از صف هجوم ببریم تا شاید راه عبوری پیدا کنیم. وقتی به صف دشمنان زدیم، یکی از برادران که در جلوی من می دوید، چنان ضربه ی چماق بر کمرش خورد که چوب دو نیم شد و نیمی از آن به پای من خورد. ضربه ی آن چنان محکم بود که من تا یک هفته می لنگیدم؛ اما در آن شلوغی نمی دانم بر سر آن برادرمان چه آمد. بعثی ها از آن کتک کاری هم به جایی نرسیدند.
❤️راوی: عبدالله مدرسی
📚منبع: کتاب قصه ی نماز آزادگان، صفحه:218
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada
#خاطرات
#اعتقادی
✅ تمام حرف های شما ضبط می شود !
یادم می آید سالها قبل از جبهه رفتن نادر روزی تمام اعضاء خانواده دور هم جمع بودیم. در اتاق نشسته و در حال صحبت کردن بودیم ناگهان دیدیم که صدای خودمان را می شنویم به عقب برگشتیم نادر را دیدم که کنار ضبط صوت نشسته است و صدایمان را ضبط کرده است گفت به صحبتهایتان گوش کنید و ضبط را روشن کرد وقتی حرفهایمان را شنیدیم همه ناراحت شده بودند که چرا حرفهای بیخودی زده ایم نادر با این کار می خواست بگوید از این حرفها نزنید. صحبتی بکنید که برای آخرت شما مفید باشد بعد نادر گفت: تمام حرفهای شما ضبط می شود و در نزد خداوند محفوظ است مراقب اعمال و صحبتهایتان باشید.
❤️شهید نادر رضایی
📚منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهاي خراسان
💠کانال سیره شهدا💠
🆔 @sirehyshohada