وحدت.pdf
3.36M
💠 به مناسبت هفته وحدت، بیانات حضرت آیتالله مصباح یزدی پیرامون وحدت اسلامی را بازنشر میکنیم.
#علامه_مصباح
32.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 نقض پیمان
🎙 آیتالله امام خامنهای:
🔺 «این از آن اشتباهات عجیبوغریب و بسیار خطرناک است؛ میگویند اگر ما با آمریکا #سازش کردیم، مشکلات کشور حل میشود!
خب، حالا دهتا دلیل میشود شمرد برای اینکه این حرف، #غلط است؛ این حرف، #دروغ است، این حرف، #فریب است. سازش با آمریکا #مشکلات کشور را بههیچوجه حل نمیکند؛ نه مشکلات اقتصادی را، نه مشکلات سیاسی را، نه مشکلات امنیّتی را، نه مشکلات اخلاقی را، بلکه بدتر خواهد کرد. ده-پانزده دلیل وجود دارد و میشود شمرد و ردیف کرد برای این قضیّه؛ آخریاش همین قضیّهٔ #برجام است. من چقدر در طول مذاکرات گفتم که اینها بدعهدند، اینها دروغگویند، اینها پای حرفشان نمیایستند.»
۱۳۹۵/۰۸/۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢داشتن رهبر خوب کافی نیست...
📍امیرالمؤمنین هم که باشد...
🎙به روایت آیتالله جوادی آملی
✂️ برشی از یک کتاب
#خدا_باج_نمی_دهد
هیچ گاه خدا ، باج بیکاری و تنبلی ما را نمی دهد ! او می خواهد که زمینه ی #حرکت و تحول ما را فراهم کند و امکان #انتخاب ما را آماده سازد . پس دنیایی همراهِ #رنج و حادثه هایی بی امان و درگیریهایی #مستمر و مداوم میآورد تا ما با #برخوردها به تمامیّت خویش برسیم . مشکلات تمامیّت ندارد . این ما هستیم که باید تمامیّت خود را به دست بیاوریم و پایداری کنیم .
📚 نامه های بلوغ ، علی صفایی حائری ، صفحه ۱۰۸
🔰
❣امیر المومنین علیه السلام در پنجمین مقایسه علم و مال مى فرماید:
✨وَالْعِلْمُ حَاکِمٌ، وَالْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ
💠«علم حاکم است و مال محکوم علیه (علم فرمانده است و مال فرمان بردار)
✍بدیهى است مال و ثروت در سایه علم و دانش پدید مى آید; مدیریت هاى شایسته، آگاهى به فنون زراعت و تجارت و صنعت و به ویژه در عصر ما آگاهى به انواع تکنولوژى ها و فناورى ها سرچشمه پیدایش و گسترش اموال و ثروت هاست و آنچه مایه برترى بخشى از کشورها بر سایر کشورهاى جهان و حاکمیت آنها بر مسائل سیاسى و فرهنگى جهان شده همان پیشرفت علمى آنهاست که هم اقتصادشان را شکوفا کرده و هم پایه هاى حاکمیت شان را بر مسائل سیاسى تقویت نموده است.
✔️علم در کلام امام علیه السلام همه علوم مفید را شامل مى شود; اعم از علوم الهى و معنوى و علوم مفید مادى، هرچند بیشتر سخن از علوم الهى است.
═══✙❆♡❆✙
روزی حضرت امام حسن (ع) در مجلس پدر نشسته بود، ناگهان گروهی وارد شده از آن حضرت جویای امیرالمومنین شدند. امام حسن (ع) به آنان فرمود: مطلب شما چیست؟ آن را بگویید.
گفتند: مردی با همسر خود همبستر شده و آنگاه زن با دوشیزه ای مساحقه نموده و او آبستن شده است، حکمش چیست؟ امام حسن (ع) فرمود: مشکلی است که علاج آن با اباالحسن است؛ و من پاسخ شما را می گویم اگر صحیح بود از جانب خداوند و امیرالمومنین است و اگر خطا بود از سوی خودم می باشد و امیدوارم اشتباه نکنم.
اولا: آن زن باید مهر دختر را بپردازد؛ زیرا با زاییدن بکارتش زایل می شود. و ثانیا: زن باید سنگسار شود چون با داشتن شوهر، مرتکب گناه بزرگی شده است؛ و پس از آن که دختر، فرزند را زایید بر او حد زنا جاری می کنند و فرزند را به صاحب نطفه رد می نمایند.
آن جماعت برگشته، اتفاقا امیرالمومنین را در بین راه ملاقات نمودند. آن حضرت (ع) به ایشان فرمود: از فرزندم حسن چه پرسیدید و او به شما چه پاسخ داد؟ آنان سوال و جواب را عرضه داشتند، آن حضرت (ع) فرمود: اگر این مساله را از من می پرسیدید من هم بیش از این پاسخی نداشتم.
فروع کافی، کتاب الحدود، بعد باب الحد فی السحق، حدیث 1.
در زمان خلافت امیرالمومنین (ع) مردی کوهستانی با غلام خود به حج می رفت. در بین راه غلام مرتکب تقصیری شده و مولایش او را کتک زد. غلام بر آشفته، به مولای خود گفت: تو مولای من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من می باشی. و پیوسته یکدیگر را تهدید نموده و به هم می گفتند: ای دشمن خدا، بر سخنت ثابت باش تا به کوفه رفته تو را به نزد امیرالمومنین (ع) ببرم.
چون به کوفه آمدند هر دو با هم نزد علی رفتند و مولا (ضارب) گفت: این شخص، غلام من است و مرتکب خلافی شده او را زده ام و بدین سبب از اطاعت من سر برتافته، مرا غلام خود می خواند.
دیگری گفت: به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من می باشد و پدرم وی را به منظور راهنمایی و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده مرا غلام خود می خواند تا از این راه اموالم را تصرف نماید.
امیرالمومنین (ع) به آنان فرمود: بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و خودتان حقیقت حال را بیان نمایید.
چون صبح شد، امیرالمومنین (ع) به قنبر فرمود: دو سوراخ در دیوار آماده کن! و آن حضرت (ع) عادت داشت همه روزه پس از ادای فریضه صبح به خواندن دعا و تعقیب مشغول می شد تا خورشید به اندازه نیزه ای در افق بالا می آمد. آن روز هنوز از تعقیب نماز صبح فارغ نشده بود که آن دو مرد آمدند و مردم نیز در اطرافشان ازدحام کرده می گفتند: امروز مشکل تازه ای برای امیرالمومنین روی داده که از عهده حل آن بر نمی آید.
امام (ع) پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو کرده، فرمود: چه می گویید؟ آنان شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگری غلام. علی (ع) به آنان فرمود: برخیزید که می دانم راست نمی گویید. و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل کنید، و به قنبر فرمود: زود باش شمشیر رسول خدا (ص) را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم.
غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید، و آن دیگر همچنان سرش را نگهداشت. امیرالمومنین (ع) به غلام رو کرده، فرمود: مگر تو ادعا نمی کردی من غلام نیستم؟ گفت: آری، ولیکن این مرد بر من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم.
پس آن حضرت (ع) از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وی تسلیم نمود.
1. فروع کافی، کتاب الدیات، باب 11، حدیث 3.
2. تهذیب، ج 10، ص 221، حدیث 1.
روزی عمر به حضرت امیر (ع) رسید و گفت: یا امیرالمومنین، پرسشهایی چند در نظر داشته ام و فراموش کردم که آنها را از رسول خدا (ص) بپرسم آیا شما پاسخ آنها را می دانید؟ علی (ع) فرمود: سوالات خود را بگو.
عمر گفت: گاهی انسان چیزی در خواب می بیند و وقتی که بیدار می شود اثری از آن نمی یابد؛ و گاهی با کسی برخورد می کند و بدون سابقه او را دوست می دارد و برعکس، گاهی هم با افراد ناشناسی دشمن است؛ و گاهی هم چیزی می بیند و یا می شنود و مدتها آن را بخاطر دارد و زمان احتیاج، آن را فراموش می کند و باز در غیر وقت حاجت یادش می آید.
امیرالمومنین (ع) در پاسخش فرمود: اما سوال تو از خواب؛ خداوند در قرآن مجید می فرماید: «خداوند جانها را در وقت مردن و نیز جانهای آنان که نمرده اند، در خواب از بدنها می گیرد. پس آن نفسی را که حکم به مردن او کرده، نگه می دارد و آن نفسی را که اجلش نرسیده، به بدن خود تا اجل و موعد معینی می فرستد. (زمر، 43)»
آنگاه فرمود: خواب شبیه مرگ است، پس آنچه را که انسان به هنگام تحلیل و جدا شدن روح از بدن ببیند راست و از ملکوت است و آنچه را که در موقع بازگشت روح ببیند باطل و از رنگهای شیطان است.
و اما سوال تو از دوستی و دشمنی با عدم سابقه؛ خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از بدنها آفریده و آنان را در هوا و فضا سکونت داده است، پس ارواحی که در آنجا با یکدیگر انس و الفت داشته اند اینجا نیز با هم مانوسند، و ارواحی که در آنجا با هم دشمن بوده اند اینجا نیز با هم دشمنند.
و اما سوال تو از ذکر و فراموشی؛ هیچ قلبی نیست مگر اینکه دارای پرده و پوششی است، پس هرگاه قلب در زیر آن پرده نهان باشد، آنچه را که دیده و شنیده فراموش می کند، و هرگاه پرده کنار رود، آنچه را که دیده و شنیده یادش می آید.
عمر گفت: راست گفتی، خدا مرا زنده نگذارد و نه در شهری باشم که تو در آنجا نباشی.
عجایب القضایا، قمی، ص 103، حدیث 172.
عجب است از انسان متکبری که ابتدای خلقتش از آب گندیده نطفه است که اگر لطف خدا بر خلقتش نبود جایگاهش مزبله گاه و چاه مستراح بود؛ و در پایان عمرش نیز مرداری بدبو است که جایگاهش زیر خاک است؛ و در هنگام زنده بودنش نیز ظرفی از برای نجاست است که در شکمش از ادرار و مدفوع انباشته گشته و توالتی سیار است. با این حال این انسان سرکش در مقابل خداوند و دستوراتش تکبر و سرکشی می کند و بندگی و عبادت او را به جای نمی آورد.
آثار الصادقین، صفحه 365.
گر اين راز در شهر فاش شود و پادشاه از اين جريان باخبر گردد همه ما را خواهد كشت!
امام فرمودند: نترس، هرگاه مشكلى برايت پيش آمد، مرا صدا بزن! سپس خداحافظى كرده و رفتند و به مرد كوفى فرمودند: چشم را روى هم بگذار، كوفى چشم را روى هم گذاشت و پس از سه قدم خود را در كوفه ديد.
طولى نكشيد كه جريان مرد قصاب در شهر منتشر گرديد و پادشاه در جريان قرار گرفت. اراده كرد آنها را بكشد وقتى كه مامورين به آنان حمله كردند، قصاب شاه ولايت را خواند. همان ساعت امام حاضر شده و مهاجمين را به قتل رسانيد؛ و سپس رفتند كه پادشاه را به سزاى عملش برسانند. پادشاه به وحشت افتاد و با سر و پاى برهنه به حضور آن حضرت شرفياب شد و فرياد الامان الامان برداشت و ايمان آورد و از هلاكت نجات يافت و عاقبتش به خير گرديد.
72 داستان از شفاعت امام حسين (ع)، ج 1، ص 5 تا 8.