🟢وصال پارادوکسیکال
🤫صفرم:کنار هم گذاشتن چند مثال، یکی دانستن آنها نیست
☺یکم: دقت در موقعیتهای طنز پت و مت میگه، شاهکار این کارتون جمع شدن رفتارهای هم زمان افراطی و تفریطی در رفتاره.مثلا در عین دقت افراطی به جزئیات در کباب کردن مرغ، از ابتدائیات غافلند
💑دوم:از جذابترین وصالهای #سینما، #عشق دونفره که اول فیلم دو سر قطبند
🟢#پیامبر در جنگ احزاب افراطیترین عابدان مشرک رو با تفریطیترین دنیاخواهان علیه خودش در یه صف میبره
🟢مولا #علی نیز، هوسبازترین سپاهیان شامو با افراطیترین عابدان خوارج
🟢در صف مقابل#امام_حسین، به عنوان الف رعنای اعتدال، کسایی که پیشانیشون از#نماز شب پینه بسته و امامو به تهمت بیدینی طرد کردند با میمونباز و زناکار و زنازاده یکی شدند
🟢در #جنگ تحمیلی،افراطیون سعود با دنیای لیبرال علیه#ایران یکی شدند و امروز، همین اتحاد بین اینترنشنال سعودی و بی بی سیه
این وصال جالب پارادوکسیکال بین خط افراط و تفریط در سه جا رقم میخوره و هرسه در برابر نقطه اعتدال:
1️⃣وصال در یک نفر و در طول زمان:
خیییلی جالبه، تقریبا تمام کسایی که در جوانی از دین و ولایت جلو میزنن در میان سالی عقب میمونن!! مثلا سوپر اصلاحطلبای امروز مث حجاریان و گنجی، همون دیوارکشهای افراطی اول انقلاب بودن. راستی میدونستید خلخالی اصلاحطلب مُرد؟
2️⃣وصال در یک نفر در یک زمان:
مثل پت و مت.ظرفیت روح آدم توان افراط در همه ابعادو نداره.کساییکه در ابعادی از زندگی از حلال خدا رو حروم یا به اسم دین ظلم میکنند،در ابعاد دیگه ای از زندگی یا اعتقادات ولنگارند.
باحاله ها😉
3️⃣وصال دو فرد یا جریان افراطی و تفریطی
همون مثالهای اول متن
در وصالی خفن، دو عقیده کاملا دشمن هم، علیه حق یکی میشن و این نشان واضحی از شعاری بودن ایدئولوژیشونه
🔴مثل منافقین که فلسفه شون نابودکردن آمریکا بود و الان ازش بودجه میگیرن😃
🔴مثل وصال داعش نماد افراط دینی با سران اصلاح طلب بعنوان نماد شل دینی.. کجا؟ در مورد حمایت آمریکا بودن هر دوشون!
🔴مث جریان خشک مغز صادق شیرازی که با لندن یکی اند
🔴مث همنوایی افراطیون احمدینژادی با سلطنتطلبان
🔴و مثل؛ یکی شدن دولت ضدمعنویت روحانی، با استاندار افراطی ای که بجای رسیدن به مظلوم، تسبیح بدست از ته روده سبحان اللهش رو ادا میکرد
✅سنت وصال دو قطب متناقض ضداعتدال، درس بزرگیه برا حیات شخصی و اجتماعی و ولایتمداری ما، وصالی که مولا علی نقطه رسیدنشون به هم رو جهالت میدونه: و نبینی جاهل را جز اینکه در افراط باشد و یا تفریط
@siyasatbrotoush
پرده اول: جوانش، قطعه قطعه بر خاک
#پنج_پرده_از_تحیر_حسین
آرام آرام بخوان و با حال #حسین همراه شو
از تحیر میخوایم بگیم
یجور سرگردانی
یه وقتایی آدم عزیزشو از دست میده و جگرش اتش میگیره و با گریه سبک میشه
بدترین
حالت وقتیه که از اوج مصیبت آدم حیران میشه. کلمه بیچاره یعنی فقط بشینی و بال بال زدن بچه یا داداشتو نگاه کنی. حین بیچارگی و حیرت معمولا همیشه به تکیه.گاه پناه میبریم. خدا نیاره روزی رو که بزرگمون بگه قلت حیلتی.. دیگه بریدم. دیگه راهی واسم نمونده
یاران نذاشتند تا وقتی حتی یکیشون زندهس خانواده امام جلو برن
ازشون کسی نموده بود که جوان رعنای حسین اذن سفر گرفت. پدر هرچند با کوه غم، ولی به رسم ایثار، درنگ نکرد و ابتدا جوان خود را به دل سی هزار مسلح فرستاد.
اکبر ایستاد. امام ناامید از بازگشت او، به قامت رعنایش نگریست و باران اشک از دیدگانش فرو ریخت.
#امام_حسین آشکارا دگرگون شده بود. ناچار و گریان سر به سوی آسمان برداشت و گفت خدایا تو شاهد باش... و از شباهت بیبدیل پسر با نبی گفت.
سپس رو به عمر سعد او را نفرین کرد که این بلا را بر او آورده است. بعد شروع به خواندن قرآن کرد
پس از سکوت پدر، پسر رجز را آغاز کرد و از شجاعت خود گفت
أَنَا عَلَى بْنُ الْحُسَين...
#علی_اکبر به قدرت بسیار اما با لب تشنه به دل دشمن زد. پس از اون بر سپاه دشمن تاخت و بسیاری از اونها رو به هلاکت
رسوند؛ به گونه ای که دشمن از کثرت کشتهشدهاش آشفته
شد
میدونید که خونریزی تشنگی رو بسیار زیاد میکنه. علی زخمهای زیادی برداشته بود
نزد پدر آمد و عرض کرد: «یا أَبَة! أَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنى... بابا.... تشنگی منو از پای درآورده و سنگینی سلاح ناتوانم کرده. آبی هست یا باز به جنگ ادامه بدم؟ بابا اونقدر شرمنده شد که اونو به زبون آورد و مهربون گفت..یا بُنَيَّ يَعِزُّ عَلى ... پسرکم سخته واسم چیزی بخوای و نتونم جواب بدم. اینجا بود که دردناکترین صحنه ها رغم خورد. حسین زبان پسرو به دهن چون چوب خشک خود گذاشت..یعنی بابا برو؛ من تشنهترم.
پسر نومید برگشت. به هر سو رو میکرد جمعیت انبوهی از او میگریختند یا به خاک می افتادند
مرّة ناجوانمردانه با نیزهاش از پشت بر او حمله کرد
علی اکبر از روی زین اسب افتاد و مرّة با شمشیر بر فرق آن حضرت زد و سرش رو شکافت
خون به شدت فوران کرد. اسبهای جنگی میدونستن که کی باید پیکر نیمه جون صاحبشونو برگردونند. ولی چیزی که عرشو لرزوند، همون پیاله خون سر اکبر بود. بد موقعی به
چشم اسب رفت.
اسب نابینا به خطا رفت و رفت وسط دهها هزار کفتار منتظر.
اكبر تنها بود. نتیجه رو میدونید. بگذریم. بدن دیگه زخمی نبود. قطعه قطعه. بود قطعه قطعه ی اصطلاحی نه! واااقعا قطعه قطعه ... اربا اربا ینی تکه تكه.. وقت خداحافظی رسید باباشو صدا زد «يا أَبَتاهُ السَّلامُ عَلَيْكَ هذا جَدِّي ... بابا خداحافظ... بخند بابا جدم رسول الله سیرابم کرد
حسین چون بازشکاری دشمنو به هم ریخت
خودشو رسوند و مبهوت قطعات بدن جوونش شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّهِ
دید اصلا نمیشه بغلش کرد😭
دید اصلا نمیشه بغلش کرد. ناچار گونه خودشو چسبوند به
گونه عزیزش. آنگاه فرمود: «عَلَى الدُّنْیا بَعْدَكَ الْعَفا» پس از تو اف بر این دنیا باد
علی تو بغل پدر جون داد؛ امامی که دوست نداشت گریشو دشمن ببینه، متحیر چنان های های گریه کرد که میگن تا اون موقع از ایشون کسی اون گریه رو ندیده بود
اما هنوز به تحیرش نرسیدیم. اومد جنازه رو بلند کنه؛ هرجا رو دست میزد جای دیگه متلاشی بود. بدنو بلند میکرد پا هنوز روز زمین
این نقاشی که در اسلایدها میبینید جرات نکرده واقعیت رو بکشه، مگه کسی میتونه تصور کنه که روی
بوم بیاره؟ حسین، متحیر نشسته بود...
پایان مصیبت این نبود
کسی که نباید صحنه رو میدید... دیگه میدونید کیو میگم... حسین میان هلهله و زخم زبان، صدای زن شنید.
خواهر بود
تو نباید میدیدی خواهر جان... نباید. عمه مستاصل خودشو به میان لشکر نامحرم زده بود. هنوز عباسی بود که لشکر جرات جلو آمدن نداشته باشه
زینب قطعات تکه تکه شدهی بدن علی اکبر زیبا رو دید. چند ثانیه مبهوت.. مات....
زانوان زینب خم شد😭
بانو بر
زمین
افتاد. حسین خواهر رو بلند کرد
پسر فاتح خیبر که اخر هم نتونست اکبر رو بازگردونه، صورتشو برگردوند سمت خیمه ها. متحیر فریاد زد... بگذریم...
پرده دوم: امشب
ــــــــــــــــــــــ
🍃 روزنوشتهای دکتر علی صدر
@siyasatbrotoush
حاج محمود کریمیenc_16597236504088962845201.mp3
زمان:
حجم:
3.95M
بالا بلند بابا
گیسو کمند بابا
اگه تو بری تو این غریبی
دل به کی ببنده بابا💔😭
#امام_حسین
#حضرت_علی_اکبر
#محرم
الهمعجللولیکالفرج 🤲