eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
972 دنبال‌کننده
127 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
کارگاه‌نقد‌تخصصی‌شعر‌ولایی جلسه ٢١٠ دوشنبه ٨ اسفندماه ۱۴۰۱‌ ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰ تهران خیابان‌ وحدت‌ اسلامی‌ کوچه‌ خندان‌ حسینیه‌سادات
... صدایت می‌وزد از لابه‌لای این شب موهوم و می‌خواند مرا تا روشنای باوری محتوم صدایت می‌رسد ـ باور کن این‌جا وهم می‌بارد نمانده جز سکوتی ـ استخوانی مانده در حلقوم نفس از سینه‌ی آیینه دیگر برنمی‌آید دریغا عطسه‌ی حیرت در این آئینه مسموم فرود شانه‌ام آواری از زخم و گل و درد است بر این ویرانه جا خوش کرده غربت، تلخ‌تر از بوم حصار لحظه‌ها جان مرا در خویش افشرده‌ست به دام افکنده روح خسته‌ام را عنکبوتی شوم دلم را می‌برد توفان تردیدی که در راه است دلم ـ این روح ناآرام در گرداب تن محکوم ـ [] ولی در خود نمی‌گنجم که می‌دانم شب قدر است شب قدری که قدر تو برایم می‌شود معلوم! دلم را برد چشمانی که شرحش بی‌نهایت ـ آه شگفتا چشم‌های تو، دريغا این دل معصوم... دوباره شعله‌ور شد شعرهام اما مپرس از من چه خواهد بود آیا بعد از این فرجام این مفهوم و می‌دانم که روزی می‌رسی از راه و می‌گیری غبار غربت از آیینگان خفته‌ی مغموم عدالت می‌تپد با نام تو ای آخرین فریاد عدالت ـ حالیا این زخم خورده غربت معصوم مرا تا روشنای آشنای باوری محتوم می‌خواند صدایی که وزید از لابه‌لای این شب موهوم سروده شده در بهمن 1374
هنری به ‌نام جهاد تبیین ضرورت جهاد تبیین به شکل هنرمندانه به نام خداوند جان‌آفرین حکیم سخن در زبان آفرین در عرصه ادبیات و شعر بی‌گمان، «چگونه‌گفتن» (شیوه بیان هنری) بسیار مهم‌تر از «چه‌گفتن»(محتوا) است. در ادبیات شیعی، به این مهم بسیار توجه شده و «بلاغت» و شیواییِ سخن، به عنوان یک اصل غیرقابل انکار، همواره مورد توجه شاعران شیعی بوده است. به این دو شاهد تاریخی- که برگرفته از سخنرانی حجت‌الاسلام حامد کاشانی است- بنگرید: شاهد یکم: پاسخ «شعر» را به «شاعر» بسپار! قبل از این‌که جنگ صفین شروع شود، معاویه(لع) به عمروعاص(لع) گفت که این جنگ خیلی خطرناک است…نامه‌ای به ابن عباس بنویس و او را تمجید کن... عمروعاص نامه‌ای نوشت و چندبیت هم زیر آن نوشت و ابن عباس را مدح کرد و گفت تو که اعقل عقلا هستی! و... ابن عباس همین‌که این نامه را دید مبهوت شد و گفت: عجب! این‌ها روی من هم حساب کرده‌اند! امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه فرمودند: باید جواب او را بدهی! نامه‌ی او را بی‌پاسخ نگذار.... نامه را خودت جواب بده؛ ولی خودت شعر را جواب مده! تو که شاعر نیستی! بگو برادرت «فضل بن عباس» شعر را پاسخ بدهد؛ او شاعر است. یعنی: قصد قربت کافی نیست! یعنی جهاد تبیین [فقط] به نیّت خالص نیست. باید کار را به دست کاردان سپرد وگرنه به درد نمی‌خورد. جهاد تبیین یعنی کارِ درجه‌ی یک! چرا شعر می‌گویی؟ وقتی شعر می‌گویی باید چیزی اضافه بر متن، یعنی باید هنر داشته باشد. وقتی شعرا به محضر ائمه علیهم‌السلام می‌رسیدند، شعر بی‌کیفیت نمی‌خواندند. یا کُمِیت می‌آمد و شعر خودش را می‌خواند، یا نفر بعدی می‌آمد و شعر کُمِیت را می‌خواند. یعنی «شعر فاخر» را به «شعر جدید» ترجیح می‌دادند. جهاد تبیین یعنی کار درجه‌ی یک! نه اینکه فقط قصد قربت کنیم و بگوییم کاری انجام می‌دهیم. باید کار را متقن و سدید و دقیق و جذاب و فاخر انجام داد؛ وگرنه نام این کار جهاد تبیین نیست و تلاشی برای حال به‌هم زدن است!
هنری به ‌نام جهاد تبیین ضرورت جهاد تبیین به شکل هنرمندانه بخش دوم شاهد دوم: الغدیر؛ اثری بلیغ و تبیین‌محور [پشتکار و همت علامه امینی(ره) برای بلاغت هنری کتاب «الغدیر» مغفول مانده است..] آشیخ محمدعلی اردوبادی، آذری[زبان] بود؛ غیر از فقه و اصول و عقاید، در ادبیات هم حیرت‌انگیز بود. از زحمات ایشان، فخامتِ کتاب «الغدیر» در ادبیات است. علامه امینی رضوان‌الله تعالی‌علیه همه‌ی الغدیر را برای مرحوم اردوبادی خوانده است و او هم ویرایش کرده است؛ حتّی بعضی اوقات که در بیمارستان بود، علامه کنار او می‌رفت و متن را می‌خواند و ایشان اصلاح می‌کردند. یکی از نقاط قوّت الغدیر، فخامتِ ادبیات این کتاب است. یکی از دلایلی که در روزگار اخیر کتاب‌های اعتقادی ما در بین عامّه اصلاً به چشم نمی‌آید، این است که ادبیات این کتب، ضعیف است! فقط حرف خوب کافی نیست؛ باید خوب هم نوشته شود، باید خوب هم گفته شود، باید ادیبانه و هنرمندانه باشد، وگرنه اصلاً نگاه نمی‌کنند.
🔹چشمۀ دیدار🔹 چشمۀ دیدار تو سراب ندارد ساحت دل، بی‌تو آفتاب ندارد آن‌که پناهش دهی چه بیمش از اغیار؟ وآن‌که شفیعش تویی حساب ندارد گفتم و بستم دهان مدّعیان را حرف حسابی دگر جواب ندارد رحمتی ای آشنای جان که دل من از تو دگر طاقت عتاب ندارد چون که تو را خواست، پس هر آنچه تو خواهی عاشق تو حق انتخاب ندارد «صدق» دعا را بَرَد به‌سوی اجابت برگِ گُل کاغذی، گلاب ندارد 📝 محمدجواد_محبت شادی روح این شاعر متعهد و ولایی‌سرا، صلوات و فاتحه‌ای هدیه کنیم. 🌐 shereheyat.ir/node/2681@ShereHeyat
سلام عزیزان در خصوص نوحه‌‌های مردمی، جذاب و تأثیرگذار، در حال تحقیق و بررسی هستم. شما می‌توانید در این امر فرهنگی و معنوی سهیم باشید. لطفاً از طریق لینک: @smahdihoseinir بخشی از متن یا فایل صوتی نوحه‌هایی را معرفی و ارسال کنید، که از نظر شما در این‌دهه، زبانزد شده و جذاب و تاثیرگذار بوده است. یادآوری: مقصود از نوحه، تمام قالب‌هایی است که در هیئت‌ها امروزه اجرا می‌شود. با سپاس و احترام فراوان
🌹عید نوروزتان، مبارک باد 🌹رمضان، عیدِ جان مبارک باد 🌹 عید نوروز و عید بندگی است؛ 🌹عیدتان، توأمان مبارک باد!
(1) (فریداصفهانی) بخشی از یک شعر بلند ایران سربلند من، ایران سرافزار ایران هوشیار من، ایران هوشمند ... هرچند داغ‌داری و هرچند خسته‌دل هرچند سوگواری و هرچند دردمند تا دشمن حسود تو از خشم جان دهد، با عاشقان سوته‌دل خود بگو بخند خوش باش ای فلات شهیدان! که دیر نیست دستان شرقی تو، بت غرب بشکنند با خاندان عشق تو را چون ارادت است، خوش باش و شاد زی؛ چو شدی آسمان‌پسند ای پرچم بلند تو با عشق، همنشین وی نام سبزپوش تو چون سرو، سربلند! ما گردی از تو را به صبا هم نمی‌دهیم! هستیم همچو کوه بر این گفته، پای‌بند این بوی کربلاست که مستانه می‌وزد از کاکل سپید دماوند تا سهند زلفی ز دختران تو از شانه عفاف بیرون مباد! تا که پلشتان به هم زنند... ایران بی شهید و شهادت چه ظلمتی است یعنی تو را ز وحشت و ظلمت بیاکنند؟ شمعی ز مهر فاطمه در من شکفت و گفت: ایرانیان پاک....(*)، پروانه منند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد محتاج توبه‌اند ولی پاک‌دامنند گفتم: ولی گروهی از اینان...، اشاره کرد کم را فروگذار، بسان پاک‌دامنند ... خاتون صبح، زلف سحر شانه کرد و گفت: برخیز خواب‌های تو هم، سایه‌روشنند با اهل شب، حکایت ظلمات تا به کی؟ با اهل روز، قصه خورشید تا به چند... (*شعر از نظر وزنی مخدوش است؛ شاعر محترم، دچار خطا در قرائت شعر شده است) نکته مهم: در جشنواره شعر فجر سال 1401 شاعر انقلاب، آقای قادر طهماسبی(فرید اصفهانی) قبل از قرائت شعر خود این توضیح را ارائه نمود: سال ۱۳۶۹ خوابی دیدم که برایم معما بود و امسال، این معما حل شد. در این محفل، قسمت‌هایی از غزل جدیدم را می‌خوانم تا راه برای کسانی که می‌خواهند از انقلاب دفاع کنند، باز شود.
حائری؛ واسمع دعایی.mp3
8.94M
(1) وَاسْمَع دُعایی، دعامو بشنو وَاسْمَع نِدایی، صدامو بشنو اَقْبِل عَلَیَّ، منو نگاه کن الهی العفو، ببخش و از غم، منو رها کن داره میاد ماه رمضون، من توشه ای ندارم بوی گناه گرفتم و، سیاهه روزگارم خودت بگو تو مهمونیت، چه‌‎جوری پا بذارم منو ببخش، همین اول ماهیِِ ببخش، مگه جز تو پناهیِِ «ربنا، الهی العفو» وَ قَد سَتَرْتَ، رسوام نکردی اَفْنَیْتُ عُمری، رهام نکردی وَ عُدْ عَلَیَّ، ترحمی کن اَطْلُبُ عَفوَک، به روی بنده‌ت، تبسمی کن اومده اون که صد دفعه، شکسته توبه هاشو نمی‌دونم که دوست داری، باز بشنوی صداشو؟ روت و نگردون بشنو این، صدای ربّناشو منو ببخش، نبخشی آبروم میره ببخش، دلم از غصه می‌گیره «ربنا، الهی العفو» این نفس سرکش، تا می‌تونست تاخت آخر من و از، چشم تو انداخت امّا غمی نیست، حسین و دارم با اشک و روضه، دلت رو امشب، به دست میارم خدا نیاره دختری، آتیش بگیره موهاش آبله کاری کنه که، نتونه وایسه رو پاش بفرسته از پایینِ نی، بوسه برای باباش منو ببخش، به اشک دختر حسین ببخش، به روز آخر حسین «ربنا، الهی العفو» شاعر(؟)
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
#جهاد_تبیین #نوحه_تبیینی(1) #تحلیل_نوحه_تبیینی وَاسْمَع دُعایی، دعامو بشنو وَاسْمَع نِدایی، صدامو ب
(1) به نام خدا نکاتی درباره این نوحه نکته اول کاربرد عبارت های عربی و شگردهای هنری سازی کلام شاعر اگر بخواهد نگاهی هنری به این موضوع داشته باشد و صرفاً در صدد محتوا محور ساختن شعر یا اظهار فضل نباشد، لازم است به این تکنیک ها دقت داشته باشد: (تصور کنید شعر در حکم چای باشد و نبات در حکم همان مفاهیم معنوی مناجاتی...) شاعر می تواند، مثل یک تکه نبات که در داخل چای میریزیم محتوا را به خورد مخاطب دهد! می تواند این تکه های نبات را به شکل خورده ریز ارائه کند. و در روش سوم، آنقدر نبات را هم بزند که فقط شیرینی آن در چای قابل ادراک باشد. حال با این تمثیل می توان تکنیک مهم شعری را تصور نمود: هنر «اقتباس» به سه شکل: تضمین، درج، و حل در شعر قابل ارائه است.
(1) نکاتی درباره این نوحه ادامه نکته اول کاربرد عبارت های عربی و شگردهای هنری سازی کلام در این نوحه نیز اگرچه به قاعده «حل» چندان توجهی نشده اما شاعر توجه داشته است که مضامین را به گونه ای بیاورد که اقتباس و تضمین محض نباشد. در بند اول، نگاه ترجمه‌ای و بازسازی به متون مناجات وجود دارد اما در بند دوم نگاه بازآفرینی عبارت‌هایی چون: «رسوام نکردی» و «به روی بنده ت تبسمی کن» خبر از تلاش شاعر برای بازآفرینی مناجات و ایجاد تقارن مضمونی دارد. در اینجا ذکر یک نکته بسیار ضرورت دارد اینکه شاعر باید از عبارت هایی استفاده کند که اولاً، جذابیت و طراوت داشته باشد؛ ثانیاً، قابلیت تکرار داشته باشد به عبارت دیگر ثقالت نداشته باشد؛ ثالثا، متناسب با فطرت زبان و متناسب با قواعد موسیقایی زبان مردم باشد رابعاً، در شمار نمونه‌های محسوس، قابل درک و متعارف باشد به عبارت دیگر: قبلاً مخاطب آن را کم و بیش شنیده و گوشه ذهنش بایگانی شده باشد. خامساً، به شکل هدفمند انتخاب شود مثلاً عبارت: «انی احب الصلاة» قابل اقتباس است، که یک شعار شیعی است وغیر مستقیم، می تواند نقش برانگیزانندگی داشته باشد تا کاهل نمازان را به تفکر وا دارد.
(1) نکاتی درباره این نوحه نکته دوم استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی معمولاً نوحه پردازان در کاربرد زبان محاوره و عامیانه دچار لغزش می‌شوند‌؛ این لغزش به چند دلیل رخ می دهد الف) عدم شناخت رمز و راز زبان عامیانه ب) عدم تمرین و تفنن در حوزه زبان و بازسازی آن ج) عدم توجه به موضوع شیوه بلاغی و تناسب میان گفتار شاعر با نوع مخاطب این زنجیره بیانی، حتماً باید در نوحه به شکل واضح خود را نشان دهد. با درنگ و تامل بر عبارت های زیر می‌توان درباره نوع نگاه شاعر و میزان توانایی او در بازسازی زبان مردم تحلیل‌های متفاوتی داشت: نمونه اول: منو ببخش همین اول ماهیه... نمونه دوم نمیدونم که دوست داری باز بشنوی صداشو روتو نگردون بشنو این صدای ربنا شو نمونه سوم با اشک و روضه دلت رو امشب به دست میارم نمونه چهارم این نفس سرکش تا میتونست تاخت آخر منو از چشم تو انداخت نمونه پنجم خدایا نیاره دختری آتیش بگیره موهاش
(1) نکاتی درباره این نوحه استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی تحلیل نمونه ها نمونه اول منو ببخش همین اول ماهیه... یک بازسازی کامل و دلچسب از زبان مردم با تکیه بر نحو زبان مردم است، ‌طراوت این عبارت با انتخاب لحن مناسب و ملتمسانه دو چندان شده است نمونه دوم نمیدونم که دوست داری باز بشنوی صداشو روتو نگردون بشنو این صدای ربنا شو تحلیل این نمونه و قضاوت نهایی درباره آن بسیار دشوار است. نمونه سه لایه مختلف دارد: الف) از یک سو می توان گفت انسان ها در هنگام ابهام می‌توانند این چنین سخن بگویند بنابراین قانون «محاکات» در این عبارت تقریباً رعایت شده است نوع لحن و استفهام، طراوت خاصی به کلام داده است. این قضاوت را با صرف نظر از مخاطب خاص آن( که خداوند است) در نظر بگیرید. ب) از سوی دیگر باید گفت شاعر به جهت رعایت «بلاغت کلام» و رعایت شرایط گفت و گو با مخاطب (که در اینجا خداوند عزّ و جل است) بهتر بود که می گفت: «خوب میدونم که دوست داری باز بشنوی صدامو...» بر اساس این مضمون که منطبق با مفاهیم شیعی است مصراع دوم هم باید تغییر می یافت... ج) لایه سوم کلام اینکه نمی توان انکار کرد: گاهی ما انسان‌ها آنقدر درباره خطای خود می‌خواهیم اغراق کنیم که به خود هرگز اجازه نمی‌دهیم خداوند صدای ما را بشنود به او حق می دهیم از ما روی برگرداند! در این حال، اگر بخواهد شاعر این حس و حال را بازسازی کند باید چگونه بگوید؟ تصور کنید این کلام سخن یک فرد عامی و کم‌سواد باشد که بهره‌ای از فرهنگ شیعی ندارد و می‌خواهد بی هیچ آدابی و ترتیبی با خدای خود سخن بگوید! بنابراین تصور چنین بیانی دور از ذهن نیست‌‌؛ هر چند به ظاهر، متناسب با مفاهیم مناجات و روایات مأثوره نباشد.
(1) نکاتی درباره این نوحه استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی تحلیل نمونه ها نمونه سوم با اشک و روضه دلت رو امشب به دست میارم در مواجهه اولیه، بیانی صمیمانه و تاثیر گذار دارد و به بیانی رندانه وهوشیارانه، اشاره دارد به موضوع توسل به اهل بیت علیهم صلوات الله علیهم اجمعین با تکیه بر «وابتغوا الیه الوسیله» نمی‌توان ظرافت این نحوه بیان و تاثیر عاطفی آن را نادیده گرفت؛ چون حاوی نوعی «دِلال» است دِلال چیست؟ یعنی ناز کردن (در ابتدای دعای افتتاح می‌خوانیم:«مُدلاً علیک») این بیان همراه با شیرین زبانی و دلال، بُعد دیگری نیز دارد که محل تأمل است... اگر به اصل انسجام در شعر و نوحه، اعتقاد داشته باشیم ( البته هنری غیر قابل انکار است) می‌توان به این مضمون و تناقص راه یافته در آن خرده گرفت! در بند اول، شاعر آورده است: «ببخش مگه جز تو پناهیه؟» که با این مضمون در تناقض است: «اما غمی نیست حسین و دارم دلت رو امشب به دست میارم...»
(1) نکاتی درباره این نوحه استفاده از ظرفیتهای زبان عامیانه و مردمی تحلیل نمونه ها نمونه چهارم این نفس سرکش تا میتونست تاخت آخر منو از چشم تو انداخت از نظر زبان و استخدام واژگان با بقیه سطرها و مصراع ها کاملاً متفاوت است. سوال مهم این است که این تفاوت به نفع شعر است یا خیر؟ قضاوت درباره این سطر و پاسخ‌گویی به این سؤال، اندکی دشوار است و ممکن است سلیقه شخصی در آن دخیل شود... در نگاه کلی، کلمات «نفس، سرکش، میتونست، تاخت» حاوی نوعی خشونت موسیقایی است که نوعی تنفر را تداعی می‌کند‌ اگر بتوانیم در قضاوت کلی این تنفر و خشونت موسیقایی را در راستای بلاغت کلام و اقتضای حال و مقام سخن بدانیم بجاست که شاعر را به واسطه نوع انتخاب زبان تحسین کنیم. و اگربه فرض، این خشونت _ که با هجای کشیده «تاخت» به اوج خود رسیده است_ ربطی به شعر نداشته باشد، می‌توان قاطعانه گفت: شاعر، اصل انسجام زبانی و نیز بلاغت کلام را را رعایت نکرده است. به نظرم مخاطبان بر اساس حالی که در هنگام شنیدن این نوحه پیدا می‌کنند می‌توانند به‌راحتی درباره این موضوع قضاوت کنند. نمونه پنجم خدا نیاره دختری آتش بگیره موهاش بر اساس قاعده کلی «کار برد نشانه های زبان مردم و عامیانه سازی کلام» ، به‌راحتی قابل بررسی قضاوت است. در گفتار مردم معمولاً آن حس التماس و آرزو، در قالب چنین کلامی ارائه می‌شود: «خدا نیاره اون روز و که دختری موهاش آتیش بگیره....» جابجایی بخشی از این کلام به ضرورت وزن و سبک، بخشودنی است‌‌‌؛ تا جایی که طراوت کلام و فطرت زبانی مردم در شعر بازتاب یابد. اما وقتی تغییر کلام در حدی باشد که دیگر چندان نشانه‌ای از قالب زبان عام در آن مشهود نباشد می توان گفت: کلام از فطرت زبان مردم خارج شده و رنگ تصنع یافته است. نکات پایانی برای بهتر شدن این اثر می توان به این دو پیشنهاد هم تأمل داشت: الف) ربنا الهی العفو یا یارب الهی العفو؟ (به جهت یکسان شدن ضمیرها) ب) جابجایی دو سطر و قد سترت‌ رسوام نکردی با افنیت عمری‌ رهام نکردی که در این حالت، به محتوا انسجام بیشتری می‌بخشد....
(٢) نی خود را بشکن* ! گر شِکَری می‌طلبی برگ از خود بفشان! گر ثمری می‌طلبی خبری نیست که در بی‌خبری نتوان یافت؛ بی‌خبر شو ز جهان! گر خبری می‌طلبی از خودی تا اثری هست، دعا بی‌اثرست! بی اثر شو؛ ز دعا گر اثری می‌طلبی پا به دامن کش* و از هر دو جهان چشم بپوش گر ازین خانه تاریک، دری می‌طلبی صبر چون غنچه به خاموشی و دلتنگی کن گر گشایش ز نسیم سحری می‌طلبی خضر توفیق، پیِ گمشدگان می‌گردد خویش را گم کن اگر راهبری می‌طلبی داد از پرتو خود، بال به شبنم خورشید پا به دامن کش؛ اگر بال و پری می‌طلبی چون شرر دیده روشن ز جهان کن تحصیل اگر از سوخته‌جانان، اثری می‌طلبی خضر چون سبزه زند موج، درین دامنِ دشت پای در ره نه؛ اگر همسفری می‌طلبی... *نی‌شکر: نوعی از نی با ساقه‌های بلند. در داخل آن شیره‌ای وجود دارد که از آن، شکر به دست می‌آورند. * پا به دامن کشیدن: کنایه از سکوت و گوشه‌نشینی اختیار کردن *با حذف سه بیت: صدف آبله باشد کف افسوس تو را تا تو گم‌کرده خود از دگری می‌طلبی دهن خود چو صدف پاک درین دریا کن اگر از ابر بهاران گهری می‌طلبی آب خود صاف کن از پرده گل‌ها صائب گر ز خورشید چو شبنم نظری می‌طلبی
مناجات‌خوانی در حرم رضوی و برکات فرهنگی آن یکی از برنامه‌های قابل دفاع تلویزیون در ایام‌الله رمضان‌المبارک، پخش زنده‌ی برنامه‌ی است که نیمه‌شب در حرم رضوی برگزار می‌شود. به جز برکت ذاتیِ و نیز تأثیرات معنوی حرم حضرت انیس‌النفوس علیه‌السلام، در این برنامه‌ی معنوی، نکات قابل ملاحظه‌ای دارد که مرور آن خالی از لطف نیست: نکته‌ی یکم. بسیاری از مخاطبان عام، اهالی هیئت و نیز مداحان جوان، از فقط یک تصویر ذهنی دارند: «مداحی که در عرصه‌ی سینه‌زنی صاحب مهارت است و سبک‌ها را به‌خوبی اجرا می‌کند». اما این - که با اقبال عام و خاص مردم همراه‌ شده است- نشان می‌دهد که، توانایی‌ها و تجربه‌های ارزشمند دیگری نیز در عرصه‌ی توسل داشته که نسل امروز احتمالاً با یک‌سونگری، مانع ظهور و بروز آن شده یا کاملاً از آن غافل بوده است! این نکته درباره برخی دیگر از مداحان هم‌نسل ایشان هم صدق دارد.
نکته‌ی دوم استقبال از این برنامه‌ی ، در ایام‌الله ماه مبارک رمضان، این پیام مهم را به همراه دارد که شاخص رشد هئیت‌ها و مداحان، فقط استقبال از سینه‌زنی و اجرای سبک نیست! لازم است به برنامه توجه ویژه و همگانی داشت و همه‌ی مداحان، پیش از آن‌که سبک‌خوان خوبی باشند، به نظر می‌رسد باید در تقویت حال و هوای معنوی خود از یک سو، و از سوی دیگر ارتقای فرهنگ در هیئت‌ها، گام‌های بلندی بردارند.
نکته‌ی سوم اگرچه نسل امروز، از فقط اجرای سبک مطالبه داشته است و دارد، اما شناخت مناجات و اجرا در ، مهارت در روایت تاریخ در قالب مرثیه (روضه‌خوانی) به جای «مرثیه‌خوانی» با شعر، از دیگر توانایی‌های فنی او و برخی دیگر از مداحان هم‌نسل اوست؛ که در این برنامه، جلوه‌گر شد؛ این میراث معنوی، (روایت تاریخ در قالب مرثیه، یا روضه‌خوانی) متأسفانه امروزه در این غوغای سبک‌بازی بسیار مغفول مانده است و بیم آن می‌رود که به فراموشی سپرده شود...
نکته‌ی پایانی یکی از اصول مهم در ، (مثل روضه‌خوانی) حال معنوی خود است که باید خالی تصنع و تکلّف، به دور از فن‌زدن(!) و نیز پرهیز از کاربرد شگردها و فنون اجرا برای گرفتن مجلس و تغییر حال مستمع و مخاطب باشد. این رسم و راه معنوی به‌خوبی در این اجرای مشهود است. وقتی مخاطب جوان، اشک را در هنگام اجرا ببیند، باور می‌کند که آن‌چه می‌خواند، از دل می‌خیزد، لاجرم بر دل خواهد نشست. این همان فرهنگ‌سازی است که بایستی به آن توجه تام داشت. از مداحان جوان انتظار می‌رود که این حال معنوی را در خود بیابند و به مخاطب خود در القاء کنند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد و سخن درست و استوار گوييد! (سوره احزاب؛ آیه 70) بازتاب موضوع کفن حضرت خدیجه سلام‌الله علیها در برخی اشعار نمونه یکم: نمانده هیچ برایت كه یك كفن بخری(!) عبای ختم رُسُل بر تو ارمغان بانو فقط به بی كفنِ كربلا گریزی نیست حسینِ بی كفنم را تویی نشان بانو نمونه دوم: چه ایمانی، چه اخلاصی که بین بسترِ مرگش خدیجه از رسول الله احساس خجالت داشت کفن برتن نکرد(!) و با لباس پاره‌ای پَر زد! عجب این لحظه‌ی آخر به اربابم شباهت داشت نمونه سوم: با چنین شأن و مقامی در زمان احتضار غیر زهرای سه ساله(؟) کس به بالینت نبود بی کفن بودی(!) عبای همسرت را خواستی آهِ پیغمبر زدل برخاست تا رب ودود نمونه چهارم: مادر بزرگ بی کفن‌ها! لحظه آخر جای کفن، دنبال یک تکه عبا بودی موضوع کفن حضرت خدیجه سلام الله علیها به روایت تاریخ حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها)، پس از بیست و پنج سال زندگی مشترک با پیامبر اکرم (صلّی‌الله علیه وآله) و در پنج سالگی حضرت زهرا (سلام‌الله علیها)، از دنیا رحلت کرد. هنگامی که روح ملکوتی حضرت خدیجه(سلام‌الله علیها)، به بهشت صعود کرد، پیامبر(صلّی‌الله علیه وآله) ایشان را غسل دادند و حنوط کردند و وقتی خواستند حضرت را در همان عبای مخصوص کفن کنند جبرئیل (سلام‌الله علیه)،نازل شد و عرض کرد: «یا محمد يا محمد! اِنَّ كَفنَ خَدِيجةَ مِن عِندِنا فَاِنَّها بَذَلَت مَا لُها فِي سَبِيلِنا فَجَاء جِبرِئيلُ بِكَفَنٍ وَقَال يَا رَسُولَ اللهُ هَذا كَفنُ خَديِجَةُ وَهُوَ مِن اَكفانِ الجَنةِ اَهدَيَ اللهُ اِلَيهَا...؛» ای محمد! همانا كفن خديجه، از سوي ماست؛ زيرا او مالش را در راه ما صرف كرد. پس، جبرئيل (سلام‌الله علیه)،كفني آورد و گفت: اي رسول خدا! اين، كفن خديجه (سلام‌الله علیها)،است و اين كفن، از كفن هاي بهشتي است كه خداوند آن را به خديجه هديه داده است... ( رياحين الشريعه ؛ ذبیح الله محلاتي، ج 2، ص 412)
(٣) راز عاشق دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت ...بارها گفته‌ام این روی، به هر کس منمای! تا تأمل نکند دیده‌ی هر بی‌بصَرت بازگویم نه که این صورت و معنی که تو راست نتواند که ببیند مگر اهل نظرت ...آن چنان سخت نیاید سرِ من گر برود نازنینا که پریشانیِ مویی ز سرت غم آن نیست که بر خاک نشیند سعدی زحمت خویش نمی‌خواهد بر رهگذرت... مستوری و پنهان‌بودن محبوب، از آیین‌ها و سنن «اسلامی- ایرانی» و نیز خواسته‌‌ی عاشق غیور است. یکی از دغدغه‌های «سعدی »در این غزل، این است که با زبان نرم (بیت نخست)، همچنین طرح استدلال‌های منطقی (بیت دوم تا چهارم) و حتی دلیل‌تراشی شاعرانه (بیت آخر) معشوق را قانع کند تا با مستوری و درپرده نشینی، نعمت جمال را با زیور کمال پیوند دهد.