eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
1.2هزار دنبال‌کننده
153 عکس
30 ویدیو
7 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا همه ظلم، سربه‌سر عصیان است هر سو که نگاه می‌کنی حرمان است فرداست که طوفان بلا خواهد شد آن آه که در نهاد مظلومان است حامد طونی
موسی عصا زده‌است به دریا، بلند شو! صبرا به پای خیز و شتیلا بلند شو! ایران! غیور باش و فلسطین، صبور باش! طوفان شده‌است، مسجدالاقصی بلند شو! تا قدس را ز پنجه‌ی صهیون درآوری مسجد! فرو مریز کلیسا بلند شو! ای غزّه‌! کوه باش که آتشفشان شوی گیرم که اوفتاده‌ای از پا، بلند شو! زانو مزن! که سرو سراپا مقاوم است ای ریشه‌ی مقاومت از جا بلند شو! لبنان! غرور شیعه تویی، یا علی بگو! ای اقتدا نموده به زهرا! بلند شو! هل مِن معینِ کیست که ما را صدا زده‌است لشگر کشیده شمر، عراقا! بلند شو آب این طرف محاصره، آن سوی کودکان فریاد می‌زنند که سقّا! بلند شو ایران! یمن! عراق! مهیّای وصل باش فصل ظهور آمده، دنیا! بلند شو محسن ناصحی
غزه تنها نیست، دنیا با فلسطین است هرچه پیش آید، دل ما با فلسطین است حق‌کشی‌های شما حق را نخواهد کشت حق در این پیکار تنها با فلسطین است گوش کن: قرآن چه خواند و با که نجوا کرد؟ سوره‌ نصر است، گویا با فلسطین است صبح نزدیک است اگرچه سرخ می‌آید فتح، آسان نیست اما با فلسطین است دست روی دست بسیار است و این نوبت دستخون شد؛ دست بالا با فلسطین است در گلو خشکیده بغض کربلا، این بار امتحان تشنگی‌ها با فلسطین است موج‌ها دستی برآوردند و می‌گویند آب را بستند؟ دریا با فلسطین است نرم می‌تابد به نعش کودکان، خورشید صبح نزدیک است و فردا با فلسطین است میلاد عرفان‌پور
باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم؟ امروز اگر که مشتِ گره کرده نیستیم شمر زمانه در دل میدان مشخص است در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست آن لحظه‌ها که با مدد از عشق زیستیم ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا در تنگنای قافیه تنها گریستیم ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم حتی اگر که دست فدا شد، بایستیم ما در خط مقدّم عشقیم، عاشقیم ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم زهرا سپه‌کار
تکان داده‌است فریاد گلویت خواب دنیا را به خونت هدیه دادی بر جهان مرده، احیا را چنان قلب زمین را بر تپش انداختی شاید... میان آه خود داری نفس‌های مسیحا را فلسطینم! به خاک افتادی اما شور اعجازت به خود آورده حتی ساحران قوم موسی را و لا تحزن و لا تحزن! مترس ای جان خونین‌تن! که بشکافد عصایش بار دیگر موج دریا را زمین غزه از خون شهیدان آب می‌نوشد به یاد آورده‌ای تاریخ «صبرا» و «شتیلا» را ولی سوگند بر «تین» و، ولی سوگند بر «زیتون» که می‌سازند این خون‌گریه‌ها، لبخند فردا را ببار ای آسمان! بر تارهای عنکبوت امشب مهیا کن برای حضرتش صحن مصلّی را کسی می‌آید و در مسجدت تکبیر می‌گوید ربیع الآخری می‌آورد طوفان الاقصی را ..... پریشان‌حال از این جغرافیای نامسلمانم کسی تا مسجد الاقصای خونین می‌برد مارا؟... ریحانه ابوترابی
گریه کن رنگین‌کمانی تازه تر ترسیم کن جای موشک را میان آسمان ترمیم کن آسمان از دست رفت اما دو چشمت تازه است چشم‌هایت را میان ابرها تقسیم کن ای که چشمت ساعتی آبی‌ست در باران اشک روی لبخند خودت آینده را تنظیم کن دست در دست عروسک‌های غمگین خودت خنده‌ات را پس بگیر، آینده را تسلیم کن در بیاور از تن غزه لباس درد را روز لبخند خودت را بخشی از تقویم کن
ای قناری شده دلتنگ صدایت، مادر دل هر غنچه گرفته‌ست برایت مادر ابر پاییز از این خانه، از این کوچه نرفت بوسه‌باران شده هر شب رد پایت مادر چه بلاها به دعای تو گذشت از سر من ای به جان پسرت درد و بلایت، مادر! مادران مرگ ندارند! در این عالم نیست زنده‌تر از تو و از خاطره‌هایت، مادر شبی از عطر مناجات تو بیدار شدم دیدنی بود سحر، حال و هوایت مادر روزه بی‌سحری،... وای من از بی‌خبری... چه سحرها که گذشتی ز غذایت مادر یادم آمد حرَم آن‌روز چه دلتنگ تو بود همه بودند به دنبال رضایت مادر وسط صحن رسیدیم به سقاخانه داد یک جرعه از آن آب، شفایت مادر یادم آمد که به هنگامه تعویض ضریح پر زد از دست، النگوی طلایت مادر چه کسی گفته که دستت ز جهان کوتاه است؟ پر شده سفره‌ام از دست عطایت مادر مژده! امروز برایت خبری خوش دارم! کربلا می‌روم امسال به جایت مادر از مزارت که گذشتم، تو نبودی، گفتی؟ به سلامت! که سپردم به خدایت مادر...