eitaa logo
سیدمهدی حسینی رکن آبادی
973 دنبال‌کننده
127 عکس
28 ویدیو
6 فایل
ادب و هنر ولایی به روایت سیدمهدی حسینی نقد و تحلیل شعر ولایی نقد و تحلیل اجرای هنری شعر معرفی جلسات @smahdihoseinir :جهت ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
... عمامه پیغمبر بر سر دارد او یک‌تنه عزم دفع لشگر دارد این شیر، علی‌بن‌حسین‌بن‌علی است شمشیر منافق‌کش حیدر دارد... سوز جگر از دل به زبان آمده بود بابا سوى ميدان، نگران آمده بود جانى شد و بر تن على جان بخشيد آن لب كه ز تشنگى به جان آمده بود در جلوه شدند ماه و مهتاب از هم دل برده به یک نگاه بی‌تاب از هم از هر دو عقیق لب، عطش می‌جوشید دو تشنه ولی شدند سیراب از هم! خشکیده لب علیّ اکبر بوسید تر کرد لبی و، جام کوثر بوسید در روی علی جمال جدّش را دید نیّت کرد و، لب پیمبر بوسید این روح مصّور است«ارباً ارباً»ست یا جسم پیمبر است«ارباً ارباً»ست؟ این کیست که لرزانده دل اهل حرم؟ آه این علی اکبر است«ارباً ارباً»ست منشق شده چون جدّ تو، فرق سر تو قطعه قطعه شده تن اطهر تو ارباً ارباً جسم تو، هم چون دل من قرآن ورق ورق شده، پیکر تو رمضان‌المبارک 1381 @smahdihoseinir
هدایت شده از الی الحبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷اختصاصی کانال 🔰فایل شماره‌ی ۷ 🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعر مناسب‌اجرا در هیأت 🔸 استاد سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی 🔖 مباحث مطرح شده در این درس: 📖الف‌) خوانش یک غزل از حافظ 📖ب) پیشنهاد درنگ بر اشعار کاربردی و تبیین سه ویژگی آن 📖ج) تبیین ظرایف بیان سهل ممتنع در غزل حافظ: * ساده اما نه سطحی‌نگرانه * عامیانه اما نه عوامانه * مخاطب‌محور * پندمحور، همراه با بیان هنرمندانه *مطابق با فطرت زبان مردم * خُنیایی و موسیقی‌محور * اعتدال در کاربرد زبان و بیان 📌در صورت سوال در خصوص این محتوا می‌توانید از طریق آی‌دی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید. 🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از الی الحبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷اختصاصی کانال 🔰فایل شماره‌ی ۸ 🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعر مناسب‌اجرا در هیأت 🔸 استاد سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی 🔖 مباحث مطرح شده در این درس: 📖راهکارهای ارتقای سطح هنری و فکری مخاطب 📖ضرورت انتخاب اشعار قوی و تازه 📖ضرورت انتخاب شیوه‌های متنوع برای ارائه شعر، از جمله: ١. دکلمه خوانی ٢. تعدد اجرای یک شعر ٣. خوانش شعر در قالب‌های سینه زنی در هیئت، با هدف آشناسازی مخاطب با اشعار جدید. 📖راهکارهای رساندن مخاطب به التذاذ هنری و محتوایی شعر 📖ضرورت باور این نکته که: مخاطب، آمادگی پذیرفتن شعر جدید را دارد 📖ضرورت توجه به هنر اجرا در کنار انتخاب شعر برتر و تازه 📖نتایج آشنایی مخاطب با اشعار تازه در سطوح عالی 📌در صورت سوال در خصوص این محتوا می‌توانید از طریق آی‌دی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید. 🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از الی الحبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷اختصاصی کانال 🔰فایل شماره‌ی ٩ 🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعر مناسب‌اجرا در هیأت 🔸 استاد سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی 🔖 مباحث مطرح شده در این درس: 📖الف) معرفی و خوانش یک غزل با ویژگی‌های خاص: ١. محتوای بدیع و عالی ٢. بیان مراثی با شگرد تداعی ٣. توجه به تلمیحات و اشارات تاریخی به شکل غیر مستقیم 📖ب) توجه به اصل مخاطب‌محوری ١. ضرورت ارتقای سطح ادراک مخاطب ٢. تکنیک‌ها و شگردهای مأنوس کردن شعر در ذهن مخاطب 📌در صورت سوال در خصوص این محتوا می‌توانید از طریق آی‌دی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید. 🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از قاف
... داغت گداخت قلب مرا چشم من تر است با گریه بر تو حال من امروز بهتر است در چشم من شده همه‌ی لحظه‌ها غروب ماه است خون گرفته و خورشید، پرپر است هر پنجره ز داغ تو در پرده‌های ابر این چشم‌ها دو ماهی در خون شناور است. نگذاشت شعر باز هم امشب بخوابم و... این شعر نیز قصه‌ی زخمی مکرر است. دارم به انتهای خودم می‌رسم ولی، بن‌بست نیست رو به رویم، راه دیگر است فتح الفتوح، قصه فتح دل من است یعنی که قلب سنگی من بی تو خیبر است! هر روز یک دو بیت پر از روضه می‌شوم بی‌ روضه تو روز و شب من برابر است مولا میان هیئت و من غافلم از او یعنی حضور حاضر غایب میسر است او ریخته نمک به روی روضه‌ها اگر، از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است فرمود روضه عمو عباس را بخوان پیغام آشنا نفس روح‌پرور است. در خانه‌ام، به یاد تو در هیئتم هنوز من در میان جمع و دلم جای دیگر است! من غرق در حکایت گودال مانده‌ام مولا اگر اجازه دهد، روضه محشر است مولا اگر اجازه دهد، ضجه می‌زند این شعر در رثای امامی که بی‌سر است شد خطبه‌خوان امام هدایت، به زیر تیغ شمر و سنان، مخاطب و گودال، منبر است هرچند سنگ می‌وزد از فتنه زمین این آسمان پُر از پَر و بال کبوتر است دیروز بوسه‌گاه نبی بود و، بعد از این این بارگاه، عرصه جولان خنجر است آشوب در تمامی ذرات عالم و... خورشید از هجوم سیاهی، مکدر است برگشته‌ام ز هیئت و، در هیئتم هنوز دنبال ساربان که... نگوییم بهتر است... این برق خنجر است به چشمم چه آشناست شاعر سکوت کرد... نفسهای آخر است. یکم مردادماه١۴٠٢ @smahdihoseinir
بخش یکم در یکی از روزهای مردادماه امسال، در یکی از شهرهای پرشور و شعور شیعی، در جمع شاعران و نوحه‌سرایان سخنرانی داشتم. از همان ابتدا که درباره جلسه و موضوع آن با من تماس گرفتند اعتراضم را نسبت به وضعیت برنامه‌ریزی جلسه در سال قبل مطرح کردم و نمی‌خواستم امسال باز همان تجربه تکرار شود؛ به همین دلیل به دنبال بهانه‌ای می‌گشتم که جواب رد بدهم. سال گذشته به عنوان سخنران در جلسه افتتاحیه انجمن ادبی‌شان دعوت شدم. طبیعتاً لازم بود وقت بگذارم و متناسب با موضوع، مطلب ارزشمند و بکری آماده کنم. به روش دیگران کاری ندارم، اما معتقدم اگر بخواهم از کارم لذت ببرم، باید برای موضوع، مضمون و قالب اثرم ارزش قائل شوم و از تکرار و درجا زدن بپرهیزم. با آنکه حدس می‌زدم هیچ‌یک از مخاطبان آن جلسه، بحث‌های پیشین مرا نشنیده‌اند، با این حال برای اشباع روحی خود تلاش کردم بحث بدیع و تازه‌ای آماده کنم. تحمل ۵-۶ ساعت مسیر و همچنین شنیدن شعرهای تکراری و معمولی برخی از شاعران در جلسه، رنجی بود که شبیه آن را بارها تجربه کرده‌ام و بر این باورم که باید با آن کنار آمد. نکته غیر قابل تحمل و تعجب‌برانگیز این بود که، مجری برنامه - که جلسه شعرخوانی شاعران هیئتی را با «شو» تلویزیونی اشتباه گرفته بود - پس از معرفی من تأکید کرد که ایشان قرار است ۱۰ دقیقه صحبت کند! ٩٠ دقیقه‌ای که مسئول جلسه از من خواسته بود، کجا و ١٠ دقیقه کجا؟ با آنکه اهل گله نیستم و شکایت را سیره انسان‌های ضعیف می‌دانم، با این حال هنگام ارائه بحث به تعریض، موضوع را مطرح کردم و گفتم که قرار سخنرانی من ۱۰ دقیقه نبوده است؛ ظاهراً ناهماهنگی یا اعمال نظر در این برنامه شده است! که جناب مجری به خود آمد و فی‌المجلس بر زمان سخنرانی من افزود! اما من با همان ۱۰ دقیقه صحبت کنار آمدم و عطای وقت اضافه را به صاحبش بخشیدم! امسال که برای جلسه دعوت شدم، تمام آنچه را نوشتم و خواندید، در ذهنم مرور شد! به همین دلیل، تمایلی به حضور نداشتم؛ شاید این ذهنیت نیز برای دعوت‌کننده پیش آمد که شاید دارم بر مبلغ می‌افزایم! اما آنان که مرا می‌شناسند می‌دانند، هیچ‌گاه برای حضور در جلسات شرط و شروطی نمی‌گذارم و به خلاف بسیاری از شاعران و سخنرانان، معمولاً مؤمنانه تسلیم برنامه از پیش‌تعیین شده هستم. با آنکه اصلاً نمی‌خواستم در این جلسه شرکت کنم، نمی‌دانم چه قدرت برتری در کار بود که مرا وادار به پذیرش نمود! شاید دوستی همراه با ارادت من به مداح آن هیئت ـ که از دل آن هیئت او چنین انجمن شعری برآمده است ـ مرا به این تصمیم واداشت. ادامه دارد... @smahdihoseinir
بخش دوم در جلسه هماهنگی با مسئولان جوان جلسه، متوجه شدم که تمام بار سنگین برنامه‌ریزی و برگزاری جلسه بر دوش دو یا سه شاعر جوانِ هیئتی، عاشق خدمت و پرتلاش است. خستگی و امید در چهره‌شان حکایت داشت از دشواری‌های کار برگزاری این همایش، فراخوان شعر و دعوت از سخنران و شاعر مهمان و... براحتی می‌شد حدس زد که چه «نه‌»های بزرگی احتمالاً شنیده‌اند، یا انتظارات بی‌جای برخی از شاعران و سخنرانان را تحمل کرده‌اند... خستگی و صبوری از تمام وجودشان می‌بارید و من با دیدن حال و هوای آنان، به آن‌همه توفیق و حال و هوای معنوی‌شان سخت غبطه خوردم. انگیزه من برای سنگ تمام گذاشتن در سخنرانی، مثل همیشه فراوان بود و وقتی این اشتیاق و همت جوانان را دیدم، فراوان و فراوان‌تر شد. در مسیر راه، درباره جلسه پرسیدم، متوجه شدم که نه فقط شاعران شهر، که از همه کشور در این جلسه حضور دارند؛ حدود ۴۰ نفر از شاعران؛ اما چرا فقط ۴۰ نفر شرکت‌کننده؟ به محض ورود به جلسه، شگفتی‌هایم افزونی یافت. از هر سمتی یکی از شاعران همشهری‌ام به سراغم می‌آمد. در لابلای سلام و احوالپرسی‌ها، به دنبال پاسخ این پرسش بودم که این همه شاعر قمی در اینجا چه می‌کنند؟ چرا سهم شاعران قم حدود یک‌چهارم از کل شرکت‌کنندگان شده است؟ موضوع همایش برای‌شان جذابیت داشته؟ رسانه میان آنان قوی‌تر و اثرگذارتر است؟ پرکارتر از دیگر شاعرانند؟ یا دلایل دیگر وجود دارد؟ و یک سؤال مهم و تأمل‌برانگیز: سهم شاعران قمی از آن شعرهای ضعیف که به این کنگره ارسال شده، چقدر است؟ یعنی شعر قم تا این حد افول پیدا کرده و نازل شده است؟ با دیدن برخی از شاعران قمی در جلسه، به این نتیجه رسیدم که کلاً باید موضوع بحث را عوض کنم، درست مثل سال قبل، که ۹۰ دقیقه سخنرانی به ۱۰ دقیقه سخن تبدیل شد! حالا باید موضوع بحث تغییر می‌کرد، شاهد مثال‌ها و مباحث مرا بسیاری از شاعران قمی بارها شنیده‌اند، هرچند بسیاری از آن‌ها نسبت به این مباحث بی‌توجه بوده‌ و هرگز آنها را به کار نبسته‌اند؛ با این حال، باید به وظیفه خود می‌اندیشیدم. تأخیر در شروع جلسه، لحظه به‌لحظه مرا نگران‌تر می‌کرد؛ چون پس از برنامه من قرار بود دو برنامه سخنرانی دیگر هم برگزار شود! اما قرار ساعت ۸ شروع جلسه کجا و ساعت ۹:۱۷ دقیقه کجا؟ به دلایل تأخیر کاری ندارم، اما حدس می‌زدم یکی از دلایل آن دیر آمدن برخی شعرا بوده است. مواجهه با برخی شاعران کنگره‌باز، حس خوب حضور در جلسات شعری را از من می‌گیرد. برای همه شاعران احترام ویژه‌ای قائلم‌، چه برسد به شاعران ولایی‌سرا؛ اما با آن گروه از افراد مشکل دارم که استعداد و هویت شعری خود را پای اثری می‌ریزند که به آن چندان اعتقادی ندارند و صرفاً برای دریافت جایزه میلیونی، تبدیل می‌شوند به کارخانه شعرسازی! به نظرم این کار، هویت اقتصادی و تجاری دارد تا هویت ادبی! هیچ‌گاه این قصه را فراموش نمی‌کنم، روزگاری با یکی از شاعران همسفر بودم؛ از جلسه اختتامیه یک همایش برمی‌گشت با یک جایزه پر و پیمان! اما حاضر نشد شعرش را برای من و همسفران بخواند... دلیلش مشخص بود! گفتنی است هرچند شعر شاعران قم در این عصر بشدت افول پیدا کرده، اما مرام و اخلاق شاعران قمی قابل دفاع است است و بحمدالله برای شئون شعر، هنوز آیین و حریم خاصی قائلند. امیدوارم این حیای اجتماعی و فرهنگی دوام و قوام یابد. این روزها بخشی از زندگی من با کلنجار و حیرت در عرصه شعر می‌گذرد، اینکه چرا برخی شاعران به سودای نام و نان، چوب حراج بر همه ارزش‌ها زده‌اند؟ و چرا عرصه شعر ولایی را جولانگاه خود ساخته‌اند؟ سخت در حیرتم که چگونه مراکز فرهنگی تاکنون بر این ابتذال و خطرات میدان‌داری این افراد در عرصه شعر درنگ نکرده و عواقب و نتایج آن توجه نداشته‌اند؟ ادامه دارد.. @smahdihoseinir
بخش پایانی این کلنجار و حیرت، در هنگام سخنرانی شکل دیگری یافت. برخی از اعضای حاضر جلسه تفسیر دقیق اما تلخ از این مصراع سعدی بودند: «من در میان جمع و دلم جای دیگر است!» یکی از شاعران که سال‌های سال مرا می‌شناسد و در جلسات و کلاس‌های من در قم حضور یافته‌ و من به خاطر حضور امثال او، موضوع بحث را عوض کرده بودم، با بی‌رحمی تمام، در طول سخنرانی مشغول گفتگو با بغل دستی‌اش بود... نمی‌دانم کدام تعبیر بهتر است؟ بی‌ادبی؟ یا بی‌انگیزگی؟ یا همان بی‌رحمی؟ خب، برادر/ خواهر محترم! اگر از نظر شما تاریخ مصرف من تمام شده، یا حوصله شنیدن بحث نداری، می‌توانی محترمانه از جلسه بیرون بروی! غفلت و جهل، چه بلایی سر شعور انسان می‌آورد! امواج این جمله در آن لحظه، دائم به شکل سینوسی درسرم جزر و مد داشت و ساحل آرامش مرا تبدیل می‌کرد به دریایی طوفانی و پر جوش و خروش... با وجود تمام این کلنجارها سعی کردم در هنگام صحبت، بر پریشانی‌ام غلبه کنم. سؤالات زیادی ذهن مرا به خود درگیر کرده بود... مسئولان جلسه گناهی نداشتند، اما واقعاً کسی نبود به آنان بگوید که چرا برای شاعران این‌چنینی، این همه برنامه چیده‌اید؟ مگر تجربه نخست‌تان است؟ باور کنید حضور بعضی از اینان در جلسات عمومی، معمولاً برای دید و بازدید است، نه برای آموختن! بدبینانه سخن نمی‌گویم، عملکرد این شاعران تاجر و به بیان بهتر، تاجران شعر، نشان از همین واقعیت تلخ دارد. اگر این جماعت، اندکی با خودِ واقعی‌شان لحظه‌ای خلوت کنند، وجدانشان به آنان تلنگر خواهد زد و آنان را به این باور خواهد رساند که حالا که میلیون‌میلیون تومان برای برگزاری این سنخ جلسات هزینه می‌شود، از فرصت پیش‌آمده استفاده کنند، شاید و احتمالاً جمله‌ای و عبارتی، حتی از دهان من - که از نظر آنان تاریخ مصرفم تمام شده - خارج شود و شعر و حتی نگرش آنان را تغییر دهد! راز اینکه سال‌هاست شاعران در همین سطح فکری مانده‌اند، ظاهراً همین نکته است؛ زیست شاعرانه و خلوت و سلوک شعری به گعده‌های شعری و دیدار خوش و بش تبدیل شده است... بی آنکه با برخی شاعران همشهری خداحافظی کنم، از جلسه بیرون زدم... اگرچه از آتش دل چون خم می در جوشم، اما سال‌هاست مُهر بر لب زده، خون می‌خورم و خاموشم ... و اگر امروز، به خلاف رویه همیشگی، تجربه تلخ ۹۰ دقیقه حضور نفس‌گیر در آن جلسه را در قالب تاریخ شفاهی نوشتم، فقط به این دلیل است که نجوایی کنم در گوش آنانی که خالصانه و با عشق و انگیزه‌ای غیرقابل وصف، با اتکا بر عنایات اهل بیت (علیهم‌السّلام) و کمک‌های مردمی، فراخوان شعر برپا می‌کنند. و الا وقت گذاشتن برای شاعرانی که صفات و رفتارشان شرح شد، و نقد شعر و مرام‌ و شعورشان، خطایی عظیم است و من سال‌هاست از این ثواب عظیم توبه کرده‌ام... @smahdihoseinir
🔰 دوره مقدماتی آموزش «روایت و مستندنگاری مکتوب سفر اربعین» ⭕️ ویژه‌ی دانشجویان اهل قلم 👤 استاد دوره: آقای سیدمهدی حسینی رکن آبادی شاعر و نویسنده ✅ با توجه به ارزیابی‌های استاد در طول دوره، از خادمان مجرب و مستعد برای روایت و مستندنگاری موکب حسینا دعوت به عمل خواهد آمد. 🗓 مهلت ثبت‌نام: یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳ 🕘 زمان برگزاری دوره: سه شنبه ۹ مرداد ۱۴۰۳ از ساعت ۹ تا ۱۵ 📍مکان برگزاری (در تهران) متعاقباً اعلام خواهد شد. 🔗 پیوند ثبت نام: https://survey.porsline.ir/s/uQjmKp2 🔸 جهت اطلاع بیشتر به شناسه @sj_omidaa پیام بدهید. @hussaina_909
نقد تخصصی شعر ولایی با حضور: سیدمهدی‌حسینی‌رکن ‌آبادی جلسه ۲۴۴ ادامه مباحث پیرامون شعر عاشورایی و شعر مناسب اجرا در هیئت به همراه شعرخوانی شاعران و نقد اشعار برتر زمان: دوشنبه، هشتم مردادماه ۱۴۰۳ مکان: تهران، خیابان وحدت اسلامی، کوچه خندان، حسینیه سادات (ویژه برادران) 🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem @smahdihoseinir
کجا یعقوب دیده، خوابِ هجرانی که من دیدم کجا یوسف شنیده، وصفِ زندانی که من دیدم زمین در روزگارِ نوح، شد سیراب از باران ولی دریایی از خون شد به طوفانی که من دیدم هم اسماعیل‌ها سر را به تیغ امتحان دادند هم ابراهیم‌ها، در عیدِ قربانی که من دیدم زمین از خونِ خاتم‌بخشی‌اش شد تربتِ اعلا عقیقِ سرخ شد خاکِ سلیمانی که من دیدم سرِ خورشید بر نِی، شمعِ بزمِ ماتمِ خود بود قیامت چیست؟ جز شامِ غریبانی که من دیدم تمام آیه‌ها شد "کاف و ها و یا و عین و صاد" میان قاریان شد پخش، قرآنی که من دیدم برادر، جای من شمشیر خورد و من غمِ ناموس هزاران ارباًاربا داشت میدانی که من دیدم نگاهِ حرمله هر بار پُر بود از هزاران تیر عموجانم ندیده تیربارانی که من دیدم مسلمان نشنود کافر نبیند خوابِ این غم را سر و تشت و شراب و چوب و دندانی که من دیدم و پرچم‌ها از آن روزی که باد از نیزه‌اش رد شد پریشانند، از زلف پریشانی که من دیدم...
هدایت شده از الی الحبیب
26.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷اختصاصی کانال 🔰فایل شماره‌ی ۱۰ 🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعرِ مناسب‌اجرا در هیأت: 🔸 استاد سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی 🔖 مباحث مطرح شده در این درس: 📖خوانش چند شعرِ مناسب اجرا در هیئت و ذکر نکات مهم👇 ۱. ضرورت تمایز میان زبان حال سالم و ناسالم ۲. ذکر نکات برجسته محتوایی ۳. نشانه‌های زبان مردم در شعر و زیبایی شناسی آن ۴. ضرورت مضمون آفرینی و مکمل سازی در هنگام اجرای شعر ۵. تأمل درباره استحسان‌های شعری ۶. جایگاه لحن عامیانه و تأثیر شگفت آن در شعر 📌در صورت سوال در خصوص این محتوا می‌توانید از طریق آی‌دی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید | | 🆔 @elalhabib_ir
علیه‌السلام 🔹شعلۀ باران🔹 می‌نویسند جهان چهرۀ شادابی داشت هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت سجده می‌کرد به پیشانی او مهر نماز نزد او سجده برای خودش آدابی داشت موج‌ها پشت سر او همه صف می‌بستند سر سجاده که دریا دل بی‌تابی داشت اشک بر گونۀ او بود و دعا روی لبش آری او نیز برای خودش اصحابی داشت بعد از آن واقعه با شعلۀ باران می‌سوخت او که یک عمر فقط گریه و بی‌خوابی داشت اشک در محضر او ذکر مصیبت می‌کرد تا که می‌دید کسی ظرف پر از آبی داشت 📝 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5696@ShereHeyat کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli/275
هدایت شده از الی الحبیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷اختصاصی کانال 🔰فایل شماره‌ی ۱۱ 🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعرِ مناسب‌اجرا در هیأت: 🔸 استاد سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی 🔖 مباحث مطرح شده در این درس: 📖الف) مهمترین اصل در اجرا، انتخاب شعر مناسب است 📖ب) خوانش یک شعر و تبیین نکات برجسته در ارائه و اجرای آن: ١. توجه به آرایه «درج» در شعر ٢. توجه به تلمیحات و اشارات تاریخی ٣. تبیین مفاهیم شیعی در لابلای شعر ۴. ضرورت حذف برخی از ابیات، به دلایل زیر: 🔺 تکلف در زبان 🔺 تکلف موسیقایی 📌در صورت سوال در خصوص این محتوا می‌توانید از طریق آی‌دی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید | | 🆔 @elalhabib_ir
هدایت شده از الی الحبیب
28.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷اختصاصی کانال 🔰فایل شماره‌ی ۱۲ 🔺معیارهای سرایش یا انتخاب شعرِ مناسب‌اجرا در هیأت: 🔸 استاد سید‌مهدی‌حسینی‌رکن‌آبادی 🔖 مباحث مطرح شده در این درس: 📖الف) خوانش یک شعر و تبیین نشانه‌های عدم سادگی آن: ١. تکلف در کاربرد کلمات ٢. تکلف در جمله‌بندی و کلام ٣. کاربرد دستور تاریخی (که امروزه مرسوم نیست) ۴. جابجایی اجزای کلام ۵. جهش ضمیر ۶. کاربرد واژگان نامأنوس و غیر مرتبط با هیئت 📖ب) ضرورت طرح شعر در انجمن‌های ادبی پیش از ارائه در هیئت 📌در صورت سوال در خصوص این محتوا می‌توانید از طریق آی‌دی @smahdihoseinir با استاد ارتباط برقرار نمایید | | 🆔 @elalhabib_ir
با عشق حسین، جان من شد آگاه ای مرگ ندارم از تو حتی اکراه! این جان مرا بگیر و تقدیمش کن در مجلس روضهٔ اباعبدالله
پیرغلام و مداح دل‌سوختهٔ اهل بیت، حاج سیداحمد شمس پس از عمری مجاهدت در دفاع مقدس و سنگرهای انقلاب، به ملکوت اعلی پیوست.
یک_نکته_از‌_این_معنی بخش یکم «چه مرگ‌های عجیبی!» این تعبیر و عبارت، برای چندمین بار جمعه شب گذشته به ذهنم رسید؛ یعنی شب پنجم صفر، سالروز شهادت حضرت رقیه (سلام‌اللّه علیها)، وقتی خبر ارتحال استاد حاج سید احمد شمس را شنیدم. این تعبیر را قبلاً درباره رحلت پدر بزرگوارم، مرحوم حجت‌الاسلام حاج سید جعفر حسینی نیز از زبان دیگران بارها شنیده‌ام، و نیز درباره دیگران و مرگ‌های این چنینی... ارتحال و جان‌دادن در غروب عاشورا، یا شب پنجم صفر از نوع مرگ‌های عجیب است که هر کسی آرزو دارد آن را تجربه کند. قالب تهی کردن و جان دادن در مجلس اباعبداللّه (سلام اللّه علیه)، در میان التهاب و جنون عزاداری، «توفیق» به معنی واقعی کلمه است، که نصیب هر کسی نمی‌شود و شب پنجم صفر امسال، حاج سید احمد شمس، بعد از دوبار سکته (طبق نقل‌ افراد موثق) در دو مجلس توسل و عزاداری به این توفیق و مرگ شیرین دست یافت. ادامه دارد...
یک_نکته_از‌_این_معنی بخش دوم مداح اهل بیت و مبارز فی‌سبیل‌اللّه، حاج سید احمد شمس‌الدین را بسیاری از مسئولان دیروز و امروز مملکت، اهالی فرهنگ، بویژه متولیان ادب و هنر ولایی، بخوبی می‌شناسند. صاحب این قلم نیز از سال ۱۳۶۵ با طنین و حال و هوای مرثیه‌خوانی او آشنا شد و این آشنایی به هم‌نشینی و دوستی، و سپس رفاقت با ایشان از سال ۱۳۶۷ به بعد منجر شد. یکی از توفیقات بزرگ من در این «حیات طیبه»، یعنی نفس‌ کشیدن در زیر خیمه توسل به اهل بیت (سلام‌اللّه علیهم اجمعین)، آشنایی با دوستان و رفقایی است که از حکمت و تجربیات علمی و فنی، و از همه مهم‌تر، ادب و سلوک ولایی و معنوی‌شان بهره‌ها برده‌ام و خوشبختانه سهم من از این بهره‌های معنوی، از دوستی و هم‌نشینی با مرحوم استاد سید احمد شمس در دهه ۶۰ و ۷۰ نسبت به دیگران بسیار بیشتر و عمیق‌تر بود. عشق و علاقه وافر به منش، اخلاق و خلق و خوی او، همچنین کسب تجربه‌های فنی و معنوی از قِبَل ایشان، این جسارت را به من می‌بخشد، تا بتوانم اندکی درباره ایشان بنویسم. امیدوارم بزرگان، فارغ از همه سلایق و دغدغه‌های غیرمعمول و دنیوی، از فضایل، مهارت‌ها، توانایی‌های فنی و دارایی‌های معنوی مرحوم حاج سید احمد شمس بنویسند و بیان کنند؛ تا بلکه در این کوره‌راه پیش رویِ نوجوانان و جوانان آخرالزمانی- که دلباخته هیئت و مداحی هستند- صراط‌المستقیم هدایت، بیش از پیش نمایان شود؛ مسیری که معرفت، ولایت‌پذیری و سپس مودّت نسبت به جمیع اهل بیت (سلام‌اللّه علیهم اجمعین) فرجام روشن آن است. ادامه دارد...
یک_نکته_از‌_این_معنی بخش سوم حاج سید احمد شمس، شخصاً بر گردن من حق بسیاری دارد. در روزگاری که برخی بزرگان ادب و هنر ولایی، نه آنچنان به جوانان روی خوش نشان می‌دادند، و نه چندان مایل بودند که در مجالس و هیئآت به جوانان، میدان و فرصت جولان دهند، حاج آقا احمد نمی‌دانم در ضمیر یا رفتار یا اشعار من چه می‌دید، که به من روی خوش نشان داد و بجز ایجاد شرایط شعرخوانی‌ام در جلسه هفتگی جامعه مداحان، فرصت سخن‌گفتن برای مداحان در حضور بزرگان شعر و مداحی را فراهم نمود؛ آن هم در زمانی‌که بجز استاد معظّم دکتر محمدعلی مجاهدی و برخی ریش‌سفیدان در این عرصه، کم‌تر کسی می‌توانست جز شعرخوانی یا مداحی، فرصت ابراز وجود در پشت تریبون جلسه جامعه مداحان بیابد، حاج‌سید‌احمدآقای شمس، فرصت طرح موضوعات ادبی ولایی در قالب سخنرانی‌های ده‌دقیقه‌ای را برای من فراهم کرد و نیز سخت از سخنان ارائه شده، هربار دفاع نمود. گاهی نیز بعد از شعرخوانی من، نسخه شعر مرا می‌گرفت و در جلسات مداحی‌اش آن را می‌خواند، بویژه دهه اول محرم که معمولاً تازه‌ترین اشعار بزرگانی چون استاد مجاهدی(پروانه) و استاد محمدجواد غفورزاده(شفق) را می‌خواند. پر واضح است که خواندن شعر من در کنار شعر آن بزرگان، مطمئناً و صرفاً برای تشویق منِ تازه به دوران رسیده بود، وگرنه توجیه دیگری نداشت. برخی ابیات یکی از اشعار خوانده‌شده را به خاطر دارم‌؛ به گمانم شب تاسوعای سال ١٣۶٩ یا ١٣٧٠ بود: در التهاب داغ عطش بر لب فرات از حنجری فسرده شنید این خطاب، آب: ای روسیاه! حنجر خشکیدهٔ حسین، می‌سوزد از برای تو و شد کباب، آب! این خیل تشنگان همه از آل کوثرند، فردا چه می‌دهی تو به زهرا جواب؟ آب! تصور کنید حالِ جوانی حداکتر ٢٢ساله را که گوشه جدول کنار خیابان، بیرون هیئت نشسته و یک‌باره ببیند یکی از بزرگترین مداحان شهر یا کشور، دارد شعرش را می‌خواند...
یک_نکته_از‌_این_معنی بخش چهارم در پخش پیشین، از حاج‌آقااحمد به عنوان یکی از بهترین مداحان کشور یاد کردم؛ به نظرم این تعبیر اصلاً اغراق‌آمیز نیست. در بخش نخست این متن نوشتم که از سال ۱۳۶۵ ایشان را می‌شناسم یعنی قریب به ۴۰ سال پای روضه ایشان نفس کشیده‌ام و درباره سبک اجرای ایشان بشخصه، تحلیل‌هایی دارم؛ که به جهت رعایت اختصار، مجبورم به شکل کلّی و موجز بیان کنم: * حال بُکای همیشگی و التهاب درونی ایشان در هنگام اجرا، که خواندن ایشان را از تصنع دور می‌داشت‌؛ * بداهه‌خوانی و اجرا به اقتضای حال؛ * مضمون‌خوانی و ارائه مکمل‌های محتوایی در لابلای اشعار؛ * ارائه تحلیل‌های متناسب با موضوعات روز و به تعبیری، اجرای موضع‌محور؛ * ارتباط هدفمند و مفید با شاعران برتر کشور و بهره‌گیری از اشعار ایشان؛ * سالم‌خوانی، زیباخوانی شعر، و نیز تنوع شعر و اجرا، به واسطه هم‌نشینی با شاعران برتر کشور. * شناخت لحن‌های متفاوت در مداحی و بازآفرینی آن در اجرا به نحو احسن‌؛ * آشنایی با قالب‌های مختلف مداحی (مدیحه‌خوانی، مرثیه‌خوانی، نوحه‌خوانی- بویژه واحد‌خوانی- و مناجا‌ت‌خوانی) و ارائه آثار فاخر و ماندگار در هریک از قالبهای اجرا. * و.... آنچه بیش از همه موارد ارائه شده در فعالیت‌های معنوی، فرهنگی و اجتماعی حاج‌سید‌احمد‌آقا برجستگی یافته و در عرصه ادب و هنر ولایی، او را در میان دیگران متمایز ساخته، بی‌گمان حال و هوای معنوی و برجستگی‌های فرهنگی و فکری در روضه‌خوانی اوست که گنجینه عظیمی از تجربه‌های فنی و محتوایی برای آیندگان به یادگار گذاشته است. امید می‌رود با ارائه و انتشار فایل‌های صوتی ایشان، این گنجینه در دسترس عموم قرار گیرد. ادامه دارد...
یک_نکته_از‌_این_معنی بخش پنجم دفاع از فرهنگ اصیل و آسیب‌شناسی مبارزه با خرده‌فرهنگ‌های برگرفته از سلایق شخصی، از اصولی‌ترین دغدغه‌ها و فعالیت‌های هنرمند متعهد است و حاج‌سیداحمدآقا در این میدان حضور محسوس و واکنش‌های برجسته‌ای داشت. حاصل این حضور فعال و میدان‌داری، تمایز دیدگاه افراد در قبال او بود. حاج‌آقااحمد، موافقان فراوان و مخالفان بسیاری داشت؛ عمده مخالفت افراد به دو نکته مهم باز می‌گشت، یکی نوع خلق و خوی، و به عبارتی سنجیده‌تر، واکنش‌های او در برابر افراد خطاکار، که صریح و خالی از تعارفات معمول بود؛ و دیگری به نوع خواندن او و مکمل‌سازی‌ها و حرف‌زدن‌هایش در لابلای مداحی، که گاه به چشم برخی از مخاطبان، قالب سخنرانی جلوه می‌کرد و ملالت‌آفرین بود. توجه به واکنش‌ها و اعتراضات مخالفان نوع و سبک مداحی او موضوع نوشته نیست؛ اما آنان که از خلق و خوی او گله‌مند بودند، حتماً اخلاقِ خوش، شوخی‌ها و مزاح‌های او را هم تجربه کرده‌اند؛ به قول یکی از دوستان شاعرم، (علی گلی حسین‌آبادی): قلبش زلال بود چنان چشمه‌ای روان چون خنده می‌نشست به لبهای دیگران.. بی‌گمان اگر این دو رفتار را کنار هم بسنجیم، حتماً درباره شخصیت حاج‌سیداحمدآقای شمس به قضاوت بهتری می‌رسیم و مطمئناً در باره تلخی برخی از رفتارهایش به او حق می‌دهیم. من خود به چشم خویشتن بارها گره بر پیشانی او دیده‌ و با واکنش‌های تلخ او مواجه شده‌ام و در نگاه اول، سخت ناراحت و معترض و حتی متعجب‌! ... اما با گذشت زمان به راز رفتار او پی برده‌ام و به او حق داده‌ام که در برابر اشتباهم، آن هم در دستگاه توسل و عزاداری اهل بیت (سلام اللّه علیهم اجمعین) واکنش درستی نشان داده است و آموختم که نباید در این عرصه، برخورد تعارف‌آمیز، مصلحت‌اندیشانه و دیپلماتیک(!) داشت؛ رفتاری که متأسفانه امروز بسیار مرسوم شده و نتایج این خرده‌فرهنگ ناشایست را هم بعینه مشاهده می‌کنیم. حاج‌آقااحمد در قبال سخت‌گیری‌ها و عکس‌العمل‌های انقلابی‌اش، بارها تاوان داد و حتی گوشه‌گیری را بناچار برگزید. آنان که او را از نزدیک می‌شناسند، حتماً در لابلای سخنانش تلخی درد دل را چشیده‌اند و نشانه‌هایی از زخمی عمیق، که از لطف برخی دوستان بر جگر داشت.
یک_نکته_از‌_این_معنی بخش ششم شب اول یا دوم محرم بود، بعد از جلسه هیئت، آقارضای خورشیدی با من تماس گرفت و پس از نقد و تحلیل مختصر برنامه هیئت رزمندگان، پیشنهاد کرد از حاج‌احمد‌آقای شمس دعوت کنیم، تا موضوع خواب عجیب و روشنگرانه‌ای را - که سال‌ها پیش درباره استاد گرانمایه دکتر محمدعلی مجاهدی(پروانه) و شعر ایشان دیده بود- در شب سوم و متناسب با برنامه عزاداری حضرت رقیه (سلام‌اللّه‌علیها) مطرح کند. به جزئیات این پیشنهاد و دلایل عملی نشدن آن فعلاً لازم نیست بپردازم؛ اما نکته مهم این بود که این پیشنهاد، موضوع دعوت از حاج‌احمدآقای شمس به برنامه رزمندگان را در ذهنم به کلنجاری مهم تبدیل کرد. با آقا‌سیدمهدی میرداماد در این باره صحبت کردم و به این جمع‌بندی رسیدیم که به دیدار حاج‌سید احمد‌آقا برویم ( با هدف عیادت از ایشان، که به تازگی آنژیو کرده بودند) و اگر شرایط حال ایشان مناسب بود، از ایشان بخواهیم ضمن شرکت در جلسه، مخاطبان جوان را به فیض روضه برسانند. خوشبختانه این توفیق حاصل شد و به همراه حاج‌سیدمهدی میرداماد و دیگر دوستان، به دیدار حاج‌احمد‌آقا مشرف شدیم. مثل همیشه، دیدار و خوش و بش و نقل حرف‌های مختلف، اما حکمت‌آمیز، نُقل جلسه بود. بالاخره ایشان ضمن مختصر گله‌ای که داشتند، وعده‌ دادند در جلسه حضور یابند. هیچ‌گاه خاطره حضور ایشان در این جلسه فراموشم نمی‌شود... هراس داشتم برخی از جوانان تازه به دوران رسیده، شأن ایشان را نشناسند و برخورد مناسبی با ایشان نداشته باشند. دغدغه دیگرم، واکنش‌های مخاطب بود در برابر خواندن ایشان... ذهنم در برابر این سؤال مهم هنگ کرده بود و نمی‌توانستم تدبیری برای آن بیندیشم! اگر حاج‌آقااحمد، تشخیص دهد و مثل برخی مواقع، در میان روضه‌خواندن به شکل تبیینی حرف بزند، مخاطب جوان جلوی منبر که ایشان را نمی‌شناسد، چه عکس‌العملی نشان خواهد داد؟ پس از توسل به دامن مبارک اهل بیت (سلام‌اللّه علیهم اجمعین) به این جمع‌بندی رسیدیم که ابتدا مداح جلسه، حاج‌سیدمهدی میرداماد، ایشان را به جوانان و نوجوانان معرفی کند و جلسه را برای اجرای ایشان آماده سازد. پیش‌بینی‌ها و دغدغه‌های من کاملاً بی‌جا بود! نوجوانان و جوانان بحمدالله خواندن ایشان را تحویل گرفتند و جلسه مثل اجراهای همیشه حاج‌آقااحمد، پر از حس و حال بود و اشک‌های حاج‌آقا‌احمد و دیگر مقربان خیمه حسینی، کار خودش را کرد و تأثیر لازم را گذاشت. تجربه بسیار دلنشینی بود... خدا را شکر... این روزها از حاج سید مهدی میرداماد بیش از همیشه ممنونم و سپاسگزار، که مثل همیشه قدردان نعمت حضور پیشکسوتان بود و با دعوت از حاج‌آقااحمد شمس، زمینه آشنایی بیشتر نوجوانان و جوانان با یکی از نخبگان و سرمایه‌های گرانمایه فرهنگ، ادب و هنر ولایی را فراهم ساخت. اگر آن شب حاج‌آقا‌احمد نمی‌آمد، و اگر به سراغ او نرفته بودیم، من و حاج سید مهدی میرداماد این روزها که فقدان او را تجربه کرده‌ایم، مطمئناً بیش از این حسرت به دل بودیم...
نقد تخصصی شعر ولایی با حضور: سیدمهدی‌حسینی‌رکن ‌آبادی جلسه ٢۴۵ ادامه مباحث پیرامون شعر ولایی و شعر مناسب اجرا در هیئت به همراه شعرخوانی شاعران و نقد اشعار برتر زمان: سه‌شنبه، ٢٣ مردادماه ۱۴۰۳ مکان: تهران، خیابان وحدت اسلامی، کوچه خندان، حسینیه سادات (ویژه برادران) 🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem @smahdihoseinir
نگاهت زنده می‌ماند اگرچه زیر آواری در این خاک پر از غم دانه‌ای لبخند می‌کاری پتویی را که موشک‌ها برایت دوختند از خاک بکش روی سرت هنگام مرگ ای داغ تکراری تریبون‌های عالم لال و چشم دوربین‌ها کور... تویی ای ماه در آوای رود و چشمه‌ها جاری نسیم صبح لالایی کنان پلک تو را بوسید بخواب ای گل که در قاموس طوفان‌ها گنهکاری عروجت را ملائک جشن می‌گیرند با لبخند عزیز غزه می‌دانم که از این خاک بیزاری هوای کودکی‌هایت در آغوش زمین مانده‌ست نمی‌خواهی غمت را از دل این خاک برداری؟ جهان سهمی نبرده از حلاوت‌های آغوشت نشد ای گل شمیمت را به جان دشت بسپاری تبسم می‌کنی یعنی برایت مرگ هم زنده‌ست که داغ گریه‌ات را بر دل کفار بگذاری نگاهت رو به آینده‌ست محو انتقامی سخت که خواهی زد به جان مرده دلها زخم بیداری نگاه تو پر از تصویرهای ممتد خشم است تو مثل صاعقه بر سنگهای سرد می‌باری تو ای ماهی به آزادیِ اقیانوس پیوستی و ما در این جهان، این تُنگ غم غرق گرفتاری...