eitaa logo
سیدمصطفی
15 دنبال‌کننده
364 عکس
110 ویدیو
8 فایل
جهت ارتباط: 🆔 @smht63
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت علی‌اکبر شیخ مفید(ره) سِن او را هجده‌نوزده سال می‌گوید. روزی که سپاه کوفه به فرماندهی حُر(ره) راه را بر امام(ع) بست هنگام ظهر علی‌اکبر اذان و اقامه گفت و هر دو گروه به امامت امام حسین(ع) نماز خواندند؛ فَصَلّى بِالفَريقَينِ جَميعاً. نخستین فرد از خاندان ابوطالب(ع) که روز عاشورا به شهادت رسید علی‌اکبر(ع) بود. وقتی اذن میدان خواست، حضرت بی‌درنگ به او اجازه داد؛ فَاستَأذَنَ أباهُ فِي القِتالِ، فَأذِنَ لَه‏. هنگامى كه علی‌اكبر(ع) براى مبارزه به سوى‏ دشمن رفت، حسین(ع) یک نگاهی از سر ناامیدی به او کرد؛ نَظَرَ إلَيهِ نَظرَةَ آيِسٍ مِنه‏. و اشک از چشمانش، جاری شد؛ دَمَعَت عَينُ الحُسَين‏(ع). با خدا مناجات کرد: خدايا! گواه باش. جوانى به نبرد آنها می‌رود كه از نظر صورت و سيرت و سخن‌گفتن، شبيه‌‏ترينِ مردم به پيامبر توست و ما هر گاه مشتاق پيامبرت می‌شديم، به او می‌نگريستيم؛‏ اللّهُمَّ اشهَد، فَقَد بَرَزَ إلَيهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلُقاً و مَنطِقاً بِرَسولِكَ ص و كُنّا إذَا اشتَقنا إلى نَبِيِّكَ نَظَرنا إلَيهِ. علی‌اکبر(ع) به سوی دشمن رفت و جنگ نمایانی کرد و تعداد زیادی را به هلاکت رساند. سپس به سوی پدر برگشت و عرض کرد: اى پدر! تشنگى، مرا كُشت و سنگينىِ آهن [زره و كلاه‏خود و شمشير یا فزونی سپاه دشمن] کار را بر من سخت کرده است آيا آبى براى نوشيدن، يافت‏ می‌شود؟ يا أبَتِ! العَطَشُ قَد قَتَلَني و ثِقلُ الحَديدِ قَد أجهَدَني فَهَل إلى شَربَةِ ماءٍ مِن سَبيلٍ؟ امام فرمود: صبر کن عزیز دلم! به زودی از دست جدت سیراب خواهی شد؛ صَبراً يا بُنَيَّ، يَسقيكَ جَدُّكَ بِالكَأسِ الأَوفى‏. علی‌اکبر(ع) به میدان برگشت و اوج جنگاوری را به نمایش گذاشت. مُرّة بن مُنقِذ او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من، اگر پدرش را به عزايش ننشانم. علی‌اكبر(ع) با شمشيرش به دشمن حمله می‌‏بُرد كه بر مُرّة بن مُنقِذ گذشت. او نيزه‌‏اى به علی‌اكبر(ع) زد. علی بر زمين‏ افتاد؛ فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ. صدای علی بلند شد: پدرجان! خداحافظ! اين، جدّم رسول خدا(ص) است كه به تو سلام می‌رساند و می‌فرمايد: زودتر، به سوى ما بيا؛ فَنادى يا أبَتاه عَلَيكَ مِنِّي السَّلامُ، هذا جَدّي يُقرِئُكَ السَّلامَ، و يَقولُ لَكَ: عَجِّلِ القُدومَ عَلَينا. سپس، صيحه‌‏اى كشيد و جان داد؛ ثُمَّ شَهِقَ شَهقَةً فَماتَ. دشمنان، گِردش را گرفتند و با شمشيرهايشان او را تكه‌‏تكه كردند؛ اِحتَوَلَهُ النّاسُ فَقَطَّعوهُ بِأَسيافِهِم. حسین(ع) به سرعت حرکت کرد. دشمن عقب کشید. پدر آمد و بر بالین پسر نشست. صورت به صورت جوانش گذاشت؛ و وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه‏. بعد ‏گفت: خدا بُكُشد كسانى را كه تو را كشتند، دنيا پس از تو ويران باد؛ قَتَلَ اللّهُ قَوماً قَتَلوكَ ... عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفاءُ. حُمَیدبن‌مُسلم می‌گوید: زنى را دیدم که مانند خورشيدِ به گاه طلوع، به سرعت، بيرون دويد، ندا می‌داد: اى برادرم و ای فرزند برادرم؛ كَأَنّي أنظُرُ إلَى امرَأَةٍ خَرَجَت مُسرِعَةً كَأَنَّهَا الشَّمسُ الطّالِعَةُ تُنادي: يا اخَيّاه! و يَابنَ اخَيّاه! پرسيدم او کیست؟ گفتند: اين، زينب، فرزندِ فاطمه، دختر پيامبر خدا(ص) است؛ هذِهِ زَينَبُ ابنَةُ فاطِمَةَ ابنَةِ رَسولِ اللّهِ (ص). آمد تا خود را بر روى پيكر علی‌اكبر(ع) انداخت؛ فَجاءَت حَتّى أكَبَّت عَلَيهِ. حسين(ع) دستش را گرفت و او را به خيمه، باز گردانْد؛ فَأَخَذَ بِيَدِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ. سپس برگشت و جوانان خاندان‏ او نيز همراهش آمدند. فرمود: برادرتان را ببريد؛ احمِلوا أخاكُم. آنان، او را از آن جايى كه بر زمين افتاده بود بُردند و در خيمه‌‏اى نهادند كه جلوى آن می‌جنگيدند؛ فَحَمَلوهُ مِن مَصرَعِهِ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الفُسطاطِ الَّذي كانوا يُقاتِلونَ أمامَهُ.