#روزشمارمحرم
بيشتر منابع که ارشاد شیخ مفید(ره) یکی از آنهاست، ورود امام حسين(ع) و يارانش به كربلا را روز پنجشنبه دوم محرّم سال 61 هجرى گزارش كردهاند.
چگونگی رخداد
پیش از کوفه به ناچار، مسیر تغییر کرد؛ چرا که نه راه به جلو ممکن بود و نه برگشت به عقب؛ ناگزیر، راه سومی را پیشگرفتند تا حُر از کوفه کسب تکلیف کند. رفتند و رفتند تا رسیدند به نینوا (حَتَّى انتَهَوا إلى نينَوى)؛ آنجا بود که پیکِ کوفه رسید.
او به حر و یارانش سلام کرد؛ اما بر حسین(ع) و یارانش؛ نه. نامهای از عبیدالله به حر داد که در آن نوشته بود: زمانی که نامۀ من به تو رسید بر حسین سخت بگیر؛ او را در جایی که نه آب است و نه آبادانی فرودآر (فَجَعجِع بِالحُسَينِ حينَ يَبلُغُكَ كِتابي ... فَلا تُنزِلهُ إلّا بِالعَراءِ في غَيرِ حِصنٍ و عَلى غَيرِ ماءٍ).
حر دستور را اجرا کرد و فرمان داد همان جا، فرودآیند.
حسین(ع) پرسید به اینجا چه میگویند (ما يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ)؟
گفتند: کربلا؛ سرزمینِ نینوا هم به آن میگویند (و يُقالُ لَها أرضُ نِينَوى) برای نام آبادیایی که در این نزدیکیهاست.
پس حسین(ع) گریست (فَبَكى) و گفت: كَربٌ و بَلاءٌ. [عرب به اندوه و غمی که موجب تنگی نفس و خفگی شود میگوید کَرب. بلاء هم چند معنا دارد: آزمایش، اندوه، شدت و سختی، ...]
وقتی به حضرت گفتند اینجا کربلاست؛ خاک آن را بوئید و گفت: به خدا سوگند این زمین همانی است که جبرئیل(ع) به رسول خدا(ص) خبرش را داد که من را در آن میکُشند (هذِهِ وَ اللّهِ هِيَ الأَرضُ الَّتي أخبَرَ بِها جَبرائيلُ ع رَسولَ اللّهِ ص و إنَّني اُقتَلُ فيها).
بعد خاطرهای تعریف کرد:
ام سلمه برایم نقل کرد که روزی جبرئیل(ع) نزد رسول خدا(ص) بود و تو در کنار من. ناگاه شروع به گریه کردی (و أنتَ مَعي فَبَكَيتَ). رسول خدا(ص) فرمود: فرزندم را رها کن (دَعِي ابني) تا پیش من آید. تو رفتی و پیامبر تو را در آغوش گرفت و در دامن نهاد (فَأَخَذَكَ و وَضَعَكَ في حِجرِهِ). جبرئیل از حضرتش پرسید: دوستش داری (أ تُحِبُّهُ)؟ گفت: آری. جبرئیل ادامه داد: اما اُمتت او را خواهند کُشت (فَإِنَّ امَّتَكَ سَتَقتُلُهُ).
حسین(ع) ااشاره به زمین کربلا کرد و ادامه داد: اینجا همانجاست که مردان ما به زمین میافتند؛ همانجاست که خون ما را میریزند.
#یادکرد_مصیبت
#ورود_به_کربلا