📚کتاب دزد و شاهزاده (رمان)
🔸داستان «#دزد_و_شاهزاده»، روایتی از #زَرعِه یکی از ماموران #عمر_سعد و پسری به نام پیمان است. این مامور خشن و بیرحم با سربازان تحت فرمانش جلوی #رودخانه_فرات در کربلا می ایستند و نمیگذارند #امام_حسین و یارانش، #مشکهایشان را از آب فرات پر کنند. امام او را نفرین میکند و او پس از واقعه #عاشورا دچار بیماری #تشنگی میشود و هرچقدر آب مینوشد عطشش برطرف نمیشود.
📗در کتاب دزد و شاهزاده نویسنده با الهام از این داستان زرعه را وارد دنیای امروز ما میکند تا با اسیر گرفتن پسری به نام پیمان از عصر و زمانه ما و تحفه بردنش برای #ابن_زیاد پولی برای درمان عطش بیپایانش به چنگ آورد. پیمان اما از چنگ زرعه میگریزد و در شهر #کوفه سرگردان میشود…
✍نویسنده: مجید ملامحمدی
📖تعداد صفحات: ۲۹۲صفحه
▪️ناشر: کتاب جمکران
💰قیمت: ۱۰۰.۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۹۰.۰۰۰تومان
..........................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/4713031?ref=830y
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@sn_shop
🔸 حسین(علیه السلام) راهی فرات شد...
🌊 در روز عاشورا سال 61 هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر امام حسین(علیه السلام) حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران رو به روی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین ریخت، #تشنگی زیادی بر ایشان غالب گردید. از این رو به طرف #رود_فرات روان شد...
🔽🔽🔽
🔸 نفرین امام(علیه السلام) دامن زرعه را گرفت...
✨ #زرعه بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) مبتلا به #عطش شد به گونه ای که از سرما و گرما فریاد میزد گویا آتشی از شکمش شعله می کشید و پشتش از سرما می لرزید.
هرچه آب می خورد #سیراب نمی شد. آب را برای او سرد می کردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او می دادند ولی دائما فریاد می زد آبم دهید. یک کوزه آب به او می دادند، می خورد و کوزه دیگر می رسید و او بر پشت می افتاد و باز تشنه می شد و فریاد می کرد که #تشنگی مرا کشت...
🔽🔽🔽