🌷من زنده ام🌷
#قسمت_سیزدهم
راستش بیشتر کتک خوردیم چون غافلگیر شده بودیم. احمد که فکر می کرد پشت یک کامیون نشسته، متوجه دعوا نشده بود و با سرعت کالسکه را می راند اما یکی از آنها یک سنگ برداشت و سر احمد را نشانه گرفت. یکباره احمد متوجه شد ما دو تا خونین و مالین گوشه ای افتاده ایم و آنها هم به سمت خودش می دوند. چند نفری افتادند به جان احمد و آخر کار کفش و کیف ما را هم به عنوان کالای تزئینی برداشتند و رفتند . من فیلم های گانگستری را دیده بودم. اما آن صحنه از آن فیلم ها دیدنی تر بود. آن روز به چشم دیدم که چطور چند بچه می توانند راهزن شوند. کاروان کوچک ما با تنها وسیله نقلیه مان که کالسکه ی حمید بود مورد دستبرد واقع شد. یکی از آنها کالسکه را از دست احمد کشید و فرار کرد. حمید توی کالسکه بود و ما با همه ی درماندگی می دویدیم تا اورا پس بگیریم. گرچه خیلی از ما دور شده بودند و امیدی نداشتیم که به آنها برسیم اما چیزی نگذشت که حمید را مثل یک بقچه از کالسکه بلند کرده و روی زمین پرت کردند و با کالسکه ای که سبک تر شده بود با سرعت هرچه تمام تر دویدند و دور شدند. آنها کالسکه را میخواستند، حمید به دردشان نمی خورد. از اینکه حمید را رها کردند خوشحال شدیم. او را در بغل گرفتم و با لباسهای پاره و خاکی در حالی که از بینی و دهان علی خون می آمد و لب من هم شکافته بود به سمت خانه ی آبجی فاطمه دویدیم.
فاطمه و عبدالله با دیدن قیافه ی ما چهارتا وحشت زده شدند. عبدالله به سرعت ما را به بیمارستان رساند. سر احمد و لب من چند بخیه خورد و سه تا از دندان های شیری علی هم افتاد. سر و صورتمان را شست و شو دادیم و به خانه برگشتیم. با تلخی تاثیر این خاطره در روحم به استقبال مقطع دیگری از زندگی ام رفتم.
#فصل_دوم
#نوجوانی
بعد از اتمام دبستان ، وارد دوره ی تازه ای از زندگی ام شده بودم. در آستانه ی ورود به دوران ناشناخته ای که باید آرام آرام با کودکی هایم خداحافظی می کردم. مادرها زوردتر از هر کسی تغییرات روحی و جسمی دخترانشان را می بینند و می فهمند و حس می کنند. از اینرو، مادرم برای بزرگ شدن و قد کشیدن من تلاش می کرد تا زودتر مرا با الگوهای زنانه آشنا کند. اصرار داشت روزهای بلند تابستان به کاری و هنری مشغول باشم. به همین جهت من و زری و مادرم به ارایشگاه نغمه خانم رفتیم. او یکی از اتاق های خانه اش را به آرایشگاه تبدیل کرده بود. مادرم ما را به نغمه خانم سپرد و قرار شد آرایشگری را چنان یاد بگیریم که دیگه نیازی به ننه بندانداز نباشد. نغمه خانم می بایست درطول تابستان هفته ای سه روز و هر روز دو ساعت تمام فنون آرایشگری را به من و زری آموزش دهد. جلسه ی اول کارآموزی من و زری با آموزش مقدمات آرایشگری آغاز شد اما برای من و زری که وارد یک دنیای جدید شده بودیم همه ی شکل ها و حرف ها عجیب و جذاب بود. در آرایشگاه نغمه خانم کسی بیکار نبود. شاگردهای نغمه خانم هر کدام به کاری مشغول و مشتری ها نیز هر کدام درگیر بزک کردن خودشان بودند. یکی مو صاف می کرد، آن یکی مو فر می کرد. خلاصه هیچ کس زشت از در خانه ی نغمه خانم بیرون نمی رفت. مثل شعبده بازها که یک دستمال داخل کلاه میانداختد و یک خرگوش بیرون می آوردند، آدم هایی که وارد می شدند با یک رنگ و چهره می آمدند و موقع رفتن به یک شکل دیگر از خانه ی نغمه خانم خارج می شدن، همه قشنگ و راضی بیرون می رفتند. هنوز نیم ساعت به پایان کلاس آرایشگری مانده بود که در آرایشگاه محکم کوبیده شد; طوری که نغمه خانم با ترس و عصبانیت از جا پرید و در حالی که رنگ بر چهره اش نمانده بود گفت: اوه چه خبرده، مگه سر آوردین؟ مگه این خونه صاحب نداره؟ در حالی که زیر لب غرولند می کرد برای باز کردن در به بیرون رفت. در که باز شد فریاد رحیم و رحمان و محمد را شنیدم که با داد و فریاد به نغمه خانم می گفتند: حالا هنر قحطه که هنوز پا نگرفته بیاد فوت و فن بزک کردنو یاد بگیره؟ با شنیدن صدای آنها ، موهای تنم سیخ شد.
ادامه دارد...
فروشگاه کتاب جان
📚کتاب مو به مو 🔹واکاوی سیره حضرت #امام_خمینی (قدس سره) و حضرت آیتاللهالعظمی #خامنهای (مدظله العا
👆👆👆👆👆👆
📗در این کتاب در #هفت_فصل به قرائت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدظلهالعالی) از امام(قدسسره) با تطبیق اندیشه، نگرش و مواضع دو رهبر نسبت به مقولات مشترک پرداخته شده است.
1⃣در #فصل_اول به وجوه تمایز جانشینی رهبری در انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای اصیل جهان پرداخته شده و در مقام مقایسه، نسبت ایشان با امام(قدسسره) بررسی شده است.
مقابله با تحریف امام(قدسسره) توسط جانشین ایشان، ادامۀ فصل اول کتاب است که به صورت مفصل به آن پرداخته شده است، حال آنکه در اکثر انقلابهای دیگر، جانشین رهبر اولیه، خود عامل انحراف انقلاب از اهداف اولیه بوده است.
2⃣در #فصل_دوم به مکتب امام(قدسسره) و اصول آن پرداخته شده است.
3⃣در #فصل_سوم خط امام(قدسسره) و شاخصهای آن مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است.
4⃣ #فصل_چهارم خاص شخصیت امام (قدسسره) است که در آن ویژگیهای فردی، بشری، الهی و حاکمیتی امام(قدسسره) از منظر آیتاللهالعظمی خامنهای(مدظلهالعالی) بیان شده است.
5⃣در #فصل_پنجم به تطبیق مواضع دو رهبر در خصوص مقولات مهم در جمهوری اسلامی پرداخته شده است. در این فصل با کنار هم چیدن محتوای بیانات دو رهبر در خصوص یک موضوع، خواننده میتواند به میزان همسویی و همگویی و هممسیر بودن رهبران انقلاب اسلامی پی ببرد و به قضاوت بنشیند.
👌#محوریترین موضوع مورد بحث در این فصل ماهیت جمهوری اسلامی از نگاه دو رهبر است. فصل تطبیق مواضع دارای هشت بخش است که هر بخش به یک موضوع میپردازد. علاوه بر پرداختن به ماهیت حقیقی و حقوقی جمهوری اسلامی، مقولاتی دیگر در هفت فصل آمده است که عبارتند از 1. نیروهای مسلح و سیاست؛ 2. دو جناح سیاسی کشور؛ 3. آزادی؛ 4. مردمسالاری؛ 5. غیریت نظام؛ 6. آمریکا؛ 7. فلسطین / صهیونیسم.
6⃣در #فصل6ششم به تأثیر عنصر زمان در جهتگیریهای رهبران انقلاب اسلامی پرداخته شده است.
7⃣در #فصل_آخر نیز به مواجهۀ آیتاللهالعظمی خامنهای(مدظلهالعالی) با وصیتنامۀ امام(قدسسره) پرداخته شده که اهمیت آن در نظر رهبر جانشین چگونه است؟ چه عناصری را برجستهتر میدانند و در چه مواردی و در چه جمعهایی وصیتنامۀ امام را یادآور میشوند.
@sn_shop