eitaa logo
🇮🇷صبح بخیر شب بخیر
14.3هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
20.1هزار ویدیو
138 فایل
سلام صبح بخیر صبح بخیر ،روز بخیر ،ظهر بخیر ،عصر بخیر ، شب بخیر استیکر مناسبتی مذهبی کانالی برای خانواده کپی برای مخاطبین حلال با ذکر صلوات برای تعجیل در ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان عج به غیر از کانال هم نام 💚💚💚 ارسال نظرات @HOSEYN9496
مشاهده در ایتا
دانلود
_نه بابا چ زحمتی .پیش بابا بودم کارم تموم شد.در حال حاضر بیکارم +خوبن عمو و زن عمو ؟ _خوبن خداروشکر پدر مصطفی آقای رضا فاطمی که من عمو رضا صداش میزنم یکی از بهترین قاضی های کشوره. عمو رضا و پدر من از بچگی تا الان تو همه دوره های زندگیشون باهم بودن دوستیشون ازمقطع ابتدایی شروع شد و تا الان ک پدر من ی بچه و پدر مصفطی ۲ تا بچه داره ثابت مونده بخاطر رفت و آمدای زیادمون و صمیمیت بین دوتا خانواده باباش شده عموم و مادرش زن عموم. من و مصطفی هم از بچگی باهم بزرگ‌شدیم ۵ سال ازم بزرگتره .از وقتی که یادم میاد تا الان حمایتم کرده و جای برادر نداشتم و پر کرده برام ولی پدرش بخاطر علاقه اش ب من از همون بچگی منو عروس خودش خطاب کرد خلاصه این رو زبون همه افتادو منم موندم تو‌منگنه البته باید اینم اضافه کنم ک سر این مسئله تا حالا کسی اذیتم نکرده بود خود مصطفی هم چیزی نگفت ولی متوجه میشدم ک محبتش به من هر روز اضافه میشه منم واسه اینکه ناراحتشون نکرده باشم چیزی نمیگفتم و سعی میکردم واکنش خاصی نشون ندم مصطفی خیلی پسر خوبی بود مهربون،با اراده،محکم از همه مهمتر میدونستم دوستم داره ولی هرکاری کردم نشد ک جز ب چشم ی برادر بهش نگاه کنم. برگشتم سمتش حواسش ب رو به روش بود . موهای خرماییش صاف بود وانگاری جلوی موهاشو با ژل داده بود بالا چشمای کشیده و درشت مشکی داشت بینیش معمولی بود و ب چهره اش میومد فرم لباش تقریبا باریک بود صورتشم کشیده بود چهارشونه بود با قد بلند. یه پیراهن مشکی با کت شلوار سرمه ایم تنش بود رسمی بودن تیپش شاید واسه این بود ک از پیش پدرش بر میگشت از بچگی دوست داشت وکیل شه.فکر میکنم تحت تاثیر پدرامون قرارگرفته بود یه ساعت شیک نقره ایم دستش بود که تیپش و کامل کرده بود همینطور ک مشغول برانداز کردنش بودم متوجه سنگینی نگاهش شدم دوباره نگاهم برگشت سمت صورتش ک دیدم بعلهه با یه لبخند ژیکوند داره نگام میکنه.تو دلم به خودم فحش دادم بابت این بی عقلی خو آخه دختره ی خل تو هرکی و اینجوری نگاه کنی فکر میکنه عاشقش شدی چ برسه مصطفی ک... لبخند از لباش کنار نمیرفت با هیجانی ک ته صدای بم و مردونه ی قشنگش حس میشد گفت + به جوونیم رحم کن دختر جان نگاهم و ازش گرفتم تا بیشتر از این گند نزنم ولی متوجه بودم که لبخندی که رو لبش جا خوش کرده حالا حالا ها محو نمیشه سرم پایین بودکه ماشین ایستاد با تعجب برگشتم سمتش ببینم چرا ماشین و کنار خیابون نگه داشت که یهو خم شد سمتم.... نویسندگان:🖊 💙و 💚
🌸🍃🌸🍃 : 0⃣1⃣ : ✍کاهنان مصری شیطان پرستی و جن پرستی را به حد اعلای خود در جهان باستان رسانده و آن را در همه ابعاد فردی و اجتماعی زندگی مردم جاری ساخته بودند.آنها اخلاق را به کلی از مردم گرفتند و مصریان را به ملتی فاسد تبدیل ساختند که جز پرستیدن شیاطین هیج عملی را بر خود واجب نمی دانست. ویل دورانت در این باره می گوید: همه وقت کاهنان صرف فروختن طلسم و پرداختن به آداب سحر و جادو می شد،حتی خود کتاب مرده نامه بـه مؤمنان چنان می آموزد که افسون هایی که به وسیله تبرک شده بر همه دشواری هایی که در سر راه مرده برای رسیدن به بهشت موجود است،چیره خواهد شد؛به جای اینکه به عمل صالح اهمیت داده شود،بـه تلاوت ادعیه و اوراد اهمیت می دادند.طلسمها و اوراد را به صورتهای گوناگون می ساختند و به مردم میفروختند تا سبب آمرزش انواع گناهـان باشد؛حتی،باچنین طلسمهایی،خود شیطان نیز میتوانست به فردوس درآید. 🧿خود خدایان نیز برای آزردن یکدیگر ازسحر و افسون مدد میگرفتند.ادبیات مصر قدیم پر از نام جادوگرانی است که با گفتن یک کلمه دریاچه ای را میخشکانیده،یا دست و پای جداشده ای را به بدن میچسبانیده اند. ➰کاهنان به مردم آموخته بودند که بر هر خانواده خدایی(جن)حکومت می کند و هر خانواده موظف است با طلسم ها و اذکاری که کاهنان به او آموزش می دادند خدای خانواده ی خود را بندگی کند. برای رسیدن به سعادت ابدی،هیچ نیاز به آن نبودکه زندگی بر تقوا و فضیلت استوار باشد،بلکه این منظور با توسل به سحر وجادوی کاهنان به آسانی فراهم می شد.کاهنین می توانستند برای هرخطر و دشواری در راه مردگان طلسمی خاص تهیه کنند که دارنده آن را از خطرهای دنیای مردگان محفوظ دارد. مثلا نام خود را فراموش نکند،بتواند بخورد و بیاشامد و از خوردن پلیدی های خویش در امان بماند،تاریکی را به روشنی مبدل سازد،یا باران وچیزهای موذی و ترسناک را از وی دورکند. 📚منابع: 1) تاریخ تمدن ویل دورانت جلد یک ویل ص244 〰〰🌸 🌞 🌸〰〰 @sobhbekheyrshabbekheyr 〰〰🌸 🌝 🌸〰〰
🌸🍃🌸🍃 روش زندگی و حکومت امام حسن مجتبی (ع) که شرایط رهبری را در خود جمع داشت، در دوران اقامتش در کوفه، او را قبله نظر، محبوب دل‌ها و مایه امید کسان ساخته بود. امام (ع) کار‌ها را نظم داد و والیانی برای شهر‌ها تعیین فرمود و انتظام امور را به دست گرفت، اما زمانی نگذشت که عده زیادی از افراد، چون امام حسن (ع) را مانند پدرش در اجرای عدالت و احکام و حدود اسلامی قاطع دیدند، به توطئه‌های پنهانی دست زدند و حتی در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تحریک و ضمانت کردند که هر گاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی (ع) نزدیک شود، آن حضرت (ع) را دست بسته تسلیم او می‌کنند یا ناگهان ایشان را به شهادت می‌رسانند. خوارج نیز به خاطر وحدت نظری که در دشمنی با حکومت آل علی (ع) داشتند، در این توطئه‌ها با آنان همکاری کردند. در برابر این عده منافق، شیعیان علی (ع) و جمعی از مهاجرین و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل همراهی با امام (ع) ثابت نمودند. امام حسن (ع) وقتی طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید، با نامه‌هایی او را به اطاعت و عدم توطئه و خونریزی فرا خواند، ولی معاویه در جواب آن حضرت (ع) تنها به این امر استدلال می‌کرد که من در حکومت، از تو با سابقه‌تر و در این امر آزموده‌تر و به سال از تو بزرگترم! معاویه گاهی در نامه‌های خود با اقرار به شایستگی امام حسن (ع) می‌نوشت: «پس از من، خلافت از آن توست. زیرا تو از هر کس بدان سزاوارتری.» و آخرین جوابی که به فرستادگان امام حسن (ع) داد این بود که: «برگردید، میان ما و شما به جز شمشیر نیست.» و بدین ترتیب دشمنی، سرکشی، توطئه‌های زهرآگین و گردن کشی علیه کریم آل طه (ع) از طرف معاویه آغاز شد. 💢 اعلام جهاد برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه معاویه با ایجاد روح اخلال گری و نفاق، خریداری وجدان‌های پست، پراکندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس در مردم سست ایمان در مواقع مناسب، اوضاع را به نفع خود سوق می‌داد و از سوی دیگر همه سپاهیانش را به بسیج عمومی فراخواند. مجموع نیرو‌های نظامی عراق را ۳۵۰ هزار نفر نوشته‌اند. امام حسن (ع) هم تصمیم خود برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه را دنبال و رسماً اعلام جهاد فرمود. اگر در لشکر معاویه، کسانی بودند که به طمع زر آمده و مزدور دستگاه حکومت شام بودند، اما در لشکر امام حسن مجتبی (ع)، چهره‌های تابناک شیعیانی مانند حجر بن عدی، ابو ایوب انصاری و عدی بن حاتم دیده می‌شد که به تعبیر امام حسن (ع)؛ یک تن از آنان، افزون از یک لشکر بود. اما در برابر این بزرگان، افراد سست عنصری نیز بودند که جنگ را با گریز جواب می‌دادند، در نفاق افکنی توانایی داشتند و فریفته زر و زیور دنیا می‌شدند. امام حسن (ع) از آغاز این ناهماهنگی بیمناک بود. 💢 توطئه‎های معاویه و خیانت برخی از یاران امام حسن (ع) اگر خیانت برخی از یاران و لشکریان امام مجتبی (ع) نبود، معاویه هرگز فرصت پیدا نمی‌کرد که به اهداف شوم و ضد اسلامی خود برسد. چرا که این اقدامات نه تنها جلوی معاویه را نگرفت، بلکه او را در رسیدن به اهداف شومش تحریص کرد. امام حسن (ع) با وجود تمام این شرایط، تصمیم نهایی برای جنگ با معاویه را در سخنرانی خود در مسجد کوفه اعلام و سپاهیان را برای عزیمت به سوی نخیله فراخوان فرمود. اما مردم کوفه آن قدر در رفتن به جنگ سستی کردند تا اینکه عدی بن حاتم که پیرمردی بود، به عنوان نخستین نفر به پا خواست و جملاتی به کوفیان گفت و به تنهایی و به اطاعت از فراخوان و فرمان امام (ع)، پای در رکاب نهاد و عازم نخیله شد و به دنبال او، عده‌ای دیگر به راه افتادند. 〰〰🌸 🌞 🌸〰〰 @sobhbekheyrshabbekheyr 〰〰🌸 🌝 🌸〰〰