eitaa logo
صبح وصال
63 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
139 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم گوهرهایی از جنس قرآن و عترت و ولایت و شهداء گردآوری و نوشته حامدی نسب @sobhe_vesal
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏اون محمدرضا بود که خطاب به نمایندگان مجلس گفته بود دولـت ایران را فقط شـاه تعیین می‌کنه، هیچـکس به اندازه رهبر انقلاب مدافع رأی مردم و دموکراسی نبوده و نیست.
♦️‏دعایی که در هنگام شهادت در جیب شهید ابومهدی المهندس بود: 🔹یامَن یَقبَلُ الیَسیرَ وَیَعفُو عَن الكَثیر، اِقبَل مِنّى الیَسیرَ وَ اعفُوعَنى الكَثیر، اِنّكَ اَنتَ الغَفورُ الرّحیم 🔹اى خداوندى كه عمل اندک را مى‌پذیرى و ازگناه بسیار مى‌گذرى، عمل نیک اندكم را بپذیر و گناه بسیارم را ببخش، همانا كه تو آمرزنده مهربان هستی...
♦️‌روایت حجت‌الاسلام راجی از ماجرای دستور رهبری برای حضور وزیر ارشاد در دولت چهاردهم
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️‌ماجرای دادگاهی شدن ابن‌سینا بخاطر یک الاغ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرد هزار چهره واقعی کسی که خواب را از چشمان ساواک گرفت! دوم شهریور سالروز شهادت چریک ۱۰۰۰ چهره حجةالاسلام سيدعلی اندرزگو امام خمینی: ما نیمی از انقلاب را ازین شهید داریم، اگر۱۰ تن مثل او داشتیم، دنیا تحت سلطه اسلام بود روحمان با یادت شاد
۱. دوست داشتن کسی یعنی دوست داشتن علایق او و ناپسند شمردن موارد مورد تنفر و انزجار او یعنی حساس بودن نسبت به حساسیت های او. ۲.خودسازی لازمه تاثیرگذاری در دیگران و دیگرسازی است. ۳. جای کسب معرفت، مسجد است و هیات علیه السلام
صبح وصال
فرا رسیدن #اربعین شهادت #سید_و_سرور_و_سالار_شهیدان #حضرت_اباعبدالله_الحسین علیه السلام بر همه محبان
آه از آن ساعت که با صد شور و شین زینب آمد بر سر نعش حسین بر سر قبر برادر چون رسید ناله و آه و فغان از دل کشید با زبانِ حال، آن دور از وطن گفت با قبر برادر این سخن السلام ای کشته راه خدا السلام ای نور چشم مصطفی السلام ای شاه بی‌غسل و کفن السلام ای کشته ی دور از وطن السلام ای تشنه ی آب فرات السلام ای کشتی بحر نجات السلام ای سید و سالار ما السلام ای مونس و غمخوار ما بهر تو امروز مهمان آمده خواهرت از شام ویران آمده سربر آر از خاک و بنگر حال ما خیز از جا بهر استقبال ما شرح حال خود حکایت می‌کنم وز فراق تو شکایت می‌کنم تا تو بودی شأن و شوکت داشتم خیمه و خرگاه و عزّت داشتم آتش کین کوفیان افروختند خیمه ی ما را به آتش سوختند الغرض از کوفه تا شام خراب گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب لیک دارم شکوه ها از اهل شام کز سر دیوار و از بالای بام چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم دستگیر فرقه ی کافر شدم از پس قتل تو ای شاه شهید از سرم شمر لعین معجر کشید بعد قتل و غارت اموال تو تاخت دشمن بر سر اطفال تو بس‌که سیلی شمر زد بر رویشان گشت نیلی صورت نیکویشان آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند کز غم آتش بر دل زهرا زدند از جفای شامیان خون شد دلم گشت در ویرانه آخر منزلم پس از آن ویرانه با چشم پر آب برده ما را شمر در بزم شراب آه از آن ساعت که از روی غضب زاده ی سفیان یزید بی‌ادب در حضور خواهر گریان تو چوب می‌زد بر لب و دندان تو بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال تا توانی اندر این ماتم بنال سید عباس حسینی جوهری، ذاکر علیه السلام سلام الله علیها
عنه عليه السلام : لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في فَضلِ مَعرِفةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ما مَدُّوا أعيُنَهُم إلى ما مَتَّعَ اللّه ُ بِهِ الأعداءَ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدّنيا و نَعيمِها ، و كانَت دُنياهُم أقَلَّ عِندَهُم مِمّا يَطَؤونَهُ بِأرجُلِهِم ، و لَنَعِموا بِمَعرِفةِ اللّه ِ جَلَّ و عزَّ ، و تَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم يَزَلْ في رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أولِياءِ اللّه ِ . إنَّ مَعرِفةَ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ اُنسٌ مِن كُلِّ وَحشَةٍ ، و صاحِبٌ مِن كُلِّ وَحدَةٍ ، و نُورٌ مِن كُلِّ ظُلمَةٍ ، و قُوَّةٌ مِن كُلِّ ضَعفٍ ، و شِفاءٌ مِن كُلِّ سُقمٍ .[الكافي : 8/247/347 .] امام صادق عليه السلام : اگر مردم مى دانستند كه شناخت خداوند عزّ و جلّ چه ارزشى دارد، به زرق و برق زندگى دنيا و نعمتهاى آن كه خداوند دشمنان را از آنها بهره مند ساخته است چشم نمى دوختند و دنياى آنان در نظرشان كمتر از خاك زير پايشان بود و از معرفت خدا متنعم مى شدند و چونان كسى از آن لذّت مى بردند كه همواره در باغهاى بهشت با اولياء و دوستان خدا باشد. شناخت خدا، مونس هر تنهايى است و يار هر بى كسى و روشنايى هر تاريكى و نيروى هر ناتوانى و شفاى هر بيمارى. علیه السلام علیهم السلام تبریز
ازدحامی عجیب و شور انگیز راه رفتن چقدر سنگین بود همه می آمدند با هر رنگ مثل یک سفره پهن و رنگین بود عرب و ترک و لر ؛ همه بودند عشق واحد...ولی به چند زبان پیرمردی به آذری میگفت جانیم اولسون اقا سنه قربان همه اینجا برادرند و رفیق همچو دریا زلال و رویایی نه فقیر و غنی ؛؛ که هرگز نیست خبر از قیل و قال دنیایی آن علم که جلو جلو می رفت علمی آشنا به هر جایی گوشه ی جاده یک نفر میگفت یا اخی..یاخی..اشربوا شایی!!! پا پیاده...حرم ولی بس دور سختی راه می دهد آزار نوجوانی نشسته روی زمین میکند او به زایران تیمار ناگهان یک سکوت و بغض گلو می فشارد تمام دنیا را یادم آمد سه ساله دخترکی که چگونه دویده صحرا را پیرمرد را میان ره دیدم ساده اما پر از صفا.....کرات با همان لحن آذری میگفت آقامین روح پاکینه صلوات خسته بودم کمی نشستم تا پیرمرد آمد و نگاهی کرد گفت میرسیم لختی چند زد به پشتم دوباره راهی کرد یک نفر داد زد که من دیدم!!! گنبد شاه را.....ندارم شک از سرم فکر قافیه افتاد گفتم ای عشق....السلام و علیک شاعر : هادی قهرمانی تبریزی