eitaa logo
صبح حسینی
476 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست مست مدام شیشه می در بغل شکست یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست پروانهء رها شده از پیرهن شده است او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس بی تاب و بی قرار، سراسیمه چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را می خواند از نگاه ترش آن چکامه را هفت آسمان قریب به مضمون نامه را این چند سطر را ننوشتم، گریستم باشد برای آن لحظاتی که نیستم آورده است نامه برایت، کبوترم اینک کبوترم به فدایت، برادرم دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان برگشت چند صفحه به ماقبل داستان یادش به خیر، دست کریمانه ای که داشت سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت همواره باز بود درِ خانه ای که داشت هرچند خانه بود برایش صف مصاف جز او کدام امام زره بسته در طواف اینک دلم به یاد برادر گرفته است شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است شعری که چشم حضرت مادر گرفته است " از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد” اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت گام هاش، مقدس ترین ذوات می رفت و رفتنش متشابه به محکمات بغض عمو درون گلو بی صدا شکست باران سنگ بود و سبو بی صدا شکست او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست در ازدحام هلهله او… بی صدا شکست سید حمید رضا برقعی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
 جلوه ي روي پنج تن قاسم ابنِ اِبنِ ابوالحسن قاسم ماهْ رخسار انجمن قاسم سرو خوش قامت چمن قاسم ذكر من وقت پر زدن قاسم كيست اين نوجوان؟قرار حسن وارث عزّت و وقار حسن دُرّ دردانه ي تبار حسن همه جا هست دستيار حسن حسن خانه ي حسن قاسم گيسوان حسن مجعّد بود پاي تا فرق چون محمّد بود عشق بي عشق او مردّد بود رنگ او سبز چون زبرجد بود پس عقيق است در يمن قاسم گردش چرخ بي دَمَش، مـُختَل همه بي قاسمند، ول مَعطل نكته اي گويمت ولي مُجمَل خوش بحالش كه بود از اوّل با اباالفضل همسخن قاسم در جلالت به كبريا رفته صولتش هم به مصطفي رفته هيبتش هم به مرتضي رفته در كرامت به مجتبي رفته با حسين است هموطن قاسم روي او قبله از ازل شده است لب او شيشه ي عسل شده است صاحب پرچم و كتل شده است مشكلاتم اگر كه حل شده است هست مشكل گشاي من قاسم آه اگر بر بلا دچار شود آه از آن دم كه سنگسار شود با سرِ نيزه ها شكار شود كفنش خاك و سنگ و خار شود مثل اربابِ بي كفن قاسم چشمش از تشنگي كه كم سو شد سكّه ي جنگ آن ورش رو شد وارث روضه هاي پهلو شد بدنش پاره پاره از تو شد آه از نعل و از دهن قاسم محمد قاسمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini