eitaa logo
صبح حسینی
475 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی بال و پر علی چقدر زود می روی بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه هم سنگر علی چقدر زود می روی ای تکیه گاه زندگی حیدر غریب ای لشکر علی چقدر زود می روی شرمنده ی تو هستم و پهلوی زخمی ات ای یاور علی چقدر زود می روی دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش غم پرور علی چقدر زود می روی نه سال از علی تو بدی دیده ای مگر ای همسر علی چقدر زود می روی بد جور زندگی علی را به هم زدند ای دلبر علی چقدر زود می روی خیری که نیست بعد تو در زندگی من ای کوثر علی چقدر زود می روی وحید محمدی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غروب آفتاب طلعت نورانی‌ات گشته‌ام سر تا قدم از روی پیغمبر، خجل هم صدف بشكست، هم دردانه‌ات از دست رفت سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر، خجل همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر، خجل گاه گاهی مَرد خجلت می‌كشد از همسرش مثل من، هرگز نگردد مردی از همسر، خجل همسرم با چادر خاكی به خانه باز گشت از حسن گردیده‌ام تا دامن محشر، خجل خواست زینب را بغل گیرد ولی ممكن نشد مادر از دختر خجل شد، دختر از مادر، خجل باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد باغبان از غنچه و از لاله‌ی پرپر، خجل بانگ «یا فضّه خذینی» تا به گوش خود شنید از كنیز خویش هم، شد فاتح خیبر، خجل نظم «میثم» شعله زد، بر جان اولاد علی تا لب كوثر بود از ساقی كوثر، خجل غلامرضا سازگار"میثم" سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
مسیحای حیدر ، چرا نیمه جانی چرا ، سوخته از زمین و زمانی تو دار و ندار منی ، اندکی صبر در این ، بی شکیبی ، تو باید بمانی شب از فکر فردا که شاید نباشی به چشمم شده خواب ، یک درد جانی حبیبم ،شکیبم ، طبیبم ، تو تنها به این مرد بی کس شده هم زبانی به اجبار ، سر میکشی بغض خود را و پر میکشی ، سخت از دار فانی قراری به دل نیست ، زهرای حیدر تو باید غم سینه ام را بدانی چه شد پر کشیدی و رفتی تو از دست تو افتادی از پا به قد کمانی فدای تو که قبله گاهی به عالم تو که خاک پایت شده ، آسمانی تو که سجده گاه ، همه جن و انسی چرا فاطمه ، یاس من بی نشانی؟ نرگس غریبی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
زينب تورا به جان من آرام گريه كن مثل برادرت حسن آرام گريه كن   ميدانم آب ميشوي از داغ مادرت مانند شمع انجمن آرام گريه كن   كمتر به اين شمايل نيلي نگاه كن سيلي مزن به صورتت آرام گريه كن   اينقدر خاك بر سر و روي خودت مريز قدري كنار اين بدن آرام گريه كن   دستم رسيده است به زخمي عميق واي زينب بيا بگو به من آرام گريه كن   حالا بيا به ياده حسينه غريبمان بنشين و پاي اين كفن آرام گريه كن مصطفي متولي سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
ایستاده پشت در... تنها... نیفتد بر زمین! باردار است او...در این دعوا نیفتد بر زمین! گر چه توضیح المسائل نیست در فتوای عشق ایستاده، حرمت فتوا نیفتد بر زمین کاش در فوج مگس هایی که جولان می دهند پرشکسته، حضرت عنقا نیفتد بر زمین! این شب قدری که سرتا پا سلام است و سلام.. سایه اش در بزم شیطان ها نیفتد بر زمین! "جلوه ی خوبی ندارد کوچه"..کودک گریه کرد: "کاش مادر لااقل اینجا نیفتد بر زمین! دستپاچه شد در و جز میخ در دستش نبود در، فقط می خواست"اعطینا"نیفتد بر زمین.. رحل در، قرآنِ حیدر را در آغوشش فشرد گفت:"این زهراست..یازهرا! نیفتد بر زمین"! کی به روی نیزه ی نیرنگ، جا خوش میکند صورت قرآن... اگر معنا نیفتد بر زمین؟ ریسمان را با هوای دیگری آورده اند سخت می بینم کنون موسی نیفتد بر زمین! دختری با دیدن در، چادرش را زد گره تا غروبی، در دل صحرا نیفتد بر زمین تکه ای از چادر خاکی ست یا سجاده اش؟ پرچمت ای قبر ناپیدا! نیفتد بر زمین... سیده اعظم حسینی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
خبری می رسد از راه خبر نزدیک است آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است طبق آیات و روایات رسیده ای قوم! جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است عاقبت فصل زمستان به سر آید روزی باز هم گل دهد این باغ ثمر نزدیک است قطره چون رود شود راه به جایی ببرد به دعای فرج جمع اثر نزدیک است با ظهورش حرم فاطمه را می سازیم بار بر بند برادر که سفر نزدیک است راه دور دل ما تا به در خیمۀ او از در خانۀ زهرا چقدر نزدیک است آه گفتم که در خانه و یادم آمد غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است گر چه از آتش در سوخته جانم اما بیشتر روضۀ کوچه به جگر نزدیک است باز کابوس سراغ پسری آمده است باز می لرزد و انگار که شر نزدیک است مادرت را ببر از رهگذر نامردان کوچه بند آمده از کینه خطر نزدیک است تا که افتاد زمین زلزله در عرش افتاد هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است دو قدم رفته نرفته نفسش بند آمد پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است *** داغ مادر به جگر می رسد اما انگار اثر داغ برادر به کمر نزدیک است   محسن عرب خالقی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
پروانه شدم شعله به پای تو نگیرد  این حادثه بر هیچ کجای تو نگیرد     بین نفس سینه ی من فاصله افتاد  تا اینکه در این شهر صدای تو نگیرد     تا این سپر تا شده ات فایده دارد  ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد     پهلو زدم آنقدر که مسمار بیفتد  تا موقع رفتن به عبای تو نگیرد     افتادن من در وسط کوچه صدا کرد  آری خبری نیست برای تو نگیرد     من شیشه سپر میکنم امروز برایت  تا سنگ سر کوچه به پای تو نگیرد     تو خواستی اینبار فدایم شوی اما  من خواستم اینبار دعای تو نگیرد علی اکبر لطیفیان      سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
آسیابت یک طرف افتاده بستر یک طرف چادر تو یک طرف افتاده معجر یک طرف هر چه اینجا هست چشمان مرا خون کرده است رنگ این دیوار خانه یک طرف، در یک طرف گاه دلخون توایم و گاه دلخون پدر وای بابا یک طرف ای وای مادر یک طرف از کنار تو که می آید به خانه ناگهان با سر زانو می افتد مرد خیبر یک طرف من چگونه پیرهن کهنه تن یارم کنم غُصه ي تو یک طرف داغ برادر یک طرف مثل آنروزی که افتادی می افتد بر زمین پیکر من یک طرف او یک طرف سر یک طرف من دو بوسه می زنم جای تو و جای خودم زیر گردن یک طرف رگهای حنجر یک طرف وای از آن لحظه که می ریزند بین خیمه ها گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف علي اكبر لطيفيان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
این قدر بین رفتن و ماندن نمان، بمان پیرم مکن ز بارغمت ای جوان بمان خورشید من به جانب مغرب روان مشو قدری دگر به خاطر این آسمان بمان مهمان نُه بهار علی پا مکش ز باغ نیلوفر امانتی ِ باغبان بمان ای دل شکسته آه تو ما را شکسته است ای پرشکسته پر مکش از آشیان بمان دیگر محل به عرض سلامم نمی دهند ای هم نشین این دل بی همزبان بمان راضی مشو دگر به زمین خوردنم مرو بازی نکن تو با دل این پهلوان بمان روی مرا اگر به زمین می زنی بزن اما بیا بخاطر این کودکان بمان در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست اینقدر بین رفتن و ماندن نمان بمان محسن عرب خالقی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
‌ حدود ظهر دوشنبه دری کبود شد و رواق خانه ی نیلوفری کبود شد و لگد به عرش زدند، آسمان زمین افتاد و آیه آیه تن کوثری کبود شد و   حوالی گذر تندباد آتش و دود حریرِ روشن بال و پری کبود شد و چقدر غیرت آیینه‌ها به جوش آمد همینکه دور و بر معجری کبود شد و زلال صورت مهتاب بانویی بینِ خسوف کوچه ی خاکستری کبود شد و در امتداد همین کوچه های کوفه صفت گریزهای دم آخری کبود شد و "چه کربلاست که آدم به هوش می آيد" چه کربلاست در آن پیکری کبود شد و  "کمی گذشت و هجوم دوباره ای آمد" "بُنـیَّ" های دل مادری کبود شد و "هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید" نوشته اند مقاتل سری کبود شد و نگاه خواهر او تا به قتلگاه افتاد میان عرش خدا "زینبیه" راه افتاد.... محمد جواد مهدوی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
از خانه چارچوب درت را شکسته‌اند باب الحوائج پدرت را شکسته‌اند عمداً مقابل پسر ارشدت زدند یعنی غرور گل پسرت را شکسته‌اند بازو و سینه، کتف و سرت درد می کند هرجا که بوسه زد پدرت، را شکسته‌اند ای مرغ عشق خانه حیدر کمی بــپـر باور نمی کنم که پرت را شکسته‌اند از طرز راه رفتن و قد هلالی ات احساس می کنم کمرت را شکسته‌اند ابری ضخیم سر زد و ماهت خسوف شد بی شک فروغ چشم ترت را شکسته‌اند دندانه های شانه پر از خون تازه شد اصلاً بعید نیست، سرت را شکسته‌اند با بستری کبود و پر از لاله های سرخ آئینه های دور و برت را شکسته‌اند زان آتشی که بر شجر طیبــه زدند ثلثی ز شاخ و برگ و برت را شکسته‌اند یاسر حوتی سلام الله علیها  https://eitaa.com/sobhehoseini
از خانه چارچوب درت را شکسته‌اند باب الحوائج پدرت را شکسته‌اند عمداً مقابل پسر ارشدت زدند یعنی غرور گل پسرت را شکسته‌اند بازو و سینه، کتف و سرت درد می کند هرجا که بوسه زد پدرت، را شکسته‌اند ای مرغ عشق خانه حیدر کمی بــپـر باور نمی کنم که پرت را شکسته‌اند از طرز راه رفتن و قد هلالی ات احساس می کنم کمرت را شکسته‌اند ابری ضخیم سر زد و ماهت خسوف شد بی شک فروغ چشم ترت را شکسته‌اند دندانه های شانه پر از خون تازه شد اصلاً بعید نیست، سرت را شکسته‌اند با بستری کبود و پر از لاله های سرخ آئینه های دور و برت را شکسته‌اند زان آتشی که بر شجر طیبــه زدند ثلثی ز شاخ و برگ و برت را شکسته‌اند یاسر حوتی سلام الله علیها  https://eitaa.com/sobhehoseini
مشتی پر از تو مانده که در لانه ریخته خاکستر تو پشت در خانه ریخته اصلأ بنا نبود که ظلمی بنا شود اما چه شد که اینهمه ویرانه ریخته همدست بوده اند!در و دیوار و بعد از آن از پیلۀ وجود تو پروانه ریخته در پیش چشم ساقی کوثر سبو شکست یعنی تمام بادۀ میخانه ریخته ای حامی علی, در این کوچه های شهر از تو چقدر غیرت مردانه ریخته شکرت خدا نبوده نبی و ندیده که نیلوفرانه ساقه ی ریحانه ریخته مادر ببین به موی پریشان دخترت ناباورانه حسرت یک شانه ریخته این روزهای بعد تو تنها کنار چاه حیدر شبانه اشک غریبانه ریخته با گریه گفت:فاطمه یادت بخیر وحیف مشتی پراز تو مانده که در لانه ریخته محمدجواد مهدوی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
مسیحای حیدر ، چرا نیمه جانی چرا ، سوخته از زمین و زمانی تو دار و ندار منی ، اندکی صبر در این ، بی شکیبی ، تو باید بمانی شب از فکر فردا که شاید نباشی به چشمم شده خواب ، یک درد جانی حبیبم ،شکیبم ، طبیبم ، تو تنها به این مرد بی کس شده هم زبانی به اجبار ، سر میکشی بغض خود را و پر میکشی ، سخت از دار فانی قراری به دل نیست ، زهرای حیدر تو باید غم سینه ام را بدانی چه شد پر کشیدی و رفتی تو از دست تو افتادی از پا به قد کمانی فدای تو که قبله گاهی به عالم تو که خاک پایت شده ، آسمانی تو که سجده گاه ، همه جن و انسی چرا فاطمه ، یاس من بی نشانی؟ نرگس غریبی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
ناگهان در سکوت یک خانه آتشی پنجه بر درش انداخت مادری پشت درب و شعله و دود نگهش را به همسرش انداخت کودکانش چقدر می‌ترسند خانه‌ای که اسیر شعله شود… غیرت مرد چون لگد بخورد پسرش زودتر شکسته شود «مادرم را دگر کتک نزنید» التماس غرور یک پسرست وسط کوچه و زمین خوردن… درد پهلو و سینه دردسرست ازدحامی ز خیل نامردان… کودکی زیر دست و پا مانده سرنوشت حسین اینگونست روز گودال کربلا مانده… کودک قصه‌‌های این کوچه آخرین لحظه‌های عمرش بود پیرمرد غریب عاشورا یاد مادر فقط به فکرش بود باز هم زیر دست و پا رفت و… نانجیبان به جانش افتادند زینت دوش حضرت خاتم مادر و خواهرانش افتادند… تشنگی زیر دست و پا سخت است آسمان دود شد به چشمانش میزند هی نفس نفس آقا ای فدای لبان و دندانش… حسین کریمی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
غم بود و داغ بود و وداع سپیده بود خورشید هم زشهر به مغرب خزیده بود رد می شدند مادر و طفلی سیاه موی از کوچه ای که وقت غروبش رسیده بود حتی مو فرشته بال نمی زند به گردشان حتی نسیم هم رخشان را ندیده بود مثل همیشه بر سر این راه جبرئیل از رد پای خاکی شان بوسه چیده بود آئینه ای که طاقت آهی نداشت آه این چند روز زخم ترک را چشیده بود حالا غریبه ای سر راه عبور او یک دست را برای کشیده، کشیده بود نامحرمی که کینه این خانواده داشت حالا دوباره نام علی(ع) را شنیده بود کودک دوید تا نگذارد ولی نشد دستی حرام بر رخ محرم رسیده بود دیوارهای خاکی این کوچه شاهدند افتاده بود مادر و طفلی بریده بود ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد در هر دو گونه جای کبودی کشیده بود رد می شدند مادر و طفلی سپید موی از کوچه ای که قامتشان را خمیده بود حسن لطفی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
مرو که کوچه برای پرت خطر دارد مرو که رد شدن امروز دردسر دارد مگر نگفت خداوند خلقتت حتی برای صورت تو برگ گل ضرر دارد؟ گمان نمی کنم این مرد بی حیا اینجا بدون حادثه دست از سر تو بردارد ز روی پوشیه زد، تازه این چنین شده ای که چشمهات فقط دید مختصر دارد نوشتند که پیشانی ات به جایی خورد خلاصه ضربه بد اینجنین اثر دارد بزرگ بانوی این شهر باورت می شد؟ ز خاک کوچه حسن گوشواره بردارد؟ علی اکبر لطیفیان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه *زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان* این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه "هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه "خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من "بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من وحید محمدی * این بیت: جناب آقای محسن ناصحی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
نور و کوثر نمی فهمیم ما قدر را آخر نمی فهمیم ما قدر زهرا را فقط حیدر شناخت یاس پرپر را نمی فهمیم ما ما فقط گریه بلد هستیم و بس روضه ی در را نمی فهمیم ما درد زهرا که فقط محسن نبود درد مادر را نمی فهمیم ما فضه می داند چه شد در آن میان حرف معجر را نمی فهمیم ما پیش چشم شوهرش او را زدند داغ حیدر را نمی فهمیم ما زخم ابرو را نمی دانیم ما درد آن سر را نمی فهمیم ما ناتوان در بین بستر نیمه جان زخم بستر را نمی فهمیم ما خانه ی بی مادر و بی تکیه گاه رنج دختر را نمی فهمیم ما ..... دختری که می رود تا روی تل حال خواهر را نمی فهمیم ما زخم سرخ کندی آن تیغ را بر روی حنجر نمی فهمیم ما تا قیامت روضه اش سربسته ماند جسم بی سر را نمی فهمیم ما خیمه ها غارت شد اما روضه ی کشف معجر را نمی فهمیم ما وحید محمدی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی بال و پر علی چقدر زود می روی بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه هم سنگر علی چقدر زود می روی ای تکیه گاه زندگی حیدر غریب ای لشکر علی چقدر زود می روی شرمنده ی تو هستم و پهلوی زخمی ات ای یاور علی چقدر زود می روی دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش غم پرور علی چقدر زود می روی نه سال از علی تو بدی دیده ای مگر ای همسر علی چقدر زود می روی بد جور زندگی علی را به هم زدند ای دلبر علی چقدر زود می روی خیری که نیست بعد تو در زندگی من ای کوثر علی چقدر زود می روی وحید محمدی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است باز هم مهدی ما شال عزا انداخته باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است مادری کرده برای بی پلاکان شهید قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است علت این گریه های ماست، اشک فاطمه گریه های ما همه از گریه های فاطمه است گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است وحید محمدی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
سخت است پیش چشم تو مادر بیفتد مادر بیفتد ، سوره ی کوثر بیفتد لنگ است کار خانه وقتی که نود روز خانومِ خانه گوشه ی بستر بیفتد از هُرم آتش هم اگر پلکی بسوزد سخت است اشک از چشم های تر بیفتد شیر خدا باشی و بند غم به دستت شرمنده خواهی شد اگر همسر بیفتد اصلا تصوّر کن خودت را جایِ مولا پیشّ نگاهت یاسِ پیغمبر بیفتد یا نه تصوّر کن خودت را جایِ بی بی روی زمین افتاده باشی، ... دَر بیفتد پائین گرفته صورتش را که مبادا چشمش به چشمانِ تَرِ حیدر بیفتد ..... دختر به مادر می رود، پس این طبیعی است یک روز هم در کوچه ای دختر بیفتد وحید محمدی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود باعث رنجش زخم دل مولا نشود سر سجاده دعا کرده حسن آهسته بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود ز دهان زن همسایه شنیده زینب حال او بسکه وخیم است مداوا نشود بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود حال او زار و خراب است بمیرم ای وای دیگر از بستر بیماری خود پا نشود علی بهرامی نیا سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
می شویمت که آب شوم در عزایِ تو یا خویش را بخاک سپارم بجای تو قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو گر وا نمی شدند گره های این کفن دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو خون می چکد که زنده کند ماجرایِ تو در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو گُم شد میانِ خنده یِ مَردُم صدایِ تو در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو تنها نه جای دست و زخم و کبودی است آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو حسن لطفی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
زينب تورا به جان من آرام گريه كن مثل برادرت حسن آرام گريه كن   ميدانم آب ميشوي از داغ مادرت مانند شمع انجمن آرام گريه كن   كمتر به اين شمايل نيلي نگاه كن سيلي مزن به صورتت آرام گريه كن   اينقدر خاك بر سر و روي خودت مريز قدري كنار اين بدن آرام گريه كن   دستم رسيده است به زخمي عميق واي زينب بيا بگو به من آرام گريه كن   حالا بيا به ياده حسينه غريبمان بنشين و پاي اين كفن آرام گريه كن مصطفي متولي سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini