eitaa logo
صبح حسینی
461 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
 نگران بودم از این لحظه و آمد به سرم  زینب و روز وداع تو!؟ امان از دل من  این همه رنج و بلا دیدم و چشمم به تو بود  تازه با رفتنت آغاز شده مشکل من  شوق دیدار، تو را می‌کِشد اینسان، اما  ای همه هستی زینب! کمی آهسته برو  تو قرار است به میدان بروی ... آه ! ولی  جان من آمده بر لب، کمی آهسته برو  خواستی پیرهن کهنه چرا یوسف من؟  گرگ‌های سر راه تو چه دینی دارند؟  این جماعت سرشان گرم کدام اسلام است؟  که از آیینۀ پیغمبرشان بیزارند  تو که از روز تولد شدی آرامِ دلم  نرو اینگونه شتابان و نکن حیرانم  بوسه‌ای زیر گلویت زده‌ام اما باز  بروی، می‌روم از حال، خودم می‌دانم  با تو آمد دم میدان دل آواره‌ی من  پر زد انگار در این فاصله روح از بدم  من که بی عطرت از اول نکشیدم نفسی  می‌شود از تو مگر جان و دلم! دل بِکَنم؟  روی تل بودم و دیدم که چه تنها شده‌ای  نیزه دیدم که به دستان غریبت مانده  همه رفتند، همه ... قاسم و عباس و علی  نه برای تو زهیرت، نه حبیبت مانده  سنگ در دست همه آمده‌اند استقبال  مومنانی که به تو نامه نوشتند حسین!  در پی کوثر و جنات، ... پیِ ریختنِ  خون آقای جوانان بهشتند حسین!     دیدم از نور خدا گفتی و آغوش نبی  ولی آواز تو را هلهله ها نشنیدند  سنگدل‌ها به خیام تو نظر می‌کردند  سنگ‌ها صورت زیبای تو را بوسیدند     زینت دوش نبی را به چه حالی دیدم  خون پیشانی بر صورت او جاری بود  غیر از این صحنه اگر هیچ نمی‌دید دگر  کار زینب همه‌ی عمر عزاداری بود     تو رجز خواندی و دیدم همگی لرزیدند  یا علی گفتی و دیدم که چه غوغایی شد  کاش عباس و علی اکبرت اینجا بودند  صحنۀ رزم تو لب تشنه! تماشایی شد     هر چه از خیبر و از بدر شنیدم، دیدم  هر کس از خوردن یک تیغ تو بر خاک افتاد  با خدا، عالم و آدم به تماشا بودند  ناگهان ناله‌ای از عرش در افلاک افتاد     مادرت فاطمه بود آه کشید از ته دل  تا تو را دید چنین از سر زین افتادی  من ندیدم که چه شد کارِ تن و آن همه تیر  چشم بستم به خدا! تا به زمین افتادی     ناگهان معرکه‌ی دور و برت ساکت شد  کاش دست از سرت ای دلبر من بردارند  چیست در دست سیاهی؟ نکند ...! یازهرا !  یعنی این مردم بی‌رحم چه در سر دارند؟     آن سیاهی به تو نزدیک شد و زانو زد  چشمهای من از این صحنه سیاهی رفتند  (قاسم صرافان)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 تو می روی و دل من دوباره می ریزد  و خواهر تو به راهت شراره می ریزد  خدا کند که بمیرم نبینمت تنها  غریبی تو به جانم شراره می ریزد  مرو که بوسه ای از زیر حنجرت چون آب  به روی آتش این غصه چاره می ریزد  تو سیب سرخ بهشت خدایی و دارد  ز پیکر پر زخمت عصاره می ریزد  مسیر آمدنت تا خیام خونین است  ز بسکه از زرهت خون، هماره می ریزد  مرو که بعد تو تنها به جرم یک بوسه  عدو به روی سرم بی شماره می ریزد  مرو که بعد تو از نیزه ها و نعل ستور  به خاک، پیکر تو پاره پاره می ریزد  پس از تو در پی طوفان دست هایی سرد  ز گوش دخترکان گوشواره می ریزد  کسی که زینتی از خیمه عایدش نشود  به پشت خیمه سر شیرخواره می ریزد  (محمد علی بیابانی)   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هوا گرفت، زمین و زمان مکدّر شد  و عمق فاجعه با خاک و خون برابر شد  و آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنش  در آسمان خداوند شد مقدّر... شد  نماز خواند وَ شن های بایر آن دشت  به بوی "حیّ علی..." تا ابد معطّر شد  نماز خواند وَ با آن نماز خونینش  پیام واقعه ی سرخ طفّ رساتر شد  چه ارباً ارباً تلخی... که پاره پاره تنش  در آن زمان که نَه ! تا قرن ها مکرّر شد  تمام شد... نَه ... این تازه اول کار است  زنی رسید وَ چشمان کربلا تر شد  زنی که دست به پهلو گرفته آمده است  سلام مادر پهلو شکسته! ... بهتر شد-  -که آمدی ... که مرا همره خودت ببری  که با حضور تو این لحظه باصفاتر شد  صدا بزن: ولدی یا بُنَیّ یا ولدی  صدا بزن پسری را که ظهر بی سر شد  صدا بزن که جهان از خجالت آب شود  که با لبان ترک خورده ...تشنه پرپر شد  و باز هم پسرت را بگیر در آغوش  اگرچه یک شبه در خاک و خون شناور شد  (مطهره عباسیان)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ديگر رسيده قصه به آخر... جدا شدن...  سخت است خواهري ز برادر جدا شدن  با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا  يعني فراق، با دل مضطر جدا شدن  پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده  آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن  تو از مدينه ياد ز يحيي كني چرا؟  يعني رسيده است دم سر جدا شدن؟  بگذار تا گلوي تو را بوسه اي زنم  حيف است حنجر تو به خنجر جدا شدن  تو مي روي و غصه ي من مي شود شروع  از دختران فاطمه معجر جدا شدن...  پيش نگاه غمزده ي كودكان تو  يكسر سر شهيد ز پيكر جدا شدن...  از ما زنان بپرس زماني كه تنگ شد  درد آور است النگو و زيور جدا شدن...  (رضا رسول زاده)   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جان و دلم فدای تو ای دلبرم ، حسین دیگر رسیده است دم آخرم حسین   من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا دیدار من بیا ، پسر مادرم حسین   چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن این یادگار توست کنون در برم حسین   یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود درد نبودنت بخدا باورم حسین   یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم بر صورتم ، ز داغ علی اصغرم حسین   پیچیده است وقت اذان توی گوش من " الله اکبر " علی اکبرم حسین   یادم نمی رود که صدای تو قطع شد افتاد دلهره به میان حرم حسین   بالای تل دویدم و دیدم که  ، می خوری... ...شمشیر و نیزه ، پیش دو چشم ترم حسین   غارت شروع شد همه در خیمه ریختند بردند گوشوار من و زیورم حسین   چهره کبود بود شب غارت حرم هر دختری که بود به دور و برم حسین   در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین   هر چه گذشت بین محل یهودیان با خود به زیر خاک سیه می برم حسین ...   رضا رسول زاده سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هنگامه وصال من و دلبرم شده این الحسین زمزمه آخرم شده   چشمم به راه مانده کجایی عزیز من پیراهن تو گرمی بال و پرم شده   از گریه پینه بسته دگر چشم های من عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده   موی سپید و قدکمانم چه دیدنیست غم های کربلاست چنین یاورم شده   من پیرسالخورده ام و دست های من محتاج شانه های علی اکبرم شده   از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق ناله زدی که وقت وداع از حرم شده   داغی بوسه از لب تو مانده برلبم خون گلوی تو نفس حنجرم شده   من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین این چند ماهه جان تو درد سرم شده   می خواستم بغل کنمت جان تو نشد نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده   من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام سرتا به پا تمام تنم پر ورم شده   دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت گفتم به خویش ارثیه مادرم شده   جان خودت به زور کشیدند چادرم شاهد ببین که پارگی معجرم شده   قاسم نعمتی   سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اين مدتي که مي گذرد در عزاي تو روزي نبوده اشک نريزم بپاي تو   با ياد آخرين شب پيش تو بودنم يک شب نبوده روضه نگيرم براي تو   يکسال و نيم شمع شدم سوختم حسين يک سال و نيم آب شدم در ازاي تو   اي کاش لحظه اي که رسد جان من به لب بودم کنار قبر تو در کربلاي تو   اي کاش لحظه اي که مي آيي به ديدنم از تن سرم بريده شود پيش پاي تو   جان مي دهم به بستر مرگم در آفتاب مثل تن به خاک بيابان رهاي تو   بر روي سينه پيرهنت را گرفته ام تا اينکه باز زنده شود ماجراي تو   گودال بود و ولوله ي نيزه دارها گم بود بين هلهله هاشان صداي تو   گودال بود و پيرهن و نعل اسب ها اي کاش بود خواهرت آنجا به جاي تو   چيزي براي ما ز تو باقي نذاشتند تقسيم شد عمامه و خود رداي تو   من بودم و نظاره ي تاراج خيمه ها در دست باد روسري بچه هاي تو   عباس چون نبود به سيلي سپرده شد بوسه زدن به دخترک بينواي تو   جز آن شبي که دور شدم از تو در سفر تو روي نيزه بودي و من پا به پاي تو   بر دامنم نيامدي آن شب دگر گذشت اما حسين، کنج تنور است جاي تو؟   يادم نرفته سنگ لب پشت بام بود پاداش هر کسي که بپا کرد عزاي تو   يادم نرفته وقت تلاوت نمودنت شد خنده ها جواب صداي رساي تو   ما را مدام خارجي آنجا صدا زدند اي غيرت خدا همه عالم فداي تو   تا رفع اتهام کني از حريم خويش با آيه هاي سرخ بر آمد نداي تو   اما يزيد حرف تو را زود قطع کرد با خيزران مقابل طشت طلاي تو   علی صالحی   سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872