eitaa logo
عاطفه جوشقانیان
592 دنبال‌کننده
326 عکس
83 ویدیو
4 فایل
ای صبح زودم! رفتی و من خواب ماندم.. عاطفه جوشقانیان @joshaghanyan مجموعه شعر: _صبح تازه‌دم، انتشارات شهرستان ادب _سی سال بعد، انتشارات سوره مهر گردآوری: _زیر یک سقف _قسم به عشق، به نام تمام مادرها
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹خبر علی‌ست🔹 خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم شراب ناب رسیده، به‌هوش ای مردم! در اوج هجمۀ گرما، خبر گوارا بود خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود.. خبر که راه زیادی‌ست در سفر بوده رسانده است به ما آنچه عشق فرموده میان آن همه تزویر و حیلۀ دائم خبر رسید «یدالله فوق ایدیهم» اگرچه بود فراوان و کم رسید به ما به رغم توطئه‌ها باز هم رسید به ما خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر خبر یکی‌ست ولی با دوازده عنوان که گاه، صلح نموده‌ست و گاه در میدان... خبر، برادر پیغمبر است می‌دانی؟ خبر علی‌ست، خبر حیدر است می‌دانی؟.. خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید پرنده‌تر شد و در هفت آسمان پیچید خبر نبود، صدا بود در شب معراج علی، صدای خدا بود در شب معراج خبر اگرچه پر از خنده بود، محزون شد هنوز اول آن بود و قلب او خون شد خبر، بهانۀ تبریک بین مردم شد خبر امانت حق بود، پس چرا گم شد؟ خبر که خانه‌نشین شد، که صبر شد کارش که شقشقیه شد و آهِ سینه شد یارش خبر رسید برادر! به شمع بیت‌المال و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش خبر رسید به ما بغض «اَین عمارش» خبر دهید که یاران رفته برگردند پیادگان و سواران رفته برگردند خبر دهید زمان غروب تردید است غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است هر آن‌که در صف یاران اوست، بسم الله خبر دهید علی باز می‌رسد از راه 📝 @ShereHeyat
هدایت شده از شعر انقلاب
شمشیرهای فاتح ما کیستیم؟ رود به طوفان در آمده رودی که زنده‌تر شده، دریاتر آمده ما کیستیم؟ تیر و کمان‌های سربلند شمشیرهای فاتحِ از خیبر آمده ما کیستیم؟ آن که نکرده‌ست پا به پا گاهِ نبرد خنجر و سر، با سر آمده در عصر لال بودن دنیا خوشا به ما ماییم حرف تازهٔ از حنجر آمده تقدیر ما قبیلهٔ گل‌ها شهادت است گل در شب گلاب شدن، پرپر آمده باری! شهید می‌شود و ناامید نه هر کس میان معرکه با حیدر آمده ما اشتیاق تا به ابد زنده بودنیم آری! که گفته است که دنیا سرآمده؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
الا لعنت الله علی القوم الظالمین مگر نیروی ایمان را ندیدید؟ مگر بازوی طوفان را ندیدید؟ صبوریم و به فکر انتقامیم هنوز آن روی ایران را ندیدید عاطفه جوشقانیان @sobhetazedam
هدایت شده از محمدحسین مهدویان
پیچید در سراسر دنیا پیام ما نزدیک‌تر به قله‌ شد از قبل گام ما مضمون شعرهای بلند و حماسی است هرجا شنیده می‌شود امروز نام ما در انتظار لحظه پیکار مانده‌اند شمشیرهای آخته و در نیام ما با هر ، باور ما زنده‌تر شده است "ثبت است در جریده عالم دوام ما" نزدیک‌تر شده است زمان زوال‌تان نزدیک‌تر شده است زمان قیام ما باید از این به بعد بمانید روز و شب در انتظار ما اللهم ارزقنا توفیق الشهادة في سبیلک تحت رایت ولیک اللهم اجعلنا من المنتقمين 📱@Mh_Mahdaviyan
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شعر انقلاب
انتقام سخت خودت شوراندی آخر خشم فرزندان رستم را که از مستی شکستی حرمت این خاک و پرچم را چه باک از مرگ تا ما تشنهٔ دیدار دلداریم که با این تشنه‌کامی‌ها چشیدیم آب زمزم را ولی بعد از شهادت همچنان دستانِ ما باز است ندیدی ضرب شست ناب طهرانی‌مقدم را؟ صدای اقتدار ماست یا تو؟ گوش کن قدری تو که کر می‌کنی با ادّعایت گوش عالم را غذای غزّه روز و شب هراس و بی‌قراری بود تو حالا نوشِ جان کن وعده‌ای این مشت محکم را هنوز آن انتقام سخت مانده، انتخابش کن چه می‌خواهی؟ چه ماهی؟ فاطمیه یا محرم را؟ ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از قمپز
30.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با هجویه‌ی دندان‌شکنش از خجالت اسرائیل درآمد. اگر پهپاد لبنانی به دست آرَد دل ما را به بمب و موشکش بخشم، تمام خاک حیفا را بزن حاجی! تو معراجی، شهابی، فاتحی، چیزی که لندن وِل کند ما را و دشمن، تَر کند جا را... @qompoz ✌️
هدایت شده از شعر هیأت
💠 شمشیر قلم 🔹 حسّان بن ثابت نام‌آشناترین شاعر مسلمان در صدر اسلام است که نوع حضور او در جنگ‌ها قابل توجه است. او از جهت روحیات شخصی توان حضور در عرصه‌های نبرد را نداشت و در هیچ جنگی همراه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شرکت نکرد. منابع تاریخی از حسّان به‌عنوان فردی «جَبّان» یاد می‌کنند که همواره ترس بر او غالب بوده است.(۱) گرچه او سعی داشت با پوشاندن این ضعف، تصویر دیگری از خود نشان دهد. او با خضاب کردن چانه و شارب خود، ظاهرش را شبیه شیری نشان می‌داد که از کاسۀ خون، نوشیده است(۲) یا در اشعارش به دلاوری‌هایی از خود اشاره می‌کرد که تنها ساخته و پرداخته ذهن خیال‌انگیز او بود.(۳) 🔸گرچه حسّان در جنگ‌ها حضور فیزیکی نداشت اما حضور هنری او برای دوست و دشمن محسوس بود و در صحنه‌های نبرد عرض اندام می‌کرد. اشعار او و دیگر شاعران، پیش‌قراول سپاه اسلام بود که با حضور در خط مقدم یا حتی پیش از آغاز جنگ، ضربات مهلکی را از نظر روحی بر سپاه شرک وارد می‌ساخت. حضور ادبی مستمر در جنگ‌ها و وقایع مهم، مورخین را مجاب کرده است تا او را یکی از سه «شاعر الرسول» بلکه سرآمد آن‌ها بدانند. شواهد نشان می‌دهد همین عملکرد از نظر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز قابل قبول بود. حضرت در موقعیت‌های متعدد و با بیانات مشابه خطاب به شعرا می‌فرمودند: «اُهجُهُم فَوَ الّذی نَفسی بِيَدِهِ لَهُوَ اَشَدُّ عَلَيهِم مِنَ النَّبلِ؛ آن‌ها را هجو کن، قسم به کسی که جانم در دست او است این کار برای آن‌ها از ضرب تیر سخت‌تر است.»(۴) 🔹گویا بیش از آن‌که حضرت از شعرا توقع حضور در میدان رزم را داشته باشند، انتظار داشتند تا با سرودن اشعار روحیه‌بخش روحیه مجاهدان را حفظ کرده و با در دست گرفتن کنترل روانی جنگ، مجاهدان را برای حمله به دشمن تهییج کنند. کاری که حسّان به خوبی از عهده آن برآمده بود. اهمیت این موضوع تا حدی است که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به حسّان فرمودند: «اُهجُهُم و روحُ القُدُسُ مَعَكَ»(۵) تعبیری که از همراهی روح القدس با شاعر پرده برمی‌‌دارد. هرچه شاعر بتواند در جنگ وظیفه‌ای که به او واگذار شده است را درست انجام دهد به چنین جایگاهی نزدیک خواهد شد و عملکرد او مورد رضایت الهی خواهد بود ان‌شاءالله. ✍🏻 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. استيعاب، ج۱، ص۳۴۸؛ الشعر و الشعرا، ج۱، ص۲۹۶. ۲. اغانی، ج۴، ص۳۵۳. ۳. اغانی، ج۴، ص۳۷۳. ۴. الغدیر، ج۲، ص۷؛ استيعاب، ج۱، ص۳۴۵. ۵. استيعاب، ج۱، ص۳۴۵. 🌐 Shereheyat.ir@ShereHeyat
هدایت شده از اتاق کنجی من
👈از شهیدان آموختیم که در شب عملیات شرط پیروزی توسل به زهرای مرضیه سلام الله علیها است. 🔰لطفاً بازنشر گسترده
هدایت شده از بهارنارنج
توی لیست خرید کتاب‌هایم یک بخش ویژه دارم. بخش ضروری‌ها. لزوم‌شان از این بابت است که حدس می‌زنم جواب یک سری سوال‌های مهمم را احتمالا در آن‌ها پیدا می‌کنم. درواقع یک منِ گمشده‌ای هست که به این روش زودتر پیدا می‌شود. بین این کتاب‌های ضروری‌ام، دوره کامل آثار شهید آوینی است. نخریدم‌شان هنوز! تازه تصمیم داشتم به قول خودم، دور بعدی‌ای که پول‌دار شدم بخرم‌شان. بعد هم یک برنامه مطالعاتی فشرده بگذارم و احتمال خودم این بود که یک بار خوانش جواب نمی‌دهد. چند دور باید بخوانم‌ و از استادم هم راهنمایی بگیرم تا خوب فهم کنم و در نهایت آن منِ گمشده راه بدهد برای پیدا شدن. اما حالا..یعنی از جمعه تا حالا..توی همین دو روز! (که باورم نمی‌شود همه‌اش دو روز گذشته باشد و انگار ده سال گذشته)؛ یکهو نشسته‌ام جای آوینی. شده‌ام خودِ خودش! انگار جمعه صبح نه فقط سرداران سپاه و دانشمندان، که سید شهیدان اهل قلم را هم زدند و حکم ناخوانده من برای سمت «راوی جنگ» تنفیذ شد. تا قبل همین جمعه، من جزو بچه‌های دهه هفتادی و هشتادی بودم که نه جنگ دیده بودند و نه انقلاب و از باب تعارف و لطفی مضاعف، دستی از غیب، پسوند «سوسول» را از کنار اسممان کنار زده بود. ما پای حرف دهه چهل و پنجاه و شصت که می‌نشستیم حرفی برای گفتن نداشتیم! باید می‌شنیدیم که «شما که خیلی خوش به حالتان است، زمان ما...» و گاهی هم دروغ چرا به عدالت خدا لب و لوچهٔ آویزان نشان می‌دادم که چطور است هرچه فراز و فرود بوده برای دهه‌های قبل از ما بوده.(به لحاظ کشف و شهود) و به ما که رسیده دنیا به کسالتِ روزمرگی افتاده. که خیلی وقت‌ها هم از بس خوشی زیر دلمان زده توهم بزنیم که بهرحال ما هم سختی‌های خاص خودمان را داریم. اما عدالت خدا خدایی ردخور ندارد. هر نسل به جنگ زمانهٔ خودش می‌رسد. نه اینکه حالا از جنگ خوشحال باشم! نه! جنگ در ابعاد مادی‌اش خوشحالی ندارد. اما در ابعاد معنوی و روحانی‌اش شگفت‌انگیز است. نمی‌توانم شگفتی حالم را پنهان کنم. هیجانِ رسیدن به برهه‌ای حساس که من را کشانده وسط میدان. حالا من و من‌ها حرف‌ها برای گفتن داریم. نه از کتاب‌هایی که خوانده‌‌ایم که خب نخوانده‌ایم. بلکه از خود خودمان! داریم باور می‌شویم. اول از همه هم خودمان توسط خودمان! خیلی‌های دیگر هم پیدا شده‌اند. خیلی‌ها که اصلا فکرش را هم نمی‌کردم. مثلا همان‌ها که تا دیروز باید بر سر شرکت در انتخابات، برایشان صغری کبری می‌آوردیم. همان‌ها امروز دنبال فراخوان امداد و بسیج‌اند که اولین نفر باشند خودشان را برسانند. باور کنید نمی‌دانم از کجا و چطور؟ اما پوسته‌ی نازک نا رَنجی‌ بودن‌مان یکهو ترکیده. نمی‌دانم چه‌مان شده! فقط دو روز گذشته و توی همین دو روز ترسِ دلمان‌ جوری گور به گور شده که انگار از اولش هم نبوده! داریم شبیه نسل‌های قبل از خودمان می‌شویم. انگار از اولش همین بودیم و فقط خودمان خبر نداشتیم. کمی باورش سخت است. ولی ما از جمعه تا حالا خودمان کتاب‌ شده‌ایم. رفته‌ایم توی بخش ضروری‌ها. @baharnareng12
هدایت شده از سادات ملکی
هان چه میخواهید از کوه، استواری بیش از این؟ در نگاه آفتاب امیدواری بیش از این؟ خط به خط انا فتحناییم ما را خوانده اید؟ فاتح خیبر امام ماست... یاری بیش از این؟ دانه دانه سر برآوردیم از خاک غدیر ما سپیداریم آیا ریشه داری بیش از این؟ ما باذن الله سیلابیم، سیلابی عظیم بیش از این ها مرد طغیانیم آری بیش از این جز روی تابوتمان پرچم نمی آید زمین نقش قبر ما: "شهادت" ماندگاری بیش از این؟ در مسیر عاشقی اسپند روی آتشیم موج گردابیم آری بی قراری بیش از این؟ پیش از این‌ها منتظر بودیم صبح نصر را نصّ قرآنیم ما !چشم انتظاری بیش از این؟ | @tahere_sadat_maleki