دکتر حمیدرضا مقصودیاقتصاد فرهنگی - دکتر مقصودی.mp3
زمان:
حجم:
49.48M
📌اقتصاد فرهنگی
✅دکتر حمیدرضا مقصودی
مدتی است دکتر حمید رضای مقصودی(@hamidrezamaghsoodi)
هم به مساله #اقتصاد_نابازارِ برآمده از روابط #محبت خونی(خانوادگی) و ایمانی علاقه مند شده است.
همان نکته ای که بنده نیز چند سالی است ذیل #نظریه_اجتماعی_امت، یا نظریه طبیعت و صناعت خواجه، یا ذیل خیط ولایت و اخوت مرحوم آیت الله شاه آبادی در شذرات و یا در نظریه یاریگری ایرانیِ مرتضی فرهادی و یا نظریه اجتماعی فرهنگستان و... از آن یاد میکنم و بخاطر دلبستگی به آن و اعتقاد به اینکه ما ایرانی ها سرمایه عظیمی از تجربه زیسته و دانش در این سبک از اقتصاد داریم، نام کانالم را #ساخت_ایران گذاشتم!
مقصودی نام این اقتصاد در ایران اسلامی را #اقتصاد_فرهنگی گذاشته و مدتی است که با دوستانش در #اندیشکده_قصد و با زبان اقتصادی در حال معرفی و توضیح آن است.
در این جلسه او با زبانی پر مثال، #تصویری از این نوع اقتصاد را در ذهن شما خلق میکند. اقتصادی که بیش از 80 درصد از هزینه های زندگی یک خانواده مثلا چهار نفره ایرانی که درامد ماهیانه حدود 15 میلیونی داشته باشد، در یک فضای نامتعارف اقتصادی یا همان نابازارها (که خصوصیت جامعه ایران و زندگی مومنانه است) تامین میشود و در اصل این خانواده ایرانی اگر بخواهد همه مصارفش را از بازار خرید کند، حدود 100 تا 150 میلیون قیمت اقتصادی مصارف زندگی اوست! پس او چگونه و با 20درصد توان پولی، این زندگی را میگرداند؟!
گوش دادن این فایل صوتی، بخصوص از دقیقه 20 به بعد را به همه مخاطبین مباحث این کانال درباره نظریه اجتماعی توصیه میکنم.
#بسته_مطالعاتی_تعطیلات
پیشنهاد دوم
@social_theory
🔴 5اسفند 579 تا 5 اسفند 1403
📝حسین مهدیزاده
1️⃣ از 2️⃣
5 اسفند برای من روز تولد مهمترین و شورانگیزترین شخصیتی تاریخی است که مثل یک ماجراجو درون دوران زندگی اش دریانورد شده ام! کسی که فضای وطن امروز من با عقل او ساخته شده و به نظر من ما امروز در ایران اسلامی که او ساخته زندگی می کنم! او #خواجه_نصیرالدین_طوسی است! کسی که در تقویم امروز ایرانی، به درستی روز تولد او را #روز_مهندس نامیده اند؛ آری او مهندس بود!
مهندس بود اما نه مهندس در سرمشق علم #مکانیکی غربی که بی روح ترین عضو جامعه ماست و انسان تراز جهان سوداگری است! بلکه مهندس به همان معنایی که در فرهنگ پارسی میانه کشف شده بود و آن را #هَنداچه (و بعداً اندازه) می گفتند و آنقدر معنایش بلند بود که بدون تغییر در لغت، به دیگر زبانها می رفت! مثلا به زبان عربی رفت و شد هندسه! مهندس یعنی کسی که اندازه -با آن معنای بلندش- را می داند و از طریق اندازه ها، زندگی را می سازد! مهندس کسی بود که فهمیده بود تغییر در «اندازه ها» آنقدر تغییر در زندگی ما ایجاد می کند که زور و فریاد قلدرها و فرعون ها این عُرضه را ندارد!
زنان در آشپزخانه می دانند که اندازه ها در شکل گیری طعم ها حرف اول را می زنند! گندم و آب و و روغن و آتش را قناد بدهید، نان و سوهان و سمنو را از آن در می آورد! از ماده واحد، فقط با تغییر در اندازه ها، این تنوع عجیب و غریب در میاید و این معجزه «اندازه دانی» است و مهندس یعنی چنین کسی!
خواجه نصیرالدین طوسی ما، اندازه دان بود، بقول بعضی از اقوام ایرانی «اندازه یار» بود. به همین دلیل است که بعضی می گویند خواجه هیچ وقت صدارت ایلخانان را نپذیرفت و این یک شایعه تاریخی است که او صدارت اعظم مغولان را قبول کرد! من تاریخ دان نیستم، ولی احتمال می دهم که کسی که معنای اندازه ها را می فهمد و علم به قدرتی که در مدیریت اندازه ها هست دارد، نسبت به زور و فریاد احساس استغناء کند! پس طبیعی است که خواجه به صدارت بی محلی کند.
مرحوم آیت الله حائری شیرازی می فرمودند که هر عصری نهری دارد که مثل امتحان قصه طالوت(سوره بقره آیه249) انسان مومن باید از آن نخورد تا جزء لشگر قلیل اما فاتح بشود. ایشان می فرمود «ما هم قبل از ظهور به یک نهری آزمایش میشویم و آن نهر «قدرت» است» و به نظر من خواجه این را کشف کرده بود که در کدام ترکیب از امکانات است که یک کف دست از قدرت برای پیروزی کافی است! و عجب کشف بزرگی! و عجب کشف عجیبی؟ و آیا این گمشده امروز ایران اسلامی نیست؟ و ما نباید همت کنیم و این آموزه مهم را به به همه برسانیم!
حالا گر به شما بگویم که او می خواست اندازه های جامعه ای را پیدا کند که به جای قلدری، یا خودخواهی، محبت را قواره جامعه کرده باشد، بیشتر تعجب نمی کنید؟ خواجه نصیر در بخش سیاست اخلاق ناصری، فصل دوم می گوید که جامعه ای را می خواهد بسازد که «طبیعت آن #محبت باشد و صناعتش عدالت». یعنی ابزار زور و اقتدار «در مقام فقدان طبیعت» و در تبعیت از آن قرار بگیرد، نه مقدم بر آن! خواجه اندازه دان، که می فهید که «میزان فرصتی که در تهدیدها هست، در هیچ چیز نیست!» از انفجار مغولی استفاده کرد تا شرق اسلامی -که پایتخت آن ایران بود- را از نو برای اینکه روابط آن از سر محبت باشد #بازآفرینی کرد و آیا شما قصه ای عجیب و غریب تر از این می توانید تعریف کنید؟! و اگر به شما بگویم که ما امروز در ایرانی که او پس از مغول ها بازساخت، زندگی می کنیم چه می گویید؟
خواجه یک مخترع بود و کتاب اخلاق ناصری، آن کاغذهایی است که از مخترعین باقی می ماند و ماجراجوها با نقشه گنج، از طریق دریاها خودشان را به آن می رسانند و پس از پیدا کردن، به کُنجی میخلند و با ذره بین درون آنها به کاوش می کنند و حتی جوهر پاشیده شده بر روی کاغذ در حین نوشتن را حاوی قصه ای می دانند که باید کشف شود!
📌لینک قسمت دوم
https://eitaa.com/social_theory/3258
🆔 @social_theory