eitaa logo
ساخت ایران|حسین مهدیزاده
3.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
295 ویدیو
116 فایل
طلبه درس خارج مدیر میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم @ho_mah کانال آپارات https://www.aparat.com/hosseinmahdizade
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹پایان نولیبرالیسم و تولد دوبارۀ تاریخ استیگلیتز، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۱ که سال‌ها از مقامات ارشد بانک جهانی بوده، در اوایل قرن حاضر در مقاله‌ای باعنوان «پس از ۱۰ سال» سیاست‌های تعدیل اقتصادی که خود یکی از واضعان آن بود را به نقد کشید. طی سال‌های اخیر توجه او به نابرابری و تأکید بر «ضرورت بازنگری قوانین اقتصادی» (ترجمۀ فارسی این کتاب در مؤسسۀ عالی پژوهش تأمین اجتماعی منتشر شده است) منجر به آن شد که برخی اقتصاددان‌های جریان متعارف او را یک فعال سیاسی پوپولیست بنامند! «پایان نولیبرالیسم و تولد دوبارۀ تاریخ» عنوان یادداشتی است از استیگلیتز، که هفتۀ پیش (۴ نوامبر)‌ در project syndicate منتشر شده است. در ادامه بخش‌هایی از متن یادداشت را می‌خوانید: 🔸به‌مدت ۴۰ سال نخبگان در اکثر کشورهای ثروتمند و فقیر وعده دادند که سیاست‌های نولیبرال به رشد اقتصادی سریع‌تر می‌انجامد و از طریق دینامیزم نشت به پایین (trickle down) موجب می‌شود تا وضعیت همه،‌ ازجمله فقیرترین گروه‌های جمعیتی بهتر شود. اما براساس شواهد فعلی گویا نباید نسبت به کاهش اعتماد به نخبگان و دموکراسی تعجب کرد! 🔸فوکویاما در پایان جنگ سرد، مقالۀ معروفی باعنوان «پایان تاریخ» نوشت و استدلال کرد که فروپاشی کمونیسم به‌معنای برداشته‌شدن آخرین مانعِ پیش‌روی سرنوشت بشر به‌سوی لیبرال‌دموکراسی و اقتصاد بازار بوده است. این ایده که زمانی محرک اقتصاد نولیبرال بود، ‌امروزه بسیار ساده‌لوحانه به نظر می‌رسد. 🔸طی ۴۰ سال اخیر، نولیبرالیسم به تضعیف جدی دموکراسی منجر شده است. شکل جهانی‌سازی که نولیبرالیسم تجویز کرده موجب شده تا افراد توان کنترل بر بخش مهمی از سرنوشت خود را از دست بدهند و در این زمینه،‌ به‌ویژه تأثیر آزادسازی بازارِ سرمایه مضحک بوده است: امروزه اگر نامزد اصلی ریاست‌جمهوری حمایت وال استریت را از دست بدهد، با بحران مواجه می‌شود. تنها یک انتخاب پیش روی رأی‌دهندگان وجود دارد: به وال استریت تسلیم شوید یا منتظر یک بحران شدید مالی باشید! امروزه وال استریت قدرت سیاسی به‌مراتب بیشتری از شهروندان دارد. 🔸حتی در کشورهای ثروتمند به شهروندان گفته می‌شود که شما نمی‌توانید سیاست‌های موردنظرتان را دنبال کنید، چراکه مطالبۀ‌ حمایت اجتماعی، دستمزد مناسب، نظام مالیاتی پیشرفته، و غیره موجب می‌شود تا توان رقابتی اقتصاد کاهش یابد و درنتیجه مشاغل از دست برود و شما به رنج و سختی دچار شوید! ازهمین‌رو، گفته می‌شود برای آنکه وضعیت فقرا بهتر شود کارگران باید دستمزد کمتری بگیرند و شهروندان نیز باید بپذیرند که بسیاری از برنامه‌های دولتی کاهش یابد. 🔸اما حالا پس از ۴۰ سال، شواهد نشان می‌دهد که رشد کُند شده و بیشتر میوه‌های آن نیز به درصد بسیار کوچکی از ثروتمندان رسیده است! «با پایین نگه‌داشتن سطح دستمزد و صعود بازار سرمایه، درآمد و ثروت به‌جای نشت به پایین، به‌سوی طبقات بالا جریان داشته است». اساساً چگونه ممکن است پایین نگه‌داشتن سطح دستمزد و کاهش برنامه‌های حمایتی دولتی (با هدف حفظ رقابت) به بهبود استانداردهای زندگی کمک کند؟ شهروندان حق دارند احساس کنند که طی این سال‌ها فریب خورده‌اند. بی‌اعتمادی به نخبگان، به علم اقتصاد نولیبرال، و به سیستم سیاسی فاسدی که زمینۀ این سیاست‌ها را فراهم کرده، پیامدهای این فریب بزرگ است. 🔸نولیبرالیسم یک جریان فکری ارتدوکس بود که طرفداران آن تحمل مخالفت را نداشتند و دیدگاه‌های اقتصادی ناهمسو را بدعت‌کار می‌دانستند و در بهترین حالت به مؤسسات منزوی منتقل می‌کردند. نولیبرالیسم هیچ شباهتی به «جامعۀ باز» پوپر نداشت. این تحمل‌ناپذیری در حوزۀ اقتصاد کلان بیش از هر حوزۀ‌ دیگری بود، ‌تاجایی‌که مدل‌هایی که بحران مالی ۲۰۰۸ را پیش‌بینی می‌کردند، نادیده گرفته می‌شدند، ‌و هنگامی که بحران چون سیلی ویرانگر رخ داد دیگر هیچ مدلی امکان تحلیل آن‌را نداشت. 🔸اگر بحران مالی ۲۰۰۸ نتوانست به ما بفهماند که بازارها بدون نظارت و کنترل کار نمی‌کنند،‌ مطمئناً بحران اقلیمی باید بتواند: نولیبرالیسم به‌معنای واقعی کلمه می‌تواند تمدن بشری را پایان دهد. واضح است که رویکردهای عوام‌فریبانه‌ای که ما را از بازگشت به علم و بردباری علمی دور می‌کند، تنها به بدترشدن اوضاع منجر می‌شود. 🔸تنها راه پیش رو، تنها راه نجات سیاره و تمدن بشری، تولد دوبارۀ‌ تاریخ است. ما باید روشنگری و احترام دوباره به ارزش‌های آزادی، علم، و دموکراسی را احیا کنیم. ترجمه امید رضایی @teghtesadi لینک یادداشت: http://bit.do/fgsa5
بیانات در دیدار با قرب - 1395 @teghtesadi
در 21 اسفند 1397، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آلمان، خبری را مخابره کرد. خبر درباره‌ی انتشار یک کتاب در آلمان بود. فرانک بوش Frank Bösch، نویسنده‌ی کتاب، توجه خواننده را به حوادث مهم رخ‌داده در سال 1979 میلادی جلب می‌کند؛ حوادثی مثل: حادثه‌ی اتمی هریسبورگ، حمله شوروی به افغانستان، به‌قدرت رسیدن مارگارت تاچر (به‌عنوان نخستین نخست‌وزیر زن تاریخ بریتانیا) و در نهایت: "پیروزی غیرمنتظره‌ی انقلاب اسلامی در ایران". نویسنده در این کتاب به سخنی از "پیتر اسلوتردایک" (Peter Sloterdijk) - فیلسوف مشهور آلمانی - استناد می‌کند که معتقد بود این سال (1979میلادی) تاریخ کلیدی قرن بیستم است. فرانک بوش در اثر خود توضیح می‌دهد که چگونه این وقایع در سال ۱۹۷۹ اتفاق افتادند و پیامدهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن برای آلمان چه بود. فرانک ترجیح می‌دهد روی جلد کتاب خود با "دوران جدید؛ 1979" برجسته کند و کتابش را به این نام بخواند. اگرچه حادثه‌های مهمی در این سال اتفاق افتاده‌اند، اما آنچه در این میان برای نویسنده اهمیت دارد، پیام پیروزی پیشبینی ناپذیر انقلاب اسلامی در ایران است. _ آدرس کتاب در گوگل بوکس: https://books.google.com/books?id=bFIOvgEACAAJ&dq=Zeitenwende+1979&hl=fa&sa=X&ved=0ahUKEwjEhqnw69_mAhXxxMQBHQd6C0UQ6AEIJTAA اطلاعات نویسنده در ویکی پدیا: https://de.wikipedia.org/wiki/Frank_B%C3%B6sch @doranejadid
✅انسان شناسی حاج قاسم! 🖌حسین مهدیزاده حاج قاسم بعد از تحمل 63 زندگی پر تلاش در سحرگاه جمعه 13دیماه آسمانی شد. هیچ لغتی در ادبیات و فرهنگ ما برای توضیح زندگی او وجود ندارد الا لغت «مجاهده». در فرهنگ بومی ما مجاهد کسی است همه تلاش و حرکت و جوشش اش، «وفای به عهد با خدا» است چرا که مجاهد کوه است، اگر نبود عهدش با خدای بزرگِ بزرگ، اصلا در زمین حرکت نمی کرد، چه برسد به اینکه در راهی از سر و جان بگذرد! کاش علوم انسانی و اجتماعی ما به چنان بلوغی رسیده بود که این انسانهای نوپدید که در اوج عصر سوداگری می آیند و میدرخشند و خیره می کنند و خرامان می روند را می خواند و خوانشی از آنها ارائه می کرد و در این روزهای بهت، این یافته ها را یکی یکی برای مردم ظلمت زنده می خواند تا ما نیز به این عهدها رغبت پیدا کنیم و آنها را تصدیق کنند. اما حیف و صد حیف که نهاد علم ما به هیچ جا نرسیده است و نه بلد است ما را به دنیاپرستانی امیدوار و پیشرو بدل کند، و نه معنای دامن کشیدن از دنیا را می فهمد. اکنون با دست های خالی، بدون اینکه هیچ ایده واضحی برای خواندن و مطالعه این ستاره های دنباله دار داشته باشیم، لازم است که شروع کنیم به نوشتن خاطرات و ذهنیات و دلنوشته، به امید اینکه این اطلاعات بماند برای آیندگان، شاید آنها راه و منطق خواندن مجاهد را یافتند. چرا که واضح است که با روان شناسی اجتماعیِ انسان اکانومیک و با روشهای پسافرویدی اصلا نمی شود انسان مجاهد را خواند، چه برسد به اینکه او را معنا دار کرد. پس قبل از آنکه حاج قاسم را دفن کنند و سردی خاک حافظه مان را به باد دهد، مثل آدمهای امّی جلوی کاغذ بنشینیم و خاطرات و یافته های ذهنی و قلبی مان را ثبت کنیم تا آیندگانی که راه مطالعه ایشان را یافتند، حداقل ماده خام این مطالعه را داشته باشند. خاک سرد است، معلوم نیست اگر او را به خاک بسپارند، ذهنمان یاری کند؛ تا یادمان نرفته و ذهن و قلبمان یاری می کند بنویسیم و او را برای ثبت به وسیله علمی که هنوز نیامده یاری کنیم که گفته اند: «علم قدرت تکثیر است!» @teghtesadi
هدایت شده از سطلیات
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ @satliyat
هدایت شده از فارس پلاس
▪️علت ترور ژنرال پارک رئیس جمهور توسعه گرای کره جنوبی و عامل جهش اقتصادی این کشور توسط سازمان سیا چه بود؟! @Fars_plus
✅راه حل مواجهه با سلبریتی ها چیست؟ 🖌دکتر محمدرضا قائمی نیک سلبریتی ها (به لحاظ مفهومی نه ناظر به شخص خاصی) از دو جهت شبیه بت های جهان جاهلیت اند. اولاً اینکه سلبریتی ها مثل بت ها، برساختۀ لذت طلبی ها و راه حل های موقتی برای مشکلات خودمان هستند. ما همه زمانی که از کار و تلاش خسته می شویم، به سلبریتی ها نیاز پیدا می کنیم و آنها را می سازیم تا «سرگرم» شویم. شباهت دوم شان هم وابستگیِ تام و تمام شان به نظام سرمایه داری است. سلبریتی ها مهمترین رکنِ نولیبرالیسم و سرمایه داری جدید اند. تخدیر و افیون قیام هایی رهایی بخش و مخلصانه اند. به نظرم دو راه برای مواجهه با سلبریتی (باز هم عرض می کنم منظورم ماهیت سلبریتی است نه شخص خاصی) وجود دارد: اول شناخت دقیق آن و بی اعتنایی عمدی و آگاهانه و روشن کردنِ ماهیت «آفلین» بودنِ آنها و دوم، بهره گیری از تضادهای نظام سرمایه داری در ارتباط با سلبریتی. نظام سرمایه داری، نظام رقابت میان سرمایه داران و بنابراین نظام رقابت میان سلبریتی هاست. این رقابت ذاتی، حتی مطابق قانون بازار یعنی عرضه و تقاضا، منجر به ایجاد رقابت درونیِ آنها با هم خواهد شد، منوط به اینکه ما نکتۀ اول را رعایت کنیم و آنها را تا سر حد ممکن، تحریم کنیم. در این شرایط، دیگر ما مقصر شکستن سلبریتی ها نیستیم، بلکه بلکه سلبریتیِ (بخوانید بت) بزرگ، سلبریتی های کوچک را شکسته است و همه می بینند که تبر بر دوش سلبریتی بزرگ است. @teghtesadi
هدایت شده از حسین مهدیزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این کلیپ یک مدیر تراز بالا مدیریت بحران، به مردم توضیح می دهد که ساختار دولت مدرن تنها وقتی حق داره که سرمایه ملی را خرج یک حادثه بکند، که زیرساختهای مدرن یک منطقه نابود شده باشه، نه زندگی واقعی مردم آن منطقه! دولت مدرن به فریاد امکاناتش می رسد، نه مردمش! یعنی اگر واحدهای مسکونی، زیرساخت های مدرن آب و نیرو و ارتباطات دچار شکست بشه، دولت مدرن حق داره به آن منطقه کمک ملی کند، اما در صورتی که یک منطقه (به دلیلی که نمی دانیم چیست) به داخل مدرنیته ایرانی راه داده نمی شود، دولت نباید به بهانه ناتوانی مردم در بازسازی همین کپرها و خانه های غیر استاندارد و بدون امکانات، اعلام وضعیت فوق العاده ملی کند. تف تو روی سرمایه داری مدرن و مسئولانی که با پر رویی تمام این کثیفترین تجربه بشری را توی سر ما می کوبند! ذلت و خذلان ابدی نصیب آنها و قبلگاه شان @satliyat
💢حضرت امام خمینی (ره): «این به عهده و محققین و است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامه‌های سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنه‌ها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند. البته پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامه‌های اقتصادی آن و مقابله با بیمار و ، بدون حاکمیت همه جانبه اسلام میسر نیست و ریشه کن شدن آثار سوء و مخرب آن، چه بسا بعد از استقرار نظام عدل و حکومت اسلامی همچون جمهوری اسلامی ایران نیازمند به زمان باشد...» 📚(صحیفه امام؛ ج20، ص340) @hoseiniyehandisheh
هدایت شده از مهدی نصیری
دیدگاههایی از روشنفکران در باره انقلاب در سالهای ۵۷ و ۵۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فیلم کمتر دیده شده مرحوم امام در فرودگاه پاریس جهت حرکت به سمت ایران.
borna9-98.pdf
3.41M
مسئلۀ اجتماعی مسکن شماره بالا از نشریۀ دانشجویی «بُرنا»، نشریۀ انجمن علمی دانشجویان برنامه‌ریزی اجتماعی دانشگاه تهران (@socialplanning_ut)، به مدرسۀ تابستانی مطالعات انتقادی شهری اختصاص یافته که در تابستان امسال با تمرکز بر مسئلۀ مسکن از سوی مرکز تحقیقات مسکن و شهرسازی برگزار شد. در این مدرسه، فرانک میرآفتاب، سعید مدنی، پرویز صداقت، و علی طیبی بحث‌هایی را تحت عنوان‌های «پژوهش انتقادی و مناسبات قدرت»، «مسکن؛ خانه یا سرمایه؟»، «بررسی شکل‌گیری جنبش حق مسکن در ایران و جهان»، و «میراث فرهنگی؛ بلای جان هویت محله‌ای» ارائه کرده‌اند و در میزگرد نهایی مدرسه نیز، کارشناسان این حوزه روند تحولات سیاست‌گذاری مسکن در ایران را بررسی کرده‌اند. همچنین در ایام برگزاری مدرسه بازدیدهای میدانی از محله‌های ده‌ونک و عودلاجان انجام شده است. @satliyat
4_5920468712225244270.pdf
709.5K
📚 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📗 انقلاب یتیم: معنای اکتبر ۱۹۱۷ نقد اقتصاد سیاسی ✍🏻 نویسنده: الکس کالینیکوس 📝 مترجم: بهرنگ نجمی οـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @teghtesadi
ما اهل محله هایی هستیم که به آن می گویند. قریب به ده سال است که همه مسئولین کشوری و شهری حق خود می دانند که محله های زندگی ما را که ده ها سال برای ساخت اجزاء آن کار کرده ایم به تبدیل کنند و یا مجوز سازی های عظیم در آنها بدهند. خانه پدرم در محله ای است که همه اش هتل و مسافرخانه شده و خانه برادرم در محله ای است که اش را پیاده راه کرده اند. درد آنجاست که اهل محل می ایستند تا همه اتفاقات بیافتد، کوچه ها شلوغ و شود و دست آخر شهرداری با شکم سیری بیاید و یکی دو تا را یک طرفه کند و بعد که مسیرها محدود شد، آن وقت اهل محل بیایند هایشان را سر هم خالی کنند و با ماشین بیایند و مسئولین و همدیگر را در ترافیک کنند! دیشب ساعت دوازده شب داشتم برادرزاده هایم را می بردم خانه شان. من یک هستم و با پشت فرمان ماشین می نشینم. هیچ حقی برای خودم نمی بینم که خلاف بروم. بخاطر همین گاهی نیم ساعت باید مسیرم را دور کنم تا از خیابانی وارد محل شوم که خلاف جهت معین شده توسط تابلوهای شهرداری نباشد. حتی یک بار برای اینکه در محل خلاف نروم، توی کوچه دنده عقب رفتم، اما با تیرچراغ برقی که در آینده های بغل پیدا نبود تصادف کردم. به قیمت دو سال پیش، هفتصد هزار تومان پول دادم و نزدیک به دو میلیون هم افت قیمت ماشین داشتم. اما باز هم حق خود نمی بینم که خلاف بروم. حال اهل محل!ً اهل محل همه فریادهایشان را از این وضعیت نابسامان سر هم می کشند، نه سر مدیریت شهری که زندگی آنها را تاکسیدرمی کرده و ناملایمات آنها برایش اصل مهم نیست. داشتم می گفتم. دیشب ساعت دوازده شب داشتم برادرزاده هایم را میرساندم خانه شان. بعد از کلی چرخ وا چرخ برای اینکه خلاف نروم، توی کوچه آخر، یک ماشین مدل بالا با یک راننده بالای پنجاه سال، و از تنها کوچه ای که می شد بیرون رفت، بیرون آمد و جلوی من پیچید و از من خواست که دنده عقب برگردم تا او بتواند مسیر یکطرفه را خلاف برود و احتمالا کلی در زمان صرفه جویی کند. با اشاره گفتم مسیر به نفع من یک طرفه است، شما باید مسیر را باز کنید و راه باز کردن مسیر را هم به او نشان دادم. اینجا بود که سر از ماشین بیرون آورد و با صدای بلند گفت: «من اهل همین محل هستم و میدانم که دارم چی می گم، دنده عقب برو تا من رد شوم.» اینجور موقع ها همه بیماری های اجتماعی ام بیرون می زند. واقعا نمی دانم باید گذشت کنم یا حرف بزنم؟ یادم می آید که هیمن آدمها، آن روزهایی که شهوت جذب گردشگر، محله را اینطور نابود می کردند، سعی می کردم با اهل محل صحبت کنم تا جلوی این خطا را بگیرند، اما کسی حوصله نمی کرد. امروز هم من از معدود کسانی هستم که به قانونی که محصول کوتاهی جمعی ماست تمکین می کنم، آن وقت این آدم به راحتی توی صورت من نگاه می کند و می گوید دنده عقب برگرد تا من بتوانم خطاهایی که در صیانت نکردن از زندگی روزمره داشته ام را با زرنگ بازی دور بزنم. پی نوشت: دیشب از آن شب هایی بود که نتوانستم گذشت کنم. زرنگ بازی این پیرمرد حسابی آتشم زده بود. ماشین را خاموش کردم و ساکت نشستم و تماشا کردم. حتی از ماشین پیاده شدم و رفتم دنبال خرید. از توی ماشین فرزندان جوان راننده ام کردند. مطمئنم تا چند روز و چند ماه و چند سال خاطره این از ذهنشان نخواهد رفت و شاید اصلا دیدشان نسبت به طلبه ها شود!! اما واقعا دید مثبت این آدمها به چه درد می خورد؟ چطور می توانم به آنها توضیح دهم که من برای همین یک صحنه چقدر وقت و هزینه دادم و آنها با زرنگ بازی یک ثانیه ای، چطور همه این دردها را زنده کرده اند؟ً! چطور در چند ثانیه برای آنها تصویر یک طلبه را توضیح دهم؟ میدانم که شدنی نیست. و می دانم که همیشه، بهتر است، اما گاهی اوقات نمی توانم خودم را برای گذشت آماده کنم. @teghtesadi
احتمالا به زودی #کرونا به یک موضوع و مساله برای #علوم_انسانی_و_اجتماعی بدل خواهد شد و دیگر نخواهیم گفت که این مساله یک موضوع #تخصصی برای دانش درجه دویی مثل #پزشکی است (پزشکی از این جهت درجه دواست، که در اصل مهارت #نسخه نویسی مبتنی بر #علوم_زیستی است)! توضیح می دهم. @teghtesadi
احتمالا به زودی به یک موضوع و مساله برای بدل خواهد شد و دیگر نخواهیم گفت که این مساله یک موضوع برای دانش درجه دویی مثل است (پزشکی از این جهت درجه دواست، که در اصل مهارت نویسی مبتنی بر است)! توضیح می دهم. 👇 1- سالهاست ها، از این تصمیم در فضای خبر می دهند که نمی تواند همه این جمعیت حمایت کند و باید به فکر بود. آنها استناد به می کنند، که اولین رساله اقتصاد سیاسی مدرن است. تحلیل مالتوس موقتا با رشد کنار گذاشته شد اما موضوع آن هیگاه منتفی نشد. انتی گلوبالیست ها معتقدند، بر روی ، اگر بخواهد آرمان و را حفظ کند، در نهایت با زنده ماندن کمتر از یک میلیارد نفر امکان ادامه حیات دارد و دیر یا زود باید این تصمیم را بگیرد و همانطور که مالتوس گفته است، چه بهتر که حذف شوند. 2- از فضای تخیلی ضدجهانی سازی ها که بگذریم،باز هم برای ما علوم انسانی و اجتماعی ها مهم است. کرونا دارای یک خاصیت ویژه است که ممکن است را بالاجبار بهم بزند! کرونا ویروسی است دو قابلیت و بالا! یعنی فرض کنید، سرعت تغییرش کمی کمتری شود اما سرعت انتشارش چند صد برابر شود! لذا اگر هنوز برای ایدز به ایده ای درمانی دست پیدا نکردیم، کرونا نیز چنین است با این تفاوت که امکان تکثیر آن دیگر به یک موقعیت خاص محدود نمی شود، بلکه در انسانها نیز قابل تکثیر است و حتی اگر میزان کشتار آن پایین باشد، اما زندگی اجتماعی را حتما مختل خواهد کرد! حال اگر به این زودی ها ایده جدی مبتنی بر علوم زیستی پیدا نشود، ممکن است مثل چین مدتی مردم را قرنطینه کنیم، اگر اگر باز هم جهش پیدا کرد و قبل از جهش بعدی هیچ ایده ای برای کنترل آن پیدا نشود، آنگاه ممکن است راه حل در علوم اجتماعی دنبال شود! شاید مجبور باشیم برای مدتی از این های و و متکی بر دل بکنیم و دوباره به فضاهای ، و از هم تر بازگردانیم.... 3- می دانم که حرفهایم کمی شبیه است، اما به هر حال فراموش نکنید که رسانه و روش های کنترلی آن، آنقدر قوی هستند که ما را مثل آنقدر آرام به جوش بیاورند که تنها وقتی متوجه تغییرات جدید شویم که شده ایم @teghtesadi
هدایت شده از اندیشه مقاومت
⭕️ سیستم انتخاباتی شوراهای شهر و مجلس در ایران غیردمکراتیک است ✍️ عبدالله شهبازی، مورخ و پژوهشگر تاریخ سیاسی معاصر 🔹نظام انتخاباتی ایران برای تعیین نمایندگان مجلس و شوراهای شهر کاریکاتوری است از نظام پارلمانی و شورایی در غرب جدید. کسانی که در زمان مشروطه این سیستم را تعبیه کردند بدون شناخت ساختارهای کهن ایرانی از «پارلمنت» غربی تقلیدی سطحی کردند. 🔹خانم آن لمبتون تحقیقی درباره ساختارهای سیاسی سنتی در ایران پس از اسلام، بویژه دو نهاد «رئیس» عصر سلجوقی و «کلانتر» عصر صفوی، منتشر کرده است. این مقاله، و تحقیقات مشابه، نشان می‌دهد که ایرانیان در گذشته دارای ساختارهای سیاسی کارآمدی بودند منتخب واحدهای اجتماعی کوچک که امور این واحدها را اداره می‌کردند. بزرگان صنوف و محلات در شهرها نماینده مردم خود در مقابل حکومت و بالعکس نماینده حکومت در نزد مردم خود بشمار می‌رفتند. 🔹در غرب، از آنجا که پارلمان ادامه ساختارهای سیاسی سنتی است، نظام انتخاباتی نزدیکتر است به مفهومی که از «وکیل» در اسلام می‌شناسیم. به این معنا که «وکیل» برگزیده حوزه‌های انتخاباتی کوچک است؛ یعنی فردی است که در محله‌ای زندگی می‌کند، در نزد مردم آن محله شناخته شده است و با انتخاب‌کنندگانش رابطه مستقیم دارد که او را می‌شناسند و سوابقش را می‌دانند و طبعاً منتخب باید در برابر انتخاب‌کنندگان مسئول و پاسخگو باشد. 🔹پدیده‌ای بنام «نماینده لندن» یا «نماینده نیویورک» وجود ندارد. در لندن با نمایندگان ۳۳ «بارو» (محله دارای حوزه انتخابیه مستقل) سروکار داریم و کلان‌شهر نیویورک به ۵ «بارو» (محله بزرگ) تقسیم می‌شود که مشتمل بر ۵۱ حوزه انتخابیه (محله کوچک) است. بعکس، در ایران با پدیده‌ای بنام «نماینده تهران» یا «نماینده شیراز» مواجهیم 🔹کلان‌شهرهای نوظهور و فاقد ساختار هم در اروپای سده نوزدهم میلادی، که ناگهان با «انفجار جمعیتی» مواجه شد، و هم در جوامع امروزی در «جهان پیرامونی» که با پدیده فوق دست به گریبانند، به سادگی می‌توانند به کانون آشوب‌های مهیب شهری تبدیل شوند. 🔹برگزاری انتخابات در مقیاس کلان‌شهرهای بی‌ریخت، یعنی فاقد ساختار جاافتاده مبتنی بر محله، مانند چکش زدن بر بمبی بزرگ و مخرب است زیرا در هر زمان می‌تواند به شورش‌های شهری عظیم بینجامد. 🔹انتخابات در مقیاس محله‌ای این «تهدید امنیتی» را به شدت کاهش می‌دهد. 🔹مفاهیمی چون مشارکت و نظارت و پاسخگویی و غیره در سطوح خُرد و کوچک اجتماعی معنی واقعی می‌دهد. در فضای کلان، دمکراسی با پوپولیسم آمیخته می‌شود و نماینده مجلس یا شورای شهر ظاهراً در مقابل انبوه میلیونی انتخاب‌کنندگانش مسئول است در حالی که امکان واقعی برای پیوند و ارتباط مستقیم میان او و انتخاب‌کنندگان وجود ندارد./ کانال عبدالله شهبازی @andisheh_moghavemat
🔴 *یادداشتی بدون عنوان درباره کرونا* 🖌محسن دنیوی(دکتری فلسفه علم) 1⃣ از 3⃣ (هر چه سعی کردم عنوانی انتخاب کنم، نشد که نشد.) 🔺آیا ویروس کرونا در جهان وجود داشته است و ما اکنون آن را کشف کرده ایم و یا پدیده نوظهور است که قبلا وجود نداشته و تازه به وجود آمده است؟ وقتی ما چیزهایی را کشف نمی‌کنیم، آیا آنها پیش از کشف ما وجود داشته¬اند یا وجود نداشته‌اند؟ چطور می‌توانیم به این سوال پاسخ دهیم؟ ابتدایی ترین پاسخ این است که وجود داشته اند و فقط توسط انسان کشف نشده اند و علم ما توان شناخت آن ناشناخته را نداشته است. اگر فرض بگیریم که وجود داشته‌اند، پس چرا ما موفق به کشف آن نشده بودیم؟ با توجه به سیری ناپذیری ساینس(علم جدید) برای شناخت ناشناخته‌های جهان، ممکن است این ویروس قبلاً وجود داشته باشد و ثبت نشده باشد؟ بعید به نظر می‌رسد. پس فرض دوم تقویت می‌شود که این ویروس وجود نداشته و پدیده ای جدید است. هرچند نمونه هایی شبیه به آن قبلا ثبت شده ولی قطعا این مورد مشخص که به نام کووید 19 آن را صدا می زنیم ثبت نشده است. چطور واقعیتی جدید به جهان اضافه شده است؟ 🔺چه فرض بگیریم که این ویروس در آزمایشگاه ایجاد شده و حمله ای بیولوژیک به اقتصاد چین بوده است و چه فرض کنیم که این ویروس به طور اتفاقی در اثر نحوه تعامل خاصی میان انسان و حیوان در بازار فروش حیوانات زنده در شهری در چین ایجاد شده و یا حتی اگر داستان ایجاد این ویروس از طریق خوردن سوپ خفاش را بپذیریم، در همه این موارد پای مساله به فراتر از علوم طبیعی تجربی مانند پزشکی و زیست و شیمی می رود و پای علوم انسانی و اجتماعی به میان می آید. در فرض اول یعنی تولید آزمایشگاهی، مناسبات قدرت در جهان به نحوی است که ساینتیستها را به خدمت می‌گیرد تا ویروسی مرگبار را ایجاد کنند و از آن برای تضعیف یک دشمن یا ساختار اقتصادی استفاده کنند. در این فرض، دانشمندان زیست شناسی، شیمی، علوم آزمایشگاهی و به ویژه رشته های مختلف پزشکی مانند بیماری های عفونی و برخی دیگر از تخصص ها باید نقش آفرینی کرده باشند تا این ویروس با امکان موتاسیون در تجربه ای آزمایشگاهی اتفاق افتاده باشد. این تجربه دیگر نه از جنس مشاهده برای کشف قوانین علمی است و نه حتی تجربه برای توجیه نظریه ای علمی، بلکه مدل سازی ویروسی است که شباهت هایی به هم خانواده های خود دارد اما با آنها متفاوت است و برخی فاکتورها برای اثربخشی بیشتر آن در نظر گرفته شده است. درست مثل وقتی که در بخش تحقیق و توسعه اپل یا مایکروسافت برای ساخت نسخه ای جدید از کامپیوترهای شخصی طراحی صورت می گیرد و برنامه ریزی می شود که چه مقدار سرعت دستگاه جدید را باید افزایش داد و یا مثلا حجم حافظه آن چقدر باید بیشتر باشد. در این فرض هم طراحان این سلاح مرگبار بیولوژیکی، روی میزان و سرعت شیوع، راه های انتقال و قدرت آسیب رسانی ویروس بر دستگاه تنفسی انسان کار کرده اند و با دستکاری ژنوم ویروس موفق به خلق و یا تولید آن شده اند. بیایید مقدمه یک مقاله علمی درباره ویروس ایدز را که توسط پژوهشگران گروه ژنتیک پزشکی دانشگاه تهران نوشته شده با هم مرور کنیم: نشانگان کمبود ایمنی اکتسابی (Syndrome Immunodeficiency Acquired) در اثر آلودگی بـه ویروسـی از خـانواده لنتـی ویـروسهـا (Viruses Lenti) بـه نـام ویـروس نقـص ایمنـی انـسان (Virus Immunodeficiency Human) ایجاد می شود. این بیماری برای نخستین بار در سال 1981 کشف شد و از آن زمان تاکنون میلیـونهـا انـسان در سراسـر جهان جان خود را از دست داده اند. در ایران تاکنون بیش از شانزده هزار فرد آلـوده بـه HIV شناسـایی شـده انـد و تعـداد مبتلایان به آن هر روز در حال افزایش است؛ علت عمـده مـرگ و میـر مبتلایـان بـه ایـن بیمـاری، ابـتلا بـه عفونتهـای فرصت طلب و سرطانهـای متفـاوت بـه دلیـل تـضعیف شـدید سـامانه ایمنـی بـدن اسـت. پیـشرفتهای اخیـر در زمینـه زیست شناسی مولکولی درک دانشمندان را از ساختار مولکولی و نحوه بیماری زایی این ویروس افزایش داده است و امید آن می رود که پیشرفت شتابنده علم در سالیان نه چندان دور، منجر به ابداع روشهای مؤثر درمان ایـن بیمـاری شـود. 🔺به جملات دقت کردید؟ از 1981 یعنی دهه های انفجار تکنولوژیک جهان در سالهای پس از جنگ دوم جهانی کشف شده و از آن زمان تاکنون میلیونها انسان جان خود را بر اثر این ویروس از دست داده اند! آیا پیش از 1981 هم میلیونها انسان می مردند و ما علت مرگ آنها را نمی دانستیم و یا توضیحی دیگر درباره مرگ آنها داشتیم و بعدا متوجه شدیم که آنها ایدز داشته اند؟ آیا پس از کشف، سرعت و میزان ابتلا به این بیماری افزایش یافته است؟ اما چرا و چگونه؟ کشف یک پدیده چرا باید اثربخشی آن در زندگی ما را افزایش دهد؟ ادامه دارد... @teghtesadi
🔴 یادداشتی بدون عنوان درباره کرونا 🖌دکتر محسن دنیوی (دکتری فلسفه علم) 2⃣ از 3⃣ اگر این بیماری قبلا بوده است پس کشف آن نباید تاثیری در عملکرد آن داشته باشد، بلکه برعکس با کشف و روشن شدن آن ما باید بتوانیم بهتر آن را کنترل کنیم؛ اما اگر منظور از کشف، چیزی است که به رفتار و کنش انسانی ما مربوط است و ما دستکاری در جهان کرده ایم، این موضوع دیگری است. 🔺اجازه دهید از این داستان های تخیلی و هالیوودی فاصله بگیریم و به فرض دوم بپردازیم که این ویروس در اثر هم زیستی و یا نحوه زیستن خاص و تغذیه خاص مردمان ناحیه ای از چین ایجاد شده است. اولا باید دید این نحوه زیستن جدید بوده است و مثلا این وضعیت سابقه ای در تاریخ چین نداشته است. اگر سابقه داشته، چرا این ویروس قبلا ایجاد نشده است. اگر فرض بگیریم که وضعیت جدیدی است، این وضعیت جدید زندگی چرا و چگونه به وجود آمده که منجر به شکل گیری چنین ویروس خطرناکی شده است؟ شاید در اینجا دیگر از یادداشت خسته شوید و این سوال در ذهن شما شکل بگیرد که هدف نویسنده چیست و اصلا این آسمان و ریسمان بافتن ها برای چیست؟ هدف از سوالات و فرضهایی که با هم مرور کردیم دو نکته است: 1. در ماه های ابتدایی سال 2020 میلادی و ماه پایانی سال 1398 هجری شمسی، ایرانیان نسبتاً مسلمان نسبتاً مدرن، به مانند هشتاد و چند کشور دیگر جهان، گرفتار مشکلی با ابعاد جهانی شده اند(مثل همیشه ایران در صدر اخبار است که این هم ماجرایی است!) و آنقدر ابعاد پزشکی مساله پررنگ است و آنقدر مسائلی مانند بهداشت عمومی، قرنطینه سازی بیماران، شیوه های کنترل و مدیریت بحران، پیشگیری از شکل گیری اپیدمی، تولید و توزیع اقلام بهداشتی، روحیه بخشی به کادر درمانی، تجهیز و تخصیص بیمارستانهای اختصاصی و ...به طور مرتب و روزانه تکرار می شود که پرداختن به وجوه انسانی و اجتماعی مساله کاملا مورد غفلت است و هیچگاه نیز فرصت نخواهد شد که باز گردیم و مساله را مرور کنیم. 🔺همانگونه که هیچگاه راجع به آنفلوآنزای خوکی که در سال 2009 بروز کرد و جهان را در وضعیت ترسناکی قرار داد بازنگشتیم و به آن نپرداختیم. در آن سال، سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که آنفلوآنزای خوکی در مناطق مختلف جهان در حال پیشروی است. این سازمان با اعلام مرحله ۵، وضعیت هشدار اعلام کردند که شیوع جهانی آنفلوآنزای خوکی امری حتمی خواهد بود. این اولین بار بود که سازمان بهداشت جهانی وضعیت هشدار خود را به مرحله ۵ ارتقا می‌داد که یک مرحله مانده تا وضعیت قرمز است و نشان دهنده اینکه اپیدمی جهانی این بیماری حتمی است. در همان زمان در آگوست 2009، دویچه وله آلمان اینگونه تیتر زد: احتمال مرگ ۹۰ هزار آمریکایی به دلیل ابتلا به آنفلوآنزای خوکی! معاون دبيركل سازمان بهداشت جهاني اعلام كرد در صورت شيوع بيماري آنفلونزاي خوكي يك سوم جمعيت جهان به اين بيماري مبتلا مي شوند. در همان ایام نیز اولین مورد در ایران شناسایی شد و دكتر گويا(رئیس مرکز مدیریت بیماری های واگیر وزارت بهداشت در حال حاضر که آن زمان هم در وزارت بهداشت مسئولیت داشته‌اند) درسمينار آنفلوآنزاي خوكي که در انستيتو پاستور ايران برگزار شد، با اشاره به ورود آنفلوانزاي خوكي به فاز 6 پاندمي اعلام کردند: طبق برآوردها طي دو سال، احتمالا حدود 10 ميليون و 500 هزار نفر تا 24 ميليون در كشورمان به اين نوع آنفلوآنزا مبتلا مي شوند که از اين تعداد 525 هزار تا يك ميليون و 225 هزار نفر نياز به بستري دارند و برآورد مي‌شود حدود 105 هزار تا 245 هزار نفر جان خود را از دست بدهند( August 2009). 🔺نه در مقیاس جهانی و در نه در ایران چنین اتفاقاتی نیفتاد. اما به لحاظ زمانی وقتی تقارن این اپیدمی جهانی از مکزیک را با بحران مالی آمریکا در نظر می¬گیریم، ابعاد انسانی و اجتماعی مساله صورت دیگری به خود می گیرد. بحران مالی ۲۰۰۷–۲۰۰۸ که به بحران مالی جهانی و بحران مالی ۲۰۰۸ نیز مشهور است، توسط بسیاری از اقتصاددانان به عنوان بدترین بحران مالی از زمان رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ شناخته می‌شود. کمیسیون تحقیق بحران مالی اینطور نتیجه‌گیری کرد که بحران مالی اجتناب ناپذیر بود و دلایل متعددی برای علل وقوع آن برشمردند. تحقیقات در خصوص دلایل بحران مالی هم‌چنین بر نقش گسترش نرخ بهره تمرکز داشت. بلافاصله پس از بحران مالی، سیاست‌های پولی و مالی تسکین‌دهنده برای کم‌کردن شوک‌وارده به اقتصاد تصویب شدند. در ژوئیه سال ۲۰۱۰، اصلاحات نظارتی برای کم کردن شانس یک وقوع مجدد در ایالات متحده، تصویب شد! باز هم لازم است به توالی زمانی پدیده¬ها دقت کنیم. مجال نیست درباره اتفاقات سالهای 2007 و 2008 و بروز خودکشی های گسترده در آمریکا و به ویژه آغاز خودکشی های جمعی و خانوادگی اشاره کنیم. چرا که مردم آمریکا به طور مرتب بخشی از دارایی خود را از دست می داند و چشم انداز پیش روی مردم این کشور، چشم انداز روشنی نبود. ادامه دارد... @teghtesadi
🔴 یادداشتی بدون عنوان درباره کرونا 🖌دکتر محسن دنیوی (دکتری فلسفه علم) 3⃣از 3⃣ 🔺خلاصه کلام اینکه بین پدیده های ظاهراً علمی و تکنولوژیک ممکن است رابطه وثیقی با پدیده های انسانی و اجتماعی وجود داشته باشد که ما کمتر به آنها توجه داریم و اغلب تمرکزمان را روی بعد علمی و تکنولوژیکی قضیه می گذاریم درحالی که ریشه مساله جای دیگری است. 🔺دلیل دوم هم اینکه در هنگامه وقوع چنین حوادثی، دوباره به یاد سوالات و شبهات کلامی و الهیاتی میفتیم و یقه دین و دینداری و خلقت و مساله شرور و خدا را می گیریم که چرا؟ واقعا چرا؟ درحالی که شاید بهتر باشد کمی بیشتر روی زمین دنبال پاسخ به سوال چرا بگردیم. نمی شود بر اساس مناسباتی زمینی زندگی کنیم و تنها موقع گرفتاری و برای تسکین خود و یا یافتن مقصر به یاد خدای کهنه جا گرفته در ذهنهایمان بیفتیم. اگر قرار است خداوند، حقیقتی جاری و صاحب هستی باشد، تمام مناسبات لازم است بر اساس این جهان بینی مورد بازبینی قرار گیرد و اگر این چنین نیست، بهتر است خدای خودساخته را رها کنیم. چرا که نه آن خدا قدرتی برای تسکین دارد که فقط موقع دردها و رنجها به درگاهش رویم و نه حمله به او و زیر سوال بردنش از رنج ما می کاهد. جهان کنونی، یک برساخته اجتماعی است. عوامل متعددی در شکل¬گیری آن نقش داشته اند و مناسبات آن با حقیقت دین و آنچه توسط انبیای الهی برای توجه دادن بشر به غیب و جهان پیش و پس از جهان کنونی امده است فاصله دارد. پیامبران آن فیلسوفان و دانشمندان و سیاستمدارن و تاجران هستند و دین خاص خود را دارد و قوانین خاصی بر آن حاکم است. این برساخته اجتماعی قطعا واقعی است و اثر دارد اما لزوما حقیقت نیست و یکی از نحوه هایی است که بشر می توانسته است اراده کند و اراده بشری به اراده الهی قدرت یابد و جهان را صورت ببخشد و امکان انحا دیگری از برساخت جهان نیز وجود دارد که با حقیقت نسبت بیشتری داشته باشد و ... @teghtesadi
1️⃣ 🖍حسین مهدیزاده-طلبه 1- حضور جهادی در پشت سر طبیبان و پرستاران، ماموریت فرعی بلکه فرعی فرعی حوزه است. 2- حوزه باید طرحش از سلامت و بیماری که آن را متناسب با جهانگری است که از انبیاء گرفته است پیدا کند. طب قدیم ما به نحوی طب بابل و مصر و یونان است. کتاب العین می گوید الطب: السحر. یعنی طب قدیم علم نسخه نویسی بر اساس یک جهان نگری خاص بود که از بابل و مصر تا یونان آمده بود و نمی دانم در چه دورانی(شاید هلنیسم اسکندر مقدونی)، تقریبا جهانی شد. در این مدل بدن در جبر مزاجهایش اسیر است و تنها نقطه اختیار انسان تعادل این مزاجهاست و این نقطه سلامتی، این نقطه اخلاق است، این نقطه عدل است. در رسیدن به این تعادل هم طبیعت بیرون از بدن، ابزار و تکنولوژی رسیدن به سلامتی است. پس باید به کمک خود طببعت، از مدخل تغذیه، تنفس(مثل غلیان)، روغن مالی، دارو(سم طبیعی)، ورزش و.... این تعادل را به درون بدنمان راهنمایی کنیم. چینی ها اما درک دیگری از جهان داشتند و همان را هم به طب تبدیل کردند. آنها در عالم جریان انرژی های حیات را دنبال می کردند و در بدن نیز کارشان با همین انرژی هاست. مثلا طب سوزنی نوعی خاص از اثرگذاری بر روی گذرگاه های انرژی حیات بود که منتهی به اثراتی در بدن می شد. یا ورزش هایی (که امروز به آن ورزش رزمی میگوییم) در اصل نحوه از رشد فاعلیت بر اساس این انرژِی را هم دنبال می کردند و توسعه اختیار را به نحوی با توسعه انرژِی هایی که در تصرف بدن شان است جستجو می کردند طب جدید هم که «کمیت» را در عالم اصل می داند و اندازه کمیت های مادی را عامل تحولات کیفی عالم میداند. همین مساله را در فهم زیربنایی از سلامت هم بکار می برد. تعداد کرومزوم ها را می شمارد. تعداد ویروس ها را اندازه می گیرد، تکثیر آنها را دنبال میکند. با کم و زیاد کردن سلول ها، باکتریها، ریز مغزی ها و... از بدن تا روان انسان را کنترل و بهینه می کند. 3- اما طرح ما حوزه های علمیه که می خواهیم بگوییم جهان معنایی انبیاء نه جهان معنایی سحره بابل و مصر است و نه دنیای انرژِ چینی های یاجوج و ماجوج، چیست؟ آیا همه جهان بینی ها طرحی دارند برای فهم عالم و بدن اما طرح انبیاء که می گفتند ما واسطه حقیقی عالم بالا با زمین هستیم هیچ معنایی برای سلامت و تعادل و... ارائه نمی کرد؟ یعنی انبیاء طرح دیگران را به کار می گرفتند؟ طب نسخه نویسی بر اساس فهمی است که از جهان داریم. ما اصلا هیچ فهمی از جهان و بعد سلامت و تعادل در جهان نداریم که برای خودمان باشد و بگوییم بر اساس آن می خواهیم دست به گزینش از طب موجود، سنتی، چینی، روایات طبی و... بزنیم؟ حالا تاسیس طب که پیشکشمان! 4- بلکه اصلا مساله انسان شناسی را رها کردیم. کار ما شده است نسبت دادن مطالعات دیگران به اسلام و بعد اثبات اینکه اسلام هم همین را می گوید! ایا واقعا قابل قبول است که جهان معنایی انبیاء، سلامت را به نحوی جبر طبایع یا انرژی ها یا کمیت مادی عناصر بدن بداند؟ من کاری به نسخه نویسی و کارآمدی نسخه های هر کدام از این طب ها ندارم. مساله ام جهان معنایی است که سلامت را معنی می کند. وضعیت موجود طلبه های جهادی در طی کشیدن زیرپای پزشکان و پرستاران استعاره ای از رفتاری است که با اصل ایده سلامت انجام داده ایم. 5- ما اگر طرحی برای سلامت نداریم، آیا واقعا هیچ نقدی به نظریه «مراقبت» مدرن که در بیمارستان و قرنطینه بیمار کرونایی انجا می شود هم نداریم؟ شواهد میدانی نشان می دهد که ناامیدی و ترسی که اصل ایده «مراقبت در بیمارستان» در دل بیمارکرونایی ایجاد کرده است(فارغ از تغذیه بیمارستان، نحوه ضد عفونی کردن بیمارستان و...) به اندازه خود کرونا قربانی داشته است. ما حتی الان نمی دانیم که چه میزان از مرگ و میر کرونا، بخاطر ویروس است و چه مقدار بخاطر علم ناامید و خشنی که این روزها با زور و ترس بیماران را زندانی می کند فوکو که به شبیه ترین بیماری به کرونا -یعنی ایدز- مرده است، تز دکتری اش مقایسه ایده مراقبت بیمار و تنبیه دیوانه در بیمارستان و تیمارستان مدرن با دنیاهای ماقبل آن است و می خواهد بگوید مدرنیته در اصل با بیمارستان هدف اصلی اش درمان نیست، بلکه چیزی شبیه زندانی کردن اوست. طنز تلخ تاریخ این است که جمهوری اسلامی و حوزه علیمه و طلبه هایش یک ماه است همه تلاش خود را برای صرف «ایثار» طلبه ها و طبیان و پرستاران جان برکف و ایثار گر برای زندانی کردن بیمار ناامید و ترسیده کرونایی می کند و به گفته آقای دکتر حریرچی نیروی انتظامی هم رَحِم بیمار را با زور از بیمارستان اخراج می کند چرا که ایده بیمارستان چنین اقتضا می کند. @teghtesadi