eitaa logo
سفره های آسمانی
387 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
9.1هزار ویدیو
22 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه اقشارازهرسنی وصنفی داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث ،اخبار، پیامهای: مشاوره وحقوقی کلیپ های کوتاه،رمان وپندهای آموزنده https://eitaa.com/joinchat/3609395934C039c3d33ac
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غم‌انگیزترین انیمیشن‌که تابحال‌دیدم👆 🌸پیامبر رحمت صلی‌الله‌علیه‌وآله: یکسال راه برو تا به پدرومادرت نیکی کنی و یکسال راه برو تا صله رحم انجام دهی (یعنی اگر پدر و مادرت در فاصله دوری هستند که باید دو سال راه بروی تا به آنها برسی، برو؛ چون ارزشش رو دارد.‌‌‌..) جوانی نزد پیامبر آمد و گفت: پدر و مادر پیری دارم که به‌ خاطر اُنس با من مایل نیستند به جهاد بروم رسول‌ خدا ص فرمود: نزد پدرومادرت بمان، قسم به‌ آنکه جانم در دست اوست یکروز با محبت کنار آنان، از یکسال جهاد بهتر است (درصورتی‌که‌ جهاد واجب‌عینی‌ نباشد) 🌸امیرالمؤمنین ع:بزرگترین‌ و مهمترین تکلیف الهی، نیکی به پدرومادر است پیشاپیش روز مادر مبارک شادی روح پدران‌ و مادران آسمانی،صلوات 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
سفره های آسمانی
در اهمیت زبان بدن: رسانه ترک: به نظر می رسد مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران متوجه شده است که رهبر مع
🔥اطمینان کردن ناتوانی است در زمانی که 🌹امام صادق علیه السّلام فرمودند: اِذا کانَ الزّمانُ زَمانَ جَورٍ وَ اَهلُهُ اَهلَ غَدرٍ فَالطُّمَانینَهُ اِلی کُلِّ اَحَدٍ عَجزٌ؛ هرگاه زمانه، زمانه ی جور باشد و مردم آن زمان اهل نیرنگ باشند، اطمینان کردن به هر کس، ناتوانی است. 📚بحارالانوار، ج75، ص239 🍃شرح حدیث: گرچه، حسن ظنّ و خوش بینی نسبت به مردم، سفارشِ دین ماست، ولی نه هر جا و نه نسبت به هر کس. وقتی محیطی آلوده و فاسد است و مردم جامعه ای اهل نیرنگ و دغلبازی اند، به هر کس نمی توان اعتماد کرد و خوش بین بود؛ چون این سادگی و ساده لوحی است و باعث فریب خوردن انسان می شود. منافقان و ریاکاران، از ساده لوحی دیگران سوء استفاده می کند و اهداف شوم خود را پیاده می سازند. آن شنیدم که رادمرد بزرگ پایه ی مردمی چنین بنهاد که نه از کس فریب باید خورد نه کسی را فریب باید داد(چکیده اندیشه ها، ج2، ص111.) امروز در سطح جهان، سیاست کشورهای سلطه جو بر پایه مکر، فریب و تزویر است. اگر از انسان دوستی و حقوق بشر حرف می زنند، همه ریاکارانه است، چون قدرتهای بزرگ، بدترین جنایتها را در حق بشریّت انجام می دهند، پس فریب شعارهای صلح دوستانه جنگ افروزان را نباید خورد. در زمانی که مردم، خوبند و زمانه، زمانه ی مطلوب است، بدون دلیل نباید به دیگران بدگمان بود. امّا در شرایط غلبه ی جوّ نامردمی و نیرنگ و فریب، این ساده لوحی است که همه را خوب بدانیم و از این رهگذر، صدمه های جبران ناپذیر به ما وارد شود.   📚منبع: حکمت های صادقی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام صادق علیه السلام)، جواد محدثی 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🔹امام جواد (علیه السلام) فرمود: فاش كردن چیزی پیش از استحکام آن، باعث فسادش می‌ گردد.... إِظْهَارُ الشَّىْ‏ءِ قَبْلَ أَنْ یسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ 📗تحف العقول، ص۴۵۷ 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
✨ امیرالمؤمنین عـلــے عليه‌السلامـ مَن حَسُنَتْ سَرِيرَتُهُ لَم يَخَفْ أحَدا. هر كه درونش نيكو باشد، از هيچ كس ترسى نداشته باشد. 📚 غرر الحكم، حدیث ۸۲۱۵ 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
پاییز را با هزاران امید به دست زمستان میسپارم 🍁پاییز در باد زمزمه می کند ... 💫می افتم 🍁اما! 💫دوباره بلند می شوم 🍁با اومدن فصل جدید عالیترینها رو براتون آرزو میکنم 🕊#سفره_های_آسمانی 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• #درپیامرسان_های_ایتا_وبله: با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدیما یه آخرهفته بود.یه جمعه یه پاییزبودویه شب یلدا.... یه خونه مادربزرگ ویه دورهمی شادوباحال.... یه نشستن پای حرفهای شیرین پدر بزرگ.... چقدر زود گذشت باهم بودنها..... بیشتر قدربدونیم این فرصت های کوتاه وزودگذر رو..... دورهمی هاتون شیرین 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🌠☫﷽☫🌠 🔺️جلسه ساعت۳ بامداد 🔸امروز یکی از مسئولان ارشد ثبت اسناد قم تعریف می کرد: 🔻حدود دو هفته قبل از شهادت شهید رئیسی ایشان به قم سفر کرده بود. ساعت یک بامداد در منزل بودم که طی تماس تلفنی از من خواسته شد برخی مستندات مورد نیاز در نهضت ملی مسکن و جوانی جمعیت را به محل پروژه‌ها ببرم. 🔻حدود ساعت ۳ بامداد به محل پروژه‌ها در اطراف شهر قم رسیدم با صحنه‌ای مواجه شدم که بغض کردم. 🔻دیدم  در آن ساعت روی زیراندازی نشسته و جلسه‌ای تشکیل داده و با جدیت پیگیر ساخت و رفع مشکلات مربوط مسکن استان است... 🔸گویا شهید رئیسی در برخی از سفرها، بازدید از طرح های مسکن را با توجه به تراکم برنامه ها پس از ساعت ۱ بامداد انجام می داد... فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری سبد سرخکن تون اینطوری تمیز کنید و بشورید تا یه عمر براتون سالم بمونه 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری سبد سرخکن تون اینطوری تمیز کنید و بشورید تا یه عمر براتون سالم بمونه 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ژله خرده شیشه 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ کلیپ متفاوت شب یلدا 😔 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد سعیدیسم به پزشکیان : ما دو درجه دمای خونه هامونو کم میکنیم، تو هم دو سال از زمان ریاست جمهوریتو کم کن. باور کن جفتش به نفع کشوره 😅 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️اعتراف مهم سعید لیلاز (کارشناس اقتصادی اصلاحطلب) به موفقیت شهید رئیسی در مسائل اقتصادی کشور 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
بسم‌الله الرحمن الرحیم سلام علیکم‌ شبتون بخیر یلدا، شب فال حافظ و قرآن است در سفره، صفای سبزه و ریحان است یلدا، شب ذکر ناب «بسم الله» است در سینه عاشقان، خدا مهمان است یلدا، مجالی است برای تکرار هر آنچه روزگاری، سرمشق خوبی هایمان بوده اند و امروز بر روی طاقچه عادت هایمان غبار می گیرند و فراموش می شوند. مجالی است برای دیدن عزیزانی که تصویر و صدایشان درپس مشغله های زندگی رنگ باخته اند. مجالی است برای نشستن لبخند بر لبان کودکان، در آغوش پر مهر بزرگترها. یلدا مجالی است؛ مجالی برای من، مجالی برای تو، تا همگی، لحظه های شیرین با هم بودن را تجربه کنیم. یلدا شبی است که در آن دقیقه‌ای اضافی خاطراتی ماندنی و دلنشین می‌سازد شبی که سرمای زمستان در برابر گرمای باهم بودن سر خم می‌کند با آرزوی زمستانی پربرکت و پربرف یلدایی نیکو و به یادماندنی برای شما از پروردگار منان خواهانم دعای فرج امام زمان عج را فراموش نکنیم یلدا برشما و خانواده گرامی مبارک باد برای شما بهترین‌ها را آرزومندم اللهم عجل لولیک الفرج اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی روایت انسان قسمت:صد و هفتاد و سه: حضرت ابراهیم زندگی خویش را در اورشلیم که آن زمان شام هم می نامیدندش که تحت حکمرانی عرب های هکسوس بود می گذارند، او در منطقه ای به نام الخلیل ساکن شد، به دلیل طبیعت بکر و غنی این منطقه، اکثر مردم به شغل کشاورزی و دامداری می پرداختند و از این راه درآمد خوبی داشتند. حضرت ابراهیم با مریدانش دهکده ای برپا کردند و در کنار مضیف هایی که راه اندازی کرده بود، اینک گله ای گوسفند فراهم کرد و به چوپانی مشغول بود، ایشان در این دوران گوشه نشینی را انتخاب کرده بود و به سلوک باطنی می پرداخت. هکسوس ها با دهکده حضرت ابراهیم مراودات و داد و ستد داشتند ولی از آنجا که سابقه حضور ابراهیم در بابل و ایستادگی او در مقابل نمرود به گوششان رسیده بود سعی می کردند این ارتباطات زیاد نشود تا ابراهیم نتواند آنگونه که حکومت بابل را از هم پاشانید در اینجا هم چنین کند، پس مراودات در حد معمول بود و نه بیشتر از آن... حال زندگی در دهکده مومنین رونق گرفته بود و هر روز بر تعدادشان افزوده می شد. حضرت ابراهیم مردی غیرتمند بود که هر روز از خانه برای کار بیرون می رفت و در خانه را پشت سرش می بست تا از ورود مردان غریبه و نامحرمان به داخل خانه جلوگیری کند. و خداوند اراده کرده بود ابراهیم را امتحان کند تا به پاس تلاشش در نبوت به او مقامی دیگر عطا کند، پس به ملکوت الموت امر نمود تا به صورت مرد جوانی زیبا به دهکده ابراهیم وارد شود. ملک الموت در قالب جوانی زیبا چندین بار داخل بازار دهکده، جلوی چشم حضرت، ظاهر شد و حضرت به گمان اینکه از ساکنان شهرهای اطراف است که برای داد و ستد آمده، با او سلام و علیکی کرد و از کنارش رد شد و پس از پایان کارش به طرف خانه راهی شد. ملک الموت خود را زودتر از ایشان به خانه رسانید، حضرت ابراهیم درب خانه را باز کرد و ناگهان این جوان را در خانه یافت. ابراهیم برافروخته شد و روبه عزارئیل فرمود: این خانه صاحب دارد، تو به اجازه چه کسی وارد این خانه شدی؟! این رسم جوانمردی نیست که بدون اذن صاحبخانه، در منزلی که مردش نیست داخل شوی... حضرت ابراهیم می خواست ملک الموت را به طریقی تنبیه و از خانه بیرون کند، چون جرمی بزرگ مرتکب شده بود که ملک الموت لبخندی زد و فرمود: من حضرت عزرائیل هست و از جانب خدا مأمور شدم در این خانه فرود آیم. حضرت ابراهیم تا اینچنین دید با تواضع فرمود: اگر تو فرشته خداوند هستی، اینجا هم خانه خداست و صاحب اصلی خانه خود خداست و من در این وادی هیچم و ایشان فکر می کرد که جناب عزرائیل برای قبض روح او آمده است، درست است که وظیفه عزارائیل گرفتن صورت قدیمی و دادن صورتی جدید و زیباتر به بنی بشر است و اینجا هم پای چنین مسأله ای در میان بود فقط با این تفاوت که این صورت جدید یک مقام بالاتر در عالم معنا و البته در ارض خاکی بود. اما جناب عزرائیل ماموریت داشت تا قبل از دادن این مقام، حضرت ابراهیم را بیازماید درست همانطور که خداوند عزازیل را در بوته آزمایش قرار داد، آنگاه که حضرت آدم را خلق کرد و به عزازیل امر کرد که به او سجده کند اما عزازیل حسادت و تکبر ورزید و از امر خدا سرباز زد و به مقام ابلیس بودن نزول کرد، حال ملک الموت مامور بود تا اینچنین ابراهیم را بیازماید تا میزان خلوص او را محک بزنند پس رو به ایشان نمود و فرمود: ای نبی خدا! شخصی پرهیزگار در این شهر است که خداوند اراده کرد او را خلیل خود قرار دهد و مقام خلیل الله به ایشان تعلق گیرد، من به خانه تو امدم تا با هم به خدمت این شخص برسیم و او را از این واقعه مطلع کنیم. ابراهیم که عمری غرق در خداوند و بندگی او بود، با خوشحالی رو به عزرائیل فرمود: خدا را شکر من همشهری چنین فرد پرهیزگاری هستم و خدا را صد هزار بار سپاس که به من این سعادت داده شده تا به محضر چنین شخصی برسم، برخیز تا برویم، خیلی دوست دارم سعادت دیدار این شخص به زودی نصیبم شود، می خواهم در درگاه چنین فردی، خادمی کنم. در اینجا بود که عمق خلوص ابراهیم آشکار شد، چرا که اگر او در گیر حسادت و خود پسندی بود، اعتراض می کرد که من عمری در راه خدا سختی و مرارت کشیدم و اینک این مقام از آن دیگری باشد؟! اما چنین نکرد چون او واقعا غریق وجود خداوند بود. حضرت عزرائیل لبخندی زد و فرمود: بشارت باد بر تو که آن فرد کسی جز ابراهیم خلیل الله نیست و اینچنین شد که ابراهیم به مقام خلیل الله نائل شد. ساره از این اتفاق بسیار مشعوف شده بود اما ته دلش از موضوعی ناراحت بود چرا که سن او و ابراهیم بالا رفته بود و او و نبی خدا فرزندی نداشتند. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی روایت انسان قسمت:صد و هفتاد و چهار: حالا مدتی بود که ابراهیم به مقام خلیل الله رسیده بود، ساره می خواست حرفی بزند اما نمی دانست چگونه بگوید تا اینکه یک روز صبح زود، قبل از اینکه نبی خدا از خانه خارج شود دل به دریا زد و جلوی در خانه، راهش را بست و فرمود: جناب خلیل الله! سخنی ست که مدتها گلوگیرم شده و هر بار که خواستم بگویم انگار نیرویی مانعم میشد، اما اینبار تا حرفم را نزنم از پا نمی نشینم. ابراهیم با نگاهی پر از مهر، ساره این زن نجیب و باوفا و فداکار را که همیشه همچون کوه پشت او ایستاده بود، نمود و فرمود: چه شده بانوی زیبای خانه! حرف دلت را بزن که ابراهیم برای شنیدن سخنان ساره، سراپا گوش است. ساره بغض گلویش را فرو داد و فرمود: یا نبی خدا! سالها از ازدواج من و شما می گذرد، اینک من زنی فرتوت هستم که امیدی به بچه دار شدنم نیست، از طرفی شما پیامبر خدا هستید و روا نیست که از پیامبر بزرگی چون شما، نسلی بر جا نماند، شما...شما باید زنی دیگر را به عقد خویش درآورید تا خداوند فرزندی به شما عنایت کند و نبوت در نسل شما باقی بماند. من...من از شما تقاضا دارم همسری دیگر اختیار کنید و کاری را که من نتوانستم انجام دهم، دیگری انجام دهد. ساره این حرف را زد و خاموش شد. ابراهیم با ملاطفت نگاهی به چهره دلنشین ساره انداخت و فرمود: خدا را سپاس که همسری فهیم به من عنایت نموده، همسری که در همه حال مرا یاری نموده و اینک با این فداکاری می خواهد ملائک آسمان را به تحسین وادار کند، بدان که اگر فرزندی داشتم، فکر زنی دیگر نمی کردم چرا که همسری چون تو دارم، اما اینک چون خودت پیشنهاد دادی، برای داشتن فرزند، حاضرم همسر دیگری اختیار کنم. ساره نفس بلندی کشید، گویا او به تمام جوانب فکر کرده بود و وقتی حضرت ابراهیم چنین فرمود، ساره گفت: و من دوست دارم کنیزم هاجر به عقد تو درآید، چرا که من و او سالهاست که باهم هستیم و چون دو رفیق و از آن هم نزدیکتر همچون دو خواهر هستیم، هاجر دختری زیبا و سالم و مؤمن است و از هر لحاظ برازنده پیامبر خداست. ابراهیم سری تکان داد و فرمود: باشد، هر چه که بانو اراده کند، همان کنم ساره سرش را پایین انداخت و فرمود: پس اینک به دنبال کار خود برو و امروز زودتر به خانه بیا، ترتیبی میدهم که امشب هاجر را به عقد خویش درآوری و در این خانه مجلس شادی برپا شود. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
داستان واقعی روایت انسان قسمت:صد و هفتاد و پنج: نزدیک غروب حضرت ابراهیم به خانه وارد شد، به محض ورود صدای کِل کشیدن تعدادی زن بلند شد. گویا ساره مجلس ساده ای برای عقد حضرت ابراهیم و هاجر برپا کرده بود. پیامبر خدا، هاجر را در محفلی ساده و بی آلایش به عقد خود درآورد و ساره در حالیکه تمام جانش بسته و وابسته به ابراهیم بود، اتاقی از اتاق های خانه را نشان داد و گفت: وسایلی در آن اتاق چیده ام که به گمانم برای زندگی دو نفر کفایت می کند، از امشب به بعد هاجر دیگر کنیز این خانه نیست و همسر نبی خداست او در آن اتاق باشد و من هم در این اتاق و کارهای خانه را به اتفاق انجام می دهیم. ابراهیم از اینهمه فهم ساره و البته فداکاری اش لبخندی بر چهره نشاند و از او تشکر نمود و پا به حجله نوعروسش هاجر گذاشت. هاجر دختری زیبا و صبور و یکتا پرست بود، دختری عفیف و پاکدامن که ایمانی قوی به خدا داشت و سزاوار این بود تا مادر پیامبری از پیامبران خدا شود،گویا ظرفیت وجودی او چنان بود که خداوند او را از بین تمام زنان زمین برگزید تا شجره پیامبران را تا آخرالزمان مادری کند. آن شب بغضی سنگین گلو گیر ساره شده بود، اما راه فراری نداشت، چرا که بهترین کار ممکن همین بود، پیامبر می بایست صاحب فرزند شود و چه کسی بهتر از هاجر... ساره سعی کرد با عبادت خداوند به این حس فائق آید زیرا امشب تازه اول راه بود و از این به بعد می بایست ابراهیم را یک شب در میان از آن خود بداند. روزها در پی هم می آمد و می گذشت و حال دگرگون هاجر نشان میداد خبری در راه است و دیری نپایید که همه متوجه شدند هاجر فرزندی در راه دارد. این خبر برای ساره بسیار خوشحال کننده بود، چرا که نبی خدا صاحب اولاد و ریشه می شد و از طرفی ترسی بر جانش افتاده بود و با خود می اندیشید نکند زمانی که آن طفل پا به دنیای خاکی گذارد، توجه ابراهیم به هاجر و فرزندش بیشتر از توجه ایشان به من شود؟! این فکر مانند خوره به جان ساره افتاده بود، گرچه در رفتارش چیزی بروز نمیداد اما این نگرانی همیشه با او بود. اما هاجر، این زن مومنه همیشه هوای ساره را داشت و اینک که همسر ابراهیم شده بود، باز هم چون گذشته به ساره ارادت و محبت داشت و همیشه به دیده احترام به او می نگرید، در کارهای خانه پیش قدم بود و نمی گذاشت ساره آنچنان دست به کاری بزند، محبت هاجر به ساره بیشتر از قبل شده بود و دعا می کرد کاش ساره این را متوجه شود و در دل بغض هاجر را نگیرد. ابراهیم که نبی خدا بود، شرط تعدد زوجات را که از همان ابتدا یکی بود و آنهم رعایت عدالت بود، انجام می داد، یک شب در اتاق هاجر و یک شب در اتاق ساره می بود، ابراهیم حتی در نگاه کردن و لبخند زدن هم رعایت عدالت را می نمود و هر دو همسرش را گرامی می داشت چه ساره که عمری تکیه گاهش بود و چه هاجر که حالا مادر فرزندش بود، برای هر دو همسری مهربان و دوست داشتنی بود. اوضاع بر همین منوال بود تا اینکه... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
🔺 زین‌الدین زیدان، اسطوره فرانسه و رئال مادرید، روز گذشته در کنار دو نوه تازه متولد شده‌اش، تولد 52 سالگی خود را جشن گرفت. ✅از سادگی کیک و این مدل جشن تولدِبدون هیچ تجملات بگذریم ✅از سادگی چهره ی بدون آرایششون هم بگذریم... ✅از اینکه سگ و گربه روعضوی از خانوادشون نمیدونن هم بگذریم ... ✅اینکه درسن 52سالگی نوه دوم وسومش بدنیا اومده یعنی... 🥇به موقع ازدواج کرده 🥇بموقع بچه دار شده و 4 تا فرزند داره... 🥇که پسر بزرگش هم به موقع ازدواج کرده و به موقع بچه دار شده...الآنم چندتا نوه داره🥰👌 ❌یه سری افراد مشهور هم ما داریم که سگ و گربه آوردن بهشون دخترم پسرم میگن😏 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مامان یلدات مبارک باشه عزیز دلم قربون این خنده‌های قشنگت برم 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئویی که در واکنش به قطع سخنرانی پزشکیان و گریه های او بعد از دیدن تصویر همسرش وایرال شده در توضیح این ویدئو نوشته اند: آقای پزشکیان خدا بیامرزه همسرت رو، ولی وفاداری واقعی این شکلیه 🕊 🕊 •┈•••✾🌺🌿﷽🌿🌺✾•••┈• : با ما همراه باشید و مطالب مهم این کانال را به دوستانتان ارسال فرمایید👇👇 @sofrhayasemani •┈•••✾🍃🌺🍃✾•••┈•