eitaa logo
بهانه های قلم‌🍃
227 دنبال‌کننده
233 عکس
26 ویدیو
1 فایل
خدا در تو تماشا کرد خود را🍃 کپی اشعار با ذکر نام شاعر بلامانع است🌹 امانتدارباشیم🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
قفس شکست و کبوتر به آرزوش رسید برای روح بلند این جهان چو زندان است 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ای کربلا آغوش خود بگشای یک کاروان، خورشید می آید
باور ندارم هیچ داغت را از جاده می گیرم سراغت را بارفتنت صدغنچه پژمرده آشفته کردی دوست!باغت را 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
شمریّـت‌ یا‌ حریّـت برخی اشخاص فقط خودشان هستند، اما ظرفیت برخی آنقدر بالاست که فراتر از خودشان هستند! این‌ها دیگر "شخص" نیستند، "شخصـیت" اند؛ مثل شمریـت یا حریـت. از میان همه نقش‌هاے جبـهه دشمن، شمر ایفـاگر نقش خاصی است؛ شمری که فرستاده و نماینده عبیدالله‌بن‌زیاد است؛ اما وقتی نام فرستاده و نماینده ابن‌زیاد آورده می شود، ذهـن‌ها به‌طور ناخودآگاه به یک شخصیت دیگر متمایل می‌شود: حربن‌یزید ریاحی. چه شد یکی شمـر شد و دیگرے حر؟! این دو که از یک نفر يعني ابن‌زیاد خط می‌گرفتند! چه شد یکی مشمول لعن هر روزه عاشوراخوانان تاریخ است و دیگری لایق سلام آنان؟! برای رسیدن به پاسخِ این سوال؛‌ که شاید برای یکبار ھم شدہ ذھن‌ھایتان را درگیر کردہ، با کتابِ "شمریت و حریت" ھمراہ شوید. نویسنده:
ظهر،غارت می شود انگشتری برسر نی می رود والا سری ظهر،در خون می تپد خورشید عشق تیرباران می شود گل-پیکری در دلش آشوب عالم می دود سمت مقتل،پابرهنه،خواهری ظهر،آتش سهم دلها می شود خیمه ها می سوزد از بی یاوری ظهر،یوسف را حراجی می برند در دل یعقوب داغ دیگری... از هجوم رنج ها دردشت خون پیر می گردد سه ساله- دختری می گذارد سر به روی سنگ ها درخرابه ماه بانو،سروری @sogandbarqalam
ورود به دروازه ساعات 🌑🌑🌑 هی سنگ هاست بر سرِ سرها یکی یکی ...وقتی که می برند ز درها یکی یکی خم گشته ست قامت زنها دو تا دو تا وقتی که می رسند شررها یکی یکی هر سنگ اگر که بر سرِ سرها نیامده ست پس سوی ست ثمرها یکی یکی چون سرو می روند به میدان کارزار مثل سینه سپرها یکی یکی پوشانده اند در دل نامردمان شام با آستین خویش قمرها یکی یکی آسان که نیست گفتن این حرفها... ببین بر روی بام هلهله گرها یکی یکی از بیست روز قبل به حالا چنین نبود از شهر می دهند خبرها یکی یکی باید که از میانه ی بازار رد شوند تاریک گشته اند قمرها یکی یکی «بابا سلام وعده ی ما مجلس حرام آنجا که خیزران و دُرر ها یکی یکی...» 🌑🌑🌑 استقبال @BEDAHEH_110
صورتت خاکسترآلود است نور! جای خورشید است آیا درتنور؟! بر لب قرآن ناطق می زنند خیزران، این قوم بدکار شرور تشنه ی لبیک بودی ازعطش سوختی دردشت بی آب،ای طهور! پیکرت را تیرها بوسیده اند ماه من،تفسیرتورات و زبور! دامن دردانه ها آتش گرفت سیلی در کوچه می گردد مرور از شکوه داغ ها سروی خمید درهجوم دردها قلبی صبور... جامه ات را برغنیمت برده اند خیمه ات غارت شد ای موسای طور! @sogandbarqalam
تلك الرائحة.. أشمها بجلدي يقشعر لها لوني.. ترتطم الخلايا ببعضها حبا يتوقف الدوران بدوران آخر والقلب في صومعة الصدر يرتل: ويح أمة لا تشم حزنك يا حسين آن رایحه را.. با پوست تنم می‌شنوم رنگ و رویم از آن دگرگون می‌شود.. سلول‌ها عاشقانه به هم برخورد می‌کنند گردش خون با چرخه‌ای دیگر می‌ایستد و دل در صومعه‌ی سینه تلاوت می‌کند: وای بر امتی که اندوهت را حس نکند یا حسین
ای نو قمر! عالم است آواره ی تو "افلاک شده دخیل گهواره ی تو" ناچار تو را برای آب آوردم یک تیر سه شعبه شد علی! چاره ی تو
ای غنچه ی ناز! دردل تشنه ی دشت باران شده خون حنجر پاره ی تو
جسم علمداری، قمر،صدپاره برگشت شد پیکرگل، پایمال خاک در دشت پیچید عطر یاس پرپر دربیابان شد پاره پاره آیه های نورقرآن! از هیبت اندوه خم شد آسمان هم اندازه ی غم را شکست این داغ اعظم سروی خمید و باغ ها ماتم سرا شد قد شقایق ها از این ماتم دو تا شد از تکه های ماه پر شد دامن نور آیینه ها از هیبتش مات اند از دور از دیده ی یعقوب ابری تر شدی غم! افلاک را پر کرده شیون هاو ماتم
از دیده ی یعقوب،ابری تر شدی غم! افلاک را پر کرده شیون ها و ماتم هفت آسمان از حرمتت ماتم سرا شد خم شد جهان ازهیبتت ای داغ اعظم!