#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
ظهر،غارت می شود انگشتری
برسر نی می رود والا سری
ظهر،در خون می تپد خورشید عشق
تیرباران می شود گل-پیکری
در دلش آشوب عالم می دود
سمت مقتل،پابرهنه،خواهری
ظهر،آتش سهم دلها می شود
خیمه ها می سوزد از بی یاوری
ظهر،یوسف را حراجی می برند
در دل یعقوب داغ دیگری...
از هجوم رنج ها دردشت خون
پیر می گردد سه ساله- دختری
می گذارد سر به روی سنگ ها
درخرابه ماه بانو،سروری
#خدیجه_خداکرمی
#روضه
@sogandbarqalam
هدایت شده از بداهه های #روح _الله_عمران
#روضه
ورود به دروازه ساعات
🌑🌑🌑
هی سنگ هاست بر سرِ سرها یکی یکی
...وقتی که می برند ز درها یکی یکی
خم گشته ست قامت زنها دو تا دو تا
وقتی که می رسند شررها یکی یکی
هر سنگ اگر که بر سرِ سرها نیامده ست
پس سوی #زینب ست ثمرها یکی یکی
چون سرو می روند به میدان کارزار
مثل #رقیه سینه سپرها یکی یکی
پوشانده اند در دل نامردمان شام
با آستین خویش قمرها یکی یکی
آسان که نیست گفتن این حرفها... ببین
بر روی بام هلهله گرها یکی یکی
از بیست روز قبل به حالا چنین نبود
از شهر می دهند خبرها یکی یکی
باید که از میانه ی بازار رد شوند
تاریک گشته اند قمرها یکی یکی
«بابا سلام وعده ی ما مجلس حرام
آنجا که خیزران و دُرر ها یکی یکی...»
🌑🌑🌑
#ر_عمران #غزل استقبال
@BEDAHEH_110
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
صورتت خاکسترآلود است نور!
جای خورشید است آیا درتنور؟!
بر لب قرآن ناطق می زنند
خیزران، این قوم بدکار شرور
تشنه ی لبیک بودی ازعطش
سوختی دردشت بی آب،ای طهور!
پیکرت را تیرها بوسیده اند
ماه من،تفسیرتورات و زبور!
دامن دردانه ها آتش گرفت
سیلی در کوچه می گردد مرور
از شکوه داغ ها سروی خمید
درهجوم دردها قلبی صبور...
جامه ات را برغنیمت برده اند
خیمه ات غارت شد ای موسای طور!
#خدیجه_خداکرمی
#روضه
@sogandbarqalam
ای نو قمر! عالم است آواره ی تو
"افلاک شده دخیل گهواره ی تو"
ناچار تو را برای آب آوردم
یک تیر سه شعبه شد علی! چاره ی تو
#خدیجه_خداکرمی
#روضه