eitaa logo
بهانه های قلم‌🍃
237 دنبال‌کننده
231 عکس
26 ویدیو
1 فایل
خدا در تو تماشا کرد خود را🍃 کپی اشعار با ذکر نام شاعر بلامانع است🌹 امانتدارباشیم🍃 خديجه خداکرمی @mehmanedonya1
مشاهده در ایتا
دانلود
از سنگ های بغض،دل خالی شد اما چاه سکوتت همچنان خیلی عمیق است @sogandbarqalam
ای سرو سرافراز! سر از شانه ی خورشید بردار که آیینه تماشات کند باز @sogandbarqalam
خيال روی تو را می‌برم به خانه ی خويش چو بلبلی که برد گل به آشيانه ی خويش
«این پنج تن خلاصه ی احساس خالقند» چون بازتاب جلوه ی رحمان عاشقند اصلا جهان به حرمت خورشیدها به پاست این نازدانه های خدا، صبح صادقند
دو خورشید و ماه و دوتا نو قمر دراین عرصه ظلمت ندارد ثمر یقین با قمرها و نور آمده ست و تردید با شمع کور آمده ست به نفرین گشاید زبان را یقین ز هم می شکافد زمان و زمین ببین می گزد حیرت انگشت را و کوبد زمین،خصم حق مشت را از این جلوه آیینه ها مات شد و شب رفت و خورشید اثبات شد @sogandbarqalam
اندوهت ملال عظیمی ست.... و کشتی های عالم درحسرت غرق شدن در دریای غمت شکستند.... فقط دریا دلان توانستند کشتی هایشان را درمعرض طوفان غمت قرار دهند...!
کشتی هایمان را درغمت غرق کن!
بوی بهاران می‌رسد از ماه مرداد بازآمدی سوی وطن ای سرو آزاد تو مایۀ فخری و نور چشم مایی از مقدمت شد قلب ما و کشورت شاد بودی اسیر دشمن بی‌دین و نامرد تو خون دل‌ها خورده‌ای در بند جلاد کردی فدای میهنت جان و تن خود راندی برون از مرز، شرّ ظلم و بیداد ای افتخار میهنم فرزند قرآن از غیرتت شد خاک ما آزاد و آباد باز آمدی شاد آمدی ای پارۀ تن شاداب شد از عطر تو گل‌های مرداد تقدیم به همه‌ی آزاده‌های سرافراز میهنم علی‌الخصوص عموی عزیزم که بعد از نه سال اسارت و ده سال تحمل جراحات ناشی از آن به فیض شهادت نائل آمد. ۹۹/۵/۲۶ 🍃🌺🍃
اللهم عجل لولیک الفرج به حق زینب سلام الله علیها❤️ قدش خمید و خم نشد آن آفتاب که یک دشت غم به شانه و یک کوه تاب که...
در تیره‌شبِ هجرِ تو جانم به لب آمد وقت است که همچون مه تابان به درآیی
و اندوهت چو نخلی تازه درجان باروبر داده ست فقیران بی خبر هستند و جانم بی نیاز ازغم @sogandbarqalam
گل که پرپر می شود بلبل هیاهو می کند باغبان خم می شود یک باغ را بو می کند گل که پرپر می شود سر می رسد آشفته باد برگهای نازکش را زود جارو می کند برای شادی روح دوست عزیزوطلبه ی جهادگر وانقلابی خانم مهناز بختیاری فاتحه مع الصلوات🖤
قفس شکست و کبوتر به آرزوش رسید برای روح بلند این جهان چو زندان است 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ای کربلا آغوش خود بگشای یک کاروان، خورشید می آید
باور ندارم هیچ داغت را از جاده می گیرم سراغت را بارفتنت صدغنچه پژمرده آشفته کردی دوست!باغت را 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
شمریّـت‌ یا‌ حریّـت برخی اشخاص فقط خودشان هستند، اما ظرفیت برخی آنقدر بالاست که فراتر از خودشان هستند! این‌ها دیگر "شخص" نیستند، "شخصـیت" اند؛ مثل شمریـت یا حریـت. از میان همه نقش‌هاے جبـهه دشمن، شمر ایفـاگر نقش خاصی است؛ شمری که فرستاده و نماینده عبیدالله‌بن‌زیاد است؛ اما وقتی نام فرستاده و نماینده ابن‌زیاد آورده می شود، ذهـن‌ها به‌طور ناخودآگاه به یک شخصیت دیگر متمایل می‌شود: حربن‌یزید ریاحی. چه شد یکی شمـر شد و دیگرے حر؟! این دو که از یک نفر يعني ابن‌زیاد خط می‌گرفتند! چه شد یکی مشمول لعن هر روزه عاشوراخوانان تاریخ است و دیگری لایق سلام آنان؟! برای رسیدن به پاسخِ این سوال؛‌ که شاید برای یکبار ھم شدہ ذھن‌ھایتان را درگیر کردہ، با کتابِ "شمریت و حریت" ھمراہ شوید. نویسنده:
ظهر،غارت می شود انگشتری برسر نی می رود والا سری ظهر،در خون می تپد خورشید عشق تیرباران می شود گل-پیکری در دلش آشوب عالم می دود سمت مقتل،پابرهنه،خواهری ظهر،آتش سهم دلها می شود خیمه ها می سوزد از بی یاوری ظهر،یوسف را حراجی می برند در دل یعقوب داغ دیگری... از هجوم رنج ها دردشت خون پیر می گردد سه ساله- دختری می گذارد سر به روی سنگ ها درخرابه ماه بانو،سروری @sogandbarqalam
ورود به دروازه ساعات 🌑🌑🌑 هی سنگ هاست بر سرِ سرها یکی یکی ...وقتی که می برند ز درها یکی یکی خم گشته ست قامت زنها دو تا دو تا وقتی که می رسند شررها یکی یکی هر سنگ اگر که بر سرِ سرها نیامده ست پس سوی ست ثمرها یکی یکی چون سرو می روند به میدان کارزار مثل سینه سپرها یکی یکی پوشانده اند در دل نامردمان شام با آستین خویش قمرها یکی یکی آسان که نیست گفتن این حرفها... ببین بر روی بام هلهله گرها یکی یکی از بیست روز قبل به حالا چنین نبود از شهر می دهند خبرها یکی یکی باید که از میانه ی بازار رد شوند تاریک گشته اند قمرها یکی یکی «بابا سلام وعده ی ما مجلس حرام آنجا که خیزران و دُرر ها یکی یکی...» 🌑🌑🌑 استقبال @BEDAHEH_110
صورتت خاکسترآلود است نور! جای خورشید است آیا درتنور؟! بر لب قرآن ناطق می زنند خیزران، این قوم بدکار شرور تشنه ی لبیک بودی ازعطش سوختی دردشت بی آب،ای طهور! پیکرت را تیرها بوسیده اند ماه من،تفسیرتورات و زبور! دامن دردانه ها آتش گرفت سیلی در کوچه می گردد مرور از شکوه داغ ها سروی خمید درهجوم دردها قلبی صبور... جامه ات را برغنیمت برده اند خیمه ات غارت شد ای موسای طور! @sogandbarqalam
تلك الرائحة.. أشمها بجلدي يقشعر لها لوني.. ترتطم الخلايا ببعضها حبا يتوقف الدوران بدوران آخر والقلب في صومعة الصدر يرتل: ويح أمة لا تشم حزنك يا حسين آن رایحه را.. با پوست تنم می‌شنوم رنگ و رویم از آن دگرگون می‌شود.. سلول‌ها عاشقانه به هم برخورد می‌کنند گردش خون با چرخه‌ای دیگر می‌ایستد و دل در صومعه‌ی سینه تلاوت می‌کند: وای بر امتی که اندوهت را حس نکند یا حسین
ای نو قمر! عالم است آواره ی تو "افلاک شده دخیل گهواره ی تو" ناچار تو را برای آب آوردم یک تیر سه شعبه شد علی! چاره ی تو
ای غنچه ی ناز! دردل تشنه ی دشت باران شده خون حنجر پاره ی تو
جسم علمداری، قمر،صدپاره برگشت شد پیکرگل، پایمال خاک در دشت پیچید عطر یاس پرپر دربیابان شد پاره پاره آیه های نورقرآن! از هیبت اندوه خم شد آسمان هم اندازه ی غم را شکست این داغ اعظم سروی خمید و باغ ها ماتم سرا شد قد شقایق ها از این ماتم دو تا شد از تکه های ماه پر شد دامن نور آیینه ها از هیبتش مات اند از دور از دیده ی یعقوب ابری تر شدی غم! افلاک را پر کرده شیون هاو ماتم
از دیده ی یعقوب،ابری تر شدی غم! افلاک را پر کرده شیون ها و ماتم هفت آسمان از حرمتت ماتم سرا شد خم شد جهان ازهیبتت ای داغ اعظم!
من در هیچ مقتلی ندیدم که حضرت زینب(س) وقتی دو پسر خودش هم در کربلا شهید شدند، عکس العملی نشان داده باشد؛ بنظرم رسید این مادران شهدای ما، حقیقتاً نسخه‌ زینب را عمل و پیاده می‌کنند؛ من ندیدم یا کمتر مادری را دیدم که وقتی انسان او را می‌بیند، در او ضعف و عجز احساس کند!
آسمان خم شد و محتاط قدم برمی داشت پاره های قمرش در دل یک صحرا بود
کنج غربت، درشبِ ویرانه ای ماتم زده چشمهایت روشن ای مهتاب! خورشید آمده
جهان، شب است و تو خورشید عالم‌آرایی...