eitaa logo
محمد سهرابی (معنی زنجانی)
1.7هزار دنبال‌کننده
71 عکس
21 ویدیو
0 فایل
بسم رب الفاطمة صفحه تخصصی«محمد سهرابی» (معنی) لینک کانال در تلگرام 👇👇👇 Http://T.me/sohrabimohammad لینک اینستاگرام instagram.com/sohrabimohammad315
مشاهده در ایتا
دانلود
«هر آدمی تب می‌کند؛ عاشق‌ها بیشتر. این عشق لامرکب به هر کجا که باشد، خودش را نشان می‌دهد. حالا در جای اصلی خودش که باشد، دیگر غوغا می‌کند. امام باقر (ع) که تب می‌کرد، در مداوای خودش از آب سرد استفاده می‌کرد و بعد می‌رفت خانه حضرت زهرا(س) می‌ایستاد و ناله می‌زد: «یا فاطمه، یافاطمه، ... ای دختر رسول خدا...» فاطمه آب بود؛ عین مهریه‌اش»... @sohrabimohammad
01. tolou.mp3
4.92M
📚 کتاب صوتی «اُقیانوس آلام» ✨روایت اول؛ 📝به قلم و خوانش: محمد سهرابی @sohrabimohammad
دخلم که پُر نشد جگرم را فروختم تدبیر شد بلا و سرم را فروختم تا گفتم السلام علیکَ دلم شکست تا کاملش کنم سحرم را فروختم خورشید را به قیمت دریا خریده‌ام در روی دوست ، چشم ترم را فروختم گفتند ناله کن که مگر راه وا شود اینگونه شد که من هنرم را فروختم در کوی عارفان خبر مرگ می‌خرند رد می‌شدم شبی ، خبرم را فروختم ما را ز حبس عشق مترسان که پیش از این از شوق حبس ، بال و پرم را فروختم بر روضه ي تو پاي مرا هر كه باز كرد بايد به جاي حلقه به دستش نماز كرد پيغمبران گلوي تو را آب ميدهند بي خود فرات بهر گلوی تو ناز كرد موي تو جوهر شب و رويت بياض صبح *(بياض:دفتر سفيد نانوشته) اين وام را خداي تعالی مجاز كرد ترخيص جان ما به لبِ مرز كربلاست اين حكم را امير نجف كارساز كرد ما روز حشر از دلِ قبر تو ميدميم هر كار كرد كشته‌ی تو با جواز كرد تا زير حلق ، تكمه‌ی آن پيرهن مبند عالم به صبح محشر ، عرض نياز كرد شانه به غير پنجه‌ی زهرا به سر مزن بگذار شانه ها همه گويند كه ناز كرد تا فخر فطرس است پر يادگاری اش فخر سلام ماست به فطرس سواری اش @sohrabimohammad
«ناشناس» طرف خیال می‌کرد که حالا مثلا ده‌بار گفت «بِکَ یا اللهَ»، خدا تمام گناهان او را می‌آمرزد، و بعد اگر همان چند ورق را که ماه رمضان روی سرش می‌گرفت، می‌گذاشت روی تاقچه که خاک بخورد تا سال بعد، اصلا خیالی نبود. یک روز که امام صادق علیه السلام را دید... @sohrabimohammad
02. baaghe aayeneh.mp3
4.42M
📚 کتاب صوتی «اُقیانوس آلام» ✨روایت دوّم؛ 📝به قلم و خوانش: محمد سهرابی @sohrabimohammad
کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم با که گویم که چنین سایه ز دیوارم نیست به کبوتر ندهم نامه ی ننوشته ی خویش در محیطی که صبا مَحرم اسرارم نیست سنگها خورده ام از رهگذران چون دیوار این خلل ها که به من هست ز معمارم نیست لب اگر بندم و گر باز کنم فریاد است زخمم و جز لب شمشیر پرستارم نیست باده در کوزه و در شیشه همان یک رنگ است طعم مِی بسته به این کاسه که من دارم نیست عشق سرکش چه خفیّ و چه جلی شعله ور است خرمن من به جز این دانه که می کارم نیست به دمش شکوه کنم از دم شمشیر غمش غیر آن کس که مرا کشت هوادارم نیست @sohrabimohammad
عشق ما کار و کس نمی داند این شرر خار و خس نمی داند جان آقا مرا به کس نفروش طفلک دل هوس نمی داند بانگ خاموش گریه های مرا های و هوی جرس نمی داند کس جلودار این سرشک نشد مستی ما عسس نمی داند عاشقی را شروع و پایان نیست بیدلی پیش و پس نمی داند هرکه دمخور شده به وحی دمت نفسش را نفس نمی داند می تپد در برون سینه دلم مرغ عارف قفس نمی داند هر که قدر سرشک را نشناخت قدر بال مگس نمی داند @sohrabimohammad
به سمرقند چه حاجت كه ثمر شكر هست؛ در نجف نیشكر از نهر رجب می روید... @sohrabimohammad
صلی الله علیک یا امیرالمومنین بهای کشته دوبار است چون به ماه حرام است هلاک دوست شدن زین بود به ماه رجب خوش . @sohrabimohammad
شراب داد به من پیر تاک پرور من مکن حدیث سبو نزد من برادر من به هر کجا که روم آسمان همین رنگ است چو دست شیرخدا سایه کرده بر سر من @sohrabimohammad
یا دم هوی کسی یا دم تیغ دو سری بر دل خسته دلان میکند آخر اثری سالها حلقه زدم بر در میخانه ی تو که مگر بوسه زنم دست تو را پشت دری زین چهارت که بگویم به طهارت بفرست کوثری،جام طهوری،شرری،چشم تری ز تو خواهم که مرا از گنه آزاد کنی به نگاهی که اسیرم کنی و خود بخری غرض از آمد و شد دیدن بالای تو بود لحظه ای یا که دمی یا که شبی یا سحری سالیانی است که من در هوس کنج قفس ریختم بی خبر از دام غمت بال وپری آمدم تا که بیابم سر کویت سر و پا شهره گشتم سر کوی تو به بی پا و سری تو چه خورشید جمالی که نبینند تو را جز دو سه مشتری حُسن به سالی قمری بس کن ای دل که نگنجند عزیزان در بیت آسمان قاب ندارد که به منزل ببری @sohrabimohammad