eitaa logo
سلطان نصیر
3.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
446 ویدیو
249 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 129 } { تعلیقات 39 } { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش و آیات قرآن 19 } ادامه ...👇 { ...خشمگین شد و بر شوهرش فریاد بر آورد . همچنان که در تنهایی خشمگین بود ، فریاد غم بر آورد ، خُلق او را اندوهگین کرد : « چه ( گفتی ) ? آیا باید آنچه را که بنا کرده ایم نابود سازیم ? روش آنها به درستی ناپسند ترین است ، اما بگذار با مهربانی رسیدگی کنیم » . آنگاه مومّو در ارائه پند به اپسو پاسخ داد : پند مومّو [ بدخواهانه ] و ناخوشایند بود . «ویران کن ، پدرم ، راههای فتنه را . آنگاه در روز آرامش خواهی داشت و در شب آسایش » . هنگامی که اپسو این را شنید چهره اش تابناک شد ؛ برای ( نقشهٔ) پلیدی که او علیه خدایان ، فرزندان خویش کشیده بود . در مورد مومّو ، او را از گردن در آغوش گرفت ، همین که ( او ) بر زمین نشست تا او را ببوسد . ( پس ) آنچه را که آنها میان خود طرح ریزی کرده بودند ، برای خدایان ، نخستین فرزندانشان ، تکرار کردند . هنگامی که خدایان ( آن را ) شنیدند چشمانشان گریان شد ، ( آنگاه ) در سکوت فرو رفتند و صامت باقی ماندند . برتر در خرد ، فاضل ، کارگران « إآ » ، عقل کل ، به نقشه آنها پی برد . نقشه ای استادانه علیه آن طرح کرد و به کار بست ، افسون برتر و مقدسش را ماهرانه علیه آن به کار بست . آن را خواند و باعث شد در ( آبهای ) ژرف بماند ، همچنان که خواب را بر او فرو ریخت ، بر زمین دراز کشیده به خواب رفت ، مومّوی مشاور ، ناتوان از حرکت بود . بند او را شل کرد ، تاج او را درید ، هاله او را برداشت ( و ) آن را بر خود نهاد . پس از آنکه اپسو را به غل و زنجیر کشید ، او را کشت . مومّو را به بند کشید و او را محبوس کرد . پس از آنچه که بر سر اپسو آورد ، اسکان گاه خویش را بنیان نهاد ، مومّو را گرفت ، او را با ریسمان بینی گرفت . پس از آنکه دشمنان خویش را مغلوب و لگد مال کرد ، «إآ » پیروزیش بر دشمنان تأمین شد ، در اتاق مقدس خویش در آرامش ژرف آرامید . آن را برای معابدی اختصاص داد ، (آن را) « اپسو» نامید . درست در همان محل ، کلبه نیایش خویش را بنیان نهاد ، اآ و همسرش دمکین ( آنجا ) در شکوه سکنی گزیدند . در اتاق تقدیر ،خانه سرنوشتها ، خدایی متولد شد ، نیرومند ترین و عاقلترین خدایان . در قلب اپسو مردوک آفریده شد ، در قلب اپسوی مقدس مردوک آفریده شد . آنکه او را هستی بخشید ، پدرش ، اآ بود . آنکه او را در شکم خود پرورد ، مادرش ، دمکین بود . او پستان الهه ها را مکید . دایه ای که از وی پرستاری کرد ، او را با وحشت آفرینی انباشت . چهره او جذاب بود ، از چشمانش زندگی می درخشید . گامهایش شاهانه بود ، از ( زمانهای ) گذشته فرمان می داد . هنگامی که إآ او را دید ، پدری که او را هستی بخشیده بود ، به وجد آمد ، در تب و تاب افتاد ، قلبش از شادی پر شد ، پرداخت او را کامل کرد و او را سر توأمان خدایی بخشید . به مقدار زیاد بلند تر از آنها بود ، به مقدار بسیار زیاد ، اعضاء (بدن ) او فراسوی قوه ادراک کامل بود ،نا مناسب برای درک کردن ، مشکل برای دیدن. . چشمان او چهار بودند ، گوشهای او چهار بودند هنگامی که لبانش را تکان می داد ، آتش مشتعل بر می آمد . هر چهار عضو شنوایی او بزرگ بود ، و چشمها ، به همان تعداد ، همه چیزها را بررسی می کرد . بلندترین خدایان بود ، قامت او از همه خدایان برتر بود اعضای او عظیم بود ، او بسیار بلند قامت بود . « پسر کوچکم ، پسر کوچکم ، پسرم خورشید ، خورشید آسمانها » . پوشیده با 👈هاله ده خدا 👉، او به منتها درجه نیرومند بود ، همچنان که برق وحشتزای آنها [ هاله ها ] بر او انباشته شده بود . 👈چهار باد را که آنو به وجود آورد برای مهار کردن شیر _ اژدها ، رهبر گروه . ...، ... 👈آشفتن تیامت . تیامت آشفته بود ، روز و شب بیرون از بستر بود . [ خدایان ] از روی بدخواهی به 👈توفان کمک کردند . آنها که در درون خود توطئه ای پلید چیده بودند ، این برادران به تیامت گفتند : « هنگامی که آنها همسرت اپسو را کشتند تو او را یاری نکردی ، خاموش ماندی . گر چه او ارّه وحشتزا را آفرید . باطن تو رقیق شده است و بنابراین ما نمی توانیم بیارامیم . بگذار تا همسرت اپسو در ذهن تو باشد ، و مومّو که شکست خورده است ، تو تنها مانده ای ،... تو عجولانه به هر سو گام بر می داری ، ....بدون توقف . تو ما را دوست نداری . ...چشمان ما تیره و گرفته است ، ...بدون توقف . بگذار تا بیارامیم ، ...بجنگ . از آنها انتقام بگیر ، ...و (آنها را ) به شکل 👈 باد در آور !» [ هنگامی ] که تیامت ( این ) سخنان را [ شنید ] خشنود شد : « ... تو داده ای . بگذار تا هیولاها را بسازیم ، ... و خدایان در میان ... ...[ بگذار تا ] بجنگیم و علیه خدایان ...!» ...} ادامه دارد ... ادامه دارد ... @soltannasir 🌊🌊🌊
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 130 } { تعلیقات 40 } { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش و آیات قرآن 20 } ادامه ...👇 { ...[ بگذار تا ] بجنگیم و علیه خدایان ...! » ... آنها گرد آمدند و در کنار تیامت حرکت می کنند . خشمگین ، شب و روز بی وقفه توطئه چیدند ، خود را برای جنگ ، خرناس کشیدن ، خروشیدن آماده کردند ، آنها به منظور آماده شدن برای جنگ تشکیل شورا داده اند . مادر خوبور( الهه همتای مونث إآ ، نظر دکتر یوسف مجید زاده مترجم ) ، که همه چیز ها را می آفریند ، سلاح های بی رقیب را افزایش داد ، مار _ هیولاها را هستی بخشید ، ( با ) دندانهای تیز ، دندانهای نیش بی دریغ . بدن آنها را [ با زهر ] برای خون پر کرد . اژدهاهای غران را جامه وحشت پوشاند . تاج هایی از هاله بر سر آنان نهاد ، آنها را شبیه خدایان ساخت ، پس ، هر که بر آنها نظاره کند سر افکنده خواهد مرد ، ( و ) اینکه ، با بدنهای پشت و رو شده شان ، هیچ قدرتی نمی تواند آنها را [ به حال اول ] باز گرداند . او ( الهه ) افعی ، اژدها ، و اسفنکس را به کار. انداخت ، شیر بزرگ ، سگ دیوانه ، و عقرب _ مرد ، شیر _ هیولاهای نیرومند ، پرنده _ اژدها ، قنتورس سلاح هایی حمل می کنند که بی دریغ است ، در جنگ بی باک است . فرامین او ( الهه ) راسخ بود ، مقاومت ناپذیر بود . یازده نوع از آن را [ به وجود ] آورد . از میان خدایان ، نخستین فرزند او ، که [مجمع وی ] را تشکیل داد ، کینگو را ترفیع داده او را میان آنها به ریاست گمارد . رهبر رده ها ، فرمانده مجمع ، بالا برنده سلاحهای برای مصاف ، برای پیشروی در جنگ ، فرمانده کل در جنگ . چندان که او را در مجمع نشاند ، اینها را به دستش سپرد : « من افسون را برای تو طرح ریخته ام ،ترا در مجمع خدایان تعالی بخشیدم . برای مشورت با همه خدایان قدرت کامل ، قدرت کامل به تو اعطا کرده ام . به درستی تو بزرگترینی ، تو تنها همنشین منی ! سخن تو برای همه انو نکی برتری خواهد داشت ! » او👈 الواح سرنوشت را به وی سپرد ، ( آنها را ) بر 👈سینه او بست : « تو ، فرمانت تغییر ناپذیر خواهد بود [ کلامت ] پایدار خواهد بود ، » همین که کینگو ارتقا یافت ، [ مرتبه آنو را ] تصاحب کردند ، برای خدایان ، پسران او ، [ تعیین ] سرنوشت کرد : « کلام تو آتش را فرو خواهد نشاند ، « قدرت سلاح » را ، که آنچنان نیرومند ( در ) حرکت است ، پست و ناچیز خواهد کرد ! » . لوح دوم : 👇 پس ، هنگامی که تیامت به ساخته های دست خویش اهمیت بخشید ، فرزندان خویش را برای جنگ علیه خدایان آماده کرد . برای گرفتن انتقام اپسو ، تیامت به 👈پلیدی بدل شد . اینکه او ( تیامت ) آماده جنگ می شد ، برای إآ آشکار شد . به محض اینکه إآ این موضوع را شنید ، به سکوت تیره فرو رفت و در خاموشی نشست . پس از تفکر بیشتر ، خشم او فرو نشست ، نزد انشر ، پدر بزرگ خویش رفت ، همه توطئه ای را که تیامت برای او چیده بود ،برایش گزارش کرد : « پدرم ، تیامّت که ما را هستی بخشید ، از ما متنفر است . او مجمع را بر پا داشته و آکنده از خشم مفرط است . همه خدایان پیرامون او گرد آمده اند حتی آنهایی را که به ایشان که هستی بخشیدی در کنار او حرکت می کنند . خشمگین ، شب و روز بی وقفه توطئه می چینند ، آنها برای جنگ ، خرناس کشیدن ، خروشیدن آماده شده اند ، آنها به منظور آماده شدن برای جنگ تشکیل شورا داده اند . مادر خوبور ، که همه چیز را می آفریند ، سلاح های بی رقیب را افزایش داده است ، مار _ هیولاها را هستی بخشیده است ، ( با ) دندان های تیز ، دندان های نیش بی دریغ . بدن آن ها را با زهر برای خون پر کرده است . اژدها های غران را جامه وحشت پوشانده است . تاجهایی از هاله بر سر آنان نهاده است ، آنها را شبیه خدایان ساخته است ، پس ، هر که بر آنها نظاره کند سر افکنده خواهد مرد ، ( و ) اینکه ، با بدن های پشت و رو شده شان ، هیچ قدرتی نمی تواند آنها را ( به حال اول ) باز گرداند . او ( الهه ) افعی ، اژدها ، و اسفنکس(موجودی با تنه شیر و سر انسان و بال ) را به کار انداخته است ، شیر بزرگ ، سگ دیوانه ، و عقرب _ مرد ، شیر _ هیولاهای نیرومند ، پرنده _ اژدها ، قنتورس ( نیم اسب ) سلاح هایی را حمل می کنند که بی دریغ است ، در جنگ بی باک است . فرامین او ( الهه ) راسخ است ، مقاومت ناپذیر است . یازده نوع از آن را [ به وجود ] آورده است . ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌊🌊