eitaa logo
سلطان نصیر
3.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
446 ویدیو
249 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { درد و دل 82 } { سوء استفاده دشمن از قوانین معنوی 3 } ادامه ... 👇👇 عزیزان ملاحظه نمودید که دانشمندی بی همتا نظیر ابوریحان بیرونی که در کار تحقیق ، تعصبی نداشته و علاقه مند به فرهنگ ملل ، علی الخصوص فرهنگ ایران باستان و جشن های آن بوده است ، چگونه در اثر تحریف تاریخی که در گذر زمان پس از حمله تازیان به خاک ایران زمین رخ داده ، ریشه واژه مجوس را از نجاست می داند . از فحوای کلام ابوریحان بیرونی (و سایر متون تاریخی ) اینگونه مشخص است که این نظری غالب و رایج در آن زمان بوده است . که حتی دانشمندی بیطرف نظیر ابوریحان بیرونی آن را پذیرفته است . حال آنکه همانگونه که دیدید در قرآن کریم حق تبارک تعالی در آیه «17 سوره مبارکه حج» ، مجوس و صابئی را در کنار مسیحی و یهودی قرار داده است . و با توجه به اهل کتاب بودن یهودیان و مسیحیان عده ای از فقهای شیعه بر اساس همین آیه حکم به اهل کتاب بودن مجوسیان(زرتشتیان) داده اند . نکته : تازیان هنگامی که (در دوران خلیفه دوم که در عربیت متعصب بود ) به خاک ایران زمین حمله نمودند . و پس از فتح ایران و دوران پس از آن (امویان و عباسیان ) _چون دارای تمدن و فرهنگ بالنده ای نبودند . _ و شاید از این نظر دارای کمبود بودند _ برای تحقیر قوم مغلوب (ایرانیان ) ریشه واژه مجوس را از نجاست دانسته اند . و اینگونه ایرانیان را تحقیر نمودند . زیرا باور به این عقیده نادرست( نجس بودن ) ، بیشترین کمک را برای تسلط تازیان بر ایرانیان می نمود . و متاسفانه سیاست های غلط موبدان زرتشتی در دوران پیشین (ساسانیان) که علم را مختص به طبقه خاص خویش می دانستند . و بخش زیادی از جامعه را از علم محروم نمودند . باعث شد تا ایرانیان آنچنان از علم دور شوند که خود این عقیده نادرست را بپذیرند . و در ترویج این عقیده کوشا باشند . تا جایی که دانشمندی نظیر ابوریحان نیز این نظر را در کتاب بینظیر خویش آثار الباقیه نقل می نماید . 😔 امروزه بسیاری از افراد جامعه زرتشتیان ایران نیز اگر به آنان مجوسی گفته شود ناراحت می شوند . و می گویند که ما مجوسی نیستیم زرتشتی هستیم . بعضی از اعضای این جامعه _بیشتر عوام آن _ بی آنکه ریشه تاریخی و باستانی واژه مجوس را بدانند . اگر به آنان مجوسی بگویید آن را نوعی توهین در حق خویش تلقی می کنند . علت این امر این است که وقتی میلیون ها میلیون مسلمان از صدر اسلام تا کنون این واژه را با تحقیر نسبت به زرتشتیان بیان نموده اند . این واژه به مرور 👈بار 👉 تحقیر به خود گرفته است . و با تحریف تاریخی معنای واژه مجوس _از زمزمه کننده به نجس _ با شنیدن این واژه هنوز معنای «نجس» در ذهن تداعی می شود . به طوریکه اگر یکی از اولیای ادیان دیگر ( مسیحی ، بودایی، هندو و ... ) برای اولین بار این واژه را (مجوس را) بشنود . بار (معنای) تحقیر را در پس ارتعاش این واژه می تواند تشخیص دهد . در مورد واژه رافضی نیز اینچنین است همه ما شیعیان قائل به رفض خلافت خلفای ثلاث هستیم منتهی ،چون در طول تاریخ این واژه رافضی با تحقیر به ما شیعیان گفته شده است . از آن معنای تحقیر استنباط می شود . و خطاب شدن با نام رافضی برای ما ناخوشایند است . با وجود آنکه در کتاب الاختصاص از امام صادق(ع) منقول است :« ابابصیر به ایشان گفتم :مردم ما را «رافضه» می‌نامند. آن‌حضرت فرمود: «به خدا سوگند! آنان شما را رافضه ننامیدند، بلکه خداوند شما را به این لقب نامیده است. همانا هفتاد نفر از بهترین‌هاى بنى اسرائیل به حضرت موسى و برادرش ایمان آوردند، و از این جهت آنان را رافضه نامیدند ... اى ابابصیر! اینان خوبى را واگذاردند و شما شر را واگذاردید، مردم به دسته‌هاى مختلفى پراکنده شدند و به شعبه‌هاى زیادى تقسیم شدند، و شما در شعبه خاندان پیامبرتان درآمدید و بدان راهى که آنان رفتند شما هم بدان راه رفتید، و همان را که خدا براى شما انتخاب فرمود شما برگزیدید و همان را که خدا خواست خواستید، مژده باد بر شما، و باز هم مژده باد بر شما، که به خدا سوگند شمائید مورد رحمت حق که هر کارى از نیکوکارتان پذیرفته گردد، و از بدکارتان گذشت شود . » همچنین درباره یهودیان نیز اینچنین است . عده ای از مسلمین به یهودیان جهود می گفتند . و از جهود معنای جحود را مد نظر داشتند . بنابراین یهودیان را با تحقیر جهود خطاب می نمودند . به همین دلیل به مرور زمان واژه. جهود نیز بار تحقیر به خودگرفته است . به طوریکه امروز کلیمیان ایران اگر با لفظ جهود خطاب بشوند . آن را توهین به خود تلقی می نمایند . حال آنکه اعضای همین جامعه کلیمیان در کشورهای غربی از اینکه jewish (شکل انگلیسی کلمه جهود ) خطاب می شوند . احساس بدی ندارند و آن را کاملا پذیرفته اند . ادامه دارد ... (ع) @soltannasir 📋📋📋📋📋
@soltannasir { پاسخ به سوالات 53 } { مسبحات و چاکراها 50} { شباهت صور فلکی به اندام های بدن 11 } ادامه ...👇 از نظریه شباهت به اندام های بدن سخن گفتیم . بعضی از تطابق ها بسیار قوی و بعضی دیگر متوسط و شاید ضعیف بودند. در مجموع اگر هر شخصی با دیده انصاف به این تطابق ها نگاه نماید . به تاثیر صور فلکی دایرة البروج در شکل گیری اعضای بدن انسان پی خواهد برد . در این تطابق ها بعضی نظرات پیشینیان نقد و بررسی و تصحیح شد . اما با اینحال نمی گویم که همه آنچه فقیر می گویم صحیح است و نظرات پیشینیان اشتباه می باشد . اما از خوانندگان نیز این خواهش را دارم که مطلب پیشینیان را به عنوان یک امر مسلم و قطعی قلمداد ننمایند . امیدوارم که خوانندگان با دیده انصاف نسبت به این تطابق ها نگاه نمایند . آنچه مسلم است باید این نظریه( موارد اختلافی نسبت بروج به کواکب با نظرات پیشینیان ) سالها در زایچه نجومی افراد مورد بررسی قرار گیرد تا نقاط قوت و ضعف آن بررسی شود . فقیر 👈کتب پایه ای و مهم نجوم👈 غربی و 👈هندی را در علم نجوم احکامی مطالعه ننموده ام .(کتب پایه ای و مهم نجوم هندی و غربی متاسفانه در بازار کتاب ایران یافت نمی شود و به زبان فارسی ترجمه نشده اند ) اما در باب تا آنجا که کتب علمای فن را مطالعه نموده ام . اکثر علما نظرات پیشینیان را در باب احکام و نسبت ها نقل نموده اند . و در باب علت وضع این احکام و چرایی نسبت ها تحقیق ننموده اند . ( بیرونی یکی از معدود کسانی است که تنها در مواردی اندک سوالات و اشکالاتی را مطرح نموده است . ) نکته : باید نظر پیشینان در علوم مختلف از جمله نجوم احکامی و چرایی آنها بررسی شود . و اشتباهات گذشتگان در این باب تصحیح شود . تنها در این صورت است که ما خواهیم توانست به ترسیم نقشه جهان معنوی دست یابیم و در همه شاخه های متافیظیک جایگاه رفیع گذشته خویش را بار دیگر احیا نماییم و از درجا زدن در اندیشه پیشینیان رها شویم . همچنین همانگونه که ملاحظه نمودید . احکام نجومی 👈ارتباط تنگاتنگی با دارد . و تا آنجا که فقیر بررسی نموده ام علمای علم نجوم احکامی ما ، بیشتر احکامی که برای کواکب در نظر گرفته اند . با اساطیر یونانی منطبق می باشد . و علت این مسئله ترجمه آثار یونانی به زبان عربی می باشد که در دوره خلفای اموی به شکل پراکنده و در دوران خلفای عباسی به شکل گسترده انجام شد . البته بخشی از احکام نجوم اسلامی نیز ریشه های آن به نجوم هندی و اساطیر آن مرتبط است . اما اینکه چرا دانشمندان نجوم اسلامی در باب اساطیر کواکب صحبت ننموده اند . علت آن یا بدلیل جو بسته جامعه اسلامی در آن دوران بوده است . که ممکن بود این دانشمندان توسط فقهای درباری تکفیر شوند . و یا بدلیل آن بوده که در متون یونانی ای که به عربی ترجمه شده مربوط به عصری بوده که اسطوره های آسمان شب فراموش شده بودند . فقیر نظر دوم را بیشتر می پسندم . زیرا اگر در متون یونانی در باب اساطیر صریح و واضح توضیحاتی بیان شده بود . باید در آثار نجوم اسلامی به وضوح بدین مسئله ولو اندک اشاره میشد . البته باید بگویم که این مسئله نیاز به بررسی های بیشتر دارد . نکته 2: اما تطبیق متفاوت در فهم اسطوره نیز به ما کمک می نماید . من باب مثال تطبیق برج ثور با استخوان اسفنوئید به ما کمک نمود تا درک مناسبی نسبت به اسطوره ایسیس و تاج به شکل گاو این ایزد بانو_ که انجمن های مخفی علاقه خاصی به وی دارند . _ داشته باشیم . تطبیق برج قوس با استخوان لگن و بدنبال آن تطبیق برج جدی با استخوان ران به ما کمک می نماید . فهم درستی از جهان زیرین داشته باشیم . در اساطیر جهان به سه بخش جهان زیرین و جهان میانی (روی زمین و آنچه بین آسمان و زمین است ) و جهان آسمانی تقسیم می شود . در بدن انسان نیز پاها به مثابه جهان👈 تاریک زیرزمین می باشند . و در دروس استخوان ران به برج جدی و استخوان ساق به برج دلو منسوب شد . که کوکب هر دو برج کوکب ، زحل می باشد . و می دانیم که کوکب زحل نحس اکبر و رنگ آن سیاه است . و در اسطوره نیز جهان زیرین جهانی تاریک است . همچنین در اساطیر یونانی کرونوس ( زحل ) توسط پسر خویش زئوس (مشتری)به تارتاروس که عمیق‌ترین نقطهٔ هادس (جهان زیرین )است. تبعید شد . همچنین در اساطیر سومری ایزد بانوی اینانا به عالم زیرین سفر می نماید . و پس از گذشتن از هفت دروازه جهان زیرین ، کشته می شود و سپس با آب حیات زنده می شود و از جهان زیرین بیرون می آید . می دانیم که اینانا منسوب به کوکب زهره است و شرف زهره در برج حوت است که از بروج آبی می باشد و پاها که آخرین عضو بدن(جهان زیرین) می باشد منسوب به برج حوت است . یعنی درست همان نقطه ای از جهان زیرین که اینانا در آن احیا می شود . ادامه دارد ... @soltannasir ⭐⭐️⭐️⭐️⭐️⭐
@soltannasir { پاسخ به سوالات 153 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 31 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 27 } ادامه ...👇 { و در کتب فارسی اورا با سامی یکی دانسته اند ، بیرونی نیز می نویسد که را جبرائیل می دانند . نظر به معنی لفظی مناسب تر است که این ایزد به جبرئیل و حامل وحی ترجمه شود ، اما سروش را پیک خدایی دانستن از این جهت است که گفتار آسمانی و کلام رحمانی در وجود او حلول کرده ، او به هر جا که رود آیین ایزدی و حکم اطاعت کردن از آن با او همراه است ، غالباً در سروش و مهر و رشن یک جا نامیده شده اند . در مهر دیدیم که می گوید سروش مقدس و نیک از طرف دست راست مهر می راند و رشن از طرف چپ او می تازد ، در ارت یشت که ذکرش در جای خود بیاید به فرشتهٔ ثروت خطاب شده است : « پدر توست ، آرمیتی مادر توست ، سروش نیک و مقدس و رشن و مهر برادران تو هستند . » بر خلاف در گات ها سروش با اشی مربوط است و در سایر قسمت های اوستا نیز اثری از این ارتباط قدیم موجود و با اشی متحد خوانده شده است . سروش نیز مانند همیشه بیدار و هرگز به خواب نمی رود ، مخلوقات مزدا را پاسبانی می کند ، کلیّه جهان مادی را پس از فرو رفتن 👈خورشید با سلاح آختهٔ خویش نگهبان است . گردونهٔ سروش نیز مانند گردونهٔ مهر با چهار اسب سفید درخشان که سایه نیندازد و سُم های آن زرین است کشیده می شود ، مانند مهر مقام سروش در بالای کوه البرز در یک بارگاه هزار ستون و ستاره نشان می باشد . سروش دراوستا عموماً به ضد دیو و دروغ تعریف شده است ، برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب سه بار به دور زمین می گردد و با دیوهای در سر رزم و ستیز است . در فرگرد هیجدهم وندیداد از فقرهٔ 30 تا 60 سروش با حربهٔ آخته با دیو دروغ در پرسش و پاسخ است . سبب خوشنودی وی و ازدیاد دروغ را به واسطه گناهان مردم و چارهٔ بطلان و انهدام آن را از دیو دروغ جویاست . در میان گروه دیوهایی که از دشمنان سروش به شمارند از چند تن از آنان به خصوص اسم برده شده است از آن جمله است دیو (kunda) که در از او سخن رفته ، این دیو بدون شربت مُسکری مست است ، احتمال برده می شود که لغت کُند و کُندی در زبان فارسی از همین دیو اوستایی مشتق باشد . از سروش که با صفات دلیری و ناموری و زورمندی و چُستی و چالاکی آراسته است ، در خواست گردیده که دیو کندی را بر اندازد و در سرای دروغ و کلبهٔ مردمان ناپاک دیو پرست سرنگونش سازد ، به خصوص ائشم (Aesma) بزرگ ترین رقیب سروش است ، معنی آن غضب و ویرانی و فساد است ، این همان است که امروز گوییم ، در اوستا هیچ دیوی شریرتر و ناپاک تر از خشم تعریف نشده ، در خود گات ها شش بار از او اسم برده شده است . در خباثت سرآمد ناپاکان دیگر شمرده شده ، برای آنکه دیوها بتوانند زندگانی بشر را تباه سازند به زیر علم خشم پناه برده اند . از آنکه مکرراً گفتیم ایزد سروش حربه در دست گرفته با همآوردان خود در زد و خورد است ، حربهٔ او گرز و شمشیر و تیر و خنجر نیست ،فرشته ای که تنش کلام ربّانی است با سلاح مادی کاری ندارد ، آلات جنگ و رزم او چنان که خود سروش یشت به ما می گوید نماز و دعاست ، مثل نمازهای یتا اهو وئیریو _و هفت ها_و فشوشُ منتر_و ینگهه هاتام ، مرغ سحر خیز از طرف سروش فرشته شب زنده دار گماشته شده که بامدادان بانگ برداشته ، مردم را از پی ستایش خداوند بخواند ، به خصوص سحرخیزی نزد مزدیسنان بسیار ممدوح و از فضایل بزرگ شمرده می شود ، بنابراین خروس که در سپیده دام مژده سپری شدن تاریکی شب و برآمدن فروغ روز می دهد نزد آنان مقدس و خوردن گوشت آن را به خود روا نمی دانند . اسم خروس در اوستا پرودرش می باشد ، این لغت مذهبی است یعنی از پیش بیننده ، مقصود این است که فروغ روز را از پیش دیده مژده ورود آن می دهد ، اسم دیگر خروس کهرکتاس می باشد ، این اسم از اسماء اصوات است مثل کیکری کیتوم kikeri kitum لاتینی که با اندک تغییری در تمام زبان های اروپایی برای بانگ خروس استعمال می شود ، هنوز هم در گیلان آواز ماکیان را کرکتاس می گویند ، ولی در اوستا آمده است که مردمان بد زبان پرودرش (خروش) را کهرکتاس می نامند . در اوستا کلمه خراوس نیز داریم و خروس فارسی از همان ماده است ، ولی به معنی نرینه ماکیان نیست ، بلکه همیشه معنی خروشیدن و فریاد برآوردن از آن اراده شده است . کلمات خروس و خروش هر دو یکی است ، مگر آنکه حرف سین و شین به هم مبدّل شده است . به مناسبت بانگ زدن و فریاد کشیدن و خروش برآوردن خروس آن را به چنین اسمی نامزد کرده اند . در فرگرد هجدهم وندیداد شرحی راجع به سروش و خروس مندرج است ، دانستن آن از نقطه نظر اخلاقی و لغوی بسیار مفید است : } ادامه دارد ... @soltannasir 🐔🐓
@soltannasir { پاسخ به سوالات 154} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 32 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 28 } ادامه ...👇 { ...دانستن آن از نقطه نظر اخلاقی و لغوی بسیار مفید است: « زرتشت از اهورامزدا پرسید کیست گماشته و خدمتگزار مقدّس دلیر اهورایی و تن ایزدین کلام و سلاح قوی آزنده، در پاسخ گفت ای زرتشت پرودرش (خروس) که مردمان بدزبان آن را کهرکتاس می نامند گماشتهٔ سروش است، وقتی که سه قسمت از شب می گذرد مقدّس از بیم خاموش شدن سروش را به یاری خود می خواند تا انسان را بر آن دارد که بدو مدد رساند ، آنگاه سروش خروس را بیدار نموده، به بانگ زدن وادار می کند، این مرغ در سپیده دم آواز بلند نموده می گوید ای انسان برخیز نماز اشا به جای آور به دیوها نفرین فرست، اگر نه دراز دست به شما غالب آمده، دوباره جهان خاکی را که سپیده دم بیدار گشته به خواب انداخته ، گوید : ای انسان خوش بخواب هنوز وقت برخاستن تو نرسید، تو را با آن سه چیز بهتر از همه (یعنی) پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک کاری نباشد ، تو را جز با پندار زشت و گفتار زشت و کردار زشت کاری مباد. » فردوسی نیز در شاهنامه خروس را پیک ایزدی می شمرد. در تاریخ بلعمی در ذکر پادشاهی کیومرث داستانی از خروس که مایهٔ نجات پسرش سیامک گردیده نقل شده از آن جمله می نویسد: « عجم خروس را و بانگ او را نیکو خجسته دارند ، خاصه سفید و گویند در خانه که او باشد دیو در نیاید. » در شب زنده داری سروش و گماشتهٔ او خروس چنین ذکر می کند: « روز هفدهم ماه که موسوم به سروش روز، در همه ماه ها روز مبارکی است، سروش اول کسی است که به زمزمه کردن امر کرد، پاسبانی شب سپرده به اوست، او را نیز جبرئیل گویند در میان ، نسبت به پری ها و جادوان شدیدترین است، در هر شب سه بار برخاسته پری ها را رانده جادوان را بر می اندازد. از برخاستن خویش شب را می درخشاند، جوّ هوا را خنک می سازد، آب را شیرین می نماید، خروس را به بانگ زدن می گمارد، در چارپایان شهوت بر می انگیزد، یکی از آن اوقات سه گانه در طلوع فجر است که گیاه نمو می کند. چنان که دیدیم محافظت روز هفدهم ماه به سروش ایزد سپرده شده است. همیشه سروشت به روز سروش نگهبان و افزون ترت رای و هوش در دو سی روزهٔ کوچک و بزرگ در هفدهمین روز به سروش درود فرستاده شده است. گذشته از اوستا در کلیّه کتب مذهبی غالباً به اسم سروش بر می خوریم، بهمن یشت به سروش شغل 👈پیک و قاصدی داده، چندین بار با نیروسنگهه که امروز در جزو اسامی خاص نرسی گوییم یک جا نامیده شده است . در هر جای از کتاب که ذکری از سروش شده مثل اوستا او رقیب دیو خشم تعریف گردیده است و خروس را مخصوص به او دانسته است. اردوی ویراف مقدس در سیر آسمان ها و بهشت و برزخ و دوزخ با ایزد آذر و ایزد سروش همراه بود، تمام سوالات او را این دو فرشته جواب گفته اند. در مینو خرد آمده است که دانای مینو خرد از مینو خرد از اقامتگاه سروش بپرسید ، مینو خرد در پاسخ گفت اقامتگاه او ارزه (کشور غربی می باشد) و پس از آن در سوه (کشور شرقی) و در همه جای جهان، اینک رسیدیم به سر سروش یشت. در اوستا دو سروش یشت داریم، اوّلی عبارت است از یسنای 57 که در جزو یسناها می باشد و نیز آن را در جزو یشت داریم، اوّلی عبارت است از یسنای 57 که در جزو یسناها می باشد و نیز آن را در جزو یشت ها می نگارند، برای تشخیص آن را سروش یشت سه شبه گویند و آن در سه شب اولی پس از وفات کسی سروده می شود، چه محافظت روح انسان در سه شب اوّل پس از مرگ با سروش است، در بعضی از نسخ به آن سروش سر شب نام داده اند. سروش یشت دومی که در ردیف بیست و یک یشت اوستاست و یشت یازدهمی آن را تشکیل می دهد موسوم است به سروش یشت هادُخت به قول دینکرد ( هادُخت بیستمین نسک اوستای عهد ساسانیان بوده) که امروز موجود نیست، فقط چند قطعه از آن باقی مانده است، بنابراین سروش یشت هادخت منسوب به نسک مفقود شده است در طی مقاله مطالب اساسی سروش یشت سه شبه را بیان کردیم، مطالب عمده سروش یشت هادخت از این قرار است: در قسمت اولی در تأثیر ادعیه و نمازهاست که خود سروش مظهر کلیّه ستایش ها و نیایش هاست.در سه کردهٔ اخیر از قدرت و پیروزی سروش سخن رفته است. } نکته1: همانگونه که ملاحظه می نمایید ایزد سروش، بعضاً به عنوان پیک ایزدی شناخته می شود. و پیک و پیام رسانی صفت عطارد است. و هر شب پس از فرو رفتن خورشید سه بار به دور زمین می گردد. در اساطیر مصری نیز ایزد تحوت که با قمر و عطارد در ارتباط است این نقش را برعهده دارد و پس از سفر رع به جهان زیرین با زورق در آسمان شب سفر می نمود. همچنین تحوت با سر لک لک توصیف شده است. و ایزد سروش نیز با خروس مرتبط است و به نظر فقیر سری پرنده شکل دارد. این را در مقاله ای جدا نشان خواهم داد . @soltannasir 🐔🐓
@soltannasir {حنوکا عید گشایش و افتتاح معبد و نور یا عید گشایش دروازه های جهان زیرین و افزایش ظلمت 8} ادامه ...👇 { ...آشکارا است که به موجب بلندترین شب که تاریکی بیشتر در زمین می پایید که مظهر است، این شب را 👈نحس و بد یمن می شمردند. در برهان قاطع ذیل واژهٔ چنین آمده : «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول و آخر قوس باشد، و آن درازترین شب هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جدی تحویل می کند، و گویند آن شب به 👈غایت شوم و نامبارک می باشد، و بعضی گفته اند شب یلدا یازدهم جُدی است. » اما معارض و ضد تاریکی، روشنایی است. روشنی از تجلّیات و آثار 👈یزدانی می باشد. به همین مناسبت در شب هاست که 👈آتش می افروختند تا 👈تاریکی و 👈عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند. هم چنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود، آتش نیز همان تقدس و والایی را نزد مردم دارا شد. چون تاریکی فرا می رسید، در پرتو و روشنی ، تاریکی اهریمنی را از میان می بردند. در شب یلدا، یا تولد خورشید، جهت رفع این نحوست، آتش می افروختد. گرد هم جمع می شدند. خوان ویژه می گستردند. هر آنچه میوهٔ👈 تازهٔ فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. این سفره جنبهٔ دینی داشت و مقدس بود. از ایزد و روشنایی برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره، تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پر برکت در پیش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. چنانکه ملاحظه می شود، این مراسم پس از هزاران سال، تاکنون باقی و برجاست و در سراسر ایران زمین به نام شب چلّه برگزار می شود. اما امروزه چرا چله_چلهٔ بزرگ می نامند. چلهٔ بزرگ از اول است تا دهم بهمن ماه که چهل روز تمام ادامه می یابد. چلهٔ کوچک از دهم بهمن ماه است تا بیستم اسفند، و از آن جهت چلهٔ کوچک می گویند که شدت سرما می کاهد. پس اول دی، به مناسبت آنکه تجدید حیات مهر یا خورشید است، به نام یلدا، یعنی تولد مشهور شده و جشن گرفته می شد. اما آغاز دی ماه جشن بزرگ دیگری نیز بود، چنانکه گذشت هرگاه نام روز و ماه با هم تلاقی و برخورد می کرد، آن روز را جشن می گرفتند. «دذو» در اوستا به معنی آفریدگار و خداوندگار و «ددو» در پهلوی نیز شکل تغییر یافتهٔ همین واژه است. ماه دی (دی _نیز شکل فارسی جدید_ددوی پهلوی است) نیز نخستین روزش به نام آفریدگار نامزد است، پس جشنی بوده و چنانکه گذشت در روزگار گذشته این روز را «» یعنی روز خورشید نیز می گفتند و بعداً به خرّم روز موسوم گشت که جشنی از جشن های ایران کهن بود. این ها همه دلالت بر تقدس و ارج و بزرگی این روز دارد که روز خورشید، روز تولد خورشید شکست ناپذیر است. می گوید : « دی ماه، و آن را خور ماه نیز می گویند. نخستین روز آن خرم روز (=خُره روز) است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای بزرگ است... » ابوریحان بیرونی چند سطر پایین تر از مطلب بالا، می گوید این جشن را، یعنی روز اول دی ماه را نودروز نیز می گویند. چون میان آن تا نوروز، درست نود روز فاصله است. همهٔ این اشارات و نام ها، حاکی از آن است که شب یلدا، و روز دیگان پیوند استواری با خورشید دارد، با که از این روز بر تاریکی چیره می شود و رو به افزایش می رود. این روز خورشید است، روز مهر است و نزد ایرانیان، به ویژه مهر آیین ها بسی گرامی بود و بزرگترین جشن، یعنی جشن تولد مهر یا خورشید به شمار می رفت که آغاز سال محسوب می شد. خورشید، مهر یا میترا، مسیح و نجات بخش جهان از تسلط اهریمن و نکبت و ادبار وی بود. هنگامی که آیین مهر از ایران در جهان متمدن کهن منتشر شد، در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی، به همین جهت روز بیست و یکم دسامبر را که برابر اول دی ماه بود، هنگامی که آیین مهر همگانی شده بود، به عنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند. اما در سده ٔچهارم میلادی بر اثر اشتباهاتی که در کبیسه روی داد، تولد مهر نجات بخش، یا مسیحای منجی _در بیست و پنجم دسامبر واقع شد و از آن پس تثبیت شد. تا آن زمان تولد عیسای در جشن گرفته می شد. اما دین غالب و اغلب کشورهای متمدن اروپا، آیین مهر و بود. اما هنگامی که کم کم مسیحیت در روم با فشار و ارعاب جا باز کرد، متولیان چون نتوانستتد با برانداختن جشن تولد میترا در بیست و پنجم غلبه کنند، همان روز زایش عیسای مسیح اعلام کردند که تا این زمان باقی مانده. یلدا yalda یک واژهٔ سُریانی است به معنی تولد. رومی ها خود واژهٔ ناتالیس را به معنی تولد داشتند. } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🌑