@soltannasir
(جغرافیای علوم غریبه در ایران40)
{ارتباط سلیمان(ع) با ایران }
{ وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ } آیه (۱۲)سوره سبأ
ترجمه :{و باد را براى سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار میکردند و هر كس از آنها از دستور ما سر برمى تافت از عذاب سوزان به او مىچشانيديم } (آیه 12 سوره سبأ)
علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان این آیه را اینچنین تفسیر نموده است . 👇👇👇
{ یعنی ما برای سلیمان باد را در شعاع یک ماه راهی که انسانها طی می کنند . مسخر کردیم به طوری که مسیر «غدو» یعنی از اول روز تا ظهر آن یک ماه باشد ; و مسیر « رواح» یعنی از ظهر تا به عصرش نیز یک ماه باشد , و در نتیجه از صبح تا غروب دو ماه مسافت را طی کند .
« و اسلنا له عین القطر» _ کلمه «اسلنا» از مصدر اساله است . که باب افعال از سیلان به معنای جریان است , و کلمه «قطر » به معنای مس است . و معنای جمله این است که ما معدن مس را مانند آب برای او روان و جاری کردیم .
« و من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه » _ یعنی و جمعی از طایفه جن _ چون بعدا فعل جمع به آنها نسبت داده , می فرماید :«یعملون له» , پس معلوم می شود جمعی از جن بوده اند _ که نزد او و به اذن پروردگار او کار می کردند ; چون خدا آنها را مسخر وی کرده بود .
« و من یزغ عن امرنا » _ یعنی و هر یک از امر ما منحرف می شدند , و اطاعت سلیمان نمی کردند , « نذقه من عذاب السعیر» از عذاب آتش به وی می چشاندیم . از ظاهر سیاق بر می آید که مراد از عذاب سعیر , عذاب آتش دنیا بوده نه آخرت , و از ظاهر الفاظ آیه بر می آید که : همه طوایف جن مسخر وی نبوده اند , بلکه بعضی از جن مسخرش بوده اند .}
ثعلبی نیشابوری از مفسرین اهل سنت روایت کرده است که : چون سلیمان (ع) بر بساط سوار می شد . اهل و حشم و خدمتکاران و کاتبان و لشکر خود را با خود می برد و اینها در سقفها بودند بر روی یکدیگر در خور درجه های خود , و مطبخ آن حضرت همراه او بود با تنورهای آهن و دیگهای بزرگ که در هر دیگی 👈بیست شتر 👉
پخته می شد . و میدانها برای چهارپایان در پیش مجلس او بود , و طباخان مشغول طبخ بودند و سایر صنایع مشغول اعمال خود بودند , و اسبان در پیش روی آن حضرت بودند و بساط در هوا می رفت .
بنابراین بر طبق داستان ها کاخ سلیمان با خدم و حشم , توسط باد مسافتی را که یک کاروان در طی یک ماه طی می نموده , را در طی یک نیمروز طی می نموده است .
#جغرافیا #علوم_غریبه #ایران #سلیمان(ع)
#باد #طباطبایی #المیزان
@soltannasir
🌊🌪🔥🌊🌪🔥🌊🌪🔥🌊🌪🔥🌪🌊🔥
@soltannasir
{ جغرافیای علوم عریبه در ایران50}
{ ارتباط داود(ع) با ایران 7}
{ محراب }
حق تبارک تعالی در قرآن مجید سوره مبارکه «ص» آیه 21 می فرماید : 👇👇👇👇👇👇
{ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ(21)} سوره «ص» ترجمه👇
{ آيا خبر دادخواهان چون از محراب نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد (۲۱)}
عزیزان دقت نمایید آنچه در آیه بالا مد نظر ماست . کلمه« محراب » است .
علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان در تفسیر آیه 21 سوره صاد می فرماید : 👇👇
{ کلمه «خصم» مانند کلمه « خصومت» مصدر است و در این جا منظور اشخاصی است که خصومت بینشان افتاده . و کلمه «تسور» به معنای بالا رفتن بر دیوار بلند است , مانند کلمه«تسنم» که به معنای بالا رفتن بر کوهان شتر است . و کلمه «تذری» که به معنای بالا رفتن بر بلندی کوه است . مفسرین کلمه « محراب» را به بالاخانه و شاه نشین معنا کرده اند . و استفهام «هل آتیک» به منظور به شگفتی واداشتن و تشویق به شنیدن خبر است . و معنای آیه این است که : ای محمد(ص) آیا خبر به تو رسیده که قومی متخاصم از دیوار محراب داوود(ع) بالا رفتند ?} (ترجمه تفسیر المیزان جلد 17 ص 290)
شیخ حسن طبرسی در تفسیر مجمع البیان در مورد معنی واژه محراب آورده است . 👇👇👇
{ «محراب» : به مفهوم صدر مجلس و جایگاه بزرگان آمده و به همین جهت به مسجد و قبله و جایگاه نماز نیز گفته می شود }
اما معنی صدر مجلس یا بالانشین برای لغت محراب یک معنی اصطلاحی است نه لغوی .
عده زیادی از مفسرین اسلامی و لغت دانان عرب سعی نمودند . که واژه محراب را از نظر لغوی بر وزن مفعال از ریشه «حرب» (جنگ کردن) بدانند . و این دسته از مفسرین و لغت دانان می گویند چون محراب نماز , محل حرب (جنگ) با شیطان است . بنابراین معنی لغوی کلمه «محراب» به معنای محل حرب یا جنگ می باشد . نظر این دسته از مفسرین و علمای لغت عرب خالی از اشکال نیست .
زیرا
اولا که :نماز را با جنگ چندان قرابتی نیست
ثانیا آنکه: اگر در نماز به پیکار با شیطان بپردازی به واقع از توجه به حق که معبود و مقصود است وا مانده ای و این خود دو بینی و شرک است .
ثالثا آنکه :محل صلوة(نماز) را علی القاعده باید مصلی بنامند نه محراب .
رابعا این که :معنای محل جنگ برای واژه «محراب» , با معنای اصطلاحی آن یعنی صدر مجلس نیز قرابتی ندارد .
خامسا اینکه : محراب بر وزن مفعال است . و از این وزن در زبان عربی بیشتر برای اسم ابزار یا آلت استفاده می نمایند . بنابراین محراب به معنای آلت حرب (جنگ) می شود , نه محل جنگ زیرا در ادبیات عرب اسم محل را بیشتر بر وزن مفعل یا مفعله می سازند . مانند مسجد به معنای محل سجود , یا مصلی محل صلوة و قس علی هذا
بنابراین این نظر علما و مفسرین چندان قابل قبول به نظر نمی رسد .
بهترین نظر در باب واژه محراب آن است که آن را شکل عربی شده واژه مهراب ایرانی بدانیم . که خود از دو واژه مهر+آب تشکیل شده است .
که آب یا آو یا آوه در فارسی باستان و امروزه به معنای سقف ضربی یا گنبدی شکل است .
این کلمه در نام های ساوه (سه آوه =سه گنبدان) و آوه(آوج=گنبد) و در واژه سرداب و سردابه که به زیرزمین های خنک اطلاق می شود . همچنان کاربرد دارد .
بنابراین «مهراب» یا «مهراو» یا «مهراوه» نام معابد آیین مهری بوده است . که این مهراوه ها عمدتا دارای سقفی گنبدی شکل بوده اند . و ساختمان آن بسیار به زورخانه های قدیمی ایران شباهت دارد .
در خود مهراوه ها (معابد مهری) نیز پیکره ایزد «مهر» را در محلی می تراشیدند . و معمولا وی را در حال کشتن گاو حجاری می نمودند .
نقطه ای که پیکره حجاری شده ایزد مهر در آن قرار داشت را مهراوه اصلی می نامیدند . زیرا تمثال ایزد مهر در آن محل قرار داشت .
و مغان مهر پرست به سوی آن محل نیایش های خویش را انجام می دادند .
و داوود(ع) نخستین پیامبری از بنی اسرائیل بود که پس از برخورد با مغان مهر پرست در مهراوه های ایران , برای پرستش «یهوه» از شیوه معماری مهراوه های ایران استفاده نمود .
#داوود(ع) #جغراییا #علوم_غریبه #محراب
#المیزان #مجمع_البیان
@soltannasir
@soltannasir
{درد و دل 68}
{در تفاوت عارف عالم و عارف غیر عالم }
ادامه 👇👇👇
{يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ( ۱۱ مجادله )}
« خداوند آنان را از شما که ایمان آورند بالا می برد ، و آنان را که به ایشان علم داده شده چندین درجه بالا برده و رفعت می بخشد »
مفسر عظیم الشأن حضرت علامه طباطبائی قدس الله سره الشریف در تفسیر این آیه کریمه می فرمایند : «شکی نیست که لازمه اینکه خداوند درجه بنده ای از بندگانش را بالا ببرد اینستکه او به خداوند متعال نزدیکتر شود ، و این نزدیکی و ازدیاد قرب که لازمه رفع درجه می باشد خود قرینه ای است عقلی بر اینکه مراد از آن کسانی که به آنها علم داده شده، علماء از مومنین می باشد ، زیرا ملاک تقرب به خداوند ایمان به اوست .
بنابراین آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه مومنین به دو دسته و دو طائفه تقسیم می شوند : «مومن» و «مومن عالم » و مومن عالم افضل و برتر است چرا که خداوند فرموده است : { هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ }
« آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند مساوی می باشند ?»
و از آنجا که مومنان به دو طائفه عالم و غیر عالم منقسم شده و عالم و غیر عالم در یک رتبه نیستند ، روشن می شود که رفع و بالا بردن به چندین درجه در این آیه کریمه شریفه اختصاص به علما از مومنین داشته وحظ و بهره مومن غیر عالم از رفع تنها یک درجه می باشد ، و تقدیر کلام چنین است : «یرفع الله الذین امنوا منکم درجة و یرفع الذین اوتوا العلم منکم درجات .»
و در این آیه کریمه از آنجا که ملاک انقسام مومنین به دوطائفه عالم و غیر عالم ،علم قرار داده شده و علماء از مومنین اختصاص به رفع چندین درجه یافته اند ، امر علماء و قدر و منزلت ایشان تعظیم و ترفیع شده است ، چنانکه مخفی نیست » (المیزان جلد 19 صفحه 188)
باری اگر چه ملاک اصلی تقرب الی الله و ترفیع درجه ، ایمان به خدا وتقوای الهی است ، ولی از این آیه شریفه بدست می آید که علم نیز در این جهت تاثیر بسیاری دارد و مومن متقی عالم از مومن متقی غیر عالم به خداوند عزوجل نزدیک تر است .
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیه در یکی از کلمات حکمت خود می فرمایند : {إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ، فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا }
« همانا این دلها ظرف هایی هستند ، پس برگزیده آنها قلبی است که ظرفیت و گنجایش بیشتری داشته باشد . »
(نهج البلاغه حکمت 147)
و در حکمت دیگری می فرمایند : { كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ . } « هر ظرفی بواسطه آنچه در آن قرار گیرد ، تنگ شده و از گنجایش آن کاسته می شود مگر ظرف علم که با علم وسعت یافته و ظرفیت آن افزون می گردد .»
از این حدیث شریف استفاده می شود که سعه و گنجایش نفسی که از آبشخوار
علوم الهی اشراب می شود از نفوس دیگر بیشتر است و از آنجا که فرمود : فخیر اوعاها پس این نفس از سائر نفوس نیز برتر بوده و برگزیده آنان می باشد .
نفوس مردان خدا و اولیاء الهی همگی ظروف علوم ملکوتی و کلی الهی است ، آنان دریای علوم و معارف حقه هستند که جان خود را به علم ازلی و ابدی خداوند عزوجل پیوند زده اند و این امواج خروشان اقیانوس بی کران علم خداوند ست که در وجود آنان به تلاطم و تموج آمده است .
اولیاء خدا در اثر حسن متابعت به حکم آیه : { قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (آیه 31 سوره مبارکه آل عمران )
بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است (۳۱)}
به مقام محبت که سرمنشأ کشف و شهود حقیقی است دست یافته اند و در این حال ترجمان مقام احدیت جمع محمدی می باشند .
«فمنبع صدا من شراب نقیعه
لدی فدعنی من سراب بقیعة »
(آب زلال و خوشگوار مشرب صداء که سالکان و پویندگان راه خدا از آن حیات و جان تازه می گیرند ، از شرابی که سرچشمه زاینده آن در نزد من است ، پس مرا از سراب علوم اهل حجاب که در هامون حیرت و سرگردانی است ، واگذار و رها کن .)
سعه وجودی مردان خدا قابل قیاس و مقایسه با دیگران نمی باشد ، اگر چه خود ایشان نیز از جهت گستردگی و سعه نفس مختلف و متفاوتند .
بین آن ولی خدایی که عالم بالله و بامر الله و جامع علوم ظاهری و باطنی است و در مرز مشترک بین عالم معقولات و محسوسات کرسی زده و جلوس نموده است ، و آن ولی خدائی که معرفت الهی بر قلب او استیلاء یافته و مستغرق در مشاهده انوار جلال و کبریائی حضرت حق گشته و ....
ادامه 👇👇👇
#درد_و_دل #عالم #امیرالمومنین
#المیزان #نهج_البلاغه
@soltannasir
📕📕📕📕📕📕📕📕📕?
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 15}
{ مسبحات و چاکراها 12}
ادامه ...👇
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در بخش مربوط به تفسیر سوره تغابن می نویسد : 👇
{ این سوره(تغابن) از نظر سیاق و نظم شبیه به سوره حدید است ، و گویی خلاصه ای از آن است ، و غرض سوره این است که مومنین را تشویق و تحریک کند به اینکه در راه خدا انفاق کنند ، و غرض دیگرش این است که ناراحتی ها و تاسف هایی که در اثر هجوم مصائب در دلهاشان نشسته برطرف سازد ، و نوید دهد که اگر در راه ایمان به خدا و جهاد در راه او و انفاق در آن راه مشقاتی را متحمل می شوند ، همه به اذن خدا است .
و آیاتی که در صدر سوره واقع شده جنبه مقدمه و زمینه چینی برای بیان این غرض را دارد ، در آن آیات بیان می کند که اسمای حسنی و صفات علیای خدا اقتضا می کند که برای بشر بعثت و بازگشتی فراهم سازد ، تا همه به سویش برگردند و در آن بازگشت اهل ایمان و عمل صالح به سوی بهشت جاودان هدایت شوند ، و اهل کفر و تکذیب به سوی آتش ابدی رانده شوند ، پس این مطالب مقدمه چینی است برای آیات بعد که می فرماید : باید خدا و رسول را اطاعت کنید و بر مصائب و نیز در برابر انفاق در راه خدا خویشتن دار باشید ، بدون اینکه از منع موانع متأثر و از ملامت شماتتگران بیمی به خود راه دهید . و این سوره به شهادت سیاق آیاتش در مدینه نازل شده. } (ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحات 494و495)
عزیزان به آیات 4 الی 17 سوره مبارکه تغابن دقت نمایید و شباهت این سوره مبارکه را. به سوره مبارکه حدید ملاحظه نمایید : 👇👇👇
{ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (4)
آنچه را كه در آسمانها و زمين است مى داند و آنچه را كه پنهان مى كنيد و آنچه را كه آشكار مى داريد [نيز] مى داند و خدا به راز دلها داناست (4)
أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(5)
آيا خبر كسانى كه پيش از اين كفر ورزيدند و فرجام بد كارشان را چشيدند و عذاب پر دردى خواهند داشت به شما نرسيده است (5)
ذَلِكَ بِأَنَّهُ كَانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالُوا أَبَشَرٌ يَهْدُونَنَا فَكَفَرُوا وَتَوَلَّوْا وَاسْتَغْنَى اللَّهُ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (6)
اين [بدفرجامى] از آن روى بود كه پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان مى آوردند و[لى] آنان [مى]گفتند آيا بشرى ما را هدايت مى كند پس كافر شدند و روى گردانيدند و خدا بى نيازى نمود و خدا بى نياز ستوده است (6)
زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (7)
كسانى كه كفر ورزيدند پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد بگو آرى سوگند به پروردگارم حتما برانگيخته خواهيد شد سپس شما را به [حقيقت] آنچه كرده ايد قطعا واقف خواهند ساخت و اين بر خدا آسان است (7)
فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (8)
پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فرو فرستاديم ايمان آوريد و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است (8)
يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(9)
روزى كه شما را براى روز گردآورى گرد مى آورد آن [روز] روز حسرت [خوردن] است و هر كس به خدا ايمان آورده و كار شايسته اى كرده باشد بديهايش را از او بسترد و او را در بهشتهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد در آنجا بمانند اين است همان كاميابى بزرگ (9)
وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ خَالِدِينَ فِيهَا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (10)
و كسانى كه كفر ورزيده و آيات ما را تكذيب كرده اند آنان اهل آتشند [و ] در آن ماندگار خواهند بود و چه بد سرانجامى است (10)
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (11)
هيچ مصيبتى جز به اذن خدا نرسد و كسى كه به خدا بگرود دلش را به راه آورد و خدا[ست كه] به هر چيزى داناست (11)
وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ(12)
و خدا را فرمان بريد و پيامبر [او] را اطاعت نماييد و اگر روى بگردانيد بر پيامبر ما فقط پيامرسانى آشكار است (12) }
ادامه دارد ...👇👇👇
#المیزان #مسبحات #چاکرا #تغابن
@soltannasir
🎄🎄🎄
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 19 }
{ مسبحات و چاکراها 16}
ادامه ...👇
از نسبت کوکب مشتری با چاکرای قلب سخن گفتیم . و برای چاکرای قلب و کوکب مشتری ، سوره ای مشخص ننمودیم.
دو سوره حشر و اعلی وجود داشت . بین سوره حشر و چاکرای قلب و کوکب مشتری شباهت بیشتری وجود داشت و بین سوره اعلی با چاکرای خورشیدی .
ابتدا به سراغ سوره مبارکه حشر می رویم. الله تبارک تعالی در چندین آیه از این سوره مبارکه به👈 صدر(سینه) و 👈 قلب اشاره نموده است .
در آیه دوم سوره مبارکه حشر اینگونه آمده : 👇
{ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي 👈قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا 👈أُولِي الْأَبْصَارِ(2)
اوست كسى كه از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه] بيرون كرد گمان نمیکرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود و[لى] خدا از آنجايى كه تصور نمیکردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند [به طورى كه] خود به دست خود و دست مؤمنان خانه هاى خود را خراب میکردند پس اى ديده وران عبرت
گيريد (2) }
نکته 1 : در این آیه اشاره به اخراج اهل کتاب (یهودیان بنی نضیر) شده است .
در کتاب المیزان در تفسیر این آیه اینچنین آمده است : 👇
{ .. و مراد از جمله «آنان که از اهل کتاب کافر شدند و خدا بیرونشان کرد » قبیله بنی النضیر است که یکی از قبایل یهود بودند ، و در بیرون شهر مدینه منزل داشتند ، و بین آنان و رسول خدا (ص) عهدی برقرار شده بود که همواره با هم به مسالمت زندگی کنند ، دشمنان هر یک دشمنان دیگری و دوستان هر یک دوستان دیگری باشد. ولی بنی النضیر این پیمان را شکستند ، و رسول خدا (ص) دستور داد تا جلای وطن کنند } (ترجمه تفسیر المیزان جلد 19صفحه 349)
نکته 2: نام مبارکه سوره حشر از آیه دوم این سوره اقتباس شده است .
در باره معنی کلمه حشر در کتب مختلف اینگونه آمده : 👇
در مجمع البیان در باب لغت حشر آمده است : 👇
{ این واژه به مفهوم گرد آمدن و گرد آوردن مردم از هر سو برای حرکت به سوی هدفی مشخص آمده است .واژه «حاشر» نیز به مفهوم کارگزار مالیات و مأموری است که مردم را به سوی اداره پرداخت مالیات گردآوری می کند . }
علامه طباطبایی در نفسیر المیزان در باب معنی کلمه حشر می نویسد :👇
{ کلمه «حشر» به معنای بیرون کردن است اما نه بیرون کردن یک نفر ، بلکه یک جمعیت ، ونه به اختیار ، بلکه به اجبار . و اضافه «اول الحشر » اضافه صفت به موصوف ، و به معنای حشر اولی است . و لام در «لاول» به معنای « فی=در» است ، نظیر لامی که بر سر کلمه «دلوک» درجمله «اقم الصلوة لدلوک الشمس» آمده ،یعنی « نماز بخوان در هنگام دلوک شمس » و معنای آیه این است که : خدای تعالی همان کسی است که یهودیان بنی النضیر را برای اولین بار از جزیره العرب از خانه و زندگیشان بیرون کرد . } ( ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 349)
اما اهل لغت در باره معنی کلمه حشر می گویند : 👇
«حشر در لغت به معنای جمع کردن خارج نمودن جماعتی از محل استقرارشان و حرکت دادن آنان به سوی جنگ و گرد آوردن قومی از هر طرف به سوی مکانی است.»
عزیزان دقت نمایید که قلب انسان نیز محلی است که خون از سرتاسر بدن در آن 👈گردآوری و جمع می شود و سپس از قلب 👈خارج می شود .
و این همان تعریفی است که اهل لغت از کلمه حشر نموده اند. یعنی جمع نمودن افراد به اجبار و یا اخراج آنان به اجبار .
و ما می دانیم که عضله قلب انسان نیز با عمل انقباض و انبساط خویش خون حاوی دی اکسید کربن را که از اندام های مختلف جمع آوری شده توسط بزرگ سیاه رگ زیرین و بزرگ سیاهرگ زبرین در دهلیز راست وارد ( حشر و جمع آوری ) می نماید و سپس از بطن راست این خون را توسط سرخرگ ششی به ریه ها می فرستد (حشر و خارج می نماید ) و این خون پس از تصفیه در ریه ها توسط سیاهرگ ششی به دهلیز چپ قلب وارد می شود . ( در دهلیز چپ حشر و جمع آوری می شود ) و سپس از بطن چپ خارج می شود ( حشر می شود )
و به سرخرگ بزرگ آئورت وارد می شود و توسط این سرخرگ به تمام اندام های بدن می رسد .
بنابراین بین عمل قلب و حشر ارتباط معنا دار است.
نکته 3: با توجه به نکته گفته شده می توان دریافت که همانگونه که قلب در بدن انسان عمل حشر خون را انجام می دهد و از آن گریزی نیست . در نظام عالم نیز از یوم الحشر گریزی نیست . و همه ما در صحرای محشر محشور خواهیم شد .
ادامه دارد ...👇
#حشر #قلب #مسبحات #چاکرا #المیزان
@soltannasir
❤️❤️❤️❤️❤️
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 35 }
{ مسبحات و چاکراها 32 }
ادامه ...👇
در ادامه به آیه پایانی (24)سوره مبارکه حشر می پردازیم : 👇
{ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۲۴﴾
اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه] بهترين نامها [و صفات] از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين است [جمله] تسبيح او مى گويند و او عزيز حكيم است (۲۴) }
سه اسم «خالق» و «باری» و «مصور» را بررسی می نماییم .
ابتدا اسم خالق : 👇
درکتاب اسماءالحسنی در باب اسم خالق اینگونه آمده است : 👇
{ واژه خالق به معنی آفریننده اشیاء می باشد و مداومت بر آن برای استحکام ونورانی شدن 👈قلب موثر است و در بعضی کتب است که هر کس این اسم را بسیار گوید خداوند متعال او را به علوم حکمیه و معارف الهی و دقایق معانی مطلع گرداند و اگر کسی پنج هزار و صد و ده مرتبه این اسم را بخواند هر چه از خدا بخواهد فی الحال مستحاب گردد ( نباید چنین سخنانی را مسلم دانست . 😊) ... پژوهه در مفهوم الخالق از مترجم ( جناب دریایی ) : خالق از ماده خلق ( بر وزن حلق ) در اصل به معنای «اندازه گیری » است . هنگامی که یک قطعه چرم را برای بریدن ، اندازه گیری می کنند ، عرب واژه « خلق » در باره ی آن به کار می برد و از آنجا که در آفرینش مسأله اندازه گیری بیش از همه چیز اهمیت دارد این کلمه خلق درباره ی آن به کار رفته است . این واژه از اسمای خداوند به معنی «آفریننده» می باشد که لفظ صریح آن 9 بار و صیغه مبالغه ی آن خلاق نیز 2بار در قرآن کریم ذکر شده است . ... } ( کتاب اسماءالحسنی صفحات 293 و 294)
نکته 1 : به ارتباط و تاثیر ذکر اسم «خالق» بر قلب انسان توجه نمایید .
نکته 2: مرحوم طبرسى در مجمع البیان گفته است : 👈 اصل خلق به معنى ساختن چيزى است پس از اندازه گيرى آن به نحو دقيق آنچنان كه كم و كاست و نقص و عيبى در آن نباشد ، و اين كار جز به دست تواناى خداوند قادر حكيم صورت نگيرد ، آرى اين اطلاق به نحو مسامحه و تجوّز در غير خداوند ، صحيح و معقول است .
اسم باری : 👇
{ «الباری » از اسمای خداوند و به معنای «پدید آورنده » می باشد و سه مرتبه در قرآن به صورت اسمی و یک مرتبه در معنی فعلی آمده است (سوره حشر آیه 24 و سوره بقره آیه 54 «2» بار )
بنا به بیان فخر رازی این اسم از سه مصدر می تواند مشتق شده باشد : 1)برء به معنی ایجاد که معنی بارئ موجد یا مبدع می شود
2) برء به معنی قطع که در آن صورت معنای باری این می شود که خداوند موجودات را جدا جدا آفریده است .
3) بری به معنی خاک که در نتیجه باری به معنی مرکب _ترکیب کننده _ انسان از خاک خواهد شد که در آیه «منها خلقناکم و فیها نعیدکم » (طه آیه 55 ) بدان اشاره شده است . ... } (اسماءالحسنی ملاحبیب کاشانی صفحه 87)
نکته 3: فرق خالق با صانع و باری:👇
در كتاب لوامع مقداد آمده كه فرق ميان صانع و خالق و بارى آنست كه صانع كسى است كه چيزى را از عالم نيستى بعالم هستى آورده باشد، و خالق كسى است كه به مقتضاى حكمت اشياء را اندازه گيرى كرده باشد خواه ايجادشان كرده باشد يا نه، و بارى كسى است كه اشياء را بدون نقص و كمبود ايجاد كرده باشد .
اسم مصور : 👇
{ اسم فاعل از «تصویر » گرفته شده و به معنی «صورتگر و صورت بخش » است . } (کتاب اسماءالحسنی صفحه 250)
علامه طباطبایی در کتاب تفسیر گرانسگ المیزان در باب این سه اسم می گوید : 👇
{ کلمه خالق به معنای کسی که اشیائی را با اندازه گیری پدید آورده باشد .و کلمه باری نیز همان معنا را دارد ، با این فرق که «باری » پدید آورنده ای است که اشیائی را که پدید آورده از یکدیگر ممتازند . و کلمه «مصور » به معنای کسی است که پدید آورده های خود را طوری صورتگری کرده باشد که به یکدیگر متشبه نشوند .بنابراین ، کلمات سه گانه هر سه متضمن معنای ایجاد هستند ، اما به اعتبارات مختلف که بین آنها ترتیب هست ، برای اینکه تصویر فرع این است که خدای تعالی بخواهد موجودات را متمایز از یکدیگر خلق کند ، و این نیز فرع آنست که اصلا بخواهد موجوداتی بیافریند . } (ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 382)
ادامه دارد ...
#مسبحات #چاکرا #حشر #خالق #باری #مصور #المیزان
@soltannasir
🌼🌼🌼🌼🌼
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 162}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 40}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 36 }
ادامه ...👇
{ ...فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ﴿۳۹﴾
و بر آنچه مى گويند صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب به ستايش پروردگارت تسبيح گوى (۳۹)
وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴿۴۰﴾
و پاره اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله] او را تسبيح گوى (۴۰)
وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ ﴿۴۱﴾
و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى دهد به گوش باش (۴۱)
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ ﴿۴۲﴾
روزى كه فرياد [رستاخيز] را به حق مى شنوند آن [روز] روز بيرون آمدن [از زمين] است (۴۲)
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ﴿۴۳﴾
ماييم كه خود زندگى مى بخشيم و به مرگ مى رسانيم و برگشت به سوى ماست (۴۳)
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ ﴿۴۴﴾
روزى كه زمين به سرعت از [اجساد] آنان جدا و شكافته مى شود اين حشرى است كه بر ما آسان خواهد بود (۴۴)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ﴿۴۵﴾
ما به آنچه مى گويند داناتريم و تو به زور وادارنده آنان نيستى پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مى ترسد پند ده (۴۵) }
عزیزان کل آیات سوره مبارکه قاف را به تمامی نقل نمودیم .
حال توضیحات علامه طباطبایی را از تفسیر گرانسنگ #المیزان که در توضیح کلیات و موضوع سوره #قاف آمده برایتان به تمامی نقل می نمایم : 👇
{ این سوره مسأله دعوت اسلام را بیان می کند . و به آنچه در این دعوت است اشاره می کند ؛ یعنی انذار به #معاد و انکار مشرکین به معاد ، و تعجبی که از آن داشتند که بعد از مردن و بطلان شخصیت آدمی و خاک شدنش چگونه دوباره زنده می شود و به همان صورت و وضعی که قبل از مرگ داشت بر می گردد ? آنگاه تعجب آنان را رد می کند به این که علم الهی محیط به ایشان است ، وکتاب حفیظ که هیچ یک از احوال خلقش و هیچ حرکت و سکون آنها _ چه خردش و چه کلانش _ از قلم آن کتاب نیفتاده نزد او است . آنگاه این منکرین را تهدید می کند به اینکه اگر به راه نیایند بر سرشان همان خواهد آمد که بر سر امت های گذشته و هلاک شده آمد .
و آنگاه برای بار دوم باز به علم و قدرت خدای تعالی پرداخته از راه تدبیری که در خلقت آسمانها و آراستن آن با ستارگان بی حرکت و با حرکت و تدابیر دیگری که به کار برده و نیز تدبیری که در خلقت زمین به کار برده و آن را گسترده و کوههای ریشه دار در آن جایگزین ساخت گیاهان نر و ماده در آن رویانیده و نیز به اینکه آب را از آسمان فرستاده و ارزق بندگان را تأمین نموده و زمین را با آن آب زنده کرده است ،علم و قدرت او را اثبات می کند .
و نیز به همین منظور به بیان حال انسان می پردازد که از اولین روزی که خلق شده و تا زنده است در تحت مراقبت شدید و دقیق قرار دارد ، حتی یک کلمه در فضای دهانش نمی آورد ، و از این بالاتر یک خاطره را در دلش خطور نمی دهد ،و نفسش آن را وسوسه نمی کند ، مگر آنکه همه اش را ثبت می کنند . و آنگاه بعد از آنکه مرد با او چه معامله می شود و بعد از زنده شدنش برای پس دادن حساب ، همچنان در تحت مراقبت هست تا آنکه از حساب فارغ شود ، یا به آتش در آید اگر از تکذیب کنندگان حق باشد ، و یا به بهشت و قرب پروردگار اگر از متقین باشد .
و کوتاه سخن آنکه : زمینهٔ گفتار در این سوره مسأله 👈معاد است ، و یکی از آیات برجستهٔ آن آیهٔ «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» و یکی دیگر آیه « يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ » و یکی هم آیهٔ «لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ» است . و این سوره به این دلیل گفتیم مکی است که سیاق آیاتش بر آن گواهی می دهند . اما بعضی گفته اند که آیهٔ « وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ....» ، و یا این آیه و آیه بعدش در مدینه نازل شده . ولی در لفظ آیه هیچ شاهدی بر آن نیست . و در این آیاتی که نقل کردیم به طور اجمال به مسألهٔ معاد و اینکه مشرکین آن را امری بعید می پنداشتند اشاره شده ، و نخست جوابی اجمالی با تهدید می دهد ، و سپس به طور مفصل از آن جواب داده ، باز برای دوم تهدید می کند . } (ترجمه المیزان جلد18 صفحات 503 و 504 )
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🐕
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 163}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 41}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 37}
ادامه ...👇
فقیر تصمیم ندارم که آیات سوره #قاف را به تمامی تفسیر نمایم و یا تفسیر تمام آیات را از کتب مختلف نقل نمایم .اما آیات 17 الی 24 سوره مبارکه قاف برای ما بسیار مهم است . بنابراین تنها تفسیر این آیات را از کتاب گرانسنگ #المیزان و همچنین تفسیر روایی #البرهان برایتان نقل می نمایم تا سپس به ارتباط معنا دار این آیات با دروس پیشین برسیم .
در تفسیر گرانسنگ المیزان ذیل تفسیر آیات 17 و 18 سوره مبارکهٔ قاف آمده : 👇
{ «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ »
کلمهٔ «تلقّی » و «تلقّن » به معنای گرفتن است . و مراد از «ملتقیان » به طوری که از سیاق استفاده می شود دو فرشته ای است که #موکل بر انسانند ، و عمل او را تحویل گرفته آن را با نوشتن حفظ می کنند .
و جملهٔ «عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ » در تقدیر « عن الیمین قعید و عن الشمال قعید » است ، یعنی دو فرشته ای که یکی در سمت راست نشسته و یکی در سمت چپ نشسته .و منظور از سمت راست و سمت چپ ، راست و چپ آدمی است . و کلمهٔ «#قعید» به معنای #قاعد ، یعنی نشسته می باشد .
و حرف «اذ» در جملهٔ « إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ» ظاهراً متعلق به محذوف است ، و تقدیر آن « اذکر اذ یتلقی المتقیان » است ، یعنی به یاد آر و متوجه باش این را که دو فرشته عمل انسان را می گیرند . و منظور از این دستور این است که به علم خدای تعالی اشاره کند و بفهماند که خدای سبحان از طریق نوشتن اعمال انسانها توسط ملائکه به اعمال انسان علم دارد ، علاوه بر آن علمی که بدون وساطت #ملائکه و هر واسطه ای دیگر دارد .
بعضی از مفسرین گفته اند که : ظرف مذکور متعلق به کلمه «أقرب» در آیه قبل است ، و معنای آن این است که : ما از رگ #ورید به او نزدیک تریم زمانی که فرشتگان موکل او اعمالش را برای نوشتن می گیرند . ولی به نظر می رسد که وجه قبلی با سیاق موافق تر باشد ، برای اینکه در این وجه بر این اساس ظرف را متعلق به کلمه «اقرب» دانسته که غرض عمده بیان أقربیت خدای تعالی به انسان و عملش به اوضاع و احوال او باشد ، و بقیه جزئیات مقصود اصلی نیستند ، بلکه پیرامون همان غرض عمده دور می زنند ؛ در حالی که ظاهر سیاق و مخصوصاً با در نظر گرفتن آیه بعدی این است که هر دو قسم علم مقصود اصلی و مستقل هستند ، هم علم از طریق أقربیت و هم علم از طریق گرفتن ملائکه و نوشتن اعمال بندگان .
بعضی دیگر از مفسرین کلمهٔ «اذ» را اصلاً ظرفیه ندانسته اند بلکه آن را تعلیلی و به معنای «زیرا » گرفته و گفته اند : علمی را که از مفاد جملهٔ « وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ » استفاده می شود ، با مفاد مدخول خودش تعلیل می کند ( که معنای آن و مدخولش چنین می شود : زیرا دو فرشته گیرنده که در راست و چپ هر انسان نشسته اند اعمال او را می گیرند ) .
در رد این نظریه می گوییم : این از مذاق قرآن کریم بدور است که علم خدای تعالی را با علم ملائکه یا حفظ و نوشتن آنها تعلیل کند .
و جملهٔ «ِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ » می خواهد موقعیتی را که ملائکه نسبت. به انسان دارند تمثیل کند ، و دو طرف خیر و شر انسان را که حسنات و گناهان منسوب به آن دو جهت است به راست و چپ محسوس انسان تشبیه نماید ، ( و گرنه فرشتگان موجوداتی مجردند که در جهت قرار نمی گیرند) .
«مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ » _کلمهٔ «لفظ» به معنای پرت کردن است ، و اگر سخن گفتن را لفظ نامیده اند ، به نوعی تشبیه است . و کلمهٔ «رقیب» به معنای محافظ ، و اگر سخن گفتن را لفظ نامیده اند ، به نوعی تشبیه است . و کلمهٔ «رقیب» به معنای محافظ ، و کلمهٔ «عتید » به معنای کسی است که فراهم کننده مقدمات آن ضبط و حفظ است ؛ خلاصه یکی مقدمات را برای دیگری فراهم می کند تا او از نتیجه کار وی آگاه شود .
و این آیه شریفه بعد از جملهٔ « إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ» که آن نیز درباره فرشتگان موکل است ، دوباره راجع به مراقبت دو فرشته سخن گفته با اینکه جمله اول تمامی کارهای انسان را شامل می شد وجمله دوم تنها راجع به تکلم انسان است ، از باب ذکر خاص بعد از عام است که در همه جا می فهماند گوینده نسبت به خاص عنایتی بیشتر دارد ، ( مثل اینکه شما به پسر بزرگ خود وصیت کنی ارحام و خویشاوندان را پاس بدار ، فلان پسر عمویت را پاس بدار ، که می رساند دربارهٔ آن شخص عنایتی بیشتر داری ) . }
نظر علامه بزرگوار طباطبایی را در باب فرشتگان رقیب و عتید و جهت راست و چپ ملاحظه نمودید !!
ادامه دارد ...
@soltannasir
🐕🌞