@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 113 }
{ تعلیقات 23 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 3}
حال با توجه به آنچه گفته شد نگاهی به اسطوره مصری ایزد فرومایه رع که از ایزدان خورشید در تمدن مصر است می نماییم ، که چگونه وی به همراه تعدادی دیگر از ایزدان (فرومایه) مصری سوار بر زورق می شده و درون فلک آسمانی حرکت می نموده : 👇
{ از هنگامی که رع به آسمان رفت جهان دارای ساختاری دیگر و نظامی دیگر شد . به روایت از آموزه هرموپولیس زمین با 👈 کوه ها محصور و کوه ها👈 تکیه گاه آسمان شد و دامنه کوه ها قلمرو نونت زوجه نون(از ایزدان مصری و معادل اقیانوس کیهانی که آفرینش از وی انجام شد ) شد ، و هم از این کوه ها بود که خورشید هر روز بر می خاست .
در روایتی خورشید در نقش پسر خدا بانوی آسمان هر روز از 👈ژرفای آب ها بر می خاست . در روایتی دیگر خورشید هر بامداد از پس کوه مانو maanu و از میان دو درخت توت انجیر سفر روزانه خود را در 👈 زورقی به نام منجت manjet یا « زورق میلیون ها سال » آغاز و در این سفر خدایانی چون «جب» (خدای زمین ) ، «تحوت» ( خدای ماه ) و جلوه قدرت های مختلف خورشید به ویژه «حو » hu « کلام توانا » یعنی فرمانده و آفریده خدا ،سیا sia ، هوش ، و حیک hike جادو ، ( به نام نرم افزار hike هندی دقت نمایید که چگونه در مصر معنای جادو می دهد و یکی از تجلیات رع ایزد مصری است .) خدمه زورق وی بودند . در این سفر حورس( از خدایان دیگر خورشید) سکان زورق را در دست داشت و تحوت در کنار وی دشمنان رع را نابود می کرد .
رع در این زورق تاج دو طبقه مصر را که نماد وحدت مصر سفلی و علیا بود بر سرداشت و بر فراز این تاج نیز همانند تاج فراعنه « یوریوس » یا ماری دیده می شد که نماد فرمانروائی و قدرت و از کام وی آتش فرو می بارید .
سر دشمنان رع ماری غول آسا بود که « اپیپ » یا « اپوفیس » Apophis نام داشت . اپیپ در ژرفای آب های نون یا که در نیل آسمانی می زیست و هر روز بر آن بود که راه زورق رع را سد کند . ستیز رع و اپیپ جاودان و در برخی از روایات قدمت اپیپ از رع بیشتر و به پیش از آفرینش جهان می رسید . کار اپیپ ایجاد مزاحمت در سفر روزانه رع و در این نبرد همیشه رع پیروز بود . به روایتی در این سفر «ست»( از ایزدان دیگر مصری برادر کوچکتر اوزیریس ) سکاندار زورق «رع» و هم اوست که دشمنان رع را به ورطه های هولناک می افکند . مصریان باستان هوای توفانی را جلوه ای از پیروزی موقتی «اپیپ » و هنگام گرفتن خورشید براین باوربودند که اپیپ زورق رع را بلعیده است.
در بسیاری ازروایات رع هر بامداد چون کودکی زاده می شود ، نیمروز بلوغ می یابد و شامگاه پیرمردی خمیده و می میرد ، واین اسطوره با اسطوره ی فرمانروایی وی برزمین پیوند دارد . رع درسفر شبانه خویش «اوف_رع » (Auf_ra) یا که اوف به معنی لاشه ، نام داشت . زورقِ سفر شبانه ی رع ، زورقی دیگر و (مسِكتِت) (Mesektet) یا زورق شب نام داشت . در برخی روایات مِسِكتِت به هیأت ماری است وسفر شبانه ی رع نیز ، چون سفر روزانه ی وی دوازده ساعت به طول می انجامد . دراین سفر نیز خدایانی چون «حو» ، «سیا» ، و «حیک» و خدایانی دیگر رع را همراهی می کنند . شب ها خدا (اوپواوت) ، (Upuant) گشاینده ی راه ها بر دماغه ی زورق رع می ایستاد و زورق وی را ازگذرگاه های پرخطر عبورمی داد .
به باوری دیگر ارواح فراعنه مرده (وبعدها ارواح مردم عادی) پس ازمرگ به هیأت ستارگان درمی آمدند ودر زورق رع وی راخدمت می کردند . بدین باور گروهی ازستارگان «آنان که هرگز غروب نمی کنند » خدمه ی زورق سفر روزانه رع و درپرتو خورشید ناپیدا و « آنان که خسته نمی شوند » ستارگانی هستند که در بخشی ازشب پدیدار و یکی پس از دیگری در پیوستن به زورق شبانه ی رع به جهان نامرئی ، «دوت» (Duat)می روند.
خطرهایی که رع ، طی پیمودن دروازه قلمرو شب با آن روبرو می شد ، از خطرهای سفر روزانه وی بیش تر و در هر دو سفر اپیپ دشمن بزرگ وی بود . جهان زیرین و قلمرو های سفر شبانه رع ، جایگاه اهریمنان غول پیکر و موجوداتی بودکه مردگان رادر سفر خویش تهدید می کردند .
شکل های گوناگون خورشیدخدا:اتوم ، رع و خپری باجهان زیرین پیوند داشت . بسیاری ازخدایان اوف( همان رع ) را در سفر شبانه وی در دوت و به هنگام عبور از رود دوزخ و قلمروهای سفر شبانه یاری می کردند . باد را در دوت راهی نبود و هم بدین دلیل خدایان زورق ، اوف را به جلوی می راندند وخدابانوی وقت باگفتن کلام عبور ، دوازده دروازه ی شب را یکی پس ازدیگری می گشود. ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره #زورق #رع #حورس #ست #تحوت #مسبحات
@soltannasir
🚣🚣♀🌞🌝🌛
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 135}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 13}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 9}
ادامه ...👇
پیش از آنکه به رع در نقش داوری مردگان بپردازیم ابتدا توضیحاتی در باره اُزیریس نواده فرومایه وی می پردازیم و سپس تغییر و تحول اسطوره مصری را در باب آئین مردگان بررسی می نماییم و در انتها شرح کلی در باب نقش شمس خواهیم داد .
حال توضیحاتی در باب ایزد اُزیریس : 👇
{ اُزیریس : ایزد مردگان
اُزیریس شکل یونانی شدهٔ ایزد مصری اوزیر است که با چند خدای یونانی نیز یکی گرفته می شد ، اما عمدتاً او را با دیونزوس و هادس یکی می پنداشتند .
نخست اُزیریس خدای طبیعت به شمار می رفت ، روح گیاهان را در برداشت و به نگام درو می مرد و به هنگام جوانه زدن غلات زنده می شد . آنگاه در سراسر مصر ، به عنوان « #ایزد_مردگان » پرستیده شد و در این مقام بود که وارد مجموعهٔ ایزدان مصری گردید و شایستگی یافت .
نوشته های تصویر نگار به زندگی و اعمال اُزیریس در طول اقامت ناپایدار او بر زمین بارها اشاره کرده اند ، اما افسانهٔ زندگی او را به تمام و کمال مدیون پلوتارک هستیم .
اُزیریس فرزند نخست جب و #نوت بود و در شهر تب در مصر علیا زاده شد . به هنگام تولدش ندایی اسرار آمیز ، آمدن « خداوندگاران جهانی » را نوید داد ، فریاد شادمانی برخاست که به زودی به اشک و سوگواری مبدل گردید .
زیرا دریافتند که او سرنوشتی بدفرجام خواهد داشت . #رع به رغم نفرینی که بر نوت روا داشته بود ، با شنیدن خبر تولد اُزیریس شاد شد و چون نوزاد را نزد وی بردند ،نوهٔ بزرگش را که جانشین تاج و تختش بود ، باز شناخت .
اُزیریس چهره ای زیبا و پوستی تیره داشت و بلند قامت تر از همهٔ مردان بود . چون پدرش جب ، کناره گیری کرد و به آسمان ها رفت ، اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و ایزیس _ خواهرش _ را شهبانوی خویش کرد .
نخستین اقدام شهریار جدید ، از میان بردن آدمخواری بود . آنگاه اعمال نیمه وحشیانهٔ انسان را به هنر کشاورزی و پرورش نباتات مبدل ساخت .
به انسان آموخت که چگونه برای خوراک خویش ، غله و انگور تولید کند ، نان بپزد ، آب جو و می(شراب) تهیه کند.
هنوز آیین ایزدان به وجود نیامده بود . اُزیریس آیین ها پرداخته کرد و نخستین پرستشگاه را هم او ساخت که مزیّن به نگاره های ایزدان گشت .
مراسم دینی را جزو قوانین کشور کرد و حتی دو نوع نی لبک ساخت که با ترانه و موسیقی جشن ها هم آوا می شد .
پس از این ، شهرها بساخت و قوانین دادگرانه برای مردم وضع کرد . بدین گونه بود که عنوان انوفریس (باشنده متعال ) را بدو بخشیدند و همچون چهارمین فرعون ایزدی ، آوازه یافت .
او که از مصر متمدن شده چندان خشنود نبود ، آرزو داشت که مرزهای فرمانروایی خویش را در سراسر جهان بگستراند . پس نیابت سلطنت را به ایزیس ( همسر و خواهرش ) واگذارد و عزم فتح آسیا کرد . #وزیر بزرگ خویش👈 توث( ایزد عطارد و ماه ) و سرهنگان برجسته اش ، آنوبیس و اوپوآوت را نیز با خویش برد .
اُزیریس دشمن خشونت بود و تنها به واسطهٔ نرم خویی بر کشورها فرمان می راند و پیروز مندانه اهالی را به ترانه خوانی و نواختن آلات موسیقی وامی داشت . پس از آنکه به همهٔ نقاط جهان سفر کرد و تمدن را در همه جا گستراند ، به مصر بازگشت .
در باز گشت به میهن ، قلمرو شهریاری او راه کمال پویید ، چه ایزیس در غیاب او خردمندانه کشور را اداره کرده بود .
اما چند ماهی نگذشت که اُزیریس آماج توطئهٔ سازمان یافتهٔ برادرش ، ست که به پیروزی برادرش رشک می برد ، قرار گرفت . بعدها جزئیات ماجرا را خواهیم آورد . در اینجا تنها می گوییم که در هفدهمین آثیر یعنی در بیست و هشتمین سال شهریاری اُزیریس ، این «باشندهٔ متعال » ( فرومایه از نظر ما ) در پی دسیسه های توطئه گران سقوط کرد و همسر وفادار او جسدش را یافت و به #مصر بازگرداند .
فعلاً کافی است بگوییم که #ایزیس ، با بهره گیری از قدرت افسونگری و به یاری #توث ، #آنوبیس و #حوروس موفق شد که کالبد مردهٔ همسرش را به حیات مجدد بازگرداند .
#اُزیریس به زودی به اتهامات #ست پاسخ گفت و در برابر نشست ایزدان به رهبری #جب ، از حقّانیت خویش دفاع کرد .
اُزیریس که از آن جهان بازگشته ، از تهدید مرگ در امان بود و می توانست تاج و تخت خویش را از نو باز یابد و به فرمانروایی خویش بر زندگان ادامه دهد . اما ترجیح داد از این حیات خاکی دست شوید . پس کناره گرفت و به کشتی الیسی رخت بربست و در آنجا ارواح دادگران را به گرمی پذیرا شد و بر مردگان فرمانروا گشت .
چنین است افسانه اُزیریس . می توان خاستگاه واقعی او را چنین بر شمرد که وی بت یک طایفهٓ پیروز بود که برای نخستین بار در «بوزیریس » ، واقع در مصر سفلی نصب شده بود . }
ادامه دارد...
@soltannasir
🌞🌝🌛🌟⭐️💫🌙🌏🌚