@soltannasir
{ سوء استفاده دشمنان از قوانین معنوی 45 }
{ شرح بعضی فقرات سخنان مولانا زین الدین 27 }
ادامه ... 👇👇👇
همانگونه که ملاحظه نمودید ما در هنگام مراقبه می توانیم به صورت مستقیم به پرده ای که به موازات چشمان ما قرار دارد نگاه نماییم . یا به عبارتی دیگر به صفحه تاریک ذهنیمان نگاه نماییم که به مرور در آن پرده ای تشکیل می شود که تصاویر مشاهده شده بر روی آن پرده نقش می بندد .
و گفته شد که در این حالت ممکن است به چاکرای آجنا فشاری همراه با دردی خفیف وارد شود .
اما نوعی دیگر از مراقبه وجود دارد که در آن آگاهی مستقیما به سوی چاکرای آجنا کشیده می شود . و مشاهده از طریق درون چاکرای آجنا انجام می شود . ( نظیر مشاهده همسر لهیری ماهاسایا )
این حالت می تواند با چشمانی بسته و یا با باز انجام شود . مانند بعضی از مودراهای یوگا که در آن با چشمانی باز به سمت چاکرای آجنا نگاه می شود .
با توجه به تغییرات معادلات معنوی ای که در جهان به وقوع پیوسته است .
هر دو نوع این مراقبه توصیه نمی شود . و بهتر است که در هنگام مراقبه آگاهی را به سمت چاکرای ساهاسرا تاج منتقل نمود .
اما تغییر معادلات را از دو جنبه می توان بررسی نمود.
1⃣ : با تولد کودک منحوس( دجال ) در یهودیه اصفهان ، نیروی غالب بر چاکرای آجنا نیروی شیطنی و ظلمانی شد . عارفان شرق و مقدسینشان چاکرای آجنا را از دست دادند . یعنی برتری در این چاکرا با جحودان عالم شد .
امیدوارم که دروس ابتدایی را به یاد بیاورید . در آنجا گفته شد که جحودان با کمک منابع مالی بسیاری از سالکین هندو و بودایی را به همکاری واداشته اند .
آری جحودان با کمک خود شرقیان موفق به برتری در چاکرای آجنا شدند . اگر هندوان و بوداییان خائن نبودند . جحودان عالم حتی با تولد موعودشان نیز نمی توانستند . برتری را در این چاکرا از آن خویش نمایند .
علی ای حال پس از دست دادن چاکرای آجنا جاودانان هیمالیا به یک درجه بالاتر توجه نمودند . و تمرکزشان را برای حفظ چاکرای ساهاسرا ( تاج سر )بکار گرفته اند .
چون نیروی غالب بر چاکرای آجنا اکنون ظلمانی و شیطنی است . و از آنجایی که نیروی غالب بر مغلوب اثر گذار است.
و مقدسین و جاودانان هیمالیا همت خویش را صرف چاکرای تاج نموده اند.
و این مسئله منجر به برتری بیشتر جحودان در این چاکرا شده است .
اکنون چاکرای آجنا دیگر پشتوانه معنوی بزرگان شرق را ندارد .
بنابراین تصاویری که در پرده شهود ذهنی یا خود چاکرای آجنا مشاهده می شود . ممکن است چندان قابل اعتماد نباشد .
همچنین افرادی که تمام وقتشان را صرف کار کردن با این چاکرا می نمایند. در واقع خواسته یا ناخواسته کمک به سلطنت دجال می نمایند . زیرا به نیروی این چاکرا می افزایند . نیرویی که اکنون بیشتر در اختیار دشمن است .
این افراد علاوه بر اینکه ناخواسته ممکن است به سلطنت وی کمک نمایند . ممکن است به علت کار نمودن زیاد با این چاکرا کم کم ناخواسته به سمت پیروی از دجال پیش بروند .
چنانچه خیلی از به اصطلاح اساتید معنوی غربی خواسته یا ناخواسته در جبهه دوستان دجال و دشمنان امام عصر صاحب الامر مهدی موعود و منتظر (ع) و حضرت عیسی بن مریم مسیح موعود روح الله می باشند .
نکته مهم : بازگشت خدای فرومایه رع در سال 2013 به زمین ، برتری جحودان را در چاکرای آجنا افزایش داد . به یاد دارید که چشم بالای هرم ماسونی بنا به اساطیر مصر چشم رع و همچنین چشم حورس است .
نکته مهم 2 : شرایطی که نظام صهیونیستی و انجمن های مخفی در جهان معنوی در حال ایجادش هستند . بسیار اسفناک است . آنان به طور خاص در هند و تبت تاکنون موفق به جذب بسیاری از اساتید معنوی شده اند . و با روندی که در پیش گرفته اند . در سالهای آینده به موفقیت بیشتری در این باب دست خواهند یافت . و تقریبا جز حلقه اولیای آیین هندو و بودیسم سایر اساتید معنوی این مناطق یکی یکی در حال جذب شدن به سوی شاخه های مختلف نظام صهیونیستی دجالی می باشند .
ادامه دارد ....
#امام_عصر(ع) #مسیح(ع) #رع
#چاکرای_آجنا #دجال
@soltannasir
🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 113 }
{ تعلیقات 23 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 3}
حال با توجه به آنچه گفته شد نگاهی به اسطوره مصری ایزد فرومایه رع که از ایزدان خورشید در تمدن مصر است می نماییم ، که چگونه وی به همراه تعدادی دیگر از ایزدان (فرومایه) مصری سوار بر زورق می شده و درون فلک آسمانی حرکت می نموده : 👇
{ از هنگامی که رع به آسمان رفت جهان دارای ساختاری دیگر و نظامی دیگر شد . به روایت از آموزه هرموپولیس زمین با 👈 کوه ها محصور و کوه ها👈 تکیه گاه آسمان شد و دامنه کوه ها قلمرو نونت زوجه نون(از ایزدان مصری و معادل اقیانوس کیهانی که آفرینش از وی انجام شد ) شد ، و هم از این کوه ها بود که خورشید هر روز بر می خاست .
در روایتی خورشید در نقش پسر خدا بانوی آسمان هر روز از 👈ژرفای آب ها بر می خاست . در روایتی دیگر خورشید هر بامداد از پس کوه مانو maanu و از میان دو درخت توت انجیر سفر روزانه خود را در 👈 زورقی به نام منجت manjet یا « زورق میلیون ها سال » آغاز و در این سفر خدایانی چون «جب» (خدای زمین ) ، «تحوت» ( خدای ماه ) و جلوه قدرت های مختلف خورشید به ویژه «حو » hu « کلام توانا » یعنی فرمانده و آفریده خدا ،سیا sia ، هوش ، و حیک hike جادو ، ( به نام نرم افزار hike هندی دقت نمایید که چگونه در مصر معنای جادو می دهد و یکی از تجلیات رع ایزد مصری است .) خدمه زورق وی بودند . در این سفر حورس( از خدایان دیگر خورشید) سکان زورق را در دست داشت و تحوت در کنار وی دشمنان رع را نابود می کرد .
رع در این زورق تاج دو طبقه مصر را که نماد وحدت مصر سفلی و علیا بود بر سرداشت و بر فراز این تاج نیز همانند تاج فراعنه « یوریوس » یا ماری دیده می شد که نماد فرمانروائی و قدرت و از کام وی آتش فرو می بارید .
سر دشمنان رع ماری غول آسا بود که « اپیپ » یا « اپوفیس » Apophis نام داشت . اپیپ در ژرفای آب های نون یا که در نیل آسمانی می زیست و هر روز بر آن بود که راه زورق رع را سد کند . ستیز رع و اپیپ جاودان و در برخی از روایات قدمت اپیپ از رع بیشتر و به پیش از آفرینش جهان می رسید . کار اپیپ ایجاد مزاحمت در سفر روزانه رع و در این نبرد همیشه رع پیروز بود . به روایتی در این سفر «ست»( از ایزدان دیگر مصری برادر کوچکتر اوزیریس ) سکاندار زورق «رع» و هم اوست که دشمنان رع را به ورطه های هولناک می افکند . مصریان باستان هوای توفانی را جلوه ای از پیروزی موقتی «اپیپ » و هنگام گرفتن خورشید براین باوربودند که اپیپ زورق رع را بلعیده است.
در بسیاری ازروایات رع هر بامداد چون کودکی زاده می شود ، نیمروز بلوغ می یابد و شامگاه پیرمردی خمیده و می میرد ، واین اسطوره با اسطوره ی فرمانروایی وی برزمین پیوند دارد . رع درسفر شبانه خویش «اوف_رع » (Auf_ra) یا که اوف به معنی لاشه ، نام داشت . زورقِ سفر شبانه ی رع ، زورقی دیگر و (مسِكتِت) (Mesektet) یا زورق شب نام داشت . در برخی روایات مِسِكتِت به هیأت ماری است وسفر شبانه ی رع نیز ، چون سفر روزانه ی وی دوازده ساعت به طول می انجامد . دراین سفر نیز خدایانی چون «حو» ، «سیا» ، و «حیک» و خدایانی دیگر رع را همراهی می کنند . شب ها خدا (اوپواوت) ، (Upuant) گشاینده ی راه ها بر دماغه ی زورق رع می ایستاد و زورق وی را ازگذرگاه های پرخطر عبورمی داد .
به باوری دیگر ارواح فراعنه مرده (وبعدها ارواح مردم عادی) پس ازمرگ به هیأت ستارگان درمی آمدند ودر زورق رع وی راخدمت می کردند . بدین باور گروهی ازستارگان «آنان که هرگز غروب نمی کنند » خدمه ی زورق سفر روزانه رع و درپرتو خورشید ناپیدا و « آنان که خسته نمی شوند » ستارگانی هستند که در بخشی ازشب پدیدار و یکی پس از دیگری در پیوستن به زورق شبانه ی رع به جهان نامرئی ، «دوت» (Duat)می روند.
خطرهایی که رع ، طی پیمودن دروازه قلمرو شب با آن روبرو می شد ، از خطرهای سفر روزانه وی بیش تر و در هر دو سفر اپیپ دشمن بزرگ وی بود . جهان زیرین و قلمرو های سفر شبانه رع ، جایگاه اهریمنان غول پیکر و موجوداتی بودکه مردگان رادر سفر خویش تهدید می کردند .
شکل های گوناگون خورشیدخدا:اتوم ، رع و خپری باجهان زیرین پیوند داشت . بسیاری ازخدایان اوف( همان رع ) را در سفر شبانه وی در دوت و به هنگام عبور از رود دوزخ و قلمروهای سفر شبانه یاری می کردند . باد را در دوت راهی نبود و هم بدین دلیل خدایان زورق ، اوف را به جلوی می راندند وخدابانوی وقت باگفتن کلام عبور ، دوازده دروازه ی شب را یکی پس ازدیگری می گشود. ...}
ادامه دارد ...
#اسطوره #زورق #رع #حورس #ست #تحوت #مسبحات
@soltannasir
🚣🚣♀🌞🌝🌛
@soltannasir
{ مسبحات و چاکراها 114 }
{ تعلیقات 24 }
{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 4 }
ادامه ...👇
{ ...سرزمین زیرین را اهریمنان و ساکنان بسیار و از آن شمار بود مارهای دوسَر ، مارغول پیکر قلمرو چهارم که بر پشت او سر چهار مرد ریشو دیده می شد ، مار عظیم ششم به نام «درنده ی ارواح » که درچشم اوف نیز نامرئی بود و در برخی روایات پشت این غول مار جایگاه پسران حورس ، پاسدار کوزه ی شش «Canopic jar » جگر ، معده و روده های حنوط شدگان بود . پسران حورس ساکن پشت این غول مار ، دراین روایت «ایمست،Imest» ، « حاپی ، Hapy » «دواموتف ، Duamutef » ،و « قَبح سِنوف ، Qebeh senuf » نام داشتند . بدین روایت این غول مار ، دشمنان شکست یافته ی رع و اوزیریس را می درید ومی بلعید . پس از رواج آئین اوزیریس ، این مار هیأت متفاوتی یافت که عاموت «Ammut» نام داشت و درنده ی ارواح «بدپیمانان» بود.
شرح مختصرساکنان دوازده قلمرو جهان زیرین ، نمودی ازخطرها و وحشت رازآمیزی است که بااسطوره های خورشید پیوند دارد . در کیشِ اوزیریس، جهان زیرین قلمرو زندگی جاودان است ، امادراین باورها نیز روح مرده برای عبورازاین قلمرو و رهایی ازچنگ اهریمنان به اوراد وادعیه بسیار نیاز داشت.
یکی ازکارهای اوف( رع) درجهان زیرین ، روشن کردن راه ارواح مردگان باروشن کردن راه آنان بود . نور اوف برروح مرده می تابید و روح باگذر از مغاکی به مغاک دیگر ، تحسین و هیابانگِ 👈 ساکنان جهان زیرین راکه ناشکیبا در 👈انتظار پرتوی از 👈 نور بودند برمی انگیخت وپس ازعبور هر روح ، دیگر بار جهان زیرین درظلمتی وحشت بار فرو می رفت.
باغالب شدن بر خطرات زیرین واز آن شمار به بند کشیدن اپیپ بود که عبور اوف از جهان زیرین میسّر می شد . دربرخی روایات «اوف_رع» ، خود ماری غول آسا و هر شب از کام ماری غول آسا زاده می شد ؛ همان گونه که روز از نوت( ایزد بانوی آسمان ) زاده می شد . با عبور از قلمرو شب خورشید خدا دیگر بار بر فراز زمین درخشیدن می گرفت:خدایان ملازم وی «مَنجِت،Manjet» با زورق رع را بالا می کشیدند و 👈خورشید خدا درجلوی خپری( خپری با معنای 👈سوسک ایزد دگرگونی حیات و با حالت طلوع خورشید ارتباط دارد ) از افق بالامی رفت.
به روایتی دراین لحظه «شو» ( ایزد نگه دارنده آسمان ) با دستانی گشوده 👈 قرص خورشید رامی گرفت و رع در زورق روز می نشست ، وشامگاه خدابانوی شرق رع را به خدابانوی غرب ( برای غروب نمودن آفتاب )تحویل می داد.
جز روایات کلّی تفسیر چرخه ی حرکت خورشید ، روایات دیگری نیز نزد مردم رایج بود.
دراین روایات رع پسر نوت ، خدابانوی آسمان هر بامداد به هیأت گوساله ای از نوت متولد و شامگاه توسط وی بلعیده می شد.
دربرخی روایات خورشید پسر نون بود ودرآموزه ی هرموپولیس ، خورشید هر بامداد درون گلبرگ های یک نیلوفرآبی برآب های نون پدیدار و شامگاه با بسته شدن گلبرگ های نیلوفر ناپدید می شد.
گاهی رع چون خورشید ، دایره ساده ای بود که در زورقی حمل می شد و غالبا درتصاویر و نقش ها انسانی بود با سر شاهین ویگانه شده با حورس خدای بزرگ مصر که چشم راست او خورشید بود . درتصاویر دیگر تارک رع تاجدار و تاج وی خورشیدی بود در چنبره ی یوریس که از کام وی بر دشمنان رع آتش می بارید.
خورشیدخدادراین هیأت «رع_حراختی» وغالبا عصای سلطنتی موسوم به عنج یا (یواس،Uas) رادر دست داشت.
نقش ها و تصاویر اوف ، کما بیش همانند «رع_حراختی» اما دایره ی خورشید بین شاخ های یک قوچ ، که احتمالا از خنوم یا از قوچ مقدّسِ مِندِس به عاریت گرفته شده بود تصویرمی شد.
تصاویر بنو (ققنوس) در حال پرکشیدن از سنگ بِن بِن(ابلیسک) به هنگام بامداد وندای او بشارت آفرینش بود . نقش های شاهین ، شیر یا گربه در پیوند با خورشید خدا ، گویای دشمنی با اپیپ و درهم دریدن وی بود. نرگاو (کمفیس) یا (ورزاو منفیس) ، پیرمردی که روبه غروب می رفت وبر سر او تاجی ازخورشید در چنبره ی یوریس قرارداشت ، همه وهمه تصاویری بود که خورشید خدا را بدان تصور و ترسیم می کردند و پیرمردی که تاج خورشید برسر داشت ، همانا اتوم و خورشید غروب بود.
فراعنه خود را منسوب به رع و بدین سان رع ، خدایی حامی دودمان فرمانروایی بود ...}( کتاب اساطیر مصر ورونیکا ایونس صفحات 58 الی 63)
نکته مهم : ایزد فرومایه رع که در نزد مصریان باستان حقیقت و تجلی و عین خورشید بود سوار بر قایق در آسمان روز حرکت می نمود و هنگام شب به حرکت خویش ادامه می داد اما دیگر در آسمان شب حضور نداشت بلکه به دنیای زیرین سفر می نمود که شرح آن در متن آمده است . در آیین مصری برای تحوت( ایزد ماه ) نیز سفری با زورق ترسیم شده است .
ادامه دارد ...
#مسبحات #خورشید #رع #زورق #اسطوره
@soltannasir
🌝🌞🌛🚣🚣♀
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 133 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 11}
{ #عطارد در نقش #وزیر و پایان فرمانروایی شمس 7}
ادامه ...👇
جایگاه ایزد مهر را در اعتقادات زرتشتیان ملاحظه نمودید که وی ایزدی است که بر سر پل چینود به حساب ارواح مردگان رسیدگی می نماید . و دو ایزد رشن و سروش در این مهم همکار وی هستند . در اساطیر میان رودانی نیز ایزد شمش (خورشید ) ایزد دادگر و قانون و عدالت است . چنانچه در توصیف وی آمده : 👇
{شمش : ایزد خورشید
ّهر صبحگاه « کژدم_انسان » های ساکن کوهستان خاور ، ورود خورشید را میسر می کنند ، زیرا در بزرگ تاشوی دامنه کوهستان را می گشایند . شمش ، ایزد خورشید ، در سفر روزانه خویش از همین روزنه فرا می جهد .
ایزد پدیدار می گردد ، پرتوهای تابناک ظاهراً از شانه های وی ساطع می شوند .
در دستش شیئی را نگاه می دارد که به تیغهٔ اره همانند است ، آیا سلاح یا در واقع کلید دروازه خاور نمی تواند باشد ?
شمش هشیارانه گام بر می دارد . از کوهستان بالا می رود و به گردونه ران خویش ، می پیوندد ، که در حال یراق کردن گردونه ای است که خداوندگار در آن خواهد آرمید .
شمش گردونه اش را به سوی کوهستان بزرگ باختر می راند . دروازه ای باز می شود و او به ژرفای زمین نفوذ می کند .
خورشید ناپدید می گردد . شمش در طول شب مسیر زیر زمینی اش را می پیماید تا پیش از سپیده از نو به کوهستان خاور رسد .
قدرت و شهامت از جمله صفات بارز این ایزد بود که بر شب چیره گشت و زمستان را گریزاند . اما پیش از هر چیز ، او ایزد 👈دادگری بود .
پرتو درخشنده اش سایه های جنایت کاران را دنبال می کند و ترس بر دل بدکاران می افکند .
او « شاخ بدکار را می شکند . » چگونه کسی می توانست از او بگریزد ? او نه تنها همه چیز را می دید ، بلکه پرتو انوارش تور گسترده ای بود که همه جنایت کاران را به بند می افکند .
بنابراین ، او عنوان👈 «دادور آسمان ها و زمین » ، 👈«دادور بلند پایه ایزدان » و 👈 «خداوندگار دادوری » را کسب کرد . پرستشگاهش در بابل👈«خانه دادوری جهان » خوانده می شد . شمش با نقش دادوری اش به گونه نشسته بر اورنگ نمایانده می شد که عصا و حلقه شهریاری را در دست راستش گرفته است .
شمش نقش دیگری هم داشت ، او نیز همچون ایزد متآخر یونانی ، آپولون ، خدای خورشید ، ایزد غیبگویی به شمار می رفت و به واسطه فال بین ، رازهای آینده را بر مردمان فاش می کرد . فال بین پس از آنکه برای شمش قربانی می کرد به اشکال گوناگونی که روغن در آب درون طشت مقدس پدید می آورد ، می نگریست ، یا جگر جانور قربانی شده را آزمون می کرد ، یا فرمان ایزدان را از روی وضع استقرار ستارگان ، حرکات سیارات و شکل ظاهری شهاب های آسمانی رمزگشایی می کرد .
در شهر سیپار ، شمش را بسیار می ستودند و بدو افتخار می کردند و می پنداشتند که وی هنر غیب گویی و فال بینی را در اینجا رونق بخشیده بود .
در این شهر شمش را در کنار همسرش ایا ، می پرستیدند . از این زوج ایزدی دو شخصیت ایزدی انتزاعی زاده شدند : کیتو و میشارو که نماد دادگری و قانون بودند . } ( کتاب جهان اسطوره ها صفحات 61 و 62)
عزیزان دقت نمایید #شمش ایزد #داوری و #عدالت است . ( البته داوری از نوع اعتقادات این موجودات نه از منظر ما ) همچنین دقت نمایید که ایزد شمش در پیش گویی نقش دارد .
بنابراین هر دوی این صفات را ما می توانیم جزو صفات کوکب #شمس نیز در نظر بگیریم .
اما حال به اساطیر مصری رجوع می نماییم . و بخش دیگری از صفات ایزد فرومایه #رع را که از ایزدان #خورشید در تمدن مصر است . را بررسی می نماییم : 👇
{رع در زمان آغازین بر زمین و جهانی که خود آفریده بود فرمان می راند و عصر فرمانروایی او بر زمین عصر زرین و زمان همجواری انسان ها و خدایان بود . رع به هنگام جوانی نیرومند ، فرمانروایی او استوار و نظم خدایی و قدرت ، ماعت بر همه جا حاکم بود . کار روزانه او تغییر ناپذیر و هر بامداد ستاره صبح چاشت او را فراهم و رع پس از پوشیدن لباس و شرکت در مراسم آیینی از مقام بن بن (ابلیسک) در هلیوپولیس عازم سفر روزانه و همراه «شو» از دوازده 12 قلمرو فرمانروایی خویش ( 12ساعت روز ) می گذشت . گه گاه دیدار وی از نزدیک موجب طغیان گرما ، در فصل تابستان ، و عصیان رعایا می شد اما آنان را در برابر شهریار قدرتمند توانی نبود . در یکی از عصیان ها اپیپ Apep با دیگر دشمنان رع همدستان و بر آن شد که طی دسیسه ئی رع را به هنگام برخاستن خورشید نابود کند اما پس از یک روز جنگ اپیپ و همدستان او شکست یافتند . در نبردی دیگر رع به هیأت گربه یا که شیری در آمد تا سر از تن اپیپ جدا سازد . سرانجام رع پیر و نیروی او تحلیل رفت و هیأت پیر مردی خطاکار در آمد که از این راه بدان سان که خواهیم دید ایزیس و اوزیریس نیز گه گاهی با رع برخورد داشتند از دیگران موفق تر بودند . ...}
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌛🌝
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 134}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 12}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 8 }
ادامه ...👇
{ ...در روایتی از نبرد بزرگ حورس و ست خدایان با 👈داوری رع که حامی ست بود مخالف و موجب پیروزی حورس می شوند ، اما چنین می نماید که این نبردها همانا نبردهای پیش از تاریخ مصر در جهت وحدت مصر علیا و سفلی بود ، نبردی که سرانجام به پیروزی فراعنهٔ نیایش کنندهٔ #حورس انجامید .
با گذشت زمان انسان ها نیز از ناتوانی رع آگاه و علیه او به دسیسه پرداختند .
گفتند : « شهریار ما پیر ، استخوان هایش سیم ، گوشتش زر و موهایش لاجورد شده است » #رع از آنچه می گذشت آگاه و خدایان را برای فرو نشاندن عصیان فرا خواند .
وزیر اعظم او را در فرونشاندن عصیان راهنمایی کرد ، خدایان هر یک نظر دادند و نون آنان را گفت که رع هنوز قدرتمند ، از وی بزرگ تر و بر ترس غلبه دارد .
نون از رع خواست بر سریر خویش باقی بماند و به خشم در انسان ها بنگرد .
پس مردمان به کوهساران پناه بردند و رع چشم خود را به شکل دختر خویش حتحور و یا سخمت sekhmet به هیأت ماده شیری مأمور فرونشاندن عصیان کرد .
و سخمت عصیان را فرونشانید .سخمت بر آن بود که همه انسان ها را نابود کند اما رع که خدائی 👈 عادل و جویای توازن 👉 بین خدایان و انسان ها بود او را از این کار باز داشت .
با این همه رع پیر و فرتوت و به سبب ناتوان بودن از حل مشکلات بر آن شد که از زمین کناره گیری کند .
پس رع بر ماده گاوی که نوت( ایزد بانوی آسمان ) بود نشست ، دیگر خدایان به هیأت ستارگان بر شکم ماده گاو آویختند و ماده گاو به آسمان رفت .
آسمان و زمین از هم جدا ، خدایان از انسان ها جدا و جهان به هیأت کنونی آن شکل گرفت . خورشید خدا از فرمانروایی کناره گرفت و جای خود را به تحوت وانهاد تا شب ها او نیز جهان را روشن کند ، ماجرائی که تفسیر ناپدید شدن خواست با اوراد خود انسان ها را بر زمین حمایت کند و از این پس قلمرو آسمانی وی جهانی دیگر شد که پرندگان در جستجوی سعادت جاودان بدان نظر داشتند . در برخی روایات در این ماجرا تحوت فقط #کاتب رع و سریر زمینی رع به جب (خدای زمین معادل جبت در آیات قرآن ) یا شو( ایزد هوا ) و جب و آسمان ها به نوت واگذار شده است ، فرمانروایان جدیدی که به یاری انئاد یا خدایان نه گانه بر جهان فرمان می راندند .
از هنگامی که رع به آسمان جهان دارای ساختار دیگر و نظامی دیگر شد . به روایت از آموزهٔ هرموپولیس زمین با کوه ها محصور و کوه ها تکیه گاه آسمان شد و دامنه کوه قلمرو #نونت زوجهٔ نون شد ، و هم از این کوه ها بود که خورشید هر روز بر می خاست . در روایتی خورشید در نقش پسر خدا بانوی آسمان هر روز از ژرفای آب ها بر می خاست . در روایتی دیگر خورشید هر بامداد از پس کوه maanu و از میان دو درخت توت انجیر سفر روزانهٔ خود را در زورقی به نام منجت manjet )یا «#زورق میلیون ها سال » آغاز می نمود . ...}
( کتاب اساطیر مصر صفحات 56 الی 58)
به این فقرات را که پیشتر نیز بخش هایی از آن را نقل نموده بودیم . توجه ویژه نمایید .و چندین بار آن را بخوانید و از نظر بگذرانید.
« #عصر_زرین ، زندگی خدایان با انسان ها ، جدایی آسمان و زمین ، پایان شهریاری رع بر روی زمین و صعود وی به آسمان ، اعطای👈 مقام سلطنت به تحوت وزیر خویش ، که هم ایزد ماه است و هم ایزد #عطارد 👉 از سوی دیگر به بر آمدن رع (#خورشید) از کوه و چنانچه در اساطیر میان رودانی نیز این مسئله وجود دارد . کوهی که تا حدی شبیه به کوه #قاف در روایت های اسلامی و #البرز کوه زرتشتی می باشد . که جهان را محصور نموده است .
این که آمده اطراف این کوه قلمرو نونت همسر نون است . نون ایزد آب های اولیه معادل اپسو در اساطیر سومری و نونت زوجه وی معادل تیامت در اساطیر سومری می باشد .
بنابراین دامنه کوه هایی که عالم را فراگرفته در اساطیر مصری قلمرو اقیانوس نونت می باشد .
همچنین به 👈عادل بودن ایزد فرومایه رع و خواستار توازن بودن وی دقت نمایید .
البته باید گفت این توازن و عدالت مطمئناً از دریچه فهم این موجودات فرومایه است . نه از منظر الهی .
در ادامه به کیش اوزیریس به عنوان شهریار مردگان می پردازیم . و پس از بیان بعضی نکات ماجرا یک نگاه کلی به شمس می نماییم .
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌟⭐️🌞🌝🌛🌑🌘
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 135}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 13}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 9}
ادامه ...👇
پیش از آنکه به رع در نقش داوری مردگان بپردازیم ابتدا توضیحاتی در باره اُزیریس نواده فرومایه وی می پردازیم و سپس تغییر و تحول اسطوره مصری را در باب آئین مردگان بررسی می نماییم و در انتها شرح کلی در باب نقش شمس خواهیم داد .
حال توضیحاتی در باب ایزد اُزیریس : 👇
{ اُزیریس : ایزد مردگان
اُزیریس شکل یونانی شدهٔ ایزد مصری اوزیر است که با چند خدای یونانی نیز یکی گرفته می شد ، اما عمدتاً او را با دیونزوس و هادس یکی می پنداشتند .
نخست اُزیریس خدای طبیعت به شمار می رفت ، روح گیاهان را در برداشت و به نگام درو می مرد و به هنگام جوانه زدن غلات زنده می شد . آنگاه در سراسر مصر ، به عنوان « #ایزد_مردگان » پرستیده شد و در این مقام بود که وارد مجموعهٔ ایزدان مصری گردید و شایستگی یافت .
نوشته های تصویر نگار به زندگی و اعمال اُزیریس در طول اقامت ناپایدار او بر زمین بارها اشاره کرده اند ، اما افسانهٔ زندگی او را به تمام و کمال مدیون پلوتارک هستیم .
اُزیریس فرزند نخست جب و #نوت بود و در شهر تب در مصر علیا زاده شد . به هنگام تولدش ندایی اسرار آمیز ، آمدن « خداوندگاران جهانی » را نوید داد ، فریاد شادمانی برخاست که به زودی به اشک و سوگواری مبدل گردید .
زیرا دریافتند که او سرنوشتی بدفرجام خواهد داشت . #رع به رغم نفرینی که بر نوت روا داشته بود ، با شنیدن خبر تولد اُزیریس شاد شد و چون نوزاد را نزد وی بردند ،نوهٔ بزرگش را که جانشین تاج و تختش بود ، باز شناخت .
اُزیریس چهره ای زیبا و پوستی تیره داشت و بلند قامت تر از همهٔ مردان بود . چون پدرش جب ، کناره گیری کرد و به آسمان ها رفت ، اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و ایزیس _ خواهرش _ را شهبانوی خویش کرد .
نخستین اقدام شهریار جدید ، از میان بردن آدمخواری بود . آنگاه اعمال نیمه وحشیانهٔ انسان را به هنر کشاورزی و پرورش نباتات مبدل ساخت .
به انسان آموخت که چگونه برای خوراک خویش ، غله و انگور تولید کند ، نان بپزد ، آب جو و می(شراب) تهیه کند.
هنوز آیین ایزدان به وجود نیامده بود . اُزیریس آیین ها پرداخته کرد و نخستین پرستشگاه را هم او ساخت که مزیّن به نگاره های ایزدان گشت .
مراسم دینی را جزو قوانین کشور کرد و حتی دو نوع نی لبک ساخت که با ترانه و موسیقی جشن ها هم آوا می شد .
پس از این ، شهرها بساخت و قوانین دادگرانه برای مردم وضع کرد . بدین گونه بود که عنوان انوفریس (باشنده متعال ) را بدو بخشیدند و همچون چهارمین فرعون ایزدی ، آوازه یافت .
او که از مصر متمدن شده چندان خشنود نبود ، آرزو داشت که مرزهای فرمانروایی خویش را در سراسر جهان بگستراند . پس نیابت سلطنت را به ایزیس ( همسر و خواهرش ) واگذارد و عزم فتح آسیا کرد . #وزیر بزرگ خویش👈 توث( ایزد عطارد و ماه ) و سرهنگان برجسته اش ، آنوبیس و اوپوآوت را نیز با خویش برد .
اُزیریس دشمن خشونت بود و تنها به واسطهٔ نرم خویی بر کشورها فرمان می راند و پیروز مندانه اهالی را به ترانه خوانی و نواختن آلات موسیقی وامی داشت . پس از آنکه به همهٔ نقاط جهان سفر کرد و تمدن را در همه جا گستراند ، به مصر بازگشت .
در باز گشت به میهن ، قلمرو شهریاری او راه کمال پویید ، چه ایزیس در غیاب او خردمندانه کشور را اداره کرده بود .
اما چند ماهی نگذشت که اُزیریس آماج توطئهٔ سازمان یافتهٔ برادرش ، ست که به پیروزی برادرش رشک می برد ، قرار گرفت . بعدها جزئیات ماجرا را خواهیم آورد . در اینجا تنها می گوییم که در هفدهمین آثیر یعنی در بیست و هشتمین سال شهریاری اُزیریس ، این «باشندهٔ متعال » ( فرومایه از نظر ما ) در پی دسیسه های توطئه گران سقوط کرد و همسر وفادار او جسدش را یافت و به #مصر بازگرداند .
فعلاً کافی است بگوییم که #ایزیس ، با بهره گیری از قدرت افسونگری و به یاری #توث ، #آنوبیس و #حوروس موفق شد که کالبد مردهٔ همسرش را به حیات مجدد بازگرداند .
#اُزیریس به زودی به اتهامات #ست پاسخ گفت و در برابر نشست ایزدان به رهبری #جب ، از حقّانیت خویش دفاع کرد .
اُزیریس که از آن جهان بازگشته ، از تهدید مرگ در امان بود و می توانست تاج و تخت خویش را از نو باز یابد و به فرمانروایی خویش بر زندگان ادامه دهد . اما ترجیح داد از این حیات خاکی دست شوید . پس کناره گرفت و به کشتی الیسی رخت بربست و در آنجا ارواح دادگران را به گرمی پذیرا شد و بر مردگان فرمانروا گشت .
چنین است افسانه اُزیریس . می توان خاستگاه واقعی او را چنین بر شمرد که وی بت یک طایفهٓ پیروز بود که برای نخستین بار در «بوزیریس » ، واقع در مصر سفلی نصب شده بود . }
ادامه دارد...
@soltannasir
🌞🌝🌛🌟⭐️💫🌙🌏🌚
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 137}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 15}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 11}
ادامه ...👇
نکته4: در باب اسطوره اوزیریس باید دقت نمود که این اسطوره تا حدودی به اسطوره ایزد اینانای سومری و معشوقه وی یعنی دموزی شباهت دارد . منتهی در اساطیر سومری برخلاف اساطیر مصری دموزی برادر دوقولوی اینانا نمی باشد . اینانا با کوکب زهره در ارتباط است و ایسیس نیز همچنین .
اوزیریس با حاصلخیزی در ارتباط است و #دموزی نیز همچنین . اوزیریس کشته می شود . و دموزی نیز همچنین . با این تفاوت که اوزیریس در اینجا زنده می شود و سپس به جهان زیرین می رود و نقش داور مردگان را بازی می نماید . اما در اسطوره سومری ، #اینانا به دنبال معشوقه خویش دموزی به جهان زیرین سفر می نماید که داستان آن در الواح میان رودانی آمده است .
اکنون نقش اوزیریس را به عنوان ایزد مردگان و حاصلخیزی بررسی می نماییم و در این قسمت می بینیم که داوری مردگان ابتدا از آن رع بود و سپس به اوزیریس رسید و حورس پسر اوزیریس که وی نیز ایزد خورشید است در این داوری وی را همراهی می نماید .
{ « اوزیریس در نقش شهریار مردگان »
در کهن ترین دورهٔ تاریخی تحول کیش اوزیریس نقشی که بدو واگذار شد فرمانروای مردگان بود .
در این دوره با آن که اوزیریس را به هیأت شهریاری ترسیم می کردند ، اما این شهریار همیشه شاهی مرده و انسانی مومیائی شده و دارای پوشاک و نشان های سلطنتی بود .
اوزیریس در مصر علیا با خدای تدفین « ابیدوس خنتی امینیو» (Khenti_Amentiu) که به هیأت گرگی ترسیم می شد یگانه و کیش او به سرعت گسترش یافت . در این دوره این شهریار مرده «اوزیریس خنتی امینتو » (شهریار ساکنان غرب ) نام داشت ، و غرب برای مصریان مأوای مردگان و جای غروب خورشید و ساکنان غرب مردگان بودند .
با آن که مرکز اصلی کیش اوزیریس در بوزیریس واقع در دلتا قرار داشت مرکز مهم تر این کیش در ابیدوس واقع در #مصر علیا و در جائی قرار داشت که آرامگاه شهریار سلسلهٔ اول ، چر Djer ، بنا شد ، شهریاری که گاه به غلط او را «خنت» (khent) نامیده اند .
با گذشت زمان مردم این مقبره را آرامگاه اوزیریس پنداشتند . در روایت های افسانه ای اوزیریس بیشتر با ابیدوس پیوند دارد ، چرا که در این روایت ابیدوس جائی است که #ایزیس سر همسر مردهٔ خویش را در آن جا یافت .
در یادمان های یافته شده در ابیدوس سرواره ئی آراسته به گیس مصنوعی ، پر و شاخ را می بینیم که بربلندای تیری نصب شده بود .
ابیدوس در گذر زمان به آرامگاه و گورستانی بدل شد که مصریان استل یا سنگ قبرهائی عمودی به یاد مردگان خود در آن بر پا می کردند .
در گذر زمان اوزیریس با خدایانی چون خنتی _آمینتو و عنچتی و سوکر ، خدای ممفیت نکروپولیس در جیزه یگانه شد .
در آغاز هدف این یگانگی و تلفیق نه تخطی به قلمرو این خدایان که فرآیندی بود که از طریق تطبیق فراعنه با وظیفه آفرینش و نظم دادن به جهان در کیش خورشید_خدا پیوند داشت . در گسترش کیش اوزیریس تفویض مقام خدای تدفین به او از جانب کاهنان هلیوپولیس مورد مخالفت جدی قرار نگرفت . در این دگرگونی رع خدای برتر باقی ماند و اوزیریس ، ایزیس و حورس فرزند آنان در شمار خانواده رع و خدایان خورشیدی قرار گرفتند .
در آغاز قلمرو اوزیریس به دنیائی دیگر محدود می شد و در این قلمرو او خدائی کوچک بود . اوزیریس حتی در آغاز خدای برتر جهان زیرین نبود چرا که 👈خدای برتر جهان زیرین همانا 👈رع بود که در هیأت اوف Auf ، خورشید مرده ، هر شب از دوازده دروازه جهان زیرین می گذشت و با ارواح مردگان سخن می گفت : ارواح خبیث را اندرز می داد و راه ارواح نیکو را روشن می کرد و آنان را شجاعت می بخشید و دردهای آنان را تسکین می داد و منخرین آنان را در قلمروی که هوائی نبود برای دم کشیدن می گشود .
بدان سان که بر زمین انسان های خوب و بد فراوانند در جهان زیرین نیز چنین بود ، و خدایان مردگان نیز خدایانی بودند نیک سرشت و بدسرشت . رع یا که اوف باید در برابر ارواح خبیث جهان زیرین پاسداری می شد و این خدایان خبیث خدایانی بودند که اغلب به هیأت اژدرماران غول آسا در می آمدند [ و راه #اوف را سد می کردند ] .همیشه اما رع در این نبرد پیروز می شد و هر روز از جهان زیرین سر بر می آورد [ و با نور افشانی او روز آغاز می شد ] . #اوزیریس در آغاز یکی از ارواح جهان زیرین و از ارواحی بود که #رع را پاسداری می کردند .
بدان سان که گزارش شد فرعون در دین خورشیدی تجسم حورس اکبر پسر رع یا پسر حورس بود و بدین سان تصور می شد که #فرعون نیز همانند خورشید دیگر بار از جهان زیرین سر بر می آورد و زنده می شود و یکی از نقش های فرعون همانا آرام کردن #ارواح خبیث در جهان زیرین بود . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌎🌍🌏🌜🌛🌝🌚⭐️💫🌙
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 138}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 16 }
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 12}
ادامه ...👇
{... از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود ، و چنین بود که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با #حنوط( مالیدن بوی خوش نظیر کافور بر بدن مردگان در طی عمل غسل و تدفین ) تن همراه بود .
و چنین بود که غذا ، خادمان فراوان و مجموعه ئی از اوراد ، که کتاب مرده نام یافته ، در دسترس قرار داده می شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند ، و چنین بود که #روح شهریار مرده به گذز از دروازه های جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می شد .
باورهایس از این دست گویای قرار گرفتن #فرعون در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیایی شده در #زورق شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می کردند تصویر می کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می کردند. } ( کتاب اساطیر مصر 202 الی 204)
همانگونه که ملاحظه نمودید در ابتدا #رع بود که حاکم جهان زیرین بود . اما به مرور نقش خویش را به اوزیریس می دهد . و حورس که وی نیز ایزدی خورشیدی می باشد . اوزیریس پدر خویش را در نقش جدید وی یاری می نماید .
اما اکنون بخش داوری مردگان را از کتاب اساطیر مصر نقل می نماییم پس از پایان به تحلیل #اسطوره_خورشید و داوری و قضاوت وی می پردازیم : 👇
{ « داوری مردگان »
با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به #تالار_داوری در #جهان_زیرین راه می یافت و در این تالار مرده پاسخ گوی رفتار و کردار دورهٔ زنده بودن خویش بود .
تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروس همراه مرده همه برای مداهنهٔ خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود . چنین ترفندهائی اما به سختی می توانست در روبرو شدن با #اوزیریس که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او #حورس نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود و مؤثر واقع شود .
در محاکمهٔ ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت » شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت .
در روایتی از اسطوره ، اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت » نام می گیرد .
به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطورهٔ اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود . در مراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اورادهای مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود .
پیش از این در دوره های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دورهٔ فرمانروایی سلسلهٔ هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانهٔ نیکو » اوزیریس واگذار شد . بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت » بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می کرد . این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد . و چنین بود که با گذشت زمان این ویژیگی به اوزیریس نسبت داده شد .تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدس در آن نگهداری می شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود ، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس ، سوکر شاهین سر ، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می کرد .
اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود . در این نقاشی ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاشی می کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصل خیزی بود . در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی امست ، حاچی ، اپی ، دوامتوف و قبح سنوف پاسداران کوزه های امعا و احشاء مردگان نقاشی می شدند . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌝🌚🌛🌜🌔🌓🌏🌍🌎🌙⭐️☀️
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 139}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 17}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 13}
ادامه ...👇
{ ...در #تالار_داوری چهل و دو داور به هیأت مومیائی ها هر یک با سر انسان و پر حقیقت بر سر و با کاردی تیز در دست حضور داشتند . این داوران نماد چهل و دو ولایت یا استان #مصر علیا و سفلی و هر یک جنبه هائی از رفتار مرده را داوری می کردند ، مزید بر این چهل و دو داور #خدایان انئاد بزرگ و انئاد کوچک نیز حضور داشتند . این خدایان هر یک بر تختی نشسته بود و برخی از آنان عبارت بودند از رع_حرختی نشسته بر #زورق خویش که هیأت دیگر او #اتوم در پشت سر او قرار داشت و خدایان دیگر انئاد هلیوپولیس عبارت بودند از «#شو» ، «#تفنوت» ، «#جب» ، «#نوت » ، «#ایزیس» ، «#نفتیس» و «#حورس» و خدای نهمی در این میان نه اوزیریس که #حتحور بود . این خدایان ملازم «#حو= کلام توانمند ،» و «#سیا = هوش» ، بودند ملازمانی که همیشه در زورق خورشیدی #رع نیز حضور داشتند . انئاد کوچک یا خدایان نه گانه خرد خدایانی ریشدار و با مراسم تدفین پیوند داشتند .
به هنگام و به یمن طلسم و تعویذهائی که مردهٔ #مومیائی شده به همراه داشت و به ویژه به یمن کلمهٔ عبور نوشته شده در کتاب مرده ، فرد در گذشته به سلامت از سرزمین وحشتناک واقع در حد سرزمین زندگان و قلمرو مردگان می گذشت و با عبور از این مدخل توسط #انوبیس یا حورس یا #ماعت به تالار داوری راه می یافت .
مرده پس از بوسیدن آستانهٔ #تالار_حقیقت داخل می شد و نام دیگر تالار حقیقت تالار مضاعف بود ، شاید بدان دلیل که تندیس ماعت در مدخل و مخرج آن قرار داشت . تخت داوری #اوزیریس بین بخش پنجم و ششم دوت Duat یا جهان زیرین قرار گرفته بود .
داوری با آن چه « اعترافا منفی » نام داشت آغاز می شد : مرده در برابر هر یک از داوران نام او را بر زبان می راند تا ثابت می کرد که گناهی از او سر نزده و با انجام چنین ترفندی سعی می کرد هر یک از داوران را بفریبد .
تعویذهائی که مرده با خود داشت او را پاسداری و چنین تعویذهائی دل مرده را از بیان حقیقت و ذکر گناهان خویش در برابر خدایان باز می داشت .
در کیش اوزیریس پرهیزکاری مرده در زمان زنده بودن او باید ثابت شود و هم بدین دلیل مزید بر اعترافات و گزارش مرده گزارش دیگری که به «داوری سماعی » مشهور بود نیز ضرورت داشت ، [ و داوری سماعی عبارت از گرارش دیگرانی بود که در مورد درستی و نادرستی گفتار مرده شهادت می دادند ]
دومین بخش این بررسی را #تحوت ، خدای خرد ، سرپرستی می کرد و او خدائی بود که در دادگاه خدایان برای برای اثبات بی گناهی حورس نقشی اساسی داشت . در «تالار حقیقت » ترازوی بزرگی قرار داشت که بر فراز آن بابونی که نماد تحوت بود نشسته بود .
ماعت ، نماد دادگری و انتظام جهان ، در کنار ترازو قرار می گرفت و انوبیس توزین رفتار مرده را بر عهده داشت تا دل مرده نتواند نیرنگی به کار بندد . بابون نماد تحوت نیز با قرار گرفتن بر فراز ترازو این توازن را نظارت می کرد و ارواح دیگرانی که مرده را از نزدیک می شناختند نیز در کنار ترازو می ایستادند . روح مرده به هیأت 👈شاهینی با سر انسان نمایان می شد و دیگر خدایانی که در کنار ترازو قرار داشتند عبارت بودند از «مسخنت =خدا بانوی زایش» ، «شای=تقدیر و سرنوشت فرد در گذشته » رننونت و [ارنونت ] ، خدابانوی پرستار . همهٔ این خدایان دربارهٔ شخصیت مرده نظر می دادند و تحوت در کنار ترازو حاصل کار را بر تخته شستی که در دست داشت ثبت می کرد .
رأی هیئت منصفه بدون اتکای به «اعترافات منفی » و انگارهای فرد مرده اعلام می شد .
در توزین اعمال مرده انوبیس یا حورس در یک کفه ترازو دل مرده را که جایگاه هوش و بصیرت بود قرار می دادند و در کفه دیگر ترازو هیروگلیف ماعت یا نماد حقیقت که یک پر شتر مرغ بود قرار می گرفت . این را که دل گناهکار سبک تر یا سنگین تر از پر نماد حقیقت بود نمیدانیم ، اگر دل و پر هم وزن بودند مرده بی گناه بود و حاصل این توزین را تحوت بر تخته شستی هود ثبت می کرد و گزارش تحوت توسط انئاد مورد تأیید و عاموت که غولی ترکیبی از شیر ، اسب آبی و تمساح بود و کنار ترازو به انتظار دریدن دل گناهکاران کوژ کرده بود از دل مردهٔ نیکوکار دور می شد .
پس از انجام داوری و اثبات بی گناهی مرده ماعت تن مرده را همانند اوزیریس با پر که نماد پرهیزگاری بود می پوشانید و مرده را برای اعلام نتیجه داوری توسط #حورس به پیشگاه اوزیریس می فرستاد . در پیشگاه اوزیریس به نشان بی گناه بودن مرده را نان و آبجو می دادند و با این کار مرده زندگی جاوید می یافت . مرده در پیشگاه اوزیریس نیز بی گناهی خود را گزارش و اوزیریس با شنیدن این گزارش به مرده اجازه می داد که ساکن قلمرو اوزیریس شود . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
⭐️☀️🌞🌝🌛🌜🌚🌔🌏🌍
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 140}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 18}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 14}
ادامه ...👇
{ پس از داوری و با یافتن زندگی جاودان به مرده زنی واگذار می شد که او را در برآوردن نیازهایش در جهان دیگر یاری می کرد . سرزمین مردگان در اسطوره ها همانند سرزمین مصر و دیاری بود که مرده در آن به زراعت و مرمت سدها و آبراهه ها می پرداخت .
این سرزمین شبیه منطقه ئی از دلتای نیل در نزدیکی سبنیتوس sebennytos و سرزمین آباد و پر آب و در « کتاب مرده » در شرح آن دیار رودی جاری می بینیم که در آن نه کرمی دیده می شود و نه ماهیی . جادوها و ترفندهای انجام شده توسط خویشان مرده او را در جهان دیگر از انجام کارهای سخت معاف و اوشبتی های نهاده شده در گور او کارهای سخت را برای وی انجام می دادند ، و چنین بود که مرده رها و دل آسوده می توانست بی آنکه کاری سخت انجام دهد در امتداد نیل آسمانی به قایقرانی بپردازد ، با دختران آسمانی دمساز شود ، آواز بخواند و از غذاهائی که باز ماندگانش بدو فدیه می دادند تغذیه نماید . }( کتاب اساطیر مصر صفحات 218 الی 222)
نکته 1: مراسم #حنوط (خوش بو کردن) و #غسل مردگان در آیین مصری را به دلیل طولانی بودن نقل ننمودیم . مصریان در این مراسم مرده را خوش بو می نمایند . و این مسئله تا حدی شبیه به خوش بو نمودن بدن میت در دین اسلام است . منتهی با دو روش متفاوت .
نکته 2: م#صریان به همراه مرده #پاپیروس هایی حاوی #تعویذهایی می گذاشتند تا از #محفل_داوری خدایان فرومایه خویش به سلامت عبور نمایند .
و این مسئله استفاد از اذکار مذهبی مورد. اعتقاد در کفن میت در ادیانی نظیر #اسلام و #یهودیت به شکلی متفاوت وجود دارد . در دین اسلام و مذهب تشیع مستحب است که بر کفن میت نام مرده و شهادت به یگانگی خداوند نوشته شود . و همچنین نوشتن آیات قرآن و ادعیه ای نظیر #جوشن_کبیر و صغیر نیز بر روی #کفن مستحب است . این اعمال. به میتی که در دنیا موحد و مومن بوده در عالم برزخ کمک می نماید .
نکته 3: ملاحظه نمودید که پیشتر داوری نهایی منسوب به #رع بوده و سپس این نقش به #اوزیریس داده شد . در ادامه تفسیری از این مسئله ارائه خواهیم نمود .
نکته 4: #ماعت در اساطیر مصری ایزدبانوی عدالت و حقیقت و دختر رع و همسر تحوت می باشد . و در محفل تالار حقیقت برای داوری حضور دارد .
نکته 5: به توصیف شکل روح انسان دقت نمایید که به شکل شاهینی با سر انسان توصیف شده است . در احادیث برادران اهل سنت نیز در باب ارواح مومنین و یا شهدا اینگونه آمده است که:👇
«ارواح المؤمنین (الشهدا )فی حواصل طیور خضر حول العرش» یعنی ارواح مومنین و یا شهدا در بدن پرندگان سبز پیرامون عرش هستند .
که این با بینش مصریان در باب ارواح تا حدودی شباهت دارد .
و البته ذکر این نکته ضروری است که این مسئله در احادیث متعدد شیعه رد شده است چنانچه : 👇
{ #شيخ طوسي در كتاب «#امالی» خود روايت ميكند از شيخ مفيد از ابن قولويه از محمّد بن هَمّام از حِميَري از ابن عيسی از حسين ابن سعيد از قاسم بن محمّد از حسين بن أحمد از ابن ظَبْيان كه ميگويد:
من در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام بودم كه فرمود: مردم دربارۀ ارواح مؤمنين پس از مرگ چه می گويند؟
عرض كردم: می گويند : آنها پس از مرگ در حَواصِلِ طُيور خُضْر (سنگدان و #چينهدان #مرغان_سبز رنگ» قرار می گيرند.
حضرت فرمود: سبحان الله! مؤمن در نزد خدا گرامی تر از آن است كه روح او را در سنگدان مرغی قرار دهد ؛ وليكن چون وقت ارتحال مؤمن می رسد، رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم و علیّ و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام به نزد مؤمن می آيند ، و با آنها ملائكۀ مقرّب پروردگار هستند.
پس اگر خداوند زبان مؤمن را به شهادت به توحيد پروردگار و به نبوّت پيامبرش و به ولايت اهل بيت گويا كند ، بر اين معنی رسول خدا و علیّ و فاطمه و حسن و حسين شهادت می دهند و فرشتگانمقرّب هم با شهادت آنها شهادت می دهند.
و اگر زبان مؤمن در آن حال بسته باشد، خداوند پيامبر خود را از محتويات ضمير آن مؤمن آگاه می كند، پس رسول خدا بر آن گواهی می دهد ، و بر اساس شهادت پيامبر علیّ و حسن و حسين ـ كه بر تمام آنها صلوات و رحمت خدا باشد ـ گواهی می دهند ، و افرادی كه از فرشتگان حضور دارند آنها نيز گواهی می دهند.
و چون پروردگار روح آن مؤمن را بسوی خود قبض كند، آن #روح را در بهشت می برد و در صورتی مثل صورت خود آن مؤمن قرار می دهد بطوریكه در بهشت می خورند و می آشامند ؛ و چون روح تازه و شخص تازهای از دنيا بر آنها وارد شود، آنها را به همان صورتهائی كه در دنيا داشتند میشناسد. }
ادامه دارد ...
@soltannasir
⭐️
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 145}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 23}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 19}
ادامه ...👇
نکته ای جالب و مهم : یکی از نکات جالب که در باب مقایسه مقام انسان ، علی الخصوص #انسان_کامل و ایزدان کواکب وجود دارد این است که بر اساس حکمت کهن همه انسانها دارای نفوس فلکی می باشند یعنی دارای نفس فلکی هر هفت کوکب زحل و مشتری و مریخ و شمس و زهره و عطارد و قمر می باشند .
همچنین چهار عنصر آتش و باد و آب و خاک را در جسم و جان خویش دارند.
ضمن اینکه با سلوک معنوی می توانند سیر افلاک نمایند و از حد افلاک نیز بگذرند . و در نهایت در صورت داشتن دولت مادرزاد به مقام قرب قوسین اوادنی و حضرت اوحی برسند.
به همین دلیل در حکمت و عرفان انسان کون جامع نامیده می شود .
اما ایزدان کواکب موجوداتی هستند که تنها واجد نفس فلکی کوکب خویش می باشند . ایزدی منفی و شیطنی به مانند رع که از ایزدان خورشیدی است یا ایزد مهر که از ایزدان الهی و مثبت خورشیدی است تنها صفت کوکب خورشید را دارند . و فاقد صفات کوکب زحل و مریخ و مشتری و .. هستند . همچنین تنها با عنصر آتش مرتبط هستند که منسوب به کوکب شمس است و صفات باد و آب و خاک را ندارند .
بنابراین این ایزدان کواکب موجوداتی هستند که جامعیت لازم را به مانند ما انسان ها ندارند . درست است که بدلیل نامیرا بودن و جایگاه رفیعشان که با فلک شمس یا سایر افلاک مرتبط است بسیار قدرتمند هستند اما در برابر جایگاه انسان کامل و اولیایی که سیر افلاک نموده اند جایگاهشان نمودی ندارد .
بر اساس آنچه گفتیم به نظر فقیر بسیار محتمل است که در باب ایزدان کواکب بگوییم . که این موجودات سیر طولی ندارند و تنها سیر عرضی دارند . یعنی جایگاه هر کدام از ایزدان مربوطه جایگاه فلکی است که بدان منسوب است . یعنی ایزدی به مانند #مهر و #رع و #شمش نمی توانند با سیر و سلوک به فلک مشتری صعود نمایند . زیرا جایگاهشان فلک شمس است .
الله تبارک تعالی در آیه 164 سوره مبارکه صافات به نقل از فرشتگان می فرماید:👈« وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿۱۶۴﴾=و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست مگر [اينكه] براى او [مقام و] مرتبه اى معين است (۱۶۴)»
یعنی فرشتگان جایگاه معلوم دارند . و از جایگاه خویش فراتر نمی توانند بروند . #فرشتگان آسمان دوم نمی توانند به جایگاه فرشتگان آسمان سوم برسند .
از آنجایی که در #حکمت_قدیم آسمانهای هفت گانه را با هفت فلک نخست از #افلاک نُه گانه یکی می دانستند و در بعضی احادیث نیز نظیر حدیثی که نقل شد که طلوع کوکب #زحل(نجم ثاقب) در آسمان هفتم دانسته شده است . بنابراین می توان گفت همانگونه که فرشتگان سیر طولی ندارند . ایزدان کواکب اعم از مثبت و منفی شان به ظن فقیر سیر طولی ندارند . و تنها سیر عرضی می نمایند .
نکته1 : ممکن است فرشتگان در اثر تقصیر در عبادت سقوط نمایند . چنانچه در داستان فطرس و امام حسین(ع) در احادیث آمده ، اما اگر به جایگاهشان باز گردند از حد خلقتشان فراتر نمی توانند بروند .
نکته2: جنیان نیز توان سیر طولی را دارند . چنانچه در داستان #ابلیس لعنت الله علیه دیدیم که پس از شش هزار سال عبادت به آسمان ها رفت و معلم ملائکه شد و در دروس اشاره نمودیم که احتمالاً جایگاه وی _ با توجه به تطابق عالم کبیر و صغیر _ کجا بوده و چه جایگاه رفیعی داشته و سپس به کجا سقوط نموده است .
نکته3: اگر نظریه فقیر را بپذیریم که ایزدان کواکب سیر طولی ندارند . سوالی که پیش می آید این است که ایزدان طبیعت نظیر ایزدان باد(وای ) و #خاک(ارت و جبت و .. ) و #آتش(آذر) چه ? آیا اینان نیز #سیر_طولی ندارند ?
به ظن فقیر اینان نیز سیر طولی ندارند . که ان شاالله در این باره در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت .
نکته 4: با توجه به آنچه در باب جایگاه و مقام انسان کامل گفته شد .
آیا به نظر شما پرستش ایزدان کواکب دور از #عقل نیست ?
آیا انسانی که جایگاه خلیفة اللهی خویش را در جهان هستی دریابد به پرستش #ایزدان_کواکب حتی ایزدان مثبت آن دست خواهد زد ?
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌝🌛🌜⭐️
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 146 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 24}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 20 }
ادامه ...👇
عزیزان توجه داشته باشید اینکه گفته شد که ایزدان کواکب سیر طولی ندارند . نظر فعلی فقیر است و داده مسلّم و قطعی نیست و نیاز به بررسی بیشتر دارد .
اما اکنون به تحلیل اساطیر مصری می پردازیم .
گفته شد که شمس در برج میزان در هبوط خویش قرار دارد . و در جایگاه عدالت است . و علت اینکه ایزدان خورشیدی نظیر مهر و شمش و رع و حورس ایزدان عدالت می باشند این مسئله است . در نجوم احکامی می گویند شمس در برج میزان که برج هبوط وی است جایگاهش مناسب نیست . اما شما می بینید که جایگاه وی جایگاهی است که با ویژگی عدالت جویانه شمس تطابق کامل دارد . و شمس در این جایگاه نقش پررنگی در نظام هستی دارد .
می دانیم که برج میزان از بروج بادی است . و در جایگاه برج میزان به حساب ارواح در اساطیر و به حساب مردگان پس از حشر در دین رسیدگی می شود .
و روح مرده پاسخ گوی اعمال خویش می باشد . بنابراین در دادگاه روح نیاز به سخنوری دارد ? سخن گفتن چه طبیعتی داشت ? بادی
هر چند که باد صفت کوکب مشتری اما خدای سخنور کدام است ? عطارد
در اساطیر مصری ایزد عطارد کدام است ? تحوت یا توث که در دادگاه مردگان حضور داشت .
روح مرده به چه صورت در دادگاه حضور داشت ? #پرنده
پرنده چگونه موجودی است ? در حکمت کهن پرنده موجودی است که در هوا پرواز می نماید و در ضمن سخنور نیز می باشد . بنابراین با عنصر باد مرتبط است که عنصر برج میزان است . و از منظر سخنوری نیز با کوکب عطارد در ارتباط است . و همانگونه که گفته شد سخنوری با باد نیز مرتبط است .
از سویی دیگر در دادگاه #قلب مرده در ترازو با پر که نماد عدالت بود . مورد ارزیابی قرار می گرفت .
قلب چه بود ? گرم و تر و #بادی و با کوکب مشتری در ارتباط بود .
بنابراین قلب که بادی است در برج میزان که بادی است در ترازو (میزان)و با پر که خود نماد موجود بادی (پرنده) است . مورد ارزیابی قرار می گرفت .
اما می دانیم که در علم تنجیم ، زهره ، کوکب برج میزان است . بنابراین زهره در برج میزان با عدالت و رسیدگی به اعمال مرتبط است .
در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر پیشه ها آمده : 👇
{ کارهای پاکیزه و شگفت و دوستی بازارها و تجارت اندر آن و پیمودن به 👈ترازو و ارش و پیمانه و....} ( التفهیم صفحه 391)
بسیار محتمل است که ایزد بانوی #ماعت( ایزد عدالت و حقیقت ) ، در اساطیر مصری ایزد مربوط به کوکب زهره در برج میزان باشد .
نکته : در اساطیر مصری ملاحظه نمودید که #رع و #حورس و آتوم همگی ایزدان خورشیدی می باشند . بنابراین ایزدان زهره نیز ممکن است بیش از یکی باشند . یعنی #ایزیس ایزد زهره است که با باروری و تولید مثل مرتبط است . و چنانچه پیشتر در دروس اشاره شد در برج #عقرب نشسته است که با تولید مثل مرتبط است . زیرا برج عقرب بر اندام های جنسی دلالت داشت . و ایزد ماعت ، ایزد زهره است که در برج #میزان با #عدالت و داوری ارتباط دارد .
اما ایزد حورس در تالار حقیقت در اساطیر مصری ایزد خورشید است و می دانیم که چرا در آن جایگاه قرار دارد .
بنابراین ارتباط #زهره و #خورشید و باد و #عطارد را با برج میزان فهمیدیم .
اما زحل چه ? می دانیم #زحل در برج میزان در شرف خویش است .
بنابراین علی القاعده باید در تالار حقیقت در اساطیر مصری نقش پررنگی داشته باشد .
مهمترین و پررنگ ترین نقش در #تالار_حقیقت متعلق به کدام ایزد است ? اوزیریس
در اسطوره آمده بود که #اوزیریس ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید #مومیایی شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به #تاج سپید بلندی است به نام «آتف» با دو👈 پر #شتر_مرغ 👉 که تاج مصر علیا به شمار می آید .
در کتاب التفهیم صفحه 377در باب دلالت کوکب زحل بر چهارپایان آمده : 👇
{جانوران سیاه و آنچه سوراخ اندر زمین دارند . و او راست گاو و بُز و اسپ سیاه و 👈 اشتر مرغ 👉 و سنجاب و سمور و و دله و گربه و موشان و موش دو پای و ماران بزرگ و سیاه و کژدم و کیک و خبزدوک }
ملاحظه می نمایید که پر 👈شتر مرغ جز منسوبات کوکب 👈زحل است .
اوزیریس خدای حاصلخیزی و کشاورزی بود . و با طغیان سالانه👈 نیل در ارتباط بود در کتاب التفهیم صفحه 391 در باب دلالت کوکب زحل بر پیشه ها آمده :👇
{ بناها و بقعات و 👈کشاورزی 👉 و آبادکردن 👈زمین ها و 👈چشمه و 👈آب و بخشیدنش و کارهاء تر و پیراستن و تقدیر کردن چیزها و میراثها و 👈گور کندن و فروختن هر چه از آهن کنند وز اسرب استخوان و موی و 👈نخّاسی (برده داری ) بندگان سیاه وز علمها آنچه به بدی رساند وز عمل سلطان آنچه به شر بود و قهر و غضب کردن و 👈بستن و 👈بندکردن و 👈شکنجه کردن }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌚