eitaa logo
عصر جدید خندوانه دورهمی کودک شو
2.9هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
4.2هزار ویدیو
25 فایل
سلام به کانال خودتون خوش آمدید با عصر جدید ، دور همی ، خندوانه ، کودک شو ، طنز ، خنده ، سرگرمی ، موسیقی، تفریح ، بازی ، مخصوصا طنزهای مناسبتها و ایام جشن در خدمت شما هستیم😍 ادمین هماهنگی تبلیغات و تبادل : @raaheell تبلیغات: @navaa0
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه یارو از پدرش می‌پرسه: بابا، ماه نزدیک‌تره یا ؟ یارو میزنه پس گردنش و میگه: آخه معلومه که ماه!!! مگه تو از اینجا میتونی اصفهان رو ببینی😘😂 😍 @sorna0
📲💭 بچه‌های بالا یه نیسان پُر "کو...کتل مو...لو...تف" تو اصفهان پیدا کردن!! 😕🧐 جدیدا چقدر کشاورزا خطررررناک شدن...!!! 😜 چهار شنبه سوری رو جلو انداختن مگه 😂😂 😂😂 @sorna0
یجوری میگن صدای مردم شنیده نشد انگار توقع داشتید رئیسی بیاد وسط زاینده رود عصا بزنه به زمین آب دربیاد شنیدیم بابا ما هم شنیدیم 😂 😁😍 @sorna0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کشته های 😂😂 ⭕️چه برانداز‌های باحیایی داریم تا دم مرگ فکر حجابشه😂 خدا رحمتش کنه داشتن فیلم می گرفتن بگن تو اصفهان توسط پلیس کشته شده 😂😂 😂😂😁 @sorna0
عکس تاریخی خشکی زاینده رود😳 دوره ی قاجار..... این و منتشر کنید یه عده تحت تاثیر و تبلیغات سوء، فکر نکنند خشکسالی فقط برای این سالها هست.... لابلای کتاب‌های تاریخی بارها به خشکسالی و خشک شدن زاینده رود در چندین قرن گذشته اشاره شده 😬😬 @sorna0 @sorna0
هیتلر تقریبا نصف جهان رو تصرف کرده بود و فقط مونده بود که اگه اونم میگرفت، کل جهان رو گرفته بود. تا نزدیکای اصفهان اومد، از یکی پرسید عزیز اصفهان کدوم طرفه؟ یارو بهش آدرس داد، یهو از وسط کوه های برفی روسیه‌ سر در آورد و دید ارتشش‌ داره نابود میشه.😂 😍 @sorna0 @sorna0
هفت - هشت تا مجروح بودیم در یک اتاق بزرگ، از هر ملیتی! اصفهانی، لر، آذری، شیرازی، کرد و بلوچ ! از هر کدام مان صدایی بلند می‏ شد: اصفهانی‏ ناله می‏ کرد، لره با یا حسین (علیه‏ السلام) گفتن سعی می‏ کرد دردش را ساکت کند، بلوچه از شدت درد میله‏ های دو طرف تخت را گرفته بود و فشار می ‏داد و شرشر عرق می‏ ریخت و من هم خجالت و رودربایستی را گذاشته بودم کنار و یک نفس نعره می ‏کشیدم و ننه‏‏ام را صدا می‏ کردم! فقط نفر آخر که یک رشتی بود، هم درد می‏ کشید و هم میان آه و ناله‏ هایش کرکر می‏ خندید . کم‏ کم ماهایی که ناله می‏ کردیم توجهمان به او جلب شد.  حالا ما هفت نفر داشتیم او را نگاه می‏ کردیم و او آخ و اوخ می‏ کرد و بعد قهقهه می‏ زد و می‏ خندید. مجروح بغل دستی ‏ام که جفت پاهایش را گچ گرفته و سر و صورتش را باندپیچی کرده بودند، با لهجه اصفهانی و نگرانی گفت ببینم مگر بخش موجی‏ ها طبقه بالا نیست؟ مجروح آن طرفی که بلوچ بود گفت: فکر کنم هم مجروح شده هم موجی. با نگرانی گفتم: نکند یکهویی بزنه سرش و بلند شود و دخل ‏مان را بیاورد؟! مجروح رشتی خنده ‏اش را خورد چهره ‏اش از درد در هم شد و با لهجه غلیظ گیلکی گفت: شماها نگران من هستید؟ مجروح بلوچ گفت: بیشتر نگران خودمانیم. تو حالت خوبه؟ بنده خدا دوباره به قهقهه خندید و ما بیشتر نگران شدیم. داشتیم ماست‏ های‏ مان را کیسه می‏ کردیم. من یکی که اگر پاهایم آش و لاش نشده بود، یک لحظه هم معطل نمی‏ کردم و جانم را بر می‏ داشتم و می‏ زدم به چاک. مجروح رشتی ناله جانسوزی کرد و گفت: نترسید من حالم خوبه؟ مجروح اهل گفت: معلومه! و به سر و وضع او اشاره کرد مجروح رشتی دوباره خندید و گفت: نترسید من همه ‏اش یاد مجروح شدنم می ‏افتم و به خاطر همین می‏ خندم. با تعجب پرسیدم: مگه تو چه‏ طوری مجروح شدی که خنده داره؟ اولش نمی‏ خواست ماجرا را برای‏ مان تعریف کند اما من و بچه ‏های دیگر که توجه‏ شان جلب شده بود آنقدر به مجروح رشتی اصرار کردیم تا اینکه قبول کرد واقعه مجروح شدنش را برای ‏مان تعریف کند مجروح رشتی چند بار ناله و هروکر کرد و بعد گفت: من و دوستانم که همه با هم همشهری بودیم، در محاصره دشمن افتاده بودیم. دیگر داشتیم شهادتین ‏مان را می‏ خواند‏یم. دشمن هم لحظه به لحظه نزدیک ‏مان می‏شد بین ما هیچ ‏کس سالم نبود همگی لت و پار شده و نای تکان خوردن نداشتیم. داشتیم خودمان را برای رسیدن دشمن و خوردن تیر خلاصی و رفتن به بهشت آماده می‏ کردیم که... مجروح رشتی بار دیگر به شدت خندید از خنده بلندش ما هم به خنده افتادیم. مجروح رشتی که با هر خنده بلند یک قسمت از پانسمان روی شکمش خونی می ‏شد  ادامه داد: آره... داشتیم آماده شهادت می ‏شدیم که یکهو از طرف خط خودی فریاد یا حسین(علیه ‏السلام) بلند شد من که از دیگران سالم‏ تر بودم! به زحمت تکانی به خودم دادم و نیم ‏خیز شدم. دیدم که ده‏ ها بسیجی دارند تخته گاز به طرف ‏مان می‏ آیند با خوشحالی به دوستانم گفتم: بچه ‏ها دارند می‏ آیند. بعد همگی با خوشحالی و به خیال اینکه آنها از لشکر خودمان هستند شروع کردیم به زبان گیلکی کمک خواستن و صدا زدن آنها.  مجروح رشتی دوباره قهقهه زد و قسمتی دیگر از پانسمان سرخ شد. - اما چشم‏ تان روز بد نبیند همین که آن بسیجی‏ ها به نزدیکی‏ مان رسیدند، یکی‏ شان به زبان ترکی فریادی زد و بعد همگی به طرف ما بدبخت‏ ها که نای تکان خوردن نداشتیم تیراندازی کردند... حالا ما مثل مجروح رشتی می‏ خندیدیم و دست و پا می‏زدیم و بعضاً قسمتی از پانسمان زخم‏ های ‏مان سرخ می‏شد. - بله آن بنده خداها وقتی سر و صدای ما را می ‏شنوند، خیال می‏کنند ما عراقی هستیم و داریم به زبان عربی داد و هوار می ‏کنیم! دیگر نمی‏ دانستند که ما داریم به زبان گیلکی داد و فریاد می ‏کنیم.  من که از دیگران بهتر فارسی را بلد بودم، شروع کردم به فارسی حرف زدن و امان خواستن و ناله کردن. یکی‏ شان با فارسی لهجه ‏دار فریاد زد: آهای !مگر شماها ایرانی هستید؟ با هزار مکافات توی آن تاریکی و آتش و گلوله حالی‏ شان کردم که ما هم ایرانی هستیم اما گیلانی! بنده خداها به ما که رسیدند، کلی شرمنده شدند بعدش با مهربانی زخم‏ های‏ مان را پانسمان کردند و بی‏ سیم زدند عقب تا بیایند ما را ببرند حالا من که در بین دوستانم بهتر فارسی حرف می ‏زدم با کسی که بین ترک ‏ها فارسی بلد بود نقش مترجم را بازی می‏ کردیم و هم قربان صدقه یکدیگر می‏ رفتیم و هم فحش می‏‏ دادیم و گله می‏ کردیم که چرا به زبان آدمیزاد کمک نخواسته ‏ایم و منظورمان را نرسانده ‏ایم! تا نیم ساعت درد یادمان رفت و ما هم مثل مجروح رشتی می‏ خندیدیم و ناله می‏ کردیم. پرستار آمد وقتی خنده و ناله‏مان را دید با تعجب پشت دستش زد و با لهجه ترکی گفت: وا، شماها خل و چل شده‏ اید؟ هر هشت نفری با صدای بلند خندیدیم و پرستار جانش را برداشت و فرار کرد!
کاخ چهلستون از معدود کاخ های زیبای عصر صفوی که از دست ظل السلطان قاجار نجات پیدا کرد و تخریب نشد. 😍😍 @sorna0
🇮🇷دکتر امروز در ساعت ۱۷ میدان امام اصفهان