اشعار زیبای مولوی در مدح امیرمؤمنان (ع) و بیان توحید ایشان:
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا...
رخت خود را من ز ره بر داشتم
غیر حق را من عدم انگاشتم...
که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد
کوه را کی در رباید تند باد
آنکه از بادی رود از جا خسیست
زانکه باد ناموافق خود بسیست
باد خشم و باد شهوت باد آز
بُرد او را که نبود اهل نماز
کوهم و هستی من بنیاد اوست
ور شوم چون کاه بادم یاد اوست
جز به باد او نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سرخیل من
خشم بر شاهان شه و ما را غلام
خشم را هم بستهام زیر لگام
تیغ حلمم گردن خشمم زدست
خشم حق بر من چو رحمت آمدست
غرق نورم گرچه سقفم شد خراب
روضه گشتم گرچه هستم بوتراب...
بخل من لِلَّه، عطا لله و بس
جمله للهام نیم من آن کس...
بیش ازین با خلق گفتن روی نیست
بحر را گنجایی اندر جوی نیست
پست میگویم به اندازهٔ عقول
عیب نبود این بود کار رسول...
#مولوی
(مثنوی معنوی، دفتر یکم)
#مدح_امیرمومنان
#توحید_احدی_صمدی
@sooyesama
حضرت سیدالشهدا (ع) در دعای عرفه میفرماید: "الهی امرتنی بالرجوع الی الآثار، فارجعنی الیک بکسوه الانوار، مصون السر عن النظر الیها و مرفوع الهمه عن الاعتماد علیها"
خدایا مرا به بازگشت بهسوی آثار فرمان دادی، پس مرا با پوشش انوار بهسوی خودت باز گردان، در حالیکه سرّم از نگریستن به آنها در امان باشد و همتم از اعتماد بر آنها برداشته گردد.
حضرت علامه حسنزاده مصداق بارز این فراز است. ایشان در آغاز نوجوانی از روستای دورافتاده ایرا به حوزه وارد شد و سالها در دامان اولیای الهی تربیت یافت و پس از استناره از اسمای عظمای الهی، به روستای ایرا بازگشت.
هریک از اساتیدی که علامه شاگرد آنها بود، برای تربیت توحیدی هر سالکی بسنده بودند. اما حضرت آقا همه آنها را خدمت کرد و از همه استناره فرمود.
او اندیشههای ناب و متعالی نوابغ تاریخ را در خود جمع کرد و همه را در توحید احدی صمدی فانی نمود. درواقع حضرت علامه با توحیدِ برخاسته از "بسمالله الرحمن الرحیم" به همه محسوسات و علوم، روح الهی بخشید.
اولیای الهی اینگونهاند که در همه مراحل زندگی همواره درپی انوار الهیاند و پیوسته با اسماءالله محشور هستند. و در پایان، با پوششی از انوار اسماء به دامان نورالانوار باز میگردد.
#استاد_محمود_امامی
#علامه_حسنزاده
#کسوهالانوار
#توحید_احدی_صمدی
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
حضرت سیدالشهدا (ع) در دعای عرفه میفرماید: "الهی امرتنی بالرجوع الی الآثار، فارجعنی الیک بکسوه الانوار، مصون السر عن النظر الیها و مرفوع الهمه عن الاعتماد علیها"
خدایا مرا به بازگشت بهسوی آثار فرمان دادی، پس مرا با پوشش انوار بهسوی خودت باز گردان، در حالیکه سرّم از نگریستن به آنها در امان باشد و همتم از اعتماد بر آنها برداشته گردد.
حضرت علامه حسنزاده مصداق بارز این فراز است. ایشان در آغاز نوجوانی از روستای دورافتاده ایرا به حوزه وارد شد و سالها در دامان اولیای الهی تربیت یافت و پس از استناره از اسمای عظمای الهی، به روستای ایرا بازگشت.
هریک از اساتیدی که علامه شاگرد آنها بود، برای تربیت توحیدی هر سالکی بسنده بودند. اما حضرت آقا همه آنها را خدمت کرد و از همه استناره فرمود.
او اندیشههای ناب و متعالی نوابغ تاریخ را در خود جمع کرد و همه را در توحید احدی صمدی فانی نمود. درواقع حضرت علامه با توحیدِ برخاسته از "بسمالله الرحمن الرحیم" به همه محسوسات و علوم، روح الهی بخشید.
اولیای الهی اینگونهاند که در همه مراحل زندگی همواره درپی انوار الهیاند و پیوسته با اسماءالله محشور هستند. و در پایان، با پوششی از انوار اسماء به دامان نورالانوار باز میگردد.
#استاد_محمود_امامی
#علامه_حسنزاده
#کسوهالانوار
#توحید_احدی_صمدی
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
اشعار زیبای مولوی در مدح امیرمؤمنان (ع) و بیان توحید ایشان:
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا...
رخت خود را من ز ره بر داشتم
غیر حق را من عدم انگاشتم...
که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد
کوه را کی در رباید تند باد
آنکه از بادی رود از جا خسیست
زانکه باد ناموافق خود بسیست
باد خشم و باد شهوت باد آز
برد او را که نبود اهل نماز
کوهم و هستی من بنیاد اوست
ور شوم چون کاه بادم یاد اوست
جز به باد او نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سرخیل من
خشم بر شاهان شه و ما را غلام
خشم را هم بستهام زیر لگام
تیغ حلمم گردن خشمم زدست
خشم حق بر من چو رحمت آمدست
غرق نورم گرچه سقفم شد خراب
روضه گشتم گرچه هستم بوتراب...
بخل من لِلَّه، عطا لله و بس
جمله للهام نیم من آن کس...
بیش ازین با خلق گفتن روی نیست
بحر را گنجایی اندر جوی نیست
پست میگویم به اندازهٔ عقول
عیب نبود این بود کار رسول...
#مولوی
(مثنوی معنوی، دفتر یکم)
#مدح_امیرمومنان
#توحید_احدی_صمدی
@sooyesama