eitaa logo
به سوی سماء
931 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
468 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از به سوی سماء
صفر، ماهی است که خاتم الانبیاء (ص) در آن رحلت می‌کند. ظرفی از زمان که جایگاه فقدان نبوت است. لذا نَحس و بلاخیز است. هر جایگاهی که فاقد روح نبوت باشد، نحس و بلاخیز است. البته زمان و مکان، به خودی خود، نه نحس‌اند و نه سعد. اما اتفاق‌هایی که در آنها روی می‌دهد بدان‌ها رنگ می‌دهد و سبب نحسی یا سعدی آن‌دو می‌گردد. مانند روز عاشورا و مکان کربلا که نقش ویژه‌ای در تربیت نفوس دارد. ماه صفر نیز جایگاه رحلت خاتم الانبیاء (ص) است. و هرجا که روح نبوت نباشد نحس خواهد بود. اما ربیع‌الاول (که جایگاه میلاد نبی است) سعد و موجب رشد آدمی است. اینکه پیامبر (ص) فرمود: «هرکه مرا به خروج صفر بشارت دهد، او را به بهشت بشارت می‌دهم». مراد این است که هرکس از اقامت در صفر (فقدان روح نبوت) خارج شود، وارد بهشت شده است. حرام و مکروه، «صفر» اند؛ یعنی فاقد روح نبوت هستند، و واجب و مستحب، «ربیع» اند؛ یعنی واجد روح نبوت هستند. @sooyesama
آدم یک غذای مردگی دارد و یک غذای زندگی. البته غذای مردگی بعد از این‌که جان آمد و آدم پیدا شد، زنده می‌شود. ما باید این مغز و جان و غایت را پیدا کنیم اگر آن غایت آمد همه مقدمات زنده می‌شود. لذا غایت است که به همه چیز رنگ می‌دهد. اگر غایت شریف بود آن مقدمات هم شریف و نورانی می‌شوند و آن نور به این تاریکی‌ها می‌تابد. لذا همه ادارکات و دریافت‌های انسان از ابتدا، حقیقت و بهشت می‌شود و اگر آن نور نیامد همه این ادراکات وزر و عذاب می‌شود. مادامی که آن توحید احدی صمدی نیامده و مادامی که آدم اسم الله رحیم نشد انسان غذای مرده می‌خورد و غذای مرده وزر است و وزر بار می‌کند «يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ» (انعام/۳۱). @sooyesama @madresehbagherain
مجلسی که ما برای هر معصومی می‌گیریم چه حضرت زهرا (س) باشد و چه پیغمبر اکرم (ص) و چه حضرت بقیة الله (ع)، هر مجلسی که گرفتیم، جشنی گرفتیم یا مجلس عزایی گرفتیم برای این است که از عصمت آن‌ها استفاده کنیم و معصوم بشویم. عصمت عملی که همان ملکۀ عدالت است را همه می‌توانند دارا شوند. (پناهگاه فاطمی، ص۹۲) @sooyesama @malakedaei
هدایت شده از به سوی سماء
هر مخلوقی در فصل شکوفایی‌اش، نیاز بیش‌تری به غذا دارد. لذا در بهار که فصل شکوفایی گیاهان است، نیاز به غذای نباتی افزایش می‌یابد. از این روی گیاهان به آب و نور و هرچه که غذایشان است، احتیاج بیش‌تری پیدا می‌کنند. در حالی‌که در پاییز و زمستان که فصل فسردگی و ایستایی گیاهان است، نیاز به غذا در آن‌ها کم‌تر است. آدمی نیز در فصل شکوفایی‌اش این‌گونه است. ما دو فصل شکوفایی آدمیت داریم: یکی رجب و شعبان و رمضان و دیگری ذی‌قعده و ذی‌حجه و محرم. آدم در این دو فصل شکوفایی نیازش به غذای حقیقی‌اش که توحید است، بیش‌تر است. چرا که زمینه رشد و شکوفایی آدمیتِ آدم در این ایام بیش‌تر است. لذا در این ایام دستورات بیش‌تری از سوی شریعت وارد شده، تا در این بستر آماده، آدمیت ما رشد بیش‌تری داشته باشد. @sooyesama
نیت، روح عمل، و اخلاص، روح نیت است. بدون اخلاص، علم و عمل ما، روح ندارد و کالبدی بی‌جان است. باید گام به گام با هرچه که می‌خواهد نیت ما را منحرف کند مبارزه کرد. ازاین‌رو بعضی بودند که حتی به زبان می‌آوردند که ما برای این جهت حرکت می‌کنیم، ما لشکر خداوند هستیم و زیر امر او و به فرمانِ او راه می‌رویم. @sooyesama
کار خیر آدمی آن است که از حقیقت نشأت گرفته باشد. لذا ممکن است کسی کار خیر زیادی انجام بدهد اما چون از توحید نشأت نگرفته به کمال نهایی نرسد. البته این کارهای خوب، برای او مفید است اما در حد انسانی (کمال عقلانی) خوب است، و به خیر آدمی (کمال الهی) نمی‌رسد. تنها زمانی به خیر آدمی می‌رسد که کار خیر او از روی توحید باشد. بیش‌تر مردم دوست دارند در اندازه انسانی بمانند یعنی کار خیر انجام می‌دهند اما آن دارایی نهایی که باید پیدا کنند یعنی نفخ روح، به آن نمی‌رسند. @sooyesama
بهترین روز برای ما مبعث حضرت خاتم (ص) است؛ چون اگر این مبعث نبود ما از ضالین [گم‌راهان] بودیم. در سورۀ جمعه خداوند می‌فرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبينٍ». اگر انسان مبعث و حکمت که شناخت حقیقت اشیاست، را نداشته باشد و در همۀ مخلوقات، آیات خداوند را مشاهده نکند، در ضلال مبین است. @sooyesama @malakedaei
هدایت شده از به سوی سماء
برخی این‌گونه نقل می‌کنند که یزید پس از خطبه امام سجاد (ع)، اظهار پشمیانی نمود و ابن‌زیاد را مقصر معرفی کرد. سپس از امام (ع) راه‌کار توبه خواست. حضرت سجاد (ع) نماز غفیله را آموزش فرمود. حضرت زینب (س)، که تعجب اطرافیان را از این عمل امام دید، پیش‌قدم شد و از سبب این کار پرسید.امام فرمود: او توفیق توبه نخواهد یافت. ظاهرا سببش این است که در نماز غفیله داریم: «لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین». و کسی‌که مملو از «من» است، هیچ‌گاه نمی‌تواند بگوید: «کنت من الظالمین». بشر وقتی‌که پر از «من» شد، اشتباهاتش را توجیه می‌کند. و هرگز نمی‌تواند نقص و زشتی «من» را بپذیرد. حضرت یونس (ع)، در ظلمات ثلاث، ندا داد: «لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین»، و از غم نجات یافت. آدمی اگر نقص و فقر خود را پذیرفت، راحت می‌شود. وگرنه مدام باخودش درگیر و مغموم است. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
یکی از دعاهایی که حضرت علامه (ره) پیوسته می‌خواند این بود که: "اللهم غیّر سوء حالنا الی حسن حالک". حال ما حال خوبی نیست؛ یا حال شیطانی است، یا نباتی یا حیوانی. اما خداوند بهترین حال را داراست. این دعا خیلی عظیم است که حال ما به حال الهی تغییر یابد. این دعای ماه مبارک رمضان را قدر بدانیم و با توجه بخوانیم. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
«یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَال» احسنِ حال این است که آدم حقیقت‌جو باشد. باید به حقیقت توجه پیدا کرد، نه این‌که انسان ظهوراتِ حقیقت را حقیقت بداند. همۀ موجوداتِ عالم عکسِ حقیقت هستند. هرکس به تماشایی رفتند به صحرایی مارا که تو منظوری خاطر نرود جایی @sooyesama @malakedaei
هدایت شده از به سوی سماء
این دارایی که در ماه مبارک، پیدا شده، باید محفوظ باشد. اگر آیاتی از قرآن یا کل آن، نصیب کسی شد، باید آن‌را به دقت مواظبت نمود، بلکه رشد داد. آدم، پس از رهایی از خویش، نباید مرتد گشته و دوباره به چنگال نفس باز گردد. هم‌چنان‌که اشیاء با ارزش را به صندوق امانات بانک می‌سپارند. دارایی حقیقی را نیز باید نزد حق تعالی و خفیر یوم [امامی که آن روز متعلق به اوست] به امانت سپرد‌. تکرار دعاهای ذیل، جهت حفظ این دارایی مفید است: ۱- ربنا اصرف عنا عذاب جهنم؛ إن عذابها کان غراما. إنها سائت مستقرا و مقاما ۲- ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة؛ إنک أنت الوهاب ۳- اللهم احفظنا من شرور أنفسنا و من سیئات أعمالنا و من همزات الشیاطین و من شرور الاشرار، و من شر کل دابّة أنت آخذ بناصیتها. إنک علی صراط مستقیم. فانت الله خیر حافظا و أنت أرحم الراحمین. @sooyesama
گاهی برای آدم حوادثی پیش می‌آید و یا خودِ سن جوانی اقتضا می‌کند که یک تشویش خاطری پیدا می‌شود. بیش‌تر افراد به این‌گونه مسائل مبتلایند. کم‌تر کسی پیدا می‌شود که آن آرامش لازم برای کمال نهایی را داشته باشد. برای تحصیل این آرامش، توصیه شده که سوره حشر را باوضو و رو به‌قبله بخواند. هنگامی‌که به این آیات رسید «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ...». این بخش را که اسمای حسنای الهی است، باتوجه بیشتری بخواند و سه‌بار تکرار کند. سپس دست خود را از سر تا سینه (آنجا که قلب هست) و شکم بکشد. ان‌شاءالله یک تسکین خاطری پیدا خواهد شد. این سوره برای یهودیان بنی‌قریظه و بنی‌نظیر نازل شد. اینها دو طایفه یهودی بودند که با پیغمبر اکرم (ص) در افتادند و نفاق کردند، آن‌گاه خداوند تبارک و تعالی آنها را دچار تشویش کرد، به‌گونه‌ای که خانه‌های خودشان را با دست خودشان و دست مسلمین خراب می‌کردند «یخربون بیوتهم بایدیهم...». نگویید: آدم چگونه خانه خود را خراب می‌کند؟ معنایش این نیست که کلنگ بردارد و خراب کند. بلکه ممکن است کسی خانه هم دارد و می‌فروشد که خانه دیگری بخرد. اما نابجا عمل می‌کند و موفق نمی‌شود. کم‌کم سرمایه‌اش را نیز هدر می‌دهد و دیگر نمی‌تواند خانه بخرد. این‌گونه خانه‌اش را خراب کرده است. آدمی که نتواند خوب تصمیم بگیرد وضع خودش را بهم می‌زند. این بخاطر تشویش خاطر است. اگر این سوره را بخوانیم ان‌شاء‌الله یک تسکینی و طمانینه‌ای حاصل می‌شود. با آن طمانینه هم می‌توان معارف الهی را خوب آموخت و هم در خانه و زندگی تشویش نداشت. هنگامی‌که ثبات حاصل شد، درهای رحمت الهی گشوده می‌شوند. ما خیلی از اسماء خداوند تبارک و تعالی دور هستیم، لذا باید به اسماء تمسک جوییم. بخشی از این سوره، انسان را شستشو می‌دهد و بخش دیگرش انسان را مزین می‌کند. آن چیزهایی که باید داشته باشد را دارا می‌شود. آن‌گاه وقتی معارف الهی را می‌شنود، آن حرف‌ها در آنجا که باید بنشیند، می‌نشیند. (شرح دروس معرفت نفس، جلسه نهم، باتصرف و تلخیص) @sooyesama
دار یعنی جایی‌که اندیشه آدم در او ساکن است. دار آدم بالفعل، یعنی آدمی که همه دارایی های او به فعلیت رسیده باشد، توحید احدی صمدی است، لذا دار آدم توحید احدی صمدی است. پس مقام محمدی و دار پیغمبر اکرم توحید احدی صمدی است که همان نفس رحمانی است. نفس رحمانی جان عالم و همه کلمات وجودی است. دار غرور عبارت از خود آدم است. دار غرور یعنی دار فریب، یعنی شیطان آدم را گول می زند و به چیزی دعوت می کند که وارونه و زینت کرده است و آدم را از بهشت آدمی بیرون می برد. ما بی دار غرور نمی توانیم باشیم اما می توانیم از آن بیرون بیاییم. اگر از ظاهر به مظهر و باطن رسیدیم از دار غرور بیرون آمدیم اما اگر در ظاهر ماندیم و به مظهر نرسیدیم در دار غرور ساکن شدیم. دار خلود آن است که اندیشه آدم در حقیقت ساکن است. یعنی از عکس به صاحب عکس و از آیه به ذوللایه و از... ظاهر به مظهر می رسیم. تجافی یعنی نیم خیز شدن یعنی نه این است و نه آن. یعنی باید از عالم نیم خیز شد یعنی باید عالم را نردبان کرد برای بالا رفتن نه این که در آن ساکن شویم. زیرا در نردبان انسان برای بالا رفتن از آن باید نیم خیز شود. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
حقیقت هر شخصی اندیشه اوست. و اندیشه حضرت سیدالشهدا ع در دعای عرفه تبیین گشته و در صحرای کربلا نمودار شده است. بنابراین زیارت حقیقت سیدالشهدا (ع) توجه به دعای عرفه و نمودهای آن در صحرای کربلاست. حضرت در دعای عرفه می‌فرماید: «الهی علمت باختلاف الآثار و تنقلات الاطوار، ان مرادک منی، ان تتعرف الیّ فی کل شیء، حتی لا أجهلک فی شیء» ؛ خدایا، از جابجایی آثار [انوار]، و دگرگونی اطوار دانستم، که مراد تو از من، این است که در همه چیز برای من نمایان شوی، تا در هیچ جایگاهی به تو جاهل نباشم. اگر کسی این حقیقت را دریافت و در خود پیاده کرد، او حقیقت سیدالشهدا (ع) را زیارت نموده است. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
همه مقاطع زندگی انسانهای کامل، الهی و قابل زیارت است. اما برخی مقاطع گنجایش بیشتری برای ظهور توحید داشته است. اکنون حضرت سیدالشهدا (ع) را در سه مقطع مورد توجه قرار دهید: روز عرفه، روز عاشورا و روز اربعین. در عرفه، حضرتْ یک تقاضای توحیدی والایی را مطرح می‌نماید و در فقرات دعای عرفه به نمایش می‌گذارد. این فعلا دعا و درخواست است. اما دعایی برخواسته از جان مبارک حضرت، که اقتضای وجودی اوست. در عاشورا این دعا استجابت می‌شود و حوادثی پیش می‌آید که حضرت سیدالشهدا (ع) را به اوج تجلی توحیدی می‌رساند. در اینجا، آن‌چه پیش‌تر دعا بود، ظهور نموده و حضرت، مظهر آن واقع شده است. در اربعین این تجلی توحیدی به مقام ختمیت می‌رسد؛ زیرا پس از عاشورا حوادث و بلایای تلخ‌تری رخ داد که همان اسارت آل الله (ع) بود. و سر مبارک حضرت که همراه این قافله بود، ناظر این قضایا بود. لذا این ابتلائات جدید، یک تجلیات عمیق‌تری می‌آورد که همان ختم تجلی توحیدی است. لذا زیارت ایشان در روز اربعین اهمیت ویژه‌ای دارد و از نشانه‌های مومن شناخته می‌شود. چراکه یوم اربعین روزی است که اوج توحید در حضرت نمودار شده است. لذا زیارت حضرت در این حال، آثار ویژه‌ای خواهد داشت. اینکه بیش از بیست میلیون نفر در چنین روزی، جذب این ساحت مقدس می‌شوند بخاطر همین ختم در تجلی است که دل‌ها را شیدا نموده است. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
صفر، ماهی است که خاتم الانبیاء (ص) در آن رحلت می‌کند. ظرفی از زمان که جایگاه فقدان نبوت است. لذا نَحس و بلاخیز است. هر جایگاهی که فاقد روح نبوت باشد، نحس و بلاخیز است. البته زمان و مکان، به خودی خود، نه نحس‌اند و نه سعد. اما اتفاق‌هایی که در آنها روی می‌دهد بدان‌ها رنگ می‌دهد و سبب نحسی یا سعدی آن‌دو می‌گردد. مانند روز عاشورا و مکان کربلا که نقش ویژه‌ای در تربیت نفوس دارد. ماه صفر نیز جایگاه رحلت خاتم الانبیاء (ص) است. و هرجا که روح نبوت نباشد نحس خواهد بود. اما ربیع‌الاول (که جایگاه میلاد نبی است) سعد و موجب رشد آدمی است. منسوب است که پیامبر (ص) فرمود: «هرکه مرا به خروج صفر بشارت دهد، او را به بهشت بشارت می‌دهم». مراد این است که هرکس از اقامت در صفر (فقدان روح نبوت) خارج شود، وارد بهشت شده است. حرام و مکروه، «صفر» اند؛ یعنی فاقد روح نبوت هستند، و واجب و مستحب، «ربیع» اند؛ یعنی واجد روح نبوت هستند. @sooyesama