eitaa logo
به سوی سماء
956 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
480 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
یک زمانی کسالتی داشتم اما دکتر نمی‌رفتم. فرزندان خیلی اصرار می‌کردند و از ضرورت بررسی مسئله می‌گفتند، اما بنده نمی‌پذیرفتم. روزی پسر بزرگم گفت: پدرجان می‌دانی مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که شما قبول نمی‌کنید که مریض هستید! اگر قبول می‌کردید، این‌قدر برای دکتر رفتن تعلل نمی‌کردید. این جمله، گویی، سخن خدا بود که از زبان فرزندم بیرون می‌آمد. البته ما به دکتر رفتیم و عمل قلب انجام شد؛ زیرا تاخیرش باعث ضرر جبران ناپذیری می‌شد. اما هوش من را آن جمله الهی تصرف کرده بود. انسان‌ها نمی‌پذیرند که مریض هستند، لذا به انبیاء و اولیاء ع پشت می‌کنند! افراد بشر «من»‌هایی دارند که از پذیرش دستورات پیامبران، طفره می‌رود. آنها نمی‌خواهند «من»ی را که یک عمر ساخته‌اند، بشکنند. لذا با بهانه‌ها و توجیهات گوناگون از دایره هدایت انبیاء ع، خارج می‌شوند. آدم برای اینکه از هدایت و طبابت پیامبر بهره‌مند شود، نخست باید «من» خود را زیر پا بگذارد. به همین دلیل، نخستین سخن همه پیامبران این بود: «قولوا لا اله الا الله، تفلحوا». پذیرش دعوت پیامبر ص، به منزله پا نهادن بر «من» خویشتن است. و هرچه پیش می‌رویم «من» خود را بیشتر نفی می‌کنیم. تا جایی‌که «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» و «اللهم ارزقنا... الاستعداد للموت قبل حلول الفوت». (باتصرف و تلخیص) @sooyesama
یادآوری: در اروپا (ظاهرا فرانسه) مناظره‌ای بین دو فیلسوف بزرگ رخ داد. یکی منکر خدا و دیگری کشیشی طرفدار خدا. این مناظره بسیار جنجالی شده و بعدها به صورت کتابی چاپ گردید. یکی از فلاسفه اسلامی معاصر (ظاهرا شهید مطهری) با مطالعه این کتاب، به نکته زیبایی اشاره نمود. ایشان فرموده است: آن خدایی که آن کشیش معرفی نمود، قابل قبول نیست. اگر ما هم بین نفی و اثبات این خدا، مخیر شویم. عقل ما به نفی آن حکم می‌کند. خدایی که ما می‌پذیریم، واقعیت فراگیر و مهربانی است که شریعتی معقول و منسجم دارد. @sooyesama
مکاشفات و کرامات دلالت بر کمال سالک و عدم آن ندارد. بلکه اقتضای شاکله نفوس است چه بسا این امور سدّ راه سالک شود و عطش طلب او را برای تحصیل توحید فرونشاند (نورمجردج1ص۷۳۸) @sooyesama
خداجو با خداگو فرق دارد حقیقت با هیاهو فرق دارد خداجو را هوای سیم و زر نیست بجز فکر خدا، فکر دگر نیست @sooyesama
گفت: هر مردی که باشد بد گمان نشنود او راست را با صد نشان هر درونی که خیال‌اندیش شد چون دلیل آری خیالش بیش شد چون سخن در وی رود علت شود تیغ غازی دزد را آلت شود پس جواب او سکوتست و سکون هست با ابله سخن گفتن جنون ---------------------- به خاموشی ببستم من، زبان هرزه گویان را دو لب بر هم نهادم، کار شمشیر دو دم کردم @sooyesama
كره زمين را از دو جانب قطب اندكى تطامن است؛ يعنى: اندكى مسطّح است و فرو رفتگى دارد. و آفاق استوائى و قريب بدان‌ها را چون مكّه مكرّمه تقبّب است؛ يعنى: برآمدگى دارند. و آب همه كره زمين را فرا گرفته بود، و چون فرو نشست قهرا جاىِ برآمده زمين كه قبّۀ آنست و تقبّبِ آن بيش از جاهاى ديگر است در نخستين بار نمودار شده است، و آن مكّه مكرّمه است. و چون آب كم كم فرو نشست و تقليل يافت قسمت پديد آمده زمين به تدريج گسترش يافت كه از آن تعبير به دحوالارض شده است. (هزار و یک کلمه، ج۱، ص۴۶۰) @sooyesama
سرانجام روزی معبد نور را خواهی دید و راز این همه رنج را خواهی یافت روزی که انجام، به آغاز، می‌گرود و نور در دامن نور می‌آرمد @sooyesama
الهی نامردی مردان، و مکر زنان، آدمی را زمین‌گیر ننماید. اما جهل در لباس علم، خیانت در لباس مشورت، و کینه در لباس خیرخواهی، روح امید و نیروی حرکت را باز ستاند. الهی نیمی از وجود، در این تلاطم نابود شده است. نیمه دیگر نیز بستان، و از گنجینه غیبت مرا باز گردان. @sooyesama
امام جوادالائمه ع: در این دنیا همه ما در کنار هم زندگی می‌کنیم؛ ولی آنکه قلبش با کسی باشد و به دین او متدین شود، هرجا که باشد با اوست. (تحف العقول، ص۷۲۶) @sooyesama
مهم‌ترین مراقبات دهه اول ذی‌حجة: ۱. دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء: هر رکعت= حمد + توحید + یک مرتبه «و واعَدنا موسی ثلاثینَ لیلةً و أتْمَمْناها بعشرٍ فتَمَّ میقاتُ ربِه أربعینَ لیلةً و قالَ موسی لأخیه هارونَ اخْلُفْني فی قومی و أصلِح و لا تَتِّبعْ سبیلَ المفسدین» ۲. ده مرتبه تهلیل‌های حضرت امیر (ع): «لا اله الا الله عددَ الیالی و الدهور، لا اله الا الله عددَ أمواج البحور، لا اله الا الله و رحمتُه خیرٌ مِمّا یجمعون، لا اله الا الله عددَ الشَوک و الشجر، لا اله الا الله عدد الشَعر و الوَبر، لا اله الا الله عدد الحجر و المَدَر، لا اله الا الله عدد لَمحِ العیون، لا اله الا الله فی اللیلِ إذا عَسعَس و الصبحِ اذا تنفّس، لا اله الا الله عدد الریاح فی البراری و الصخور، لا اله الا الله من الیوم الی یومِ یُنفَخُ فی الصور». ۳. ده مرتبه شهادت‌های حضرت عیسی ع: «أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر * أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له أحدا صمدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا * أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له أحدا صمدا لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا أحد * أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لا یموت، بیده الخیر و هو علی کل شیء قدیر * حسبیَ اللهُ و کفیٰ، سَمعَ اللهُ لِمن دَعا، لیس وراءَ اللهِ مُنتهیٰ، أشهد لِله بِما دَعا، و أنه بریءٌ مِمَّن تَبَرّأ، و أنّ لِله الآخرةَ و الأولیٰ». منبع: مفاتیح الجنان @sooyesama
خداوند متعال می‌فرماید: «خضر به موسی گفت:آیا نگفتم تو هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبایی کنی؟» (سوره کهف،آیه 72)   امام علی علیه السّلام فرمود: «در هنگام آزمایش است که مرد گرامی داشته شود یا خوار گردد.» بسیاری از عارفان به حقیقت رسیده، در مراحل اولیه سلوک، از بعضی از تلامذه آزمایشی می‌کنند که به یک معنی تمحیص خالص ساختن و بیدار کردن است و به یک معنی ظرف وجودی را در بوته آتش قرار می‌دهد تا طلای ناب از غیر ناب جدا شود... استاد وقتی شاگرد را امتحان می‌کند، می‌خواهد باطن حال او را که خودش به آن جاهل است، با آزمایش ظاهر سازد.  این سنّت گاه گاهی اجرا می‌شود نه برای همگان؛ زیرا آنان‌که باطنی پاک و صفت استقامت دارند و طالب حقیقی‌اند، به نوعی معلومند، و آنان‌که ضعیف هستند نیز از سر و رویشان پیداست. امّا گروهی متوسط الحال‌اند و این امتحان مانند شوک است برای آنها تا تلنگری باشد برای بیداری، در آزمون‌های بعدی. به نقل از کانال «عرفان کشمیری» @sooyesama
«یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ» از این جمله زیبا در دعای شریف کمیل، مـعلوم می‌شود که رابطه اسم با ذکر رابـطه دواء با شفـاء است چطـور از دواء باذن الله شفاء ظاهر می‌شود، همان‌گونه از اسماء الهی به اراده او (که یاد اوست تو را) یاد حق تعالی طلوع می‌کند. پـس اگر می‌فرماید: «فلله الاسماء الحسنی فادعوه بها» یعنی با این اسماء شریفه مـستغرق در اقیانوس یاد او شوید تا از این اسم‌ها به یادها برسیـد... اى جمـال تـو در جــهان مــــشهور ليكن از چشم انس و جان مستور نـور رويــت بـه ديــده‌ها نــزديـك لـــيـكن از ديـــدنـش نظـــرها دور @sooyesama
گرچه معصومین ع همواره عارف و قریب به حقیقت هستند. اما معرفت و قرب الهی دارای مراتبی است، که مراتب عالیه آن، در خلوت مناجات و پس از برخی عبادات رخ می‌دهد. از این روی پیامبر خاتم ص با اینکه همواره در معرفت و قرب الهی ساکن است، اما فرمود: «گاهی غباری بر دلم می‌نشیند که روزی هفتاد بار استغفار می‌کنم». این غبار و استغفار پس از آن، به جهت رویت حق، در مظاهر کوچکتر است. اما هنگام عبادت، حق تعالی با تمام مظاهر ریز و درشتش جلوه‌گر می‌شود و این ادراک، سبب بروز معارف توحیدی در ادعیه خواهد شد. مانند آن‌چه در فرازهای پایانی دعای عرفه رخ داده است. @sooyesama
انسان با فقدان شفاء و اشارات شیخ الرئیس و شرح اشارات خواجه طوسی و فتوحات و فصوص شیخ اکبر محیی‌ الدین و شرح علامه قیصری در فصوص الحکم و مصباح الانس ابن فناری و اسفار صدرالمتالهین، در بیان معارف الهی کتاب و سنت احساس غربت و خلأ می‌کند. (هزار و یک کلمه، ج۳، ص ۱۸۴) @sooyesama
در قرن ششم، دو شخصیت با نام شیخ شهاب الدین سهروردی به چشم می‌خورد. اولی فیلسوفی اشراقی، و صاحب کتاب «حکمة الاشراق» و برخی آثار فلسفی دیگر است. او به «شیخ شهید» و «شیخ اشراق» شهرت دارد. دومی صوفی شهیری است که سر سلسله سهروردیه می‌باشد. او صاحب کتاب «عوارف المعارف» و برخی آثار صوفیانه دیگر است. @sooyesama
مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تبریزى معروف (که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است)، اوایلى که براى تحصیل وارد نجف شد، با این‌که طلبه بود ولى به شیوه اعیان و اشراف حرکت مى‌کرد. نوکرى دنبال سرش بود و پوستینى قیمتى روى دوشش مى‌انداخت و لباس‌هاى فاخرى مى‌پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده ملک‌التجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آن‌که توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلى همدانى (که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّى بزرگان مى‌رفتند در محضر ایشان مى‌نشستند و استفاده مى‌کردند) راهنمایى شد. روز اولى که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیئتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلى همدانى مى‌رود، وقتى‌که مى‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلى همدانى، از آن‌ جا صدا مى‌زند که همان‌جا (یعنى همان دمِ در، روى کفش‌ها) بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا مى‌نشیند. البته به او بر مى‌خورد و احساس اهانت مى‌کند، اما خودِ این تحمل، تربیت و ریاضت الهى او را پیش مى‌برد. جلسات درس را ادامه مى‌دهد. استاد را (آن‌چنان‌که حق آن استاد بوده) گرامى مى‌دارد و به مجلس درس او مى‌رود. این، شکستن آن منِ متعرضِ فضولِ موجب شرکِ انسانى، در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینى و خودشیفتگى و براى خود ارزش و مقامى در مقابل حق قایل شدن را از بین مى‌برد و او را وارد جاده‌اى مى‌کند و به مدارج کمالى مى‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونى هر انسانى است که اگر انسان، دائم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت (همین‌طور ریاضت‌ها) پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونى خواهد شد. (مقام معظم رهبری؛ ۱۳۶۹/۰۱/۳۰) @sooyesama
توحید به معنای برقراری وحدت است. خداوند با روحی که در عالم دمیده، کثرات عالم را وحدت بخشیده است. چنان‌که روح بخاری، مولکول‌ها و سلول‌های پراکنده را تسخیر کرده و آنها در نظام واحدی به نام بدن، به خدمت می‌گیرد. البته روح بخاری، سلول‌ها را ایجاد نمی‌کند، بلکه سلول‌هایی که هست را تسخیر می‌نماید. اما روحی که خدا در عالم دمیده است، اشیا را پدیدار می‌نماید. این روح امتداد بی‌کرانی دارد که اشیا عالم در بستر این امتداد، نمودار می‌شوند؛ «الم تر الی ربک کیف مد الظل». روح خدا، همان فیض هستی است که از ناحیه ذات مقدس اشراق و نفخ شده است. اشیاء عالم، چیزی جز امتداد و فراز و فرود فیض هستی نیستند. فیض هستی جان و متن همه اشیاست، و اشیاء تعین و تموج این فیض. بنابراین فیض هستی، یا همان روح الهی، مایه وحدت عالم است، و خداوند با نفخ این روح، در عالم وحدت بر قرار نموده است. این توحیدی است که خدا در مقام آفرینش ظاهر ساخته است. اکنون، آدم کسی است که این توحید در او منعکس شود. یعنی این روح وحدت‌بخش را مشاهده نماید و کثرات را در او فانی کند. البته کثرات، فانی در این روح هستند و اساسا با همین فنا خلق شده‌اند. اما آدم باید این حقیقت را بیابد تا در شراشر وجودی آدمی منعکس شود. این انعکاس، به معنای نفخ روح الهی در بنیه آدمی است. (با تصرف و تلخیص) @sooyesama
شاگرد از راهی دور، به دیدار استاد بزرگ آمده بود تا از حقیقت بپرسد هنگامی‌که به استاد رسید، با شور و شوق از عقاید خود پیرامون حقیقت می‌گفت. پس از مدتی، استاد برای شاگرد چای ریخت و آنقدر به چای ریختن ادامه داد تا فنجان پر شد و چای از آن سرازیر گشت. شاگرد گفت: مگر نمی‌بینید که فنجان پر شده و دیگر جا برای چای ندارد؟ استاد پاسخ داد: شما ھم مانند این فنجان از افکار خودتان لبریز ھستید. چطور از من چیزی می‌خواھید اما به اندازه یک فنجان خالی به من جا نمی‌دھید. ارسالی از اعضا @sooyesama
راز بگشا ای علی مرتضی ای پس از سوء القضا حسن القضا... تو ترازوی احدخو بوده‌ای بل زبانهٔ هر ترازو بوده‌ای... #مولوی @sooyesama
عارفی ۳۰ سال مرتب استغفار می‌کرد. مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می‌کنی؟ ما که از تو گناهی ندیدیم! جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخت. گفتم: الحمدلله معنایش این بود که مال من نسوزد مال مردم مهم نیست! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی. @sooyesama
امام زمان ع: قُلُوبُنا اَوْعِیَهٌ لِمَشیَّهِ اللهِ، فَإذا شاءَ شِئْنا قلوب ما ظرف های مشیّت الهى است. پس هرگاه او بخواهد ما نیز مى‌خواهیم. (بحارالأنوار: ج ۵۲، ص ۵۱) @sooyesama
برخی از دستوراتی که به صورت روزانه باید داشت، چنین است: ۱. همیشه با طهارت باشیم یا با وضو یا غسل یا تیمم یا هر وظیفه‌ای که داریم. ۲. روزی هفتاد مرتبه ذکر استغفار را بگوییم. ۳. خواندن پنج سوره ذیل: سه مرتبه کافرون + سه مرتبه فلق + سه مرتبه ناس + یازده مرتبه توحید + هفت مرتبه قدر. تعداد این پنج سوره را که عرض کردم از معصوم رسیده است. @sooyesama
امیرالمؤمنین علیه السلام: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَدِ انتَهى إلى غايَةِ كُلِّ مَعرِفَةٍ و عِلمٍ. آن‌که خود را بشناسد، به بالاترين قلّه دانش و معرفت رسيده است. (غرر الحكم، ح 8949) @sooyesama
حکمت متعالیه، کمال خود را در جمع میان عرفان، برهان، قرآن و وحی جستجو می کند و هر یک را در عین لزوم و استقلال با دیگری می طلبد و با اطمینان به هماهنگی و جزم به عدم اختلاف، همه آنها را گردهم می بیند و در مقام سنجش درونی، اصالت را از آن قرآن می داند و آن دو را در محور وحی، انفکاک ناپذیر مشاهده می کند. (فلسفه صدرا، ج۱، ص۲۶) @sooyesama
روزی که با صد شوق به درگاهت آمدم، گفتند: برو، خود را بریز، آن‌گاه بیا! اکنون سال‌هاست که درگیر این ریزش جانکاهم در اعماق این چاه تاریک خسته و دل‌شکسته چشم به راه توام ای آخرین شفیع #ر_س @sooyesama
به سوی سماء
روزی که با صد شوق به درگاهت آمدم، گفتند: برو، خود را بریز، آن‌گاه بیا! اکنون سال‌هاست که درگیر این
در حدیث صحیح آمده است: «آخر من یشفع، هو ارحم الراحمین» آخرین شفیع [در روز قیامت]، خداوند ارحم الراحمین است (ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۳۷۵ ؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ص۳۳۸) @sooyesama
تنى چند از اساتید بزرگوار ما رضوان الله تعالى علیهم كه در نجف اشرف از شاگردان نامدار اعجوبه دهر، آیه الله العظمى... حاج سید میرزا على آقاى قاضى تبریزى بوده‌اند... این اساتید براى ما از مرحوم قاضى حكایت مى‌كردند كه آن جناب مى‌فرمود: «بعد از مقام عصمت و امامت، در میان رعیت احدى در معارف عرفانى و حقائق نفسانى در حد محیى‌الدین عربى نیست و كسى به او نمى‌رسد. و نیز فرمود كه ملاصدرا هر چه دارد از محیى‌الدین دارد و در كنار سفره او نشسته است» (دومين يادنامه علامه طباطبائى، ص ۴۱) @sooyesama
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ (زمر: 68) امیرمومنان (ع): الهی... فجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک (مناجات شعبانیه) سعدی شیرازی: چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم ----------------------- عَیّوق ستاره‌ای با نور سرخ تابان، که مظهر باران است ----------------------- @sooyesam
با سوره مبارکه اخلاص بیشتر مأنوس باش. سوره قدر به ولایت راهنمایی میکند. سوره یس قلب قرآن است. آیه نور،نور می دهد آیه سخره رفع وساوس نفسانی میکند وهفتاد بار آن در کافی منصوص است. @sooyesama
عزیزمن! هرگاه دلت به التهاب آمد بدان که جانت چیزی را طلب می‌کند چنان‌که وقتی بچه به التهاب در می‌آید و گریه می‌کند معلوم است که چیزی می‌خواهد و تا آن چیز را به دست نیاورد آرام نمی‌شود بسیاری از افراد این‌گونه مواقع که دلشان می‌گیرد سعی می‌کنند به هر طریق ممکنی خود را از غم و اندوهی که نصیبشان شده برهانند... ممکن است با رفتن به یک باغ و پارک و یا رفتن به خانه دوست و آشنایی آن درد به نوعی تسکین یابد. اما مطمئن باشید که هرگز از این طریق دلتان آرام نخواهد شد. در این حال، دل زمانی آرام می‌گیرد که به ملکوت عالم اتصال یابد بدان‌که تمام برکات نیز در قبض است نه در بسط تا به قبض نیفتادید چیزی از ملکوت عالم نمی‌گیرید... پس اولا وجود درد و فراهم آمدن قبض در نهاد آدمی لازم است. ثانیا اینکه بتوان از این درد و قبض ایجاد شده نهایت استفاده را کرده و خود را به ملکوت عالم اتصال داد نه این که با کارهای... پیش پا افتاده‌ای، نفس را از نیاز و احتیاج ذاتی خود به حقائق عالم، غافل ساخته و او را به امور مادون انصراف دهیم که احساس راحتی کند و خیال کند از غم در آمده است. (شرح دروس معرفت نفس، ج۲، ص۱۶۸) @sooyesama