امام حسين علیه السلام:
انَّ شيعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ
بىگمان شيعيان ما، کسانی هستند که دلهاشان از هر خيانت، كينه و فريبكارى پاك باشد
(مجلسی، بحارالأنوار، ج۶۸، ص۱۵۶)
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
شخصی در مکاشفه دید امام حسین علیه السلام مشغول جمع کردن خارهای بیابان هستند. از ایشان میپرسند شما چه میکنید؟
میفرمایند: راه سالکان خدا را هموار میکنم.
#سیدهاشم_حداد
@sooyesama
مناجات شعبانیۀ حضرت امیر (ع)، مناجات همۀ انبیاست و حضرت بقیةالله (عج) هم این دعا را میخواند. لذا دعاهایی که در مناجات شعبانیه هست، دعاهای حضرت بقیةالله است. این دعاها، دعای حقیقی است. اگر خواستی حضرت بقیةالله (عج) را زیارت کنی باید این دعا را بفهمی.
#استاد_محمود_امامی
#مناجات_شعبانیه
#زیارت_بقیهالله
@sooyesama
@malakedaei
حضرت اباالفضل العبّاس (ع) را شاگردان ایشان (آیتالله قاضی ره) کعبۀ اولیاء میگفتند.
مرحوم قاضی پس از سیر مدارج و معارج و التزام به سلوک و مجاهدۀ نفس و واردات قلبیّه و کشف بعضی از حجابهای نورانی، چندین سال گذشته بود و هنوز وحدتِ حضرت حق تعالی تجلّی ننموده بود و مرحوم قاضی به هر عملی که متوسّل میشد، این حجاب گشوده نمیشد.
تا هنگامیکه ایشان از نجف به کربلا برای زیارت تشرّف پیدا کرده و پس از عبور از خیابان عبّاسیّه و عبور از درِ صحن، در آن دالانی که میانِ در صحن و خود صحن است، شخص دیوانهای به ایشان میگوید: امروز ابوالفضل کعبۀ اولیاء است. مرحوم قاضی همینکه وارد رواق مطهّر میشود، حال توحید به او دست میدهد و تا ۱۰ دقیقه باقی میماند.
سپس که به حرم سیّدالشهداء علیه السلام مشرّف میگردد، در حالتیکه دستهای خود را به ضریح مقدّس گذاشته بود، آن حال قدری قویتر دست میدهد و مدّت یک ساعت باقی میماند. دیگر از آن به بعد مرتّباً و متاوباً و سپس متوالیاً حالت توحید برای ایشان بوده است.
#علامه_طهرانی
(جُنگ خطّی شماره ۱۸، صص ۲۶۹-۲۷۰) باتلخیص
#آیتالله_قاضی
#شهود_توحید
#حضرت_ابوالفضل_العباس
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
امام سجاد (ع):
افْضَلُ الْبِقَاعِ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ- وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَمْ يَنْفَعْهُ ذَلِكَ شَيْئاً
برترین مکانها میان رکن و مقام است. اما اگر کسی به اندازه عمر نوح میان قومش (پنجاه سال کمتر از هزار سال) عمر کند، و در آن مکان روزها را روزه و شبها را به عبادت بگذراند، و بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند، این اعمال هیچ سودی برای او نخواهد داشت.
(وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۲۲)
@sooyesama
مولانا یكی از اصحاب را غمناک دید فرمود: همه دلتنگی از دل نهادگی بر این عالم است. هر دمی كه آزاد باشی از این جهان و خود را غریب دانی، و در هر رنگ كه بنگری و هر مزهای كه بچشی دانی كه به آن نمانی و جای دیگر روی، هیچ دلتنگ نباشی.
عبدالرحمن جامی
(نفحات الانس)
#مولوی
#خاستگاه_غمها
@sooyesama
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
#حافظ
@sooyesama
عبادت هدف نهایی در سلوک آدمی است و مایه اماته (فنا) و احیای (بقا) آدمی میگردد. هر عبادتی کشف تازهای است که ما بدان توجه نداریم.
هیچ کشف و کرامتی، از خود عبادت برتر نیست، تا بهعنوان پاداش عبادت قرار گیرد. افسوس که نمیدانیم چه کیمیای گرانبهایی در دست داریم و میخواهیم آنرا به گوهرهای کمارزشتری بفروشیم. سعدی علیه الرحمه چه زیبا فرموده است:
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
#استاد_محمود_امامی
#عبادت
#فنا
#بقا
@sooyesama
به سوی سماء
عبادت هدف نهایی در سلوک آدمی است و مایه اماته (فنا) و احیای (بقا) آدمی میگردد. هر عبادتی کشف تازها
خداوند تبارک و تعالی میفرماید: "واعبد ربک حتی یاتیک الیقین". برخی چنین تفسیر میکنند که عبادت هدف نهایی نیست و مقدمهای برای یقین است. از نگاه ایشان عبادت، وسیله و کالایی است که برای دستیابی به علم و معرفت، بهکار میآید.
این تفسیر ناقص است؛ زیرا یقین، همواره متعلقی میخواهد و متعلق آن در آیه شریفه، خودِ عبادت است. بنابراین معنای آیه چنین میشود که خدا را بندگی کن تا به بنده بودنت یقین پیدا کنی.
آدمی هر چیزی را که تمرین کند به همان یقین مییابد. برای نمونه اگر تمرین خطاطی کند اندکاندک همان خطاطی را بهگونه یقینی و بدون خطا انجام میدهد. پس متعلق یقین در هر بخشی، وابسته به تمرینی است که انجام میشود. اکنون اگر عبادت را تمرین کند، به عبادت یقین پیدا میکند و حقیقتا عبد میگردد.
اگر آدمی به عبودیت و فقر ذاتی خود یقین پیدا کرد، آنگاه به حقیقت "الموت" که همان فنای در توحید است، دست خواهد یافت. و سپس روح الهی در او دمیده میشود.
این روشی است که از همه روشهای سلوکی برتر است و زودتر و ژرفتر آدمی را به مقصد نهایی خود میرساند.
ما هنگامیکه عبادت میکنیم باید توجه داشته باشیم که هیچ پاداشی برای عبادت در نظر نگیریم؛ زیرا عبادت مقصد نهایی ماست.
از همان هنگام که واردِ عبادت میشویم، فرمان الهی در ما دمیده شده است. فرمان که آمد ما را از خویش فانی کرده و حیات الهی به ما خواهد بخشید.
عبادت هدف نهایی در سلوک آدمی است و مایه اماته (فنا) و احیای (بقا) آدمی میگردد. هر عبادتی کشف تازهای است که ما بدان توجه نداریم.
هیچ کشف و کرامتی، از خود عبادت برتر نیست، تا بهعنوان پاداش عبادت قرار گیرد. افسوس که نمیدانیم چه کیمیای گرانبهایی در دست داریم و میخواهیم آنرا به گوهرهای کمارزشتری بفروشیم. سعدی علیه الرحمه چه زیبا فرموده است:
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
#استاد_محمود_امامی
#عبادت
#فنا
#بقا
@sooyesama
بارخدایا
آن چیست که هرچه میجویم نیست؟ آن کدامین گمشده است که هرچه میاندوزم جایش خالی است؟
مال میاندوزم، نیست. علم میافزایم نیست. همیشه جای خالیش پیدا و خودش ناپیداست.
اکنون، پس از این همه جستن و اندوختن، هنوز آرام ندارم و قرار نمیگیرم. حتی نمیدانم آن چیست که میجویم و نمییابم. با این تن خسته و دل شکسته، رو به ناامیدی خواهم گذاشت.
ای آخرین امید
پیش از آنکه چون نالهای در باد محو شوم، گمشده زندگیام را به من بازگردان. بگذار آسوده بمیرم و در آرامش جان سپارم. کنون حافظ نیز با من همآواز است و میگوید:
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
#ر_س
@sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه سلامها به تو میانجامند
ای حقیقت سلام...
@sooyesama
سالکی از استاد پرسید: چگونه خدمت حضرت بقیة الله (ع) برسیم؟
استاد فرمود: واجبات را انجام دهید و محرمات را ترک کنید.
سالک ابتدا پنداشت که استاد او را لایق نیافت و پاسخ حقیقی را پنهان کرد. لذا سوال خویش را تکرار نمود. اما دوباره همان پاسخ را شنید. با خود گفت: اگر به این دستور عمل کنم، پس از چهل روز، حتما حضرت را خواهم دید.
استاد فرمود: خودِ انجام واجبات، دیدار حضرت است. دیدارِ حقیقتِ حضرت!
#استاد_محمود_امامی
#زیارت_بقیهالله
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
یکی از اساتید بزرگوارمان (خدا رحمتش کند) محاسبات حروفی و جفری داشتند. میفرمود: سوال کردم که چگونه باید حضور حضرت بقیة الله تشرف یافت؟ بعد گفت که جواب آمده که به توجه تام الی الله!
#علامه_حسنزاده_آملی
(دروس شرح اشارات، نمط هشتم)
@sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_علی_بهجت
(خاطراتی شیرین از آیتالله بهجت)
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای مردان خداست...
شیرمرداناند در عالم مدد
هر زمان کافغان مظلومی رسد
@sooyesama
چه خدا نزدیک است
لب درگاه عبودیت توست
به کناری بزن این پرده حجب
همنوا شو تو با زمزمه سبز حیات
به زلالیت چشمان بهاری که گریست
او همین نزدیکی ست
عطر او در تن باغ
نور او در مهتاب
به نم آه و همآوایی دست
تاری پنجره بگرفته نگاهش کردم
باغ آرام و هوایی دلچسب
ذهن نمناک درخت، بوی باران میداد
جیرجیرک در باغ
آخرین شعر خودش را میخواند
حسن یوسف آرام، سوزن از گل سرخ قرض گرفت
پشت پیراهن برگش را دوخت
کفشدوزک به لب غنچه سرخ، بوسه ای زد وَ گریخت
ماهی کوچک حوض، خواب دریایی خود را میگفت
و همه ماهیها باله جنبان گفتند:
خواب خوبیست، خدا خیر کند
شیشه عطر بهار، لب دیوار شکست
و هوا پر شده از بوی خدا
لب پاشویه نشستم
چه زلال است این آب
ماه در حوض خودش را میشست
دست در حوض زدم
ماه شرمنده، خجل، پیچ و تابی به خودش داد و گریخت
نردبان گفت به مهتاب: آسمان را تو بیاور تا بام
بام تا صحن حیاتش با من
غبطه خوردم به درخت
غبطه خوردم به گل اطلسی کنج حیاط
گل شیپوری سر به گوش گل کوکب میگفت:
صبحدم وقت نماز من صدایت کردم
خواب اگر میماندی، صبح در باغ خجل میگشتی
قاصدک شاد و سبکبال و رها، نامه سوسن سنبل را داد
سرو با طمانینه وضو کامل کرد
رفت سر وقت نماز
پیچک گوشه باغ، چون که بازوش دگر تاب نداشت، دست بر خاک تیمم میکرد
جیرجیرک از دور، آخرین مصرع شعرش را خواند
همهمه در دل باغ
بلبل از شاخه با آواز بخواند:
سرو قامت بسته است، وقت تنگ است، شتاب
همه قامت بستند
باغ میرفت ملاقات خدا
جیرجیرک شنل سبز خودش را بتکاند
ماند در آخر صف
باغ پر بود ز تسبیح خدا
من خجل از همه غفلت خویش
دست و پایم گم شد، نرسیدم به نماز
گل میمون خندید، وَ گل مریم هم
سرو در بین رکوع، آنقدر ماند که شبنم برسد
منکه یک عمر به دنبال خدا میگشتم
امشب این گوشه باغ، او صدایم میکرد
من چه اندازه دلم بیدار است
من خدا را دیدم
پشت آن کوکب سرخ
لای آن بوته رز
قامت سرو بلند
برق آن پولک ماهی در آب
عطر آن یاس سپید
نور آن ماه قشنگ
خنک آبی آب
روی آرامش خواب گل یخ
چه خدایی دارم
چه به من نزدیک است
پشت هر بارش باران بهار
بعد هر قوس و قزح
لای هر پیچ اقاقی در باغ
پشت راز گل سرخ، مهر آن مهر گیاه
هر اناری به درخت، گره مشت خدا
مشت او باز کنید
دانه سرخ انار همه تسبیح خدا
باغ، لوح زیبای وجود
هر درخت، سوره ای از هستی
برگهایش، همه آیات خدا
آیهای سبزتر از این دیدی؟
تو به یک شبنم اگر خیره شوی، طپش ابر بهاری پیداست
گوش اگر باز کنی، سر گلدسته کاج
بلبل از شوق اذان میگوید
تو مناجات شب زنجره را، میشنوی
خاک این باغ، پس از موسم سرما هرسال،
پر شد از ذکر معاد
بوم نقاشی به این زیبایی
و خدا، قلم خلقت خود برد به رنگ
رنگ سبزی برداشت
سرو و شمشاد و صنوبر و کمی بوته شبدر پایین
و سپس سرخی آن گل و پرهای شقایق و کمی لاله ناب
آبی آب و دم بلبل و شب بو و کنارش سنبل
زرد بر بال قناری و رز و گندم پاک
این همه جلوه هستی از کیست؟
یاس از آن دور صدا کرد، خدا
گل سرخ خوش بود
غنچه کوچک خود را به بغل سخت فشرد
غنچه کوچک مینای صبور ، چشمکی زد وَ شکفت
گل محبوبه شب، عطر خود را از دور، زد و یک گوشه نشست
دل باغ، هوس باران داشت
قطرهای ریخت به پاشویه حوض
تا که آن ابر سپید، دل خود را بتکاند فردا
ناودان زمزمه کرد: بارش ابر صفایی دارد
صبح فردا دل من، میزبان طپش جاری آب
حلزونی کوچک، بیخبر از همهجا
قامت خسته خود را تنها، پشت یک برگ تماشا میکرد
چه حیاتی جاریست، در تن زنده باغ
روح من، پر ادراک خداست
گل نیلوفر گفت: همه جا آیت اوست
دیدنش آسان است
سخت آن است نبینی او را
شب که از نیمه گذشت
من و مهتاب و گل یاس و همه ماهیها
به جماعت چه نمازی خواندیم
#کیوان_شاهبداغی
#نماز_باغ
@sooyesama
شبی که موی تو در باد توبهتو میرفت
دلم به جستجوی نگاه تو کوبهکو میرفت
هزارتوی شگفتی است خواب موهایت
هزار بار گم شد و از نو به جستجو میرفت
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
رها ز جاذبهها بود و سوی هو میرفت
مرا به هیچ طبیبی حواله مکن دیگر
که دیده سوی طبیب دلم، نکو میرفت
غریب و خسته آمدهام به درگهت، رحمی
که سوی این دل زخمی، ببین عدو میرفت
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
خوشم کنار مزارم دمی که او میرفت
مرا که در غم ایام، غرق بودم و مست
غنیمت، این غم نیکو که رو به او میرفت
#ر_س
@sooyesama
دیر گاهی است که افتادهام از خویش به دور...
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم...
#قیصر_امینپور
@sooyesama
زندگی لحظه جاری به رگ اکنون است
وصل کوتاه دو دلدادهی دلمفتون است
پی خوشبختی از این بخت خوش، افسوس که ما
بگذشتیم و گذشت آنچه که ناهمگون است
کاخ بنیاد جهان بر گذران آباد است
آنکه جا ماند از این رود روان، دلخون است
هیچ برجای نماند غم و شادی ای دوست
بگذار ای دل و بگذر که جهان، جیحون است
باقی آن است که در خاطره مردم نیک
نیکیاش مایه دلروشنی هامون است
میرود رود جهان بر لب دریای وجود
سرخوشی میکن و مستی که جهان مجنون است
#ر_س
@sooyesama
حق تعالی را در هر اسمی از اسمائش، عالَمی مشاهده میگردد که اسم دیگر را [آن مشاهده] نیست.
#محییالدین_عربی
(فتوحات مکّیّه، باب۶۹، معرفت اسرار نماز، بخش۴۱ از فتح مکّی)
#شهود_اسماءالله
@sooyesama