eitaa logo
به سوی سماء
948 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
473 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عقل منور
«هو الشهید» شهید گشتی و آن‌گه شدی دوباره شهید گزیده گشتی و آن‌دم خدا تو را بگزید سلوک خاص تو این بود: مرگِ پیش از مرگ حیات کشتهٔ جانان، شود چنین جاوید هرآنکه روید از این خانه غرور انگیز به آسمان حقیقت نهال او برسید اگرچه شیر نبردی، ولی مهم اینجاست گشوده‌ای دو پر خویش بر یتیم و فقید دلت بریده ز اغیار و طالب دیدار چنان‌که موسیِ عمران به طور حق را دید دلم به صدق و صفای دلت گواهی داد نه من که در دل مردم، غمت به‌حق رویید اگرچه مدرسه را این منم مدرّس، لیک گرفتی از لب ساقی، تو بوسه توحید رها شدی ز خود و به خون چو رقصیدی به مِهر، در دل ساغر، دلت چو مِیْ، غلطید عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد درخت ناب حقیقت ز خون تو بالید ببین که خون تو خواهد قیام در عالم به‌نام «قاصم جبار»، نام نیک «شهید» @aqlemonavar
خردمندی مشغول نوشتن با مداد بود. کودکی پرسید: چه می‌نویسی؟ خردمند لبخندی زد و گفت: مهم‌تر از نوشته‌ها، مدادی است که می‌نویسد. پسرک شگفتی کرد! زیرا چیز ویژه‌ای در مداد ندید. خردمند گفت: پنج ویژگی در مداد هست که هر انسانی باید آنها را به‌دست آورد: یکم: اینکه می‌توانی کارهای بزرگی انجام دهی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می‌کند و آن دست خداست! دوم: گاهی باید از تراش استفاده کنی. این مایه رنجش توست، اما تو را تیز و برنا می‌سازد. رنجی که می‌برى انسان بهتری از تو می‌سازد! سوم: مداد همیشه اجازه می‌دهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده شود. پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست! چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می‌آید! پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می‌گذارد؛ پس بدان هر کاری که در زندگی انجام می‌دهى، ردی از آن برجا خواهد ماند. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
زن رشک حور بود و تمنای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون راز سر به مهر در خانه‌ی علی سَرِ افشای خود نداشت ام‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی است کز حجب تاب نام دل‌آرای خود نداشت در پیش روی چهار جگرگوشه‌ی بتول آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت زن؟ نه! همای عرش‌نشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق پاره‌های جگر داده بود و لیک بعد از حسین میل تسلای خود نداشت عمری به شرم زیست که عباس وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت @sooyesama
به سوی سماء
چشم‌ها را بستی. زوزه آرام باد داشت فزونی می‌گرفت. برق آرام‌آرام می‌غرید و رعد رفته‌رفته نعره می‌کشید. ابرهای تیره که آمدند، طوفان آغاز شد. پرسش‌هایی که بارها پاسخ داده‌ایم اما هیچ‌گاه نیافته‌ایم. خوب نگریستی. هر زاویه طوفان، را پرسشی سامان می‌داد. پرسشی بود در آن میان، در هسته مرکزی طوفان: جهان چیست و چگونه پدید آمده است؟ نگاهت به‌سوی دیگر رفت؛ آتش‌فشانی می‌جوشید، کهکشانی می‌خروشید و هستی که می‌زایید؛ اما نه وجود بل‌که نمود. هر پدیده حبابی بود نقش بسته بر اقیانوس. حبابی که هم‌چنان می‌بالید، در خود می‌پیچید و لباس هستی می‌پوشید. باد بود و رعد، آب بود و ابر، و طوفانی که به‌هم می‌آمیخت و ذره‌ها پیدا می‌شدند. و تو، ای دل عزیزم، همان دریای مواج بودی که در کشاکش طوفان به بالا کشیده می‌شدی. رنج و درد همه جا را فرا گرفته بود. اما تو این‌بار دل به طوفان سپرده و تنها نظاره می‌کردی. سرانجام ربوده شدی و از آن دالان مارپیچ، به بالا جهیدی. ناگه سکوت همه‌جا را فرا گرفت. انگار هیچ چیزی آن‌جا نبود. کنجی خلوت در گوشه‌ای نامعلوم. این، جایی بود که طوفان تو را آورده بود. اکنون چشم‌ها را گشودی. خورشید در برابرت بود و تو آکنده از پرسش‌های بی‌پایان به آن زیباترین منظره ممکن، می‌نگریستی. سال‌ها گذشت تا رفته‌رفته زبان گشودی و پرسیدی: چگونه این جهان را آفریدی؟ دیده نمی‌شد و حتی سخن نمی‌گفت. اما پاسخ می‌داد! پاسخش روی‌دادی بود که بی‌درنگ نمایان می‌شد. خود را دیدی که در ذهنت می‌آفریدی. ذهنت اشیای مجرد و مادی را می‌آفرید. هردو را تصور می‌بخشید. اما خود، نه این بود و نه آن. شگفتا که جسم، از ذهنی که جسم نبود، پدید می‌آمد. باورش دشوار بود، اما داشت رخ می‌داد. اکنون به‌یاد آوردی که پیش‌تر نیز خورشید را دیده بودی. اما آن‌روز شک داشتی و امروز یقین کردی که آن‌روز نیز خورشیده را دیده بودی. آن‌گاه خواهشی از ژرفای دلت رویید و از اشتیاق نگاهت شکوفه داد: مرا این‌جا نگاه دار. در این ناکجای بلند، در این سکوت آرام، در این وادی امن که از دست‌رس هر گزندی بیرون است. اما فرمود: این‌جا همیشه هست، پیش از نخستین آفریده‌ها و پس از پایان آنها. هر کسی را بدان راهی است، اگر جوید. تو امروز یافتی و هرگاه دوباره بجویی دوباره خواهی یافت. اکنون دلت را بگذار و خودت باز گرد. @sooyesama
نرم‌افزار مجموعه آثار علامه طهرانی لینک دریافت: allame-tehrani.info @sooyesama
معمولًا علم‌النفس به فنى گفته می‌شود كه از نفس و مسائل مربوط به آن و خواص آن بحث می‌کند و معرفةالنفس به شناسايى واقعيت نفس از راه مشاهده و عيان گفته می‌شود. شناسايى نفس از راه علم نفس، «شناسايى فكرى» است و از راه معرفةالنفس «شناسايى شهودى». (بررسی‌های اسلامي، ج‏۲، ص۲۰۷) @sooyesama
ساختمان زیبای یک سلول @sooyesama
اگر فلاطن و سقراط، بوده‌اند بزرگ بزرگ بوده پرستار خردی ایشان به گاهواره مادر، به کودکی بس خفت سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه شدند یک‌سره، شاگرد این دبیرستان حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان… همیشه دختر امروز، مادر فرداست ز مادرست میسر، بزرگی پسران @sooyesama
امام صادق (ع): فلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّى دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِكَ النُّورُ هنگامی‌که او [حضرت زهرا (س)] به دنیا آمد، نور [حق] از او درخشید و در همۀ خانه‌های مکّه وارد شد. در شرق و غرب زمین جایی نماند جز این‌که آن نور در آنجا تابید. (شیخ صدوق، «الأمالی»، ص۵۹۴) @sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو آن آهی که در اوج خوشی‌ها رها می‌گردی از ژرفای دل‌ها @sooyesama
قله دماوند در آغوش برف @sooyesama
نفس چون اندکی قوی شود می‌تواند در خیال و وهم دیگران نیز اموری را ایجاد کند؛ نظیر نفس ساحران و شعبده‌بازان که در مسیر ناصواب و یا برخی اولیای الهی که در مسیر صواب، در نفوس دیگران اثر ادراکی می‌نهند. (رحیق مختوم، ج۴، ص۲۵) @sooyesama
بعضی از اهل وحدت می‌گویند که سالکان دوقسم‌اند: قسمی ارضی و قسمی سماوی؛ یعنی قسمی سیر و سلوک در ارض می‌کنند و بعضی طیران و جولان در سما می‌نمایند. مرکب سالکان ارضی ذکر است و براق سالکان سماوی فکر. (پندهای حکیمانه) @sooyesama
أمیرالمؤمنین (ع): إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جلاءً لِلْقُلُوب‏ خداوند پاک و والا، یاد خود را مایه زنگار روبی از دل‌ها قرار داد. (نهج البلاغه، خطبه۲۲۲) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
«ندای رجب ۱» قال رسول اللّه (ص): «إنَّ اللّهَ تَعالى نَصَبَ فِي السَّماءِ السّابِعَةِ مَلَكا يُقالُ لَهُ الدّاعي. فَإِذا دَخَلَ شَهرُ رَجَبٍ يُنادي ذلِكَ المَلَكُ كُلَّ لَيلَةٍ مِنهُ إلَى الصَّباحِ: طوبى لِلذّاكِرينَ! طوبى لِلطّائِعينَ! و يَقولُ اللّهُ تَعالى: أنا جَليسُ مَن جالَسَني، ومُطيعُ مَن أطاعَني، وغافِرُ مَنِ استَغفَرَني، الشَّهرُ شَهری، وَ العَبدُ عَبدي، وَ الرَّحمَةُ رَحمَتي، فَمَن دَعاني في هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ، و مَن سَأَلَني أعطَيتُهُ، و مَنِ استَهداني هَدَيتُهُ، و جَعَلتُ هذَا الشَّهرَ حَبلاً بَيني و بَينَ عِبادي؛ فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إلَيَ». پيامبر خدا (ص): «خداوند متعال، در آسمان هفتم، فرشته‌اى گماشته است كه به آن ، «داعى» مى‌گويند. چون ماه رجب فرا رسد، آن فرشته، هر شبِ آن ماه را تا صبح، ندا مى‌دهد: خوشا بر ذاكران، خوشا بر طاعت كنندگان! خداوند متعال مى‌فرمايد: من، همنشين كسى هستم كه با من همنشين باشد، و مطيع كسى هستم كه اطاعتم كند، و آمرزنده كسى هستم كه از من آمرزش بخواهد. ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من. هركه مرا در اين ماه بخوانَد پاسخش مى‌گويم و آنکه از من [چيزى] بخواهد، عطايش مى‌كنم و هركه از من هدايت جويد، راهنمايش باشم. اين ماه را رشته‌اى بين خودم و بندگانم قرار داده‌ام. هركس به اين ريسمان چنگ زند، به من مى‌رسد». (سید بن طاوس، إقبال الأعمال، ج۲، ص۶۲۸) ۱ @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
مهم‌ترین مراقبات ماه رجب: ۱- ده هزار مرتبه سوره توحید در کل ماه (روزی ۳۳۳)، اگر مشکل بود هزار مرتبه (روزی ۳۳ مرتبه). ۲- استغفار به صیغه‌های مختلف: «استغفر الله الذی لا اله الا هو، وحده لا شریک له و اتوب الیه» + «استغفر الله ذا الجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الآثام» + «استغفر الله الذی لا اله الا هو و أسئله التوبه» + «اللهم اغفر لی و تب علیّ» + «استغفر الله و اتوب الیه». ۳- دو رکعت نماز در هر شب از ماه: در هر رکعت (حمد + ۳کافرون + ۱توحید). پس از سلام دستها را بلند كرده و بگويد: «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ اَلْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ آلِه»ِ. سپس دستها را به صورت بکشد. ۴- روزه روز اول، سیزده، چهارده، پانزده و آخر ماه. ۵- ۱۰۰ مرتبه: «سبحان الاله الجلیل، سبحان من لا ینبغی التسبیح الا له، سبحان الاعز الاکرم، سبحان من لبس العز و هو له الاهل». بجای روزه روزهای دیگر. ۶- دعاهای ذیل پس از فرایض: یامن ارجوه...+ خاب الوافدون...+ یامن یملک حوائج السائلین... ۷- هزار مرتبه «لا اله الا الله» در کل ماه. منبع: مفاتیح الجنان @sooyesama
امام هادی (ع): مَنْ اتَّقی الله یُتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یُطاع کسی‌که از خدا پروا کند، از او پروا کنند و هرکه فرمان خدا برد، فرمان او برند. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۸۲) @sooyesama
حضرت مسیح (ع): من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم. کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردم. مُردگان را به اذن خدا زنده کردم. اما هنگامی‌که می‌خواستم شخص «احمق» را مداوا کنم، نتوانستم او را اصلاح گردانم! پرسیدند: احمق کیست؟ پاسخ دادند: خودرأیِ خودپسند؛ کسی‌که همه خوبی‌ها را برای خود می‌داند و هیچ کاستیی در خود نمی‌بیند. هرچه حق و حقوق است برای خودش می‌داند و برای دیگران نسبت به خود، حقی قائل نیست. این همان «احمق» است که برای درمان او، هیچ راهِ چاره‌ای وجود ندارد! (شیخ مفید، الاختصاص ، ص۲۲۱) @sooyesama
گروهی از پزشکان ناشناس بر این باور بودند که: «اگر انسان همه ارتباطات بدنی و روحی خودش را از دست بدهد و هیچ ارتباطی با دنیا و اطرافیانش نداشته باشد می‌تواند با خدا صحبت کند». آنها در سال ۱۹۸۳ (حدود ۴۰ سال پیش) آزمایش را بر روی شخصی که به گفته خودش «چیزی برای از دست دادن نداشت» آغاز کردند. آن‌ها همه عصب‌های ارتباطی مغز و بدنش را قطع کردند؛ به‌گونه‌ای که دیگر نمی‌توانست بشنود، ببیند، لمس کند و چیزی را ببوید. او تنها می‌توانست تکلم کند. در روزهای نخست، مانند انسان‌های کور به دیوارهای اتاق برخورد می‌کرد و زمین می‌خورد! اما کمی بعد، به خود مسلط شد و به‌گونه‌ای رفتار می‌کرد که انگار صداهایی می‌شنود. او فریاد می‌زد که صدای مردگان را می‌شنود! پس از صدا زدن و نام بردن اعضای خانواده پزشکان پیرامونش، پزشکان از اتاق خارج شدند و دیگر به تحقیق ادامه ندادند! ......... این همه آن چیزی است که در یکی از کانال‌های مجازی خواندم. نمی‌دانم این ماجرا واقعی است یا ساختگی. اما اگر واقعی باشد، گواه روشنی بر برهان‌واره "هوای طَلق" پورسینا و دستور "توجه عرفانی" عرفان عملی است. محتوای کلی توجه عرفانی آن است که آدمی با پایش و مهار ورودی‌های حسی خویش، به ادراکاتی از درون دست می‌یابد. این ادراکات از جنس محسوسات بیرونی، اما بدون خاستگاهی در عالم طبیعت، هستند. این ادراکات، از ملکوت می‌آیند و در مرتبه مثالی نفس، به‌صورت صداها و تصاویر، ترجمه می‌شوند. اگر کسی درباره آزمایش پزشکی يادشده اطلاعات دقیقی دارد، لطفا به ما خبر دهد. @sooyesama